کد خبر: ۳۱۷۶۲۵
تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱۴۰۴ - ۲۰:۳۰
هالیوود زیر ذره‌بین

نگاهی به فیلم «ملکه رینگ»/تصویری از بهره‌کشی زنان در کشتی ‌کج!

فاطمه قاسم‌آبادی

تقریبا با شروع تفکرات فمنیستی در غرب، زمزمه‌های برابری زنان و مردان در اروپا و بعد از آن در آمریکا، پر شد. در آمریکا اما به‌خصوص بعد از جنگ جهانی اول و در دوران رکود بزرگ اول (از ابتدای دهه 30 تا سال 41میلادی) تغییرات بزرگی در جایگاه زنان در خانواده به‌وجود آمد. 
سیل روابط خارج از ازدواج و فرزندان نامشروع و زنانی که مجبور بودند خودشان بار پرزحمت زندگی را به دوش بکشند، در آن دوره به‌شدت افزایش پیدا کرد.
به خاطر همین هم مسئله استقلال مالی و درآمدزایی برای زنان آمریکایی، از آن زمان به‌شدت مهم شد و مورد توجه قرار گرفت.
فیلم «ملکه رینگ» به نویسندگی و کارگردانی «اش آویلدسن»، محصول سال 2024 آمریکا است. این فیلم، زندگی‌نامه یکی از قهرمانان کشتی کج زنان به نام «میلدرد برک» را به تصویر می‌کشد.
 زنان در مسیر درآمدزایی و شهرت
فیلم ملکه رینگ، درواقع زندگی‌نامه «میلدرد برک» از پیشگامان کشتی کج زنان در دهه 30 آمریکا است.
داستان از جایی شروع می‌شود که میلدرد به عنوان یک مادر مجرد با پسرش زندگی می‌کند و پیشخدمت یک رستوران است. 
بعد از مدتی او با یک مربی حرفه‌ای به نام «بیلی ولف» آشنا می‌شود و سعی می‌کند او را متقاعد کند که کشتی گرفتن‌های او با مردان و زنان دیگر، می‌تواند دیدنی باشد و مردم را به سالن‌ها بکشاند! بیلی از این ایده خوشش می‌آید به خاطر همین هم ابتدا به صورت دوره‌گرد و بعد در سالن‌های بزرگ‌تر، این ایده را که در آن زمان مورد قبول جامعه هم نبود، کم‌کم پیاده می‌کند و طی چند سال بعدش، زنان دیگری را هم به گروهش اضافه می‌کند.
یک دهه بعد از ازدواج و همکاری میلدرد و بیلی، آنها از هم جدا می‌شوند و بیلی سعی می‌کند زنان جوان‌تر و جذاب‌تر را به رسانه‌ها معرفی کند. او برای این کار، از میلدرد می‌خواهد که عمدا به یکی از زنان جذاب که با خودش رابطه دارد، ببازد تا این زن مورد توجه قرار بگیرد، ولی میلدرد از این کار سر باز می‌زند و حاضر نمی‌شود علاوه‌بر زندگی‌اش، عنوان قهرمانی‌اش را هم از دست بدهد....
 کشتی کج و سناریوهایش
در فیلم ملکه رینگ، مخاطبین می‌بینند که میلدرد طبق راهنمایی اطرافیانش، در ابتدای کارش نقش زن خودکفا و مستقل را بازی می‌کند ولی با بالا رفتن سنش، تبدیل می‌شود به زن قوی و با اخلاق ماجرا و حریفان جوان ترش نقش زنان شورشی و به اصطلاح جذاب را اجرا می‌کنند!
درواقع می‌شود گفت در کشتی کج، برای جذب مخاطبین، همیشه تبلیغات روی شخصیت‌پردازی و سناریونویسی و دعواها بنا شده است.
در فلسفه کشتی کج به سبک آمریکایی، رجزخوانی و تهدید حریف، جزو جذاب و مورد توجه ماجرا است. البته این فرم رجزخوانی و سناریوهای دم‌دستی بیشتر در دهه‌های 30 تا 60 مد بود و بعد از چند دهه، داستان سرایی‌های متفاوتی برای کشاندن مردم برای تماشای کشتی کج وارد ماجرا شد. 
