kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۱۸۶۳
تاریخ انتشار : ۳۰ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۸:۱۷

ناامیدی و ریشه‌ها و پیامدهای آن


محمد تقدیری

در مطلب حاضر نویسنده با بررسی ناامیدی نکوهیده و ناامیدی پسندیده به ریشه‌یابی علل و عوامل بروز این پدیده روحی و روانی در انسانها پرداخته است.
این مطلب از ماهنامه پاسدار اسلام شماره 41‍3 و 414 انتخاب شده است.

درباره وضعیت بشر در آینده، قضاوت‌های متفاوتی مطرح است. برخی سرنوشت بشر و آینده او را تاریک و ناامید‌کننده می‌دانند و معتقدند سرشت انسان سرشت حیوانیت، شهوت‌پرستی، خودخواهی، فریب، دغل، دروغ، ظلم و ستم و... است و زندگی اجتماعی از ابتدا صحنه شر و فساد بود و تمدن و فرهنگ و تکنولوژی نتوانست سرشت پلید بشر را تغییر دهد و فرق انسان وحشی بدوی با انسان امروزی در هدف نیست، بلکه در روش است.
بشر بدوی، آشکارا جنایت می‌کرد و بشر امروزی همان جنایت‌ها را تحت عناوین و القاب و الفاظ شیک انجام می‌دهد. پیروان چنین اعتقادی راه‌حل را خودکشی می‌دانند و بس. نظر آنها ادامه نظر و شهادت فرشتگان الهی قبل از آفرینش است.
قرآن کریم در سوره بقره می‌فرماید: ( به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت من در روی زمین جانشینی [نماینده‌ای] قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند پروردگارا! آیا کسی را در آن قرار می‌دهد که فساد و خونریزی کند؟ (زیرا موجودات زمینی دیگری هم که قبل از آدم وجود داشتند به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان عبادت است)‌ ما تسبیح و حمد تو را به جا می‌آوریم و تو را تقدیس می‌کنیم.پروردگار فرمود من حقایقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید.(1)
خداوند به فرشتگان می‌فهماند که شما گرایش‌های حیوانی انسان را دیدید، ولی گرایش‌های معنوی و الهی و انسانی او را ندیدید، من در انسان فطرتی قرار داده‌ام که به موجب آن به تعالی گرایش دارد و در درون او دو سرشت علوی و سفلی همواره در حال مبارزه‌اند.
از نظر قرآن همان‌طور که در درون انسان این دو جریان وجود دارند، در پیکر جامعه انسانی هم انسان‌ها دو‌گونه می‌شوند: انسان‌های متعالی، مترقی و پایبند به آرمان و عقیده و انسان‌های منحط و حیوان‌صفت؛ ولی در مجموع، نظام عالم هر چه جلوتر می‌رود بهتر می‌شود و مبارزه تا آنجا پیش‌ می‌رود که طبق پیش‌بینی اولیاء دین، در نهایت حکومت حضرت مهدی(عج) محقق می‌شود. (2)
انواع ناامیدی
1. ناامیدی نکوهیده: یأس از رحمت خدا (قنوط)
یأس دوگونه است: مذموم که قطع امید کردن از علت حقیقی یعنی خداست که این خاص کافران است. یأس ممدوح که قطع امید کردن از علل توهمی مانند نقش و تاثیر مردم، دنیا و ماسوی‌الله در امری است که به احراز آن توصیه شده است.
قنوط، ناامیدی از خیر و شامل ناامیدی از رحمت الهی با قطع امید از رحمت و غفران خدا و یأس از پذیرفته شدن توبه و اعمال صالح در پیشگاه او و از گناهان کبیره است. قرآن کریم می‌فرماید: «یا عبادی الذین أسرفوا علی أنفسهم لا تنقطوا من رحمهًْ الله؛(3) ای بندگان که بر خود ستم و اسراف کرده‌اید از رحمت خدا ناامید نشوید.» سوءظن به خداوند و شمول رحمت و دریای مغفرت او موجب ناامیدی و قنوط نسبت به او می‌شود. در قرآن به دوری از  ظن و گمان بد امر شده است چرا که بعضی از گمان‌ها، گناه است. (4) گمان بد به خدا موجب ایجاد رشد صفات رذیله‌ای مانند بخل و ترس و حرص می‌گردد. (5): «و ذلکم ظنکم الذی ظننتم بربکم أرداکم فأصبحتم من الخاسرین؛(6) آری این گمان بدی بود که درباره پروردگارتان داشتید و همان موجب  هلاکت شما گردید و سرانجام از زیانکاران شدید.»
