چه کسانی به صورت موش محشور میشوند؟(خوان حکمت)
خدا بعضي از چيزها را به ما داد و به حسب ظاهر تمليک کرد و بعضي از چيزها را به ما نداد، ما را امين قرار داد و ما مالک آن نيستيم. ما مالک خونمان هستيم. مالک مالمان هستيم. مالک وقتمان هستيم. اگر کسي به زور و اجبار اينها را از ما گرفت، اگر عِوضي داد داد، نداد اگر ما راضي شديم مسئله حلّ است. اينها را خدا به ما تمليک کرد ظاهراً. اما آبرو را به ما نداد که تمليک کرده باشد، مِلک ما شده باشد. آبرو برای اوست، ما را «امين الله» قرار داد. فرمود آبروي مؤمن برای من است، من اين مؤمن را امين خود قرار دادم. حالا لازم نيست ما اين مسئله فقهي را باز کنيم. برخي از مسائل است که اگر ـ خداي ناکرده ـ تجاوز به عنف بشود و همه رضايت بدهند همچنان پرونده باز است. اين مثل خون نيست: «مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطانا؛ آن کس که مظلوم کشته شده ، برای ولیاش سلطه (و حق قصاص ) قرار دادیم»؛(1) که اگر کسي را کشتند اولياي دم اگر رضايت بدهند پرونده مختومه است. در تجاوز به عنف چه در مرد چه در زن، هر کسي از بستگان رضايت بدهند پرونده همچنان باز است، چون آبرو و حيثيت مرد يا زن مربوط به او نيست، تا او بگويد من حالا صرف نظر کردم. اين مربوط به خداست، انسان «امين الله» است، رضايت امين چه اثري دارد؟!
پس ما يک بخش از امور را مالک هستيم «باذن الله»، يک بخش از امور را «امين الله» هستيم. اگر کسي را کشتند اولياي او رضايت بدهند، رضايت اينها مسموع است، حالا يا چيزي ميگيرند يا نميگيرند، ولي به هر حال رضايت اولياي دم مسموع است و پرونده مختوم است. اما اگر ـ خداي ناکرده ـ و ـ معاذالله ـ تجاوز به عنف شد، رضايت هيچ کسي اثر ندارد. يک روايت نوراني هم مرحوم کليني در کافي نقل کرد که «إِنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَي الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا وَ لَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ يُذِلَّ نَفْسَه»؛(2)فرمود مؤمن را آزاد آفريد، ولي نسبت به آبرو، او را آزاد خلق نکرد، آبروي او را در اختيار او قرار نداد که هر جا خواست ببرد و هر جا خواست بريزد، اين طور نيست.
خداوند؛ روزیرسان تمام جنبندگان
بعضي از اصحاب و شاگردان حضرت امير بودند که حضرت بر آنها نماز خوانده و آنها را به خاک سپرده است. اين خبّاب اين طور بود. حضرت درباره این شاگرد خود که جزء مهاجرين بود و در جنگ صفين شرکت کرد، فرمود: «يَرْحَمُ الله خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً وَ هَاجَرَ طَائِعاً وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ وَ رَضِيَ عَنِ الله وَ عَاشَ مُجَاهِدا(3)؛ خدا رحمت كند خباب بن الارت را، او از روى رغبت اسلام آورد و براى اطاعت خداوند هجرت كرد، به زندگى ساده قناعت نمود، از خدا خشنود و در تمام دوران عمرش مجاهد بود.»، حضرت شخصاً بر او نماز خواند، او را در قسمتي از کوفه دفن کردند، خود حضرت حضور داشت، فرمود او شاگرد خوبي بود، او ايمان آورد، اهل مهاجرت بود، از مکه به مدينه آمد، اهل جهاد بود، در جريان صفين با ما همکاري کرد و شربت شهادت نوشيد؛ اما اين جريان هجرت يک کار آساني نبود. آنها که قبل از وجود مبارک رسول اکرم از مکه به مدينه هجرت کردند، تواني داشتند؛ اما بعد از اينکه حضرت از مکه به مدينه آمدند ديگران که مانده بودند در کمال ضعف بودند ميخواستند مهاجرت کنند، اين مشرکان مکه نميگذاشتند. اگر خانهاي داشتند کسي از آنها نميخريد، اموال منقول را ميخواستند بياورند، کسي اجازه نميداد. اينها ناچار بودند که بال بال بزنند با دست خالي از مکه به مدينه بيايند، ماندند متحيّر شدند! آيه 60 سوره عنکبوت نازل شد که هيچ حيرتي نداشته باشيد: «وَ كَأَيِّنْ مِنْ دَابَّهًٍْ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا الله يَرْزُقُها وَ إِيَّاكُمْ؛ چه بسا جنبندهای که قدرت حمل روزی خود را ندارد، خداوند او و شما را روزی میدهد و او شنوا و داناست.» فرمود مگر شما نميبينيد روزانه صدها مرغ بال ميزنند با دست خالي حرکت ميکنند و با شکم سير برميگردند؟! اين ماهيهاي دريا و اين مرغهاي هوايي هيچ کدام اهل ذخيره نيستند، مگر اين نيست که اينها با دست خالي بال ميزنند با شکم پر ميخوابند. اينها که براي تالاب ميآيند از صدها کيلومتر حرکت ميکنند، هيچ کدام ذخيره ندارند.
