الفاظ، چندان هم خشک و خالی نیستند!
در دهه چهل شمسی، یک روز مجلس عقد مهمی در تهران برگزار شد که در آن، علاوه بر بستگان خانواده عروس و داماد، جمعی از شخصیتها و اعیان و اشراف حضور داشتند. در بین مدعوین، یک سرهنگ متکبر و متبختر طاغوتی (که نسبت به اهل علم و متدینین، بسیار جسور و گستاخ بود و از هیچ فرصتی برای استهزا و به اصطلاح هو کردن آنان دریغ نمیکرد) حضور داشت. زمانی که روحانی عاقد، برای اجرای صیغه عقد وارد مجلس شد و با شروع خطبه خواست کارش را شروع کند، جناب سرهنگ فرصت را برای حمله به دین و احکام و مقررات اسلامی مغتنم شمرد و با صدای بلند که همه میشنیدند، گفت:
- آقا، این تشریفات زائد و بیهوده چیست که وقت مجلس را با آن میگیرید؟! این الفاظ و عبارات جز اینکه وقت را بیهوده تلف کند، چه خاصیتی دارد؟ بفرمائید مثلاً در گفتن کلمات خشک و خالی «انکحت» و «قبلت» از سوی عروس خانم و آقای داماد به یکدیگر، چه اکسیری نهفته است که اگر نباشند، عروس به داماد حلال نمیشود و کار زناشویی انجام نمیگیرد؟!
روحانی عاقد، که پیدا بود فرد سخت تیزهوش و حاضر جوابی بود و ظاهراً از وضعیت سرهنگ هم با اطلاع بود، بیآنکه عصبانی شود، خیلی آرام و خونسرد، اما محکم و استوار، گفت:
- خفه شو آقا!
سرهنگ طاغوتی، که توقع هرگونه واکنشی را از سوی آن روحانی داشت، جز این نوع برخورد، سخت برآشفت و در حالی که رنگش به شدت سرخ و رگهای گردنش سخت متورم شده بود، شروع به اعتراض کرد و گفت: مرتیکه، این چه حرفی است که میزنی. به من میگویی خفه شوم، خودت...
روحانی عاقد، که پرده اول سناریو را با موفقیت کامل به پایان برده بود، با همان خونسردی پیشین گفت:
- جناب سرهنگ، مگر من چه کردم؟! من که نه توی گوشتان زدم و نه شکمتان را با دشنه دریدم. من فقط دو کلمه (به قول شما) «خشک و خالی» به شما گفتم: «خفه شو»؛ «خفه» و «شو». بفرمایید چه «اکسیری» در به کار بردن این دو کلمه خشک و خالی نهفته است که اینگونه شما را به شدت برانگیخت و سرکار، مثل کسی که کارد قلبش را شکافته است، از خود واکنش نشان دادید.
روحانی مزبور افزود: از اینکه ناخواسته به شما جسارت شد میبخشید. قصدی جز روشن شدن پاسخ سؤال و اعتراض شما نداشتم. میبینید که از شنیدن دو کلمه خشک و خالی چگونه برافروخته شدید؛ پس تصدیق میفرمایید که استعمال الفاظ و کلمات، چندان هم کاری بیهوده و تشریفاتی زاید نیستند! بلکه خصوصاً وقتی که با قصد و انگیزهای خاص و در موقعیتی ویژه بر زبان افراد میآیند، دقیقاً حامل بار معانی خاص بوده و تعهدات ویژهای را میان افراد ایجاد میکنند. شارع مقدس اسلام نیز به همین دلیل، از آنها در موارد گوناگون، از جمله در کار خطیر ازدواج بهره گرفته است...
روحانی عاقد سپس بیآنکه به سرهنگ رخصت سخن گفتن دهد، رو به جانب عروس کرده و گفت: خب، آیا عروس خانم، بانو .... فرزند... به من وکالت میدهند ایشان را به عقد آقای ... فرزند ... درآورم، آیا وکیلم؟...(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
1. علی ابوالحسنی (منذر)، ذوق لطیف ایرانی، ص 111 به نقل از مجله مکتب اسلام شماره 684.