نگاهی به مجموعه شبانه شبکه سه سیما
جدایی هدف و محتوا در سریال «دلدادگان»
آرش فهیم
سریال «دلدادگان» به کارگردانی منوچهر هادی و محصول شبکه سه سیما قرار بوده در قالب یک ملودرام خانوادگی و عاشقانه، هم برخی معضلات اجتماعی را هشدار دهد، هم بخشهایی از تاریخ معاصر ایران و بعضی موضوعات سیاسی را به تصویر بکشد و نیز به مفاسد اقتصادی بپردازد. قصه سریال براساس تم انتقام شکل گرفته است؛ ارغوان، زن جوانی است که به خاطر شکست عشقی تصمیم به خودکشی دارد، اما آشنایی به نام امیر او را به زندگی بر میگرداند و به همین دلیل از سوی مادر ارغوان یعنی افسانه به عنوان تشکر به خاطر نجات جان دخترش، دعوت میشود تا مدیریت یکی از بخشهای شرکت آنها را به عهده بگیرد. رفته رفته ارغوان به امیر وابستگی عاطفی پیدا میکند و این باعث میشود تا به وی پیشنهاد ازدواج دهد و... اما معلوم میشود که همه این اتفاقات نقشه افسانه برای ضربه زدن به خانواده مالک است. در فصل دوم که همزمان با دوران انقلاب و دفاع مقدس است، با گذشته این دو نفر یعنی افسانه و مالک آشنا میشویم. افسانه که در اصل فرزانه بوده با مالک قرار ازدواج داشتند. اما بازداشت و تبعید مالک به دلیل فعالیت علیه رژیم شاه، موجب دوری و رنجش و آسیب دیدگی فرزانه و خانوادهاش میشود. به همین دلیل هم وی با نادر، که در پوشش قنادی، خبرچین ساواک بود و در توزیع مواد مخدر هم فعالیت میکرد و مالک را هم او لو داد، ازدواج میکند. مالک هم پس از انقلاب با مرضیه، از دوستان فرزانه و دختر یکی از شخصیتهای بزرگ محله ازدواج میکند. اما این پایان ماجرا نیست، چون نادر که بعد از انقلاب نیز به فعالیت خود در زمینه قاچاق مواد مخدر ادامه میدهد تحت تعقیب دوستان مالک قرار میگیرد و طی یک درگیری با آنها خانهاش آتش میگیرد؛ خواهر و شوهر خواهر فرزانه در آتش میسوزند و نادر هم بعدا بازداشت میشود و میمیرد. فرزانه که از این به بعد به عنوان خواهر فوت کردهاش یعنی افسانه به زندگی خود ادامه میدهد همه این اتفاقات تلخ را از چشم مالک میبیند و تصمیم به گرفتن انتقام میگیرد. از یک طرف، امیر را که فرزند واقعی مالک هم نیست، به سمت ارغوان و شرکت خود میکشد تا وی را به فساد اقتصادی آلوده کند و همزمان، هزینه دیه و آزادی مادر داماد مالک را میدهد تا همسرش که دختر مالک باشد را رها کند، پسر او را هم به مواد آلوده میکند و خود مالک را هم درگیر یک پرونده قاچاق میسازد. هر چند که امیر، مأمور مخفی پلیس مبارزه با مفاسد اقتصادی است که در شرکت افسانه نفوذ کرده و این پاشنه آشیل افسانه است.
همان طور که از این خلاصه داستان مشخص است، «دلدادگان» از یک طرف دارای روایتی پر پیچ و خم و پر از اتفاقات غیرمنتظره و غافل گیرکننده است. علاوهبر این، افشای قطره چکانی اطلاعات و رازهای آدمها به اضافه کشمکشهای عاطفی و رقابتهای عشقی داستان، باعث شده تا کاری عامه پسند و دارای اقبال در جذب مخاطب از آب در بیاید. همچنین طرح کلی داستان، استعارهای از مفاهیمی چون «جنگ نرم» و «نفوذ» است. مالک و خانوادهاش، نماد جریان انقلاب و ملت ایران هستند و افسانه و یارانش هم نماد جریان معاند یا به تعبیر، «دست چدنی زیر دستکش مخملین». به طوری که افسانه به عنوان یک دوست و خویشاوند جلو میآید اما هدف اصلیاش فروپاشی خانواده مالک است، راههای مختلفی را هم در پیش میگیرد؛ از فساد اقتصادی گرفته تا مواد مخدر و... اما همان طور که در ابتدا هم گفتیم، هم فیلمنامه «دلدادگان» پر از نقطه ضعف است و هم فرم و محتوای برخاسته از آن با طرح کلی آن ناهماهنگ هستند. از ضعفهای اساسی داستