اخبار ویژه
از حرف مفت نوبخت تا برچسب «داعش» به منتقدان!
مقامات ارشد دولتی طی چند روز اخیر توهین به منتقدان را از سر گرفتهاند.
یک روز پس از آن که سخنگوی دولت در جمع خبرنگاران، انتقادهای کارشناسان و صاحبنظران و برخی نمایندگان درباره قرارداد نفتی توتال را «حرف مفت» خواند، رئیسجمهور هم منتقدان را به داعش تشبیه کرد.
روحانی دیروز در جلسه هیئت دولت گفت: همه مردم بدانند که اقلیتی کوچک نمیتواند نسبت به یک ملت تصمیم بگیرد، داعش چه بود؟ داعش اقلیت کوچکی بود که میخواست برای یک ملت و حتی دو ملت در این منطقه یا ملتهای دیگر تصمیم بگیرد. داعش گروهی بود که حرف صاحبنظران را قبول نداشت. از اسلام و قرآن خودش یک تفسیر من درآوردی کرده بود و بعد هم به آن عمل میکرد. ماهیت اصلی این تفکر این است که یک گروهی، متخصصین، اندیشمندان و صاحبنظران را قبول ندارند و در برابر آنها لجاجت میکنند. تحجر و جمود فکری دارند.
وی افزود: این افراد یک چیزی به ذهنشان آمده و آن را به حق میدانند و نسبت به آن جزمیت پیدا کرده و بر مبنای آن عمل میکنند.
روحانی همچنین برخلاف واقعیت سیاست دولت آمریکا گفت: هیچ زمانی مثل امروز برای آمریکاییها تصمیمگیری سخت نبوده است. آمریکاییها وقتی تصمیم گرفتند پرونده ما را دچار مشکل کنند، این کار را کردند، وقتی خواستند پرونده را به شورای امنیت ببرند، بردند، وقتی خواستند قطعنامه علیه ما صادر کنند، صادر کردند، وقتی خواستند ما را تحریم کنند، تحریم کردند و وقتی خواستند قانونشان را فرامرزی کنند، فرامرزی کردند اما امروز سختترین روز را دارند و مرتب تکرار میکنند که این برجام توافق خوبی برای آمریکا نبوده است. برخی از مسئولین آمریکایی میگویند سر آمریکا کلاه رفته، اما در عین حال دست و پایشان بسته است.
این ادعا در حالی است که ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا، بهمن 95 در والاستریت ژورنال نوشت: ترامپ ضمن حفظ برجام، تحریمها علیه ایران را تشدید و تحریمهای جدید را تحمیل کند.
دولت ترامپ هم با وجود لاف اولیه درباره پاره کردن برجام، به همین فرمول ساده در دور زدن تعهدات آمریکا و حفظ پوسته برجام عمل میکند.
اهانتهای نوبخت و روحانی به منتقدان و صاحبنظران و بردن مباحث تخصصی به فضاهای هیجانی سیاسی و انتخاباتی، در حالی است که به عنوان مثال آقای روحانی در سال 81، نسبت به فاجعه نهفته در پشت قرارداد کرسنت و مدیریت آقای زنگنه و پاسخگو نبودن وی، هشدار داده بود. در عمل نیز همان هشدار به واقعیت پیوست و خسارتی 18 میلیارد دلاری را رقم زد. اما با این وجود، به دلایل نامعلوم، زنگنه تبدیل به تکیهگاه روحانی شد. حالا با همین مقیاس آقای روحانی و به اعتبار اعتراض وی به کرسنت و زنگنه، آیا باید روحانی را مثلا به داعش تشبیه کرد یا حسود و کودکصفت و کاسب تحریم و ... خواند؟!
بالاخره تحریمها برگشتپذیر هست یا نیست؟!
در حالی که دولتمردان ارشد میگویند، قرارداد با توتال شکست تحریمها بود، وزیر نفت خلاف این ادعا را بازگو کرد.
