kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۵۷۹۲
تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱۳۹۶ - ۲۰:۲۷
قرآن و فرهنگ زمانه( بخش دوم )

موقعیت زنان در فرهنگ جا هلیت


مهدی شریفی

در شماره پیشین مواردی از عادات و فرهنگ غلط جاهلی زمانه اعم از عقائد و آداب و رسوم عصر جاهلیت بررسی و تحلیل شد. نوشتار حاضر به تبیین بیشتر این عادات جاهلانه می‌پردازد.
***
خرافه‌پرستی
در مورد معنای خرافه گفته شده است که: «خرافه واژه‌ای عربی است و در اصل نام مردی از قبیله عذره (از طوایف عرب) بوده است، که جنّ زده شده بود. او آنچه از جنیان می‌دید نقل می‌کرد و مردم او را به دروغ متهم می‌ساختند و گفته او را باور نمی‌کردند و می‌گفتند: این از گفته‌های خرافه است و این گفتاری نمکین اما دروغ است.» (مختار الصحاح، ص89) پس از آن به هر گفتار بیهوده و دور از عقل خرافه گفته شد.
مردم حجاز که غالبا صحرانشین بودند، از فرهنگ و تمدن دور بوده و گرفتار جمود عقلی و فکری بودند آنها نمی‌توانستند پدیده‌ها را با دید عقلی و منطقی تحلیل کنند و ارتباط بین علت و معلول را کاملا درک کرده و بفهمند. این جهالت موجب ایجاد و پیدایش انواعی از خرافه‌ها در میان آنها میشد و چهره جامعه عرب را جاهلی و خرافه‌ای جلوه می‌داد. خرافه‌های بسیاری در میان معاصران نزول قرآن وجود داشت که در این قسمت به بیان مواردی از آنها می‌پردازیم.
اعراب جاهلی وقتی باران نمی‌آمد و دچار خشکسالی می‌شدند چوب‌ها را به دم گاو بسته، آتش می‌زدند. گاو نعره زنان میدوید آنان این عمل را به رعد و برق تشبیه کرده و معتقد بودند که در بارش باران خیلی مؤثر است. گاو نر را کتک میزدند تا گاو ماده آب بخورد. زیرا آنان معتقد بودند که در میان شاخ‌های گاو نر دیوی وجود دارد که مانع از آب خوردن گاو ماده می‌شود، به سر و صورت گاو نر می‌زدند تا آن دیو فرار کند. لب و بازو و ران شتر سالم را داغ می‌زدند تا شتر بیمار شفا یابد؛ شتری را کنار قبری حبس می‌کردند و آب و علف نمی‌دادند که بمیرد تا میت در هنگام حشر بر آن سوار شود و در آن روز بدون وسیله نماند؛ اگر شخصی را سگ هاری گاز میگرفت، برای درمان او مقداری از خون بزرگ قبیله را به زخمش میزدند. بر گردن مار گزیده و عقرب گزیده زیورآلات طلایی میآویختند تا شفا یابد و معتقد بودند که اگر مس و قلع به همراه داشته باشد میمیرد. به خاطر احترام به میت، شتری را در کنار قبر وی به طرز دردناکی پی می‌کردند. اگر زنی بچه‌هایش بعد از تولد زنده نمیماند، معتقد بودند که اگر هفت بار بر کشته مرد بزرگی قدم بگذارد بچه‌هایش زنده می‌مانند؛ هنگامی که گم می‌شدند، لباس‌هایشان را درآورده و پشت و رو می‌پوشیدند تا به اهلشان بازگردانده شوند؛ اگر علائم جنون در کسی ظاهر میشد، برای درمان او کهنه آلوده و استخوان مردگان را به گردنش میآویختند؛ برای رهایی بچه‌هایشان از دیوزدگی، دندان روباه و گربه را با نخی به گردن بچه‌ها می‌آویختند؛ برای درمان کورکِ لب و دهان بچه‌ها، مقداری نان و خرما از مردم جمع کرده و به سگ‌ها می‌دادند؛ به کسی که بیماری ریختن پوست بدن داشت، آب دهان می‌مالیدند تا خوب شود و اگر بیماری‌اش ادامه می‌یافت، معتقد بودند حیوانی را که متعلق به دیوها بود، کشته است و از این رو برای پوزش طلبیدن هدایایی را در برابر سوراخ کوه می‌گذاشتند؛ اگر از بیماری وبا و یا از دیو در روستایی میترسیدند، در دروازه آن روستا، ده بار صدای الاغ از خود درمیآوردند؛ اگر از خیانت زنان خود می‌ترسیدند، برای اطمینان نخی را به شاخه درختی می‌بستند و سپس به مسافرت میرفتند، اگر موقع بازگشت نخ به حال خود باقی بود، زن خیانت نکرده و اگر مفقود شده بود، زن را به خیانت متهم می‌کردند؛ اگر دندان فرزندشان می‌افتاد، آن را با دو انگشت به آسمان پرتاب کرده و از آفتاب می‌خواستند دندانی بهتر از آن به فرزندشان بدهد. (فروغ ابدیت،ص54، تاریخ تحقیقی اسلام (موسوعه التاریخ الاسلامی)، ج1، ص121)
اینها نمونه‌هایی بود از خرافات جزیره‌العرب که جهالت اعراب عصر نزول، موجب شده بود تا به جای تحصیل علم و به دست آوردن علت پدیده‌های جهان خلقت، خود را با این خرافه‌ها سرگرم کنند.
موقعیت زنان در فرهنگ جاهلیت
یکی از بارزترین مظاهر جهل عرب، دیدگاه آنان درباره زن بود. نگاه عرب قبل از اسلام به زن، نگاهی پست‌گرایانه و مبتنی بر نگرش ابزاری بود. آنان زن را موجودى ما بين حيوان و انسان می‌دانستند که تنها فایده آن وسيله ‏اى براى ازدياد نسل و خدمتكارى و تمتعات جنسی بود.
زن محرومیت عجیبی در آن زمان داشته و با فجیع‌ترین وضع زندگی می‌کرده است. زن در میان آنان مانند کالایی خرید و فروش می‌شد و از هرگونه حقوق اجتماعی و فردی و حتی حق ارث محروم بود، روشنفکران عرب زن را در عداد حیوانات قرار داده بودند و مثل اثاث و لوازم خانه از یکدیگر به ارث می‌بردند. ازدواج با همسران پدر برای اولاد در صورت طلاق و یا مرگ پدر، مرسوم بود. بعد از مرگ پدر پسر بزرگ او به خاطر منع دیگران پارچه‌ای بر سر زن پدر خود می‌انداخت، اگر او زیبا چهره بود با او ازدواج می‌کرد و اگر زشت بود او را در جایی حبس می‌کرد تا بمیرد و از او ارث ببرد. (جامع البیان،ج4،ص209) در عصر نزول، هنگامی که شخصی به نام ابوقیس بن اسلت از دنیا رفت، پسرش تصمیم گرفت که با زن پدر خود ازدواج کند آیه «لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْها...» «شما را حلال نيست كه زنان را بر خلاف ميل‌شان به ارث ببريد.» (نساء ـ19) نازل شد.
زن جاهلي به طوركلي در بالاترين شرايط خود يک شهروند درجه دوم محسوب مي‌شد که کارکردهاي خاص و محدود خود را داشت، از طرفي مردان نيز براي آنان ارزش و بهايي قائل نبودند. زنان را در مسائل خود دخالت نمي‌دادند. در جاهليت فقط در مي‌گساري‌ها و خوش‌گذراني‌ها يادي از زنان بود. مردان هیچ حد و مرزی برای ازدواج با آنها نداشتند. بهره‌کشي جنسي از زنان يکي دیگر از اخلاق ناپسند عرب جاهلي بود. برخی از آنان کنيزان خود را بر اين امر گمارده بودند و از طريق آنان کسب درآمد مي‌کردند. (جامع البیان، ج 4، ص 208)
زنده به گور کردن دختران
یکی دیگر از جنایات وحشتناک اعراب عصر نزول کشتن و زنده به گور کردن فرزندان خود بود. آنها غالبا دختران خود را از بدو تولد سر می‌بریدند و یا از بالای کوه پرتاب می‌کردند. وگاهی در میان آب غرق می‌نمودند و يا زنده زنده در خاك پنهانش می‌کردند، (فروغ ابدیت، ص46) برخی نیز قبل از اينكه بچه متولد شود، چاله‏اى ‏كنده و آماده مى‏ساختند، بعد از تولد، وقتی متوجه میشدند که فرزندشان دختر است، او را در چاله انداخته خاك به رويش مى‏ريختند، تا در زير خاك پنهان شده و بمیرد، و کسی از دختر دار شدن او مطلع نشود. این نوع برخورد با دختران متولد شده، عادت عرب آن زمان بود. (المیزان، ج12، ص401)
