kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۷۳۰۸
تاریخ انتشار : ۲۴ آذر ۱۳۹۸ - ۲۱:۲۹
تاریخ شفاهی انقلاب به روایت حاج حبیب‌الله عسکراولادی-شب‌شکنان-6

عبرت‌های نهضت ملی شدن نفت





بنده به عنوان يک عضو ناچيز از نهضت مذهبي و ملي شدن صنعت نفت و قيام30 تير عرض مي‌کنم که تعصبات از نقطه‌هاي بسيار کوچکي شروع مي‌شود. تصور نکنيد به صورت يکجا فاصله عميقي بين نيروهاي مومن به يک نهضت و يک انقلاب پديد مي‌آيد. تعصبات از انتقاد‌هاي تندي که مرحوم نواب صفوي نسبت به دولت دکتر مصدق داشت شروع شد. وقتي آيت‌الله کاشاني خواستند وسط اين قضيه را بگيرند، فدائيان اسلام در مقابل ایشان هم قرار گرفتند و فاصله زياد شد. نيروهاي ملي‌، فدائيان اسلام را محکوم کردند به اينکه اينها عوامل خارجي هستند و با دولت بريتانيا در تماس هستند.
اين طرف نيز مدارکي پيدا و ارائه کردند که مصدق و اطرافيان از ديرباز از عوامل بيگانگان بوده‌اند. دو طرف هم خيال کردند که مردم را در اطراف خودشان دارند. يک گروه متعصب متملق در اطراف هرکدام قرار داشتند، ولي غافل بودند از اينکه اين گروه متعصب که با تملق مردم را درکنار اين چهره يا اين بخش يا اين خط قرار مي‌دهد، واقعي نيستند و رفته رفته اين طور شد که 28 مرداد آمريکا و انگليس با همکاري شوروي- يکي به ظاهر شروع کرد، يکي تاييد کرد و يکي نيروهايي چپي راکه در داخل داشت به صورتي در کنار 28 مرداد قرار‌داد- علیه دولت وقت اقدام کردند، اما سياست نکبت بار آمريکا به ترتيب همه رقبا را از صحنه کنار زد.
فعاليت ديني جوانان و مستقل از همه فعالان نهضت ملي
 از سال 1333 شرايط تازه‌اي پديد آمد. يعني بعضي از رهبران ديني به حکومت کودتا نزديک شدند و بعضي به ظاهر در مقابل حکومت کودتا قرار داشتند، اما در يک انتخابات غير قابل قبول شرکت کردند؛ شرايط بسيار زننده‌تر شد. در بين نيروهاي مخلصي که تعصب هيچ طرف را نداشتند، ما تعدادي طلبه که صبح‌ها و شب‌ها تحصيل مي‌کرديم و روزها براي زندگي‌مان در بازار تهران مشغول کار بوديم و تعدادي از برادران معلم شايد چند نفر از برادران کارگر و کارمند به اين مطلب نزديک شديم که ما برويم يک هيئتي را تاسيس کنيم. شرايط هم جوري بود که آن گويندگان روحاني که از مواضع آيت‌الله کاشاني دفاع مي‌کردند براي ما قابل قبول نبودند. برادران روحاني مدافع فدائيان اسلام براي ما قابل قبول نبودند و برادران روحاني که با هر دو اينها مخالف بودند و مي‌خواستند مردم را در مساجد و هيئت‌ها نگه دارند و کار سياسي را منفي مي‌دانستند، هم براي ما قابل قبول نبودند.
ما که از 50 نفرمان 12 نفر کم و بيش درس طلبگي خوانده بوديم و طلبه بوديم ولي هيچ کدام در لباس مقدس روحانيت نبوديم، تصميم گرفتيم در هيئتي که تشکيل مي‌دهيم خودمان صحبت کنيم و براي اينکه در خانواده‌ها و در جوان‌هايي که در اطراف داريم متهم نشويم و مطالبي که ممکن است غيرکارشناسانه باشد بيان نشود، سخنراني‌هايي را که تنظيم مي‌کرديم از آيت‌الله حاج شيخ عبدالکريم حق‌شناس‌، که از شاگردان حضرت امام بودند و الان هم در مسجد امين‌الدوله تهران و در حوزه‌هاي جنوب تهران تدريس مي‌فرمايند (خاطره در29 تير ماه1375بيان شده است) فرصت مي‌گرفتيم تا قبل از اينکه در جلسه خودمان سخنراني کنيم رئوس مطالب آن را خدمت ايشان منعکس کنيم. تا آن روز اصلا گوينده غير روحاني در مجالس ديني سابقه قابل قبولي نداشت. درست است که ما از مسجد امين‌الدوله و حوزه مسجد جامع و مدرسه مروي و مدرسه ملا آقا رضا فيروز‌آبادي و... برخاسته بوديم، اما چون در لباس روحانيت نبوديم، نمي‌توانست قابل قبول باشد. مدتي اين نوع پيشخواني مقالات و صحبت‌هاي ما در نزد اين شخصيت(آيت‌الله حق‌شناس) ادامه پيدا کرد تا اينکه ايشان اجازه دادند و فرمودند اين مطالبي که شما داريد مطالب قابل قبولي است شما جلساتتان را اداره کنيد.
تمرين فعاليت اجتماعي در هيئت مويد
ما توانستيم هيئتي بديع و بدون سابقه تا آن روز را داشته باشيم. حداقل پنجاه عضو ثابت جوان بوديم که در خانه‌ها دور همديگر قرار مي‌گرفتيم. جلسات سيار بود و از خانواده‌ها هم شرکت مي‌کردند. ما اين هيئت را به نام «هيئت مويد» نامگذاري کرديم و بر پرچم ما بخشي از اين آيه از کلام خدا نقش بسته بود: «والله يويَد بنصره من يشاء».
اين جلسات ما ادامه پيدا کرد. چون اغلب جوان بوديم به فکر اين افتاديم که از اين نيروي جوانی استفاده‌اي بکنيم، به ‌اين صورت که وقتي در اطراف‌مان امر خير ازدواج سامان مي‌گيرد اين امر را ما تحويل بگيريم. چون آن روز‌ها ازدواج و جشن‌ها بدون کارهاي حرام نمي‌توانست داشته باشد. ما به اين فکر افتاديم که يک کاراجتماعي ديگر هم بکنيم. بياييم با استفاده از امکانات هيئت و نيروي انساني‌مان مجالس عقد و عروسي به خصوص مجالس مربوط به اعضاي خودمان را به ارزان‌ترين قيمت تمام کنيم و بتوانيم برنامه‌هاي آن را بارنگ مذهبي جلا بدهيم و صبغه مذهب به اين جشن‌ها بدهيم. درباره تامين مالي اين برنامه قرار شد که هر کدام ما روزي پنج ريال به صندوقي بپردازيم و اين صندوق وسايل را فراهم کند که ما بتوانيم اين مجالس رو به عهده بگيريم. اين بخش که به چنين تشريک مساعي مادي انساني فوق‌العاده ولي محدود ‌اشتغال داشت عنوان «خيريه مويد» داشت.
مقداري که جلو رفتيم به اين فکر افتاديم که براي کارهاي آينده ناگزيريم که بنيه مالي داشته باشيم و براي اين منظور «شرکت مويد» را تاسيس کرديم. اين شرکت روزي يک تومان از اعضا مي‌گرفت. برنامه آينده‌اش اين بود که نصف از سود را به صاحبان سهام برگرداند و نصف ديگر را صرف امور ديني کند. از سال‌های 1336 تا 1338 عمده فرصت‌هاي اجتماعي و ديني‌مان در اين هيئت و شرکت صرف مي‌شد.