پیامبر گرامی اسلام در حدیثی فرمودند: أکبرالکبائر سوءالظن بالله؛(7) بزرگ‌ترین گناه کبیره، بدگمانی به خداست. و نیز: «ضحک ربنا من قنوط عباده؛(8) پروردگار ما از نومیدی بندگانش می‌خندد.»
و: «الفاجرالراجی لرحمهًْ‌الله تعالی اقرب منها من العابد المقنط؛‌(9) بدکاری که به رحمت خدای والا امید دارد از عابد مأیوس، به خدا نزدیک‌تر است.» امام علی(ع) نیز ناامیدی را مصیبت بزرگی می‌دانند: «اعظم البلاء انقطاع الرجا؛(10) بزرگ‌ترین بلا، نومیدی است.»
قنوط یعنی قطع امید از شمول رحمت خدا نسبت به «خود» علل مختلفی دارد، از جمله، نبودن عمل و طاعت، غرق شدن در معاصی، اعتقاد به نقص اعمال و اطاعت، اعتقاد به محدودیت رحمت خدا و عدم وسعت آن.
در هر صورت گام اول برای ادامه عصیان و مقابله با خدا، یأس از شمول رحمت است و شیطان با این حربه سعی می‌کند انسان را از خدا و رحمتش دور و انسان را گرفتار معصیت کند و به این نتیجه برساند که امید نجاتی وجود ندارد، پس باید دردنیا از لذت معاصی بهره برد، اما به فرموده امام علی(ع): «کل قانط آئس؛(11) هر نومیدی، ناکام است.»
امام صادق(ع) می‌فرمایند: «الیأس من روح‌الله اشد بردا من الزمهریر؛(12) نومیدی از رحمت خدا، سردتر از زمهریر است.»
امام خمینی(ره) می‌فرمایند: «همان‌طور که رجا به حق تعالی و طمع رحمت واسعه و امیدواری از سرچشمه فیض آن ذات مقدس از شعب توحید و از لوازم فطرت مخموره الهیه است و قطع طمع از دیگر موجودات و چشم‌پوشی از دست مردم نیز از لوازم فطرت‌الله است، همان طور هم طمع به غیر حق و امیدواری به مخلوق از شعب شرک و از وساوس ابلیس و برخلاف فطرت و از لوازم احتجاب است.»(13)
نهی از نومید کردن مردم از رحمت خدا
در آیات و روایات متعدد مأیوس شدن از رحمت خدا و نیز مأیوس کردن دیگران از رحمت او نکوهش شده است. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «قال‌الله تبارک و تعالی یابن آدم... لا تقنط الناس من رحمهًْ‌الله تعالی علیهم و انت ترجوها لنفسک؛ (14) خداوند تعالی فرمود ای آدم... مردم را از رحمت خدا نومید مگردان، در حالی که آن را برای خودت امیدواری.»
و نیز: «خداوند در روز قیامت گروهی را که سیاهی چهره‌شان بر سفیدی آن غالب است برمی‌انگیزد و گفته می‌شود اینان نومیدکنندگان از رحمت خدا هستند.»(15)
در وصایای امام علی(ع) به امام حسن مجتبی(ع) آمده است: فرزندم هیچ گنهکاری را نومید مکن، زیرا چه بسا کسی که عمری گناه می‌کند، فرجامش به نیکی ختم می‌شود و ای بسا کسی که عمری عمل کند لیکن در پایان عمر گرفتار فساد و رهسپار دوزخ شود، پناه به خدا از آتش دوزخ.»(16)
2- ناامیدی پسندیده (یأس از مردم)
امید و ناامیدی به دو بخش حقیقی و تخیلی تقسیم می‌شود. چنانچه خواسته انسان متکی به علت حقیقی یعنی خدا و صفات و افعال او باشد امیدی حقیقی است و ناامیدی از آن مذمت شده است، ولی اگر توقع انجام خواسته‌ها از ماسوی‌الله مانند انسان‌ها  و موجودات دیگر باشد، توقعی نابجا و تخیلی است و اغلب به شکست منتهی می‌شود، لذا امید به آنها را آرزو گویند و ناامیدی از آن مدح شده است.
 به بیان دیگر، مثبت‌اندیشی و منفی‌نگری به دو بخش پسندیده (امید) و نکوهیده (آرزو) تقسیم می‌شوند: یأس نکوهیده (یأس از خدا) و یأس پسندیده (یأس از مردم).
یأس از خدا یا همان «قنوط» در اخلاق اسلامی با دو واژه طمع و استغناء مرتبط است. طمع رشته‌ای از محبت دنیاست و توقع داشتن از اموال مردم در مقابل، استغناء، اظهار بی‌نیازی از مردم است.
امام صادق(ع) فرمود:‌«الیأس مما فی ایدی الناس عز للمومن فی دینه؛ (17) قطع امید کردن از آنچه مردم دارند، مایع عزت دینی مؤمن است.»
امام باقر(ع) فرمود: «خیرالمال الثقهًْ بالله و الیأس مما فی  ایدی الناس؛(18) بهترین سرمایه، اعتماد به خدا و چشم طمع برداشتن است از آنچه مردم دارند.»
یأس پسندیده خود نوعی پیروزی است؛ امام علی(ع) فرمود: «از نظر من نگهداری چیزی که در دست داری بهتر از طلب چیزی است که در دست دیگری است و تلخی قطع امید بهتر از خواهش از مردمان است.»(19)
همان طور که امید کامل بستن به اشیاء یا افرادی که خودشان ابزارند کار بیهوده‌ای است، در مقابل ناامیدی از آنها مثبت است و در روایات از این ناامیدی با تعابیری چون «موجب عزت»، «بهترین ذخیره و سرمایه»، «موجب محبت مردم»، «آزادی جان و روان»، «موفقیت» پیرامون آن یاد شده است.
امام علی(ع) فرمود: «الغنی الاکبر الیأس عما فی ایدی الناس؛(۲۰) بزرگ‌ترین توانگری، چشم نداشتن به داشته‌های دیگران است.»
علل
 و ریشه‌های ناامیدی
ناامیدی احساسی ناخوشایند و در مقابل رجا و امید و نوعی نگاه به آینده است. ناامیدی محصول عملکرد خود ما و برخاسته از انتظارات ماست و وقتی کارها طبق انتظارات ما پیش نمی‌رود، یعنی تعریف ما از واقعیت یا از حقیقت اشتباه است و واقعیت را آن‌گونه که باید نمی‌شناسیم و انتظارات ما غیرواقعی هستند.
برخی از اهداف انسان‌ها سطحی و دنیایی و برخی متعالی و بلند و دارای ارزش‌های ماندگارند. به تبع آن، برخی ازناامیدی‌ها، ناامیدی از انسان‌ها، اشیاء و اهداف دنیایی و قول و قرارها و وعده‌های عمل نشده هستند و برخی ناامیدی از خدا و رحمت و مغفرت اوست. همه ناامیدی‌ها عللی دارند که شناخت آنها به پیشگیری و درمانشان کمک می‌کند. برخی از این علل عبارتند از:
1- کفر
فردی که یا در قدرت خدا و یا در بیکران بودن رحمت او تردید دارد و می‌پندارد رحمت و قدرت او محدود است، گرفتار یأس و سپس کفر می‌شود.
قرآن می‌فرماید: «و از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها گروه کافران از رحمت خدا مأیوس می‌شوند.»(21)
«کسانی که به آیات خدا و دیدار او کافر شدند، از رحمت من مأیوسند و برای آنها عذاب دردناکی است.»(22)
2- گمراهی
در قرآن با ذکر جریان نزول فرشتگان بر حضرت ابراهیم(ع) که به او گفتند که ما تو را به حق بشارت دادیم؛ بشارتی که از ناحیه خدا و به فرمان او بود و به همین دلیل، حق است و مسلم و به دنبال آن برای تأکید به گمان اینکه مبادا یأس و ناامیدی بر ابراهیم غلبه کند. گفتند «اکنون که چنین است از مأیوسان مباش» (فلا تکن من القانطین)، ولی ابراهیم(ع) این فکر را از آنها دور کرد که حاشا که یأس و نومیدی از رحمت خدا بر او چیره شده باشد، بلکه تنها تعجبش از موازین طبیعی است، لذا فرمود: «قال و من یقنط من رحمهًْ ربه الا الضالون»(23) جز گمراهان، چه کسی از رحمت پروردگارش مأیوس می‌شود؟» همان گمراهانی که خدا را به درستی نشناخته‌اند و پی به قدرت بی‌پایانش نبرده‌اند، خدایی که از ذره‌ای خاک، انسانی چنین شگرف می‌آفریند، درخت خشکیده خرما به فرمانش به بار می‌نشیند و آتش‌سوزان را به گلستان تبدیل می‌کند.