جهانگیری و نوبخت در روزهای اخیر، امضای قرارداد گازی با توتال را شکست تحریمها و شکست آمریکا خواندند.
در عین حال زنگنه وزیر نفت دیروز در مجلس با اشاره به برخی انتقادها مبنی بر اینکه «توتال گفته است در شرایط تحریم، از ایران میروند» گفت: خب اگر تحریم سازمان ملل و شورای امنیت باشد، پس بگویند میمانیم؟ مگر میتوانند بمانند؟ مگر کسان دیگر ماندند؟ خب میروند؛ تحریم سازمان ملل است.
وی تصریح کرد: اما باید در نظر داشته باشیم که حضور و تعدد حضور این شرکتها باعث میشود تحریمها هرگز اتفاق نیافتد که لازم شود بروند یا نروند؛ چون خودشان ضرر میکنند.
سخنان زنگنه در حالی است که اولا توتال در بدعهدی نوبت قبل هم تحریمها را بهانه کرد و رفت. و ثانیا اگر قرار است تحریمها برنگردد، چرا در قرارداد اخیر به طرف فرانسوی مجوز دادهاند تا در صورت تحریم مجدد، قرارداد را بدون جبران خسارت ترک کند؟ آیا در ماجرای برجام نیز مقامات دولت و وزارت خارجه نمیگفتند امکان ندارد آمریکا برجام را نقض کند و امضای کری تضمین است، اما در دولت اوباما و ترامپ، بارها نقض صورت گرفت و تحریمهای جدید اعمال شد. بنابراین ادعای «تحریمها هرگز برنمیگردد»، حرفی کاملا شعاری و خلاف واقعیات موجود است ضمن اینکه توتال از آمریکا اجازه گرفته و هر لحظه ممکن است تصمیم آمریکا مجددا برگردد.
وقتی آقای زنگنه میگوید اگر تحریمها برگردد، خب توتال و دیگر شرکتها میروند، یعنی اینکه احتمال بازگشت مجدد تحریمها هست.
نقیضگوییها مانع خدمت به مردم است
کدامین اتاق فکر در درون و بیرون ریاست جمهوری حکم میکند تناقضگویی و دوپهلوگویی در نطقهای رئیسجمهور بروز و ظهور پیدا کند؟
محمد کاظم انبارلویی سردبیر روزنامه رسالت با طرح سؤال فوق نوشت: آشفتهگویی و پیروی نکردن از چارچوبهای حرفهای درحوزه سیاست، در ابهام و ایهام سخن گفتن، زدن زیر هر قاعده عقلی و نقلی، شوخی و تمسخر در امور جدی و جدی انگاشتن برخی شوخیهای سیاسی و تحقیر و تصغیر منتقدین را میتوان از مصادیق شلختهکاری سیاسی و نوعی آشفتهگویی در سیاست دانست.
متأسفانه ادبیات رئیسجمهور در پردازش به مهمترین مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور و بیانضباطی در سخن گفتن و خروج از ادب و آداب سیاستورزی، امروز یکی از مشکلات در راه وحدت ملی، انسجام اسلامی و مدیریت سیاست داخلی کشور است.
تنبلی در عمل به وعدهها و شعارها و عدم پاسخگویی به مطالبات مردم بویژه در حوزه معیشتشان، چنین رویکردی را برای اتاق فکر دولت ضروری ساخته و خسارتهای آن را مردم تحمل میکنند و هزینههای روزافزون آن برای نظام مرتب فاکتور میشود.
رئیسجمهور طبق اصل 121 قانون اساسی سوگند یادکرده است که پاسدار مذهب رسمی کشور باشد اما مطالبی میگوید که از آن انکار غدیر و نصب الهی حاکم مستفاد میشود. او سوگند یاد کرده از خودکامگی بپرهیزد و مروج اخلاق باشد، آزادی و حرمت اشخاص حقیقی و حقوقی را رعایت کند اما از تریبون عمومی منتقدین خود را به جهنم حوالت میدهد و با بیمهری آنها را «بیدین»، «حسود»، «کاسب تحریم»، «متوهم»، «بزدل»، «بیشناسنامه»، «جیببر»، «عقبمانده»، «عصر حجری»، «هوچیباز»، «کودک» و «فاسد» مینامد.
این نارواگویی نوعی بیمهری و خروج از الزامات سوگند ریاست جمهوری است بویژه آنکه اگر بخواهیم با عدد و رقم احتجاج کنیم، 16 میلیون ایرانی در پای صندوقهای رأی در انتخابات اخیر نارضایتی خود را از کارکردها و عملکرد چهار ساله دولت اعلام کرده و به غیر رئیس جمهور مستقر رأی دادند.
رئیسجمهور طبق اصل 121 قانون اساسی سوگند یاد کرده که از «استقلال» کشور حراست کند، اما روحانی تمام قد از سند 2030 دفاع کرد و برای اجرای آن تصویبنامه در دولت گذراند و کارگروه برای عملیاتی کردن آن تشکیل داد.
رئیسجمهور در همایش بینالمللی مقابله با گردوغبار گفته است؛ قویترین کشور در منطقه نباید به عنوان هدف اول دنبال شود، باید به فکر منطقه قوی باشیم. مفهوم این سخن تخطئه هدفگذاریهای جمهوری اسلامی در سند چشمانداز بیستساله است. رئیسجمهور به پشتوانه چه منطق و قانونی برخلاف این سند حرف میزند با آنکه او طبق این قاعده موظف به اجرای آن است؟ با توجه به اینکه اشرار منطقه و فرامنطقهای لوله توپ و تانک و موشک خود را به سمت ایران گرفتهاند و از تروریسم به عنوان چاشنی نبرد سخت علیه ایران و اهداف منطقهای ما استفاده میکنند تفوه به این سخن چه مفهومی دارد؟
ناکامی دولت در اجرای سیاستهای اصل 44 را وصل کردن به کارکرد سپاه در انجام پروژههای ملی و به جای تقدیر و سپاس و نواختن این نهاد انقلابی، با متلک «دولت با تفنگ» اوج بیمهری به فرزندان انقلابی است که برای اعتلای کشور و امنیت ملی از همه چیز از جمله جان مایه گذاشتهاند. این از مصادیق بارز آشفتهگویی در سیاست است. آن هم در شرایطی که دولت از باب اجرای همین پروژهها 21 هزار میلیارد تومان به قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء(ص) بدهکار است و پول آن را نمیدهد.
سر این دو پهلوگویی و شلختهکاری در سیاست چیست؟ کارکردها و کاربردهای آن کدام است؟ کدامین اتاق فکر در درون و بیرون ریاست جمهوری حکم میکند در نطقهای رئیسجمهور چنین تناقضگوییهایی بروز و ظهور پیدا کند؟
این راهبرد فقط انتخابات محور است لذا رئیسجمهور را همیشه در وادی تبلیغات انتخابات نگه میدارد و کاری به مشکلات کشور و مطالبات مردم ندارد. بنابراین راهبرد نمیگذارد رئیسجمهور پاسخ درستی به مطالبات مردم به ویژه در حوزه اقتصادی بدهد.
از آشفتهگویی و در ابهام و ایهام سخن گفتن رئیسجمهور چیزی جز ضرر عاید نمیشود. نتیجه این رویکرد فقط تحقیر ملی و نادیده گرفتن موضوعات مهمی است که در سوگند ریاست جمهوری به عنوان وظیفه کلیدی او ذکر شده است.
برخی اصلاحطلبان نان حصر را میخورند و نمیخواهند مشکل حل شود
دبیرانجمن اسلامی مدرسان دانشگاهها برای دومین بار شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان را متهم به دیکتاتوری کرد.
محسن رهامی در گفتوگو با خبر آنلاین اظهار داشت: برخی دوستان فکر میکنند سند کل جریان اصلاحات به نام آنها زده شده است. اصلاحات یک گفتمانی است که تعداد زیادی از دوستان از قبل مجلس اول در جریان خط امام دنبال میکردند و بعد به عنوان اصلاحطلب معروف شدند. من، آقای هادی خامنهای و آقای منتجبنیا از 80، 90 درصد دوستانی که در شورای عالی سیاستگذاری هستند و این مباحث را طرح میکنند سابقه فعالیت سیاسیمان در قبل و بعد از انقلاب بیشتر است. زمانی که ما فعالیت سیاسی میکردیم، برخی دوستان محصل و دانشآموز بودند. حالا توقع دارند هر کاری اصلاحطلبان انجام میدهند اول با آنها هماهنگ کنند. در واقع خود را مبنا و مرکز فعالیت میدانند.
رهامی میافزاید: آقای موسویلاری مصاحبه کرده و گفته ملاقات رهبرمعظم انقلاب با پادرمیانی آقای هادی خامنهای انجام شد و برای طرح مسائل شخصی بود. این تعبیر اشتباه و توهین است. ملاقات ما شخصی نبود. مثلا چه مسئله شخصی بین ما و رهبری وجود دارد که ایشان یک ساعت برای این بحث وقت گذاشتند؟!
من مصاحبه آقای موسویلاری را وقتی خواندم تعجب کردم. این حرف ناصحیحی است، اصلا اهانت به رهبری است. هم اهانت به ماست که یک ساعت وقت ایشان را میگیریم تا طرح مسائل شخصی را مطرح کنیم.
رهامی تصریح کرد: در حصر بودن آقای موسوی و آقای کروبی به نفع برخی افراد است چون نان حصر را میخورند بنابراین نمیخواهند رفع حصر را پیگیری کنند. از این جهت میگویند کار ما برای دیدار با رهبری شخصی بوده و هیچ ارتباطی با اصلاحات ندارد.
آنقدر که اصلاحطلبان برای رفع ممنوعالتصویری آقای خاتمی طرح بحث میکنند یک صدم درباره رفع حصر انجام نمیدهند. بنابراین میخواهند هر کاری که غیر از خودشان انجام میشود کوچک جلوه دهند و بگویند کاری انجام نشده است.
من سال 91 به شهرستانها میرفتم و برای انتخابات شورای شهر چهارم فراخوان میدادم تا موضع تحریم انتخابات برطرف شود، همین دوستان از من انتقاد کردند و میگفتند «تو داری تنور اصولگراها را داغ میکنی، ما تا وقتی مشکل آقای خاتمی حل نشود حاضر به کاندیدا دادن نیستیم» در واقع حضور در انتخابات شوراها را بحث انحرافی میدانستند. بعد که در انتخابات شورای شهر تهران موفق شدیم، آمدند گفتند «بگذارید شهردار را ما تعیین کنیم.» یک جریانی در داخل اصلاحات است، این جریان حتی به خود آقای هاشمی رحم نکرد و او را عالیجناب سرخپوش خواند، بعد هم که نفر سیام تهران در انتخابات مجلس ششم شد حذفش کرد. این جریان تندرو طرح عبور از خاتمی را کلید زد. الان هم هیچکسی را تحمل نمیکند. اما ما اصلاحات را با اینها نمیشناسیم.
وی همچنین گفته است: این حرف که شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان میگوید هر مجموعهای خارج از این شورا برای انتخابات لیست بدهد تقلبی، بدلی و غضنفر است، به لحاظ مبنایی مشکل دارد چون دیکتاتوری محسوب میشود. 18 حزب تقاضای عضویت در شورای هماهنگی احزاب اصلاحطلب را داشتند اما این شورا تقاضای آنها را تاکنون نپذیرفته است بنابراین در شورای عالی سیاستگذاری نیز حضور ندارند، خود این 18 حزب مجموعهای را تحت عنوان شورای هماهنگی احزاب اصلاحطلب تشکیل دادند و من را هم برای هماهنگی و ساماندهی امور انتخاباتیشان دعوت کردند، منتها خودشان قرار بود لیست بدهند، نه من.