موشچهرگان قیامت
اين آيه که نازل شد، مهاجرين گفتند ما هم بال بال ميزنيم با دست خالي ميرويم در مدينه، همين کار را هم کردند و الان 1400 سال است که ما از اينها به عظمت ياد ميکنيم. ما در کشوري هستيم که به لطف الهي همه نعمتها فراوان است؛ منتها آن دابّهاي که «تحمل رزقها» آنها مشکل براي ما ايجاد کردند. چند تا موش در مملکت اين کار را کردند. اينها که اهل ذخيره کردن هستند. چرا در قيامت يک عده به صورت موش محشور ميشوند؟ همين کسي که دو تُن سکه تهيه ميکند، اين حقيقتاً موش است و در قيامت به صورت موش محشور ميشود. کسي را موش نميکنند. يک عده کور محشور ميشوند. در قيامت به خدا عرض ميکنند: «رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني أَعْمي وَ قَدْ كُنْتُ بَصيراً؛ پروردگارا! چرا نابینا محشورم کردی؟! من که بینا بودم!»(4) من در دنيا چشم داشتم، شما الان مرا کور محشور کردي! حضرت فرمود: ما تو را کور محشور نکرديم، شما خوب بررسي کن در دنيا چگونه بودي؟ ما همان گونه تو را محشور کرديم: «كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسي»؛ خدا میفرماید: «آن گونه که آیات من برای تو آمد و تو آنها را فراموش کردی؛ امروز نیز تو فراموش خواهی شد!»(5) تو در دنيا چگونه بودي؟ مسجد و حسينيه و کتابهاي مذهبي و قرآن و عترت و حرم و اينها را نميديدي، مراکز فساد را ميديدي. الان هم بهشت و اولياي الهي را نميبيني، جهنم را ميبيني. تو که کور نيستي، اين هم جهنم: «أَفَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لاَ تُبْصِرُونَ»(6) همينها ميگويند: «رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا»؛ پروردگارا! آنچه وعده کرده بودی دیدیم و شنیدیم».(7) ما در قيامت کور نداريم. «كَذلِكَ»؛ يعني هر طوری که بودي ما همان طور تو را محشور کرديم. تو حالا اين طرف را نگاه کردي بهشت و اهل بهشت را نميبيني، بله! برو سر جاي اصليات هر طور که بودي هستي. اين طور نيست که ـ خداي ناکرده ـ ذات اقدس اله بر کسي ستم روا بدارد. اين «كَذلِكَ» اين پيام را دارد، فرمود هر طوري بودي ما همان طور تو را محشور کرديم، اينجا هم همين طور است.