3- سوءظن به خدا
سوءظن به خداوند و شمول رحمت و دریای مغفرت او موجب ناامیدی و قنوط نسبت به او می‌شود. در قرآن به دوری از ظن و گمان بد امر شده است، چرا که بعضی از گمان‌ها گناه است.(24) گمان بد به خدا موجب ایجاد و رشد صفات رذیله‌ای مانند بخل و ترس و حرص می‌شود. (25)
در آیات الهی نیز سوءظن به خدا نکوهش شده است: «و ذلکم ظنکم الذی ظننتم بربکم أرداکم فأصبحتم من الخاسرین؛ (26) همین گمانی که به پروردگارتان داشتید، شما را هلاک کرد و از زیانکاران شدید.»
پیامبر گرامی اسلام در حدیثی فرمودند: «أکبر الکبائر سوءالظن بالله؛ (27) بزرگ‌ترین گناه کبیره، بدگمانی به خداست.»
4- امور ناخوشایند
نقطه ضعف‌های انسان‌ها، کم‌ظرفیتی در برابر مشکلات و ناراحتی‌ها و در نتیجه قطع برکات الهی و علل یأس هستند. قرآن می‌فرماید: «و لئن أذقنا الانسان منارحمه ثم نزعناها منه انه لیوس کفور؛ (28) و اگر از جانب خویش نعمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود.»و نیز می‌فرماید: هنگامی که رحمتی به مردم بچشانیم، از آن خوشحال می‌شوند و هر گاه رنج و مصیبتی به خاطر اعمالی که انجام داده‌اند به آنان رسد، ناگهان مأیوس می‌شوند.» (29) در حالی که مؤمنان راستین کسانی هستند که نه به هنگام نعمت گرفتار غرور و غفلت می‌شوند و نه به هنگام مصیبت، گرفتار یأس و نومیدی.
نعمت را از خدا می‌دانند و شکر به درگاه او می‌برند و مصیبت را آزمون و امتحان و یا نتیجه اعمال خویش محسوب و صبر می‌کنند و رو به درگاه او می‌آورند.
5- عجله در کارها
در برخی از روایات تعجیل در کارها و تصمیم‌گیری عجولانه به عنوان عامل ایجاد یأس و نامیدی یاد شده است. از پیامدهای شوم «عجله» آن است که هرگاه انسان به خاطر آن ناکام شود، نومید و چه بسا نسبت به همه چیز حتی تقدیر الهی بدبین شود.
امام حسن عسکری(ع) می‌فرمایند: «عجله مکن در مورد میوه‌ای که نرسیده است. بدان آن کس که تدبیر حال تو را می‌کند، بهتر می‌داند چه وقت صلاح توست. به حسن انتخاب او اعتماد کن تا اوضاعت خوب شود. نیازهای خود را پیش از موقع و با عجله مخواه که موجب تنگدلی و ناراحتی و ناامیدی تو می‌شود.» (30)
6- شکست و ناکامی
یکی از عوامل پیدایش یأس «ناکامی» است. انسان در زندگی نیازهای اساسی دارد و برای رسیدن به آنها تلاش می‌کند و در صورت نرسیدن به هدف «ناکام» می‌شود. فرد ناکام واکنش‌هائی مانند یأس و ناامیدی، بی‌تفاوتی، اضطراب، پرخاشگری و سایر مکانیسم‌های دفاعی را از خود بروز می‌دهد. ناکامی و اضطراب هر دو عامل ایجاد یأس هستند.
برای ناکامی دو معنی گفته‌اند:
1- سد شدن راه یک موجود زنده دارای انگیزه که می‌خواهد به هدف مثبتی برسد یا از هدف منفی اجتناب کند.
2- احساسی که از بیدار شدن چنین مانعی به موجود زنده دست می‌دهد. (31)
وقتی در ارضای نیازهای جسمی انسان تأخیر می‌افتد، مثلاً غذا دیر به او می‌رسد، دچار رنجش می‌شود، ولی بعد از مدت کمی، با آمدن غذا این تنش‌های هیجانی فرو می‌نشینند، ولی انگیزه‌های قوی وقتی با موانع غیرقابل عبور روبه‌رو می‌شوند، در بعضی از افراد ناکامی و فشار و تعارض ایجاد می‌شود. البته سازگاری افراد با مشکلات، متفاوت است. بعضی تسلیم می‌شوند، بعضی به کوشش خود ادامه می‌دهند و بعضی زیر فشار خرد می‌شوند. البته سازگاری افراد با مشکلات، متفاوت است. بعضی تسلیم می‌شوند، بعضی به کوشش خود ادامه می‌دهند و بعضی زیر فشار خرد می‌شوند. شکست‌ها و ناکامی‌های پی‌درپی گاهی فرد را برای مدت مدیدی از میدان رقابت و مبارزه کنار می‌زند و چون فرد قادر به تحلیل دقیقی از علت ناکامی خود نیست، ناگزیر به این نتیجه می‌رسد که دنیا جای ناامن و خطرناک است و مصلحت او در فاصله گرفتن از دنیا به عنوان کانون ضربه است.