برای مثال داستان زندگی کشتی‌گیران و دعواهایشان با رقبا، به خاطر اختلاف عقیده، عِرق ملی و... از جمله مسائلی است که در دهه 70 میلادی مورد توجه قرار گرفت. نمونه مشهور چنین سناریوهایی در مورد «خسرو وزیری» ورزشکار ایرانی صدق می‌کند که برای ورود به کشتی کج در آمریکا، مجبور شد ظاهرش را تغییر بدهد و با شخصیت‌پردازی یک ایرانی ضدآمریکایی، با سبیل از بناگوش در رفته که سر تراشیده‌ای دارد ولی به سبک عرب‌ها چفیه و عقال بر سر می‌گذارد، روی صحنه ظاهر شد!
شخصیت خسرو وزیری که بعدها به «شیخ آهنین» معروف شد، از همان ابتدای ورودش به کشتی کج، به نمادی منفور و نماینده تمام چیزهایی که آمریکایی‌ها از آن بیزارند، تبدیل شد... برای مثال شیخ آهنین برای رجزخوانی، آن هم در دهه 70 میلادی که ماجراهای تسخیر سفارت آمریکا در ایران اتفاق افتاد و... با عکس امام خمینی روی صحنه می‌رفت و با ادعای اینکه حریف آمریکایی‌اش را نابود می‌کند، پا به میدان می‌گذاشت!
در واقعیت اما خسرو وزیری، در زمان زندگی در ایران، از محافظین فرح پهلوی بود و هیچ علاقه و عرق خاصی هم نسبت به انقلاب ایران و رهبرش نداشت ولی طبق سناریو نوشته شده برایش در نقش شیخ آهنین، همیشه چنین رجز‌خوانی‌هایی داشت تا مردم را به سالن بکشاند....
این سبک استفاده از ورزش برای کاسبی، شاید برای مخاطبین شرقی و به‌خصوص برای ایرانی‌ها آشنا نباشد ولی از آنجایی که در آمریکا همه چیز بر محور سود مالی می‌چرخد و به هر قیمتی باید مردم به سالن‌ها بیایند، در هر دوره روی چیزهایی دست گذاشته می‌شود که برای مردم عام، جذاب باشد.
برای مثال در حال حاضر که حدود دو دهه‌ای می‌شود که در غرب، بحران هویت به‌شدت پررنگ شده است، پای ثابت دعواهای کشتی کج، مسئله حرامزادگی و افشای این قضیه در زندگی حریف، مورد نظر است! به این صورت که مثلا یکی از رقبا اسنادی را در مورد حریفش پخش می‌کند یا در نمونه‌های چندش آورتر، فیلم‌های غیراخلاقی با خانواده طرف مقابل را برای تحقیرش پخش می‌کند و مردم هم از چنین داستان‌های کثیف و پستی استقبال می‌کنند و سالن‌ها را برای دیدن دعوای ناموسی دو رقیب پر می‌کنند!
مسئله سناریو و شخصیتی که صاحبان سرمایه، برای ستاره مورد نظر در آمریکا می‌سازند، همیشه مهم بوده است، فرقی هم نمی‌کند که این صحنه جلوی دوربین‌ هالیوود باشد یا رینگ بوکس، در هر صورت ستاره‌ای که رویش سرمایه‌گذاری شده، باید طبق چیزهایی که برایش نوشته شده و تصویری که از او برای مخاطبین ساخته شده، عمل کند به خاطر همین هم میلدرد سال‌ها با وجود اینکه از همسرش کتک می‌خورد و او سرمایه‌اش را نابود می‌کرد ولی هرگز کار را به شکایت نرساند و همه چیز را تحمل کرد، چون می‌دانست با رسانه‌ای شدن قضیه کتک خوردن و باج دادن‌هایش، تصویر «زن قوی و مستقلی که از مردان حساب نمی‌برد» خراب می‌شود و این به معنی پس خوردن از طرف مخاطبین بود.
 جنسیت مهم‌تر از تخصص
در فیلم ملکه رینگ، می‌بینیم که میلدرد همیشه لباس‌های بدن‌نما می‌پوشد و آرایش دارد. این مسئله در ظاهر با توجه به ورزش خشنی که او انتخاب کرده است عجیب به نظر می‌رسد ولی درواقع مهم‌ترین علت موافقت با کشتی کج زنان، همین مسئله جذابیت‌های زنانه و پول درآوردن با آن بود.
در حقیقت کشتی کج هم مانند خیلی از صنعت‌های پولساز در آمریکا که از جذابیت‌های زنانه برای کسب درآمد استفاده می‌کنند، همین کار را کرد ولی با چاشنی حرف‌های دهن پر کن و پز‌های فمنیستی، قضیه را به حقوق و برابری زنان و مردان وصل کرد... 