درباره خبّاب بن أرت علي بن ابيطالب(ع) شخصاً ميآيد در مراسم تشييع او شرکت ميکند، نماز ميگزارد و در دفن او حضور پيدا ميکند، بعد ميفرمايد که خبّاب را خدا غريق رحمت کند براي اينکه اين کارها را کرده است. فرمود کارهايي که او کرده چيست؟ يکي اينکه «أَسْلَمَ رَاغِباً»؛ طبق ميل و رغبت خود اسلام آورد، نه با فشار. «وَ هَاجَرَ طَائِعاً»؛ کسي او را از مکه بيرون نکرد ، بلکه با طوع و رغبت مهاجرت کرد. «وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ»؛ به روزيِ کفاف و حلال و ساده قناعت کرد. در ذيل آيه 97 سوره مبارکه «نحل» که فرمود چه مرد چه زن اگر اين دو عنصر محوري را داشته باشند؛ يعني از نظر عقيده حُسن فاعلي را داشته باشند مؤمن؛ از نظر عمل حُسن فعلي را داشته باشند مطيع، به آنها حیات طیبه میدهیم: «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاهًًْ طَيِّبَهًًْ؛هر کس عمل صالح کند، در حالی که مؤمن است، خواه مرد باشد یا زن، به او حیات پاکیزه میبخشیم» از وجود مبارک حضرت امير سؤال کردند اين حيات طيبه چيست؟ فرمود: «هِيَ الْقَنَاعَهًْ»،(8)يک انسان قانع آنقدر بزرگوار است که اصلاً به چشم طمع به ديگري نگاه نميکند. آن يک کرامت است.
به حضرت امير عرض کردند چرا اين قدر شما خاضع هستيد؟ گفت من بررسي کردم ديدم خدا همان برنامهاي که براي ملائکه قرار داده براي من هم قرار داده است. چه چيزي به ملائکه گفته که به من نگفته؟ به من اطاعت گفته، يقين گفته، ايمان گفته، عمل صالح گفته، طهارت گفته، طيّب بودن گفته، پاک بودن گفته، راه کسي را نبندم بوده، بيراهه نرفتن بوده، همين حرفهايي که به ملائکه زد به من هم زد. اگر ما در طبيعت زندگي ميکنيم اهل خورد و خوراک هستيم براي ما حلال و اينها را هم مشخص کرده است. فرمود من خيلي بررسي کردم ديدم هر چه از ملائکه خواست از ما خواست، وجود مبارک امام هادي(ع) در زيارت «جامعه کبيره» آنچه را که خداي سبحان در سوره «انبياء» براي ملائکه نقل ميکند همان را در زيارت «جامعه»(9) براي اهل بيت نقل ميکند، ما هم که شاگردان اينها هستيم در همين مسير حرکت بکنيم؛ منتها به اندازه خودمان.
بيانات حضرت آيتالله جوادي آملي (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 8/7/97
خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر میشود.
مرکز اطلاعرسانی اسرا
_______________
1-إسراء، 33. 2- الکافی(ط ـ الإسلاميه)، ج5، ص63. 3- عنکبوت، 60. 4- طه، 125. 5- طه، 126. 6- طور، 15. 7- سجده، 12. 8- نهج البلاغه صبحي صالح، حکمت229. 9- من لا يحضره الفقيه، ج2، ص610.
پس ما يک بخش از امور را مالک هستيم «باذن الله»، يک بخش از امور را «امين الله» هستيم. اگر کسي را کشتند اولياي او رضايت بدهند، رضايت اينها مسموع است، حالا يا چيزي ميگيرند يا نميگيرند، ولي به هر حال رضايت اولياي دم مسموع است و پرونده مختوم است. اما اگر ـ خداي ناکرده ـ و ـ معاذالله ـ تجاوز به عنف شد، رضايت هيچ کسي اثر ندارد. يک روايت نوراني هم مرحوم کليني در کافي نقل کرد که «إِنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَي الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا وَ لَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ يُذِلَّ نَفْسَه»؛(2)فرمود مؤمن را آزاد آفريد، ولي نسبت به آبرو، او را آزاد خلق نکرد، آبروي او را در اختيار او قرار نداد که هر جا خواست ببرد و هر جا خواست بريزد، اين طور نيست.