در این میان برخورد عده‌ای خشن‌تر و دردناکتر از دیگران بود. آنها وقتی فرزند دختر به سن شش سالگی می‌رسید، به همسر خود می‌گفتند: او را خوشبو کن و لباس تازه بر تنش بپوشان، تا او را به نزد خویشان شوهرش ببرم؛ اما او را به صحرا برده، در کنار چاهی که قبلا فراهم کرده بود، قرار داده و می‌گفت داخل آن نگاه کن، در این حین او را از پشت سر به داخل چاه می‌افکند. (زمخشری،کشاف،ج4،ص708)
قرآن در وصف حال آن زمان چنین بیان می‌کند: «هنگامی که خبر تولد دختر به یکی از آنها داده می‌شد رنگ وی سیاه می‌گردید و در ظاهر خشم خود را فرو می‌خورد و بر اثر این خبر بد، از قوم خود متواری می‌گردید و نمی‌دانست آیا مولود مزبور را با خواری نگاه دارد یا در خاک پنهان دارد، راستی چه حکم و قضاوت زشتی دارند.» (نحل ـ 58،59)
در جامعه جاهلى عصر نزول، تنها دختران گرفتار چنین برخورد وحشیانه نبودند. اعراب خشن پسران خود را نیز که سرمايه بزرگى در جامعه آن روز محسوب مى‏شدند، از ترس فقر و تنگدستى به قتل مى‏رسانيدند. (تفسیر نمونه،ج6،ص34)
در بین عرب کسانی نیز بودند که وقتی صاحب فرزند دختری می‌شدند، او را زنده نگه داشته و با خواری و خفت به سن شبانی می‌رساندند، سپس لباس خشن و پشمینه بر تن‌شان کرده و به دنبال گله می‌فرستادند. (کشاف،ج4،ص708)
اما لازم به ذکر است که در بین اعراب آن زمان انسان‌هایی نیز بودند که با این عمل زشت و وحشیانه آنها مقابله و مبارزه می‌کردند. به عنوان نمونه می‌توان صعصعه بن ناجیه، پدر بزرگ فرزدق را نام برد، وی در حالی که اسلام آورده بود، خدمت رسول‌الله(صلی الله علیه و آله) رسید و گفت: در جاهلیت عملی انجام داده‌ام که نمی‌دانم به حال من سودی دارد یا نه؟ حضرت فرمود: عمل تو چیست؟ گفت: روزی دو تا از شتران آبستن من گم شد؛ سوار بر شتری در جست وجوی آنها به راه افتادم، از مردی که در کنار خیمه‌ای نشسته بود از شترانم جویا شدم.گفت: آنها نزد من است. در همین حال زنی از خیمه در آمد و خبر تولد دختری را به او داد، او نیز گفت، به خاکش می‌سپاریم.‌ای رسول خدا! نمی‌دانم چه انقلابی در من پدید آمد که بی‌اختیار به آن مرد گفتم: آیا این دختر نوزاد را میفروشی؟ گفت: هرگز شنیده‌ای عرب بچه فروش باشد؟ گفتم: نفروش؛ بلکه در مقابل احسان و بخششی، او را به من ببخش. گفت: حاضرم به همان دو شتر و شتری که بر آن سواری مبادله کنم. راضی شدم؛ شترها را داده، و دختر را گرفته، و به دایه‌ای سپردم. از آن پس این روش را ترک نکردم؛ و تاکنون دویست و هشتاد دختر را با بهای هر یک به سه شتر از مرگ نجات دادم. حضرت پاسخ داد: این کار تو دری از نیکی به روی تو گشوده، و چون به اسلام نیز توفیق یافتی، از جانب خداوند أجر خواهی داشت.
