بازخوانی اعترافات برخی آشوبگران فتنه هشتادوهشت
وقتی شورش آغاز شد
مانور قدرت
با زنجيره سبز
قبل از انتخابات
(رويارويي با حاكميت)
- در راهپيمايي قبل از انتخابات، که توسط اصلاحطلبان انجام شد و نميدانم طرحش را آقاي [جواد] امام از کجا آورد و بعد گفت در ستاد اصلي تصويب شده و ما از اينکه [به خاطر اينکه] مجوز نداشتيم، اطلاعيهاش را چاپ نميکرديم. تلقي اين بود که حضور اين چنين جمعيتي ميتواند در تصميمگيريها تأثيرگذار باشد و فشاري را بر حاکميت ايجاد کند. (صفحات 430 و 431 پرونده)
- آقاي خانجاني در ادامهي مطالب فوق ـ با ذکر نکات جالب و تأملبرانگيزي ـ اظهار کرده است: «موضوع زنجيرهي سبز هم که توسط ستاد قيطريه ساماندهي شده بود تحت همين عنوان بود [يعني در راستاي قدرتنمايي و نشاندادن ضرب شست به نظام]، ستاد مرکزي و خودِ آقاي فاتح و آقاي موسوي خيلي از اين کار استقبال کردند و آن را هم در همين خصوص ارزيابي کردند، [يعني همان مانور قدرت در تقابل با نظام]
شورشها
کليد زده ميشود
- من فرداي انتخابات (صبح شنبه) رفتم ستاد به آقاي بهزادياننژاد گفتم که آقاي مهندس موسوي بيايد و يک سخنراني کوتاه کند و ستاد را تعطيل کنيد، ولي گويا مشاورين آقاي موسوي يا خودِ آقاي موسوي موضوع را جور ديگري مينگريستند و حتي آقاي فاتح که هر لحظه مزاحم من ميشد، ديگر جواب تلفن را نميداد و لحظهبهلحظه اطلاعيههاي تحريککننده، و بديهي بود که آن فضاسازيها و خبر بيروندهيها و اينگونه واکنشها و از طرفي شيطنت آمريکا و ساير دشمنان نظام و انقلاب، زمينه را براي شورش فراهم ميکرد. (صفحات 450ـ443 پرونده)
راهپيمايي انقلاب
تا آزادي
- راهپيمايي انقلاب تا آزادي اگرچه بهظاهر يک کار تبليغاتي بود ولي يک مانور قدرت هم بود و بهنوعي هم ادعا ميکردند که توانستهاند به نظام ضرب شستي نشان بدهند و متأسفانه اشتباه ما هم همينجا بود که انتخابات براي تقويت نظام است و حفظ نظام، نه ضرب شست نشاندادن به نظام. (صفحهي 443 پرونده)
نقش خانجاني
در تحريک ديگران
به شرکت در تجمعات
- در صفحهي 39 از جلد يک پرونده از متهم پرسيده شدهاست: آيا اظهارات شما در تاريخ 23/3/88 مبني بر اينکه «...بايد جوّي ايجاد نمود تا تکليف همهچيز معلوم شود...»، تحريک ديگران به شرکت در تجمعات و اعتصابات نيست؟ در پاسخ به اين سؤال، متهم اظهار داشته: «اگر چنين چيزي گفته باشم قطعاً خطاست... در فضاي پس از اعلام نتايج يک فضاي احساسي و يأس فراواني بوجود آمده بود، گزارش صيانت آراء [حکايت] از پيروزي آقاي موسوي بود، ولي نتيجهاي که اعلام شد برخلاف اين بود، طبيعي است که انسان عصباني باشد و کلامي گفته باشد، البته اين سخن همراه با عصبانيت بوده و در جمع اندک اعضاي ستاد، که سخن نادرستي است و اشتباه است». (جلد اول پرونده، صفحهي 39)
دلايل نافرماني
ميرحسين موسوي در پذيرش شكست انتخاباتي
- آقاي موسوي طبيعي بود که درجهت بازنده محسوب شدهاست:
1ـ براساس اطلاعاتي [غلط] که در اختيارش قرار گرفته بود که پيروز انتخابات است، حالا با اختلاف حداقل ده ميليون عقب است.
2ـ سابقهي هشت سال نخستوزيري [وي در زمان] امام و مقام معظم رهبري زير سؤال رفته بود.
3ـ طعنهي اصلاحطلبان؛ نه گذاشتي خاتمي بماند و نه خودت رأي آوردي.
4ـ شايعهي عدم همکاري فرمانداريها و وزارت کشور و نحوهي اعلام رأي، همهي اينها موسوي را بهنظرم از چرخهي اعتدال و لزوم توجه به چارچوبهاي قانوني ولو ناقص، خارج کرد و طبيعي است که در چنين شرايطي، جريانات قانونگريز هدايتگر مردم ميشوند و حتماً و يقيناً ضدانقلاب و عناصر فرصتطلب سوءاستفاده ميکنند. (جلد اول پرونده، صفحهي 238)
بزرگنمايي شخصيتي
در ميرحسين
- در چنين شرايطي، موسوي نخستوزير امام، کسي که بيست سال سکوت کرده و در همهي دورهها به او اميد داشتند که بيايد و طلايهدار حرکت خط امام بشود، در چنين شرايطي دچار نوعي بزرگنمايي و آگرانديسمان در شخصيت شده بود و ستادهايش هم بهعلت اختلاف و ناشيگري نميتوانستند حدس بزنند که فضاي تهران با شهرستانها متفاوت است، و در روستاها و شهرستانهاي دورافتاده احمدينژاد بهشدت جلو افتاده بود، لذا شکست را نميتوانست بپذيرد و بر آن شد که براي خودش يک فضاي تاريخي ايجاد کند، غافل از اينکه اين فضاي تاريخي و اين قهرمانسازي تاريخي مورد سوءاستفادهي دشمنان و فرصتطلبان و دشمنان تاريخي انقلاب و نظام ميشود و بدون اينکه متوجه عواقب شوم اين تصميمگيريها باشد، آن رفتارهاي خارج از عرف و قانون را انجام داد. (جلد دوم پرونده، صفحات 458ـ431)