خداوند؛ روزیرسان تمام جنبندگان
بعضي از اصحاب و شاگردان حضرت امير بودند که حضرت بر آنها نماز خوانده و آنها را به خاک سپرده است. اين خبّاب اين طور بود. حضرت درباره این شاگرد خود که جزء مهاجرين بود و در جنگ صفين شرکت کرد، فرمود: «يَرْحَمُ الله خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً وَ هَاجَرَ طَائِعاً وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ وَ رَضِيَ عَنِ الله وَ عَاشَ مُجَاهِدا(3)؛ خدا رحمت كند خباب بن الارت را، او از روى رغبت اسلام آورد و براى اطاعت خداوند هجرت كرد، به زندگى ساده قناعت نمود، از خدا خشنود و در تمام دوران عمرش مجاهد بود.»، حضرت شخصاً بر او نماز خواند، او را در قسمتي از کوفه دفن کردند، خود حضرت حضور داشت، فرمود او شاگرد خوبي بود، او ايمان آورد، اهل مهاجرت بود، از مکه به مدينه آمد، اهل جهاد بود، در جريان صفين با ما همکاري کرد و شربت شهادت نوشيد؛ اما اين جريان هجرت يک کار آساني نبود. آنها که قبل از وجود مبارک رسول اکرم از مکه به مدينه هجرت کردند، تواني داشتند؛ اما بعد از اينکه حضرت از مکه به مدينه آمدند ديگران که مانده بودند در کمال ضعف بودند ميخواستند مهاجرت کنند، اين مشرکان مکه نميگذاشتند. اگر خانهاي داشتند کسي از آنها نميخريد، اموال منقول را ميخواستند بياورند، کسي اجازه نميداد. اينها ناچار بودند که بال بال بزنند با دست خالي از مکه به مدينه بيايند، ماندند متحيّر شدند! آيه 60 سوره عنکبوت نازل شد که هيچ حيرتي نداشته باشيد: «وَ كَأَيِّنْ مِنْ دَابَّهًٍْ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا الله يَرْزُقُها وَ إِيَّاكُمْ؛ چه بسا جنبندهای که قدرت حمل روزی خود را ندارد، خداوند او و شما را روزی میدهد و او شنوا و داناست.» فرمود مگر شما نميبينيد روزانه صدها مرغ بال ميزنند با دست خالي حرکت ميکنند و با شکم سير برميگردند؟! اين ماهيهاي دريا و اين مرغهاي هوايي هيچ کدام اهل ذخيره نيستند، مگر اين نيست که اينها با دست خالي بال ميزنند با شکم پر ميخوابند. اينها که براي تالاب ميآيند از صدها کيلومتر حرکت ميکنند، هيچ کدام ذخيره ندارند.
موشچهرگان قیامت
اين آيه که نازل شد، مهاجرين گفتند ما هم بال بال ميزنيم با دست خالي ميرويم در مدينه، همين کار را هم کردند و الان 1400 سال است که ما از اينها به عظمت ياد ميکنيم. ما در کشوري هستيم که به لطف الهي همه نعمتها فراوان است؛ منتها آن دابّهاي که «تحمل رزقها» آنها مشکل براي ما ايجاد کردند. چند تا موش در مملکت اين کار را کردند. اينها که اهل ذخيره کردن هستند. چرا در قيامت يک عده به صورت موش محشور ميشوند؟ همين کسي که دو تُن سکه تهيه ميکند، اين حقيقتاً موش است و در قيامت به صورت موش محشور ميشود. کسي را موش نميکنند. يک عده کور محشور ميشوند. در قيامت به خدا عرض ميکنند: «رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني أَعْمي وَ قَدْ كُنْتُ بَصيراً؛ پروردگارا! چرا نابینا محشورم کردی؟! من که بینا بودم!»(4) من در دنيا چشم داشتم، شما الان مرا کور محشور کردي! حضرت فرمود: ما تو را کور محشور نکرديم، شما خوب بررسي کن در دنيا چگونه بودي؟ ما همان گونه تو را محشور کرديم: «كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسي»؛ خدا میفرماید: «آن گونه که آیات من برای تو آمد و تو آنها را فراموش کردی؛ امروز نیز تو فراموش خواهی شد!»(5) تو در دنيا چگونه بودي؟ مسجد و حسينيه و کتابهاي مذهبي و قرآن و عترت و حرم و اينها را نميديدي، مراکز فساد را ميديدي. الان هم بهشت و اولياي الهي را نميبيني، جهنم را ميبيني. تو که کور نيستي، اين هم جهنم: «أَفَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لاَ تُبْصِرُونَ»(6) همينها ميگويند: «رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا»؛ پروردگارا! آنچه وعده کرده بودی دیدیم و شنیدیم».(7) ما در قيامت کور نداريم. «كَذلِكَ»؛ يعني هر طوری که بودي ما همان طور تو را محشور کرديم. تو حالا اين طرف را نگاه کردي بهشت و اهل بهشت را نميبيني، بله! برو سر جاي اصليات هر طور که بودي هستي. اين طور نيست که ـ خداي ناکرده ـ ذات اقدس اله بر کسي ستم روا بدارد. اين «كَذلِكَ» اين پيام را دارد، فرمود هر طوري بودي ما همان طور تو را محشور کرديم، اينجا هم همين طور است.