دلایل اعراب جاهلی برای زنده به گور کردن دختران
1- دختران نقشی در اقتصاد و تولید نداشته و فقط مصرف‌کننده بودند؛ قرآن در یکی از آیات خود بر این مورد‌اشاره کرده و می‌فرماید: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ...» «و فرزندان‌تان را از (ترس) فقر، نکشید! ما شما و آنها را روزی می‌دهیم...» (انعام ـ151)
2-درزمان جاهلیت معمولا میان قبائل عرب جنگ و درگیری بود و سرنوشت و بقای قبیله در این جنگ‌ها رقم می‌خورد؛ لذا آنان برای این نبردها فرزندان شجاع و دلیر می‌خواستند، و این از عهده زنان و دختران خارج بود.
3- در جنگ‌‏ها، دختران اسیر می‌شدند و مورد تجاوز دشمن قرار مى‌‌‏گرفتند؛ از این‌رو برای آنکه دچار چنین مشکلی نشوند، خودشان آنها را زنده به گور می‌کردند.
زنان و دخترانی که از این کشتار دلخراش نجات می‌یافتند، به نوعی در ملک پدر بودند، بعد از ازدواج نیز جزء ملک شوهر به حساب میآمدند. در هیچ یک از تصمیم‌گیری‌های مهم زندگی دخالت داده نمی‌شدند و در طول زندگی خود گرفتار ازدواج‌ها و طلاق‌های تحمیلی بودند، که در ادامه این بحث به نمونه‌هایی از آن‌اشاره می‌کنیم.
ازدواج‌های گوناگون
در زمان جاهلیت عرب پیش از اسلام، دختران حق تصمیم‌گیری بر ازدواج خود نداشتند. بلکه رئیس‌قبیله و یا ولی دختر (پدر، برادر يا عمو) ردّ و قبول خواستگار را برعهده داشت و مهريه را نیز خودش مىگرفت، زيرا مهریه، ثمن و بهايى براى زن به شمار مىآمد. بى‌گمان، سعى ولى بر آن بود كه مبلغ بالایی به عنوان مهريه، دریافت کند تا نشان از شرافت زن باشد. (جواد علی، المفصل، ج4، ص644)
با آنکه اعراب، غیرت بی‌جا نشان می‌دادند و دختران خود را زنده به گور می‌کردند، ولی سنت‌های غلط و مفاسدی در زمینه ازدواج داشتند که در ذیل به مواردی از آنها ‌اشاره می‌کنیم:
1-ازدواج مهر: این نوع ازدواج که تنها ازدواج صحیح در آن زمان بود، مردى دختری را از پدر او خواستگارى ‏کرده و پس از تعيين مهر با او ازدواج مى‏كرد. فرزندى كه از این ازدواج به دنیا میآمد، از لحاظ تعيين پدر تكليف روشنى داشت.
2-نکاح رهط: یعنی اینکه جمعی از مردان که عده آنها کمتر از ده نفر بود، با یک زنی که به این امر راضی بود، ازدواج کرده و با او همبستر می‌شدند. اگر بچه‌ای متولد می‌شد، آن زن، همه شوهران خود را جمع می‌کرد و آن بچه را به یکی از شوهرانش نسبت می‌داد و او موظف بود تکفل بچه را بر عهده بگیرد. (استاد شهید مطهری، مجموعه آثار، ج 19، ص301)
3- نکاح جمع: یعنی زنانی بودند که به بی‌بندوباری مشهور بودند و بر در خانه‌های خود پارچه‌ای سیاه نصب می‌کردند و هر مردی می‌توانست به خانه آنها وارد شده و با آنها رابطه برقرار کند و این زنان از این راه کسب درآمد می‌کردند. البته برخی از این زنان کنیزانی بودند که صاحبان آنها برای آنها چنین خانه‌هایی را فراهم کرده و آنان را مجبور به این کار می‌کردند. اگر این زنان بچه‌دار می‌شدند، قیافه‌شناسان را آورده و از روی چهره پدر بچه را شناسایی می‌کردند. هر یک از آن مردان را که قیافه‌شناس انتخاب می‌کرد او باید آن بچه را به فرزندی قبول می‌کرد. (جواد علی المفصل، ج 5، ص540)
4- نکاح استبضاع: یعنی اینکه مردی زنش را نزد مرد دیگری بفرستد تا مدتی نزد او بماند و از او باردار شود، آنگاه نزد شوهرش برگردد. مثلا اگر مردی دوست داشت بچه‌ای دلاور داشته باشد، زنش را نزد مردی دلاور می‌فرستاد. (همان،ص538)
5-نکاح مقت: این ازدواج عملا موجب محروم بودن زن از مهر می‌شد. اگر کسی می‌مرد وارثان او از قبیل فرزندان و برادران، آنگونه که ثروت او را به ارث می‌بردند، همسری زن او را نیز به ارث میبردند. پس از مردن شخص، پسر یا برادر میت، حق همسری میت را باقی می‌پنداشت و خود را مختار می‌دانست که زن او را به دیگری تزویج کند و مهر را خودش بگیرد و یا او را بدون مهر جدیدی و به موجب همان مهری که میت قبلا پرداخته، زن خود قرار دهد. (جامع‌البیان، ج 4، ص209)
6ـ نکاح بدل: یعنی اینکه وقتی مردی از همسر مرد دیگری خوشش میآمد، به او پیشنهاد می‌کرد تا همسران خود را تا مدت معینی با هم عوض می‌کردند. (جواد علی، المفصل، ص437)
7- نکاح شغار: عبارت است از اینكه هریک از دو ولیّ شرعی یا عرفی، زنى را كه بر او ولایت دارد به ازدواج دیگرى درآورد و مهریه هر یک را ازدواج دیگرى قرار دهد، مانند اینكه یكى از دو ولىّ به دیگرى بگوید: دختر یا خواهرم را به همسرى تو در آوردم به شرط آنكه تو نیز دختر یا خواهرت را به همسرى من درآورى و مهر هر كدام ازدواج دیگرى باشد و طرف مقابل آن را بپذیرد. (همان)
درباره عده وفات زنان نیز باید گفت که در قبائل مختلف آداب و رسوم گوناگونى براى اين منظور بوده است. گرچه گاهى در اين رسوم آن چنان افراط مى‏كردند كه عملا زنان را در بن‏بست و اسارت قرار مى‏دادند.گاهى نیز جنايت‌آميزترين كارها را در مورد او مرتكب مى‏شدند. به عنوان نمونه: بعضى از قبایل پس از مرگ شوهر، همسر او را آتش زده و يا او را با شوهر مردهاش دفن مى‏كردند، برخى نیز زن را براى هميشه از ازدواج مجدد محروم ساخته و گوشه‏نشين مى‏كردند. در برخی از قبایل، زن‌ها موظف بودند تا یک سال كنار قبر شوهرشان، زير خيمه سياه و چركين با لباس‌هاى مندرس و كثيف دور از هرگونه آرايش و زيور و حتى شست‌وشو، به سر برده و بدين وضع شب و روز خود را بگذرانند. (المیزان، ج 2، ص363)
طلاق‌های گوناگونی که در بین اعراب رواج داشت
1-ایلاء: یعنی هر زمان مردى از همسر خود متنفر مى‏شد، سوگند ياد مى‏كرد كه با او همبستر نگردد و از این طریق همسر خود را در تنگناى شديدى قرار مى‏داد، نه او را رسما طلاق مى‏داد تا آزادانه شوهر انتخاب كند، و نه بعد از اين سوگند حاضر مى‏شد آشتى كرده و با همسر خود زندگى مطلوبى داشته باشد. (تفسیر نمونه،ج2،ص149)
 2-ظهار: یعنی اینکه وقتی مردی از زنش ناراحت می‌شد، به او می‌گفت که تو به منزله مادر برای من هستی و دیگر به او نزدیک نمی‌شد. (احزاب ـ 4، مجادله ـ2و3)
3-ضرار: یعنی اینکه مردی، همسر خود را بارها طلاق می‌داد، و هر بار قبل از پایان یافتن عده رجوع کرده و باعث آزار زن می‌شد. آنان حتی بعد از گرفتن طلاق از شوهرشان تنها در صورتی می‌توانستند با مرد دیگری ازدواج کنند که از شوهر اول اجازه بگیرند. (جامع البیان، ج 2، ص277)
آنچه بیان شد گوشه‌هایی از فرهنگ عصر نزول بود که مردم جزیره‌العرب گرفتارش بودند. از این آداب و رسوم جاهلی به خوبی می‌توان به منطق غلط و سطح فکر پایین آنها پی برد. اسلام، این فرهنگ ظالمانه را اصلاح کرد و یک قانون عادلانه و جامع در اختیار بشریت گذاشت.