به خاطر همین هم از همان ابتدای ورود زنان به این رشته، برای مخاطبین در رسانه‌ها، دعوای دو زن جذاب نیمه برهنه، بیشتر مورد توجه بود تا تخصص آنها در ورزش و فنون رزمی و... 
تغییر سبک زندگی با تغییر زنان
در فیلم ملکه رینگ، می‌بینیم که میلدرد در ابتدای دهه 30 میلادی، زنی است که بچه‌ای دارد و مشخص هم نیست پدر بچه کجاست و اصلا با او ازدواج کرده یا نه!
تقریبا بعد از جنگ جهانی اول، آمریکایی‌ها از نظر اعتقادی مانند اروپایی‌ها، تغییرات زیادی کردند. با توجه به این مسئله، زنان و دختران زیادی در آن دوره که با رکود اقتصادی همراه بود، به سمت بی‌بند و باری و زندگی‌های اینچنینی رفتند. 
همین قضیه تغییر در سبک زندگی و تفکرات زنان باعث شد، تا پیش زمینه‌های تغییرات بعدی هم اتفاق بیفتد و در نهایت این روند به انقلاب جنسی در دهه 60 رسید و زن در آمریکا، کاملا به یک وسیله جنسی تبدیل شد و تمام سیستم هم از این قضیه حمایت کردند، چرا که سود مالی فراوانی در این تغییر برای صاحبان سرمایه خوابیده بود.
 بجنگ و از آسیب نترس!
در فیلم «ملکه رینگ»، مخاطبین می‌بینند که چه فشار فراوانی روی زنان کشتی‌گیر وجود دارد و در کنار این فشار، آنها مجبورند برای رسانه‌ها هم مدام فیلم بازی کنند و از نظر روحی هم عذاب‌های فراوانی را تحمل کنند.
ازطرف دیگر‌، به خاطر خشونت بسیار زیادی که در این ورزش خاص وجود دارد، به راحتی امکان آسیب‌های مادام‌العمر و حتی مرگ وجود دارد.
البته در فیلم، سازنده سعی کرده، حتی این اتفاقات ناگوار را هم زیبا و بخشی از این حرفه نشان بدهد ولی در واقعیت زنانی که وارد چنین ورزش‌هایی می‌شوند، در اکثر مواقع به خاطر آسیب‌هایی که می‌بینند، تا آخر عمر با دردهای مختلف دست و پنجه نرم می‌کنند و این آن رویی است که مردم عادی هرگز در قهرمانان نیمه برهنه خود نمی‌بینند.
در فیلم ملکه رینگ نشان داده می‌شود که بعضی زنان در نیمه راه شهرت، به خاطر دیدن آسیب‌ها و خسته شدن از مواجهه با رسانه‌ها و سناریوها، کنار می‌کشند ولی از لحظه‌ای که کنار می‌روند، گویی هرگز در این صنعت وجود نداشته‌اند، چرا که بلافاصله جایشان با نیروهای مستعد و تازه نفس‌تر پر می‌شود و کسی هم دیگر خبری از آنها نمی‌گیرد.
 سطحی ولی غیرعامه‌پسند
فیلم ملکه رینگ، با وجود موضوع خاصش، نگاه بسیار سطحی و حتی می‌شود گفت تجاری به میلدرد برک دارد. شخصیت این زن و مشکلاتی که در طول زندگی حرفه‌ای و خانوادگی‌اش با آنها مواجه شد، در این فیلم به صورت کاملا سطحی و به اصطلاح،‌ هالیوودی خوشحال، به تصویر کشیده شد و شاید همین مسئله باعث شد تا زیر این نوع نگاه سازنده، هیچ حس عمیق و خاصی در مخاطبین نسبت به این زن بیدار نشود. 
درواقع می‌توان گفت ملکه رینگ مانند تمام فیلم‌های زندگی‌نامه‌ای و تجاری دیگر سعی کرده تصویری شسته رفته و عامه‌پسند از شخصیت مورد نظرش به مخاطبین ارائه کند ولی این فیلم در جذب مخاطب عام هم بسیار ناتوان بوده و نمرات پایین سایت‌های مخصوص فیلم در مورد ملکه رینگ، گویای این مطلب است که مردم داستان زندگی و مبارزه میلدرد را دوست نداشته‌اند و سازنده هیچ چیز جدید و زاویه خاصی برای ارائه نداشته است.