ناکامی در فرهنگ معارف اسلامی با لفظ «خیب» آمده است. در لغت گفته‌اند: الخیبه: الحرمان و الخسران؛(32) ناکامی: «محرومیت و زیان». «فلاح» را «رسیدن» به آرزوها و دستیابی به مطلوب (33) معنی کرده‌اند و «مفلحون» به کسانی می‌گویند که «به خواسته‌های خود رسیده‌اند.» انسان در خلقت و زندگی هدف و غایتی دارد که باید برای رسیدن به آن تلاش کند که اگر به آن نرسد او را «خائب» و «ناکام» می‌گویند.
نوع هدف و بینش و طرز تفکر و ارزش‌های فرد، تعیین کننده نوع ناکامی اوست. کسی که هدفش وصول به قرب‌الهی است، نرسیدن به مطلوب برای او ناکامی محسوب می‌شود و کسی که هدفش ازدواج است، نرسیدن به آن را «ناکامی» می‌داند. از آنجا که اهداف به اصلی و فرعی، نهایی و متوسط تقسیم می‌شوند، ناکامی هم «اصلی» و «فرعی» دارد و به عبارتی نسبی است.
به هر حال در فضای فکری اسلام کسی دچار «ناکامی حقیقی» می‌شود که به کمالات و اهداف حقیقی نرسیده یا آن را از دست داده است: «لئن أذقنا الانسان منارحمهًْ ثم نزعناها منه انه، لیئوس کفور؛ (34) و اگر از جانب خود رحمتی به انسان بچشانیم و نعمتی در اختیارش نهیم، سپس آن را از او باز گیریم، به یقین او از اینکه بار دیگر به نعمت‌هایی دست یابد ناامید می‌شود و نعمت‌هایی که داشته ناسپاسی می‌کند و آنها را از جانب خدا
نمی‌شمرد».
بعضی مردم آرزوهای خیالی و اهداف غیرحقیقی را هدف و بازماندن از آنها را ناکامی می‌دانند. در آیات و روایات، وسیله قراردادن غیرخدا برای رسیدن به اهداف حقیقی و غیرحقیقی، مذمت شده است و کسانی را که از راه گناه، حرص و افترا قصد رسیدن به آنها را دارند، مأیوس و ناکام و سرنوشت آنان را هلاکت
 می‌داند.
* پی‌نوشت‌ها
1- بقره، 30 به بعد.   2- مرتضی مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص106.3- زمر، 53.   4- حجرات، 12.   5- نهج‌البلاغه، نامه53.   6- فصلت، 23.7- کنزالعمال، 5849.    8- نهج‌الفصاحه، ح1890.   9- همان، ح2062.   10- غررالحکم، ح3860.   11- همان، ح527.   12- بحارالانوار، ج72، ص388، ح1.   13- شرح چهل حدیث، مقصد هشتم طمع و ضد آن یأس.   14- میزان‌الحکمه، ج10 قنوط، ح17118.    15- بحارالانوار، ج2، ص55، ح30.    16- بحارالانوار، ج77، ص239، ح1.    17- وسائل الشیعه، ج6، ص314.    18- همان، ج6، ص315.   19- نهج‌البلاغه، نامه31.    20- نهج‌البلاغه، حکمت 342.    21- یوسف، 87.    22- عنکبوت، 23.   23- حجر، 56.   24- حجرات، 12.    25- نهج‌البلاغه، نامه53.    26- فصلت، 23.   27- کنزالعمال، 5849.   28- هود، 9.    29- روم، 36.    30- بحارالانوار، ج75، ص379.    31- فرهنگ توصیفی روانشناسی، نوشته فرانکو برونو، ترجمه جمشید یاسائی.    32- نهایه ابن اثیر، ج3.    33- نهایه ابن‌اثیر، ج3، ج ص469. لسان‌العرب. مجمع البحرین.   34- هود، 9.