درباره خبّاب بن أرت علي بن ابيطالب(ع) شخصاً ميآيد در مراسم تشييع او شرکت ميکند، نماز ميگزارد و در دفن او حضور پيدا ميکند، بعد ميفرمايد که خبّاب را خدا غريق رحمت کند براي اينکه اين کارها را کرده است. فرمود کارهايي که او کرده چيست؟ يکي اينکه «أَسْلَمَ رَاغِباً»؛ طبق ميل و رغبت خود اسلام آورد، نه با فشار. «وَ هَاجَرَ طَائِعاً»؛ کسي او را از مکه بيرون نکرد ، بلکه با طوع و رغبت مهاجرت کرد. «وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ»؛ به روزيِ کفاف و حلال و ساده قناعت کرد. در ذيل آيه 97 سوره مبارکه «نحل» که فرمود چه مرد چه زن اگر اين دو عنصر محوري را داشته باشند؛ يعني از نظر عقيده حُسن فاعلي را داشته باشند مؤمن؛ از نظر عمل حُسن فعلي را داشته باشند مطيع، به آنها حیات طیبه میدهیم: «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاهًًْ طَيِّبَهًًْ؛هر کس عمل صالح کند، در حالی که مؤمن است، خواه مرد باشد یا زن، به او حیات پاکیزه میبخشیم» از وجود مبارک حضرت امير سؤال کردند اين حيات طيبه چيست؟ فرمود: «هِيَ الْقَنَاعَهًْ»،(8)يک انسان قانع آنقدر بزرگوار است که اصلاً به چشم طمع به ديگري نگاه نميکند. آن يک کرامت است.
به حضرت امير عرض کردند چرا اين قدر شما خاضع هستيد؟ گفت من بررسي کردم ديدم خدا همان برنامهاي که براي ملائکه قرار داده براي من هم قرار داده است. چه چيزي به ملائکه گفته که به من نگفته؟ به من اطاعت گفته، يقين گفته، ايمان گفته، عمل صالح گفته، طهارت گفته، طيّب بودن گفته، پاک بودن گفته، راه کسي را نبندم بوده، بيراهه نرفتن بوده، همين حرفهايي که به ملائکه زد به من هم زد. اگر ما در طبيعت زندگي ميکنيم اهل خورد و خوراک هستيم براي ما حلال و اينها را هم مشخص کرده است. فرمود من خيلي بررسي کردم ديدم هر چه از ملائکه خواست از ما خواست، وجود مبارک امام هادي(ع) در زيارت «جامعه کبيره» آنچه را که خداي سبحان در سوره «انبياء» براي ملائکه نقل ميکند همان را در زيارت «جامعه»(9) براي اهل بيت نقل ميکند، ما هم که شاگردان اينها هستيم در همين مسير حرکت بکنيم؛ منتها به اندازه خودمان.
بيانات حضرت آيتالله جوادي آملي (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 8/7/97
خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر میشود.
مرکز اطلاعرسانی اسرا
_______________
1-إسراء، 33. 2- الکافی(ط ـ الإسلاميه)، ج5، ص63. 3- عنکبوت، 60. 4- طه، 125. 5- طه، 126. 6- طور، 15. 7- سجده، 12. 8- نهج البلاغه صبحي صالح، حکمت229. 9- من لا يحضره الفقيه، ج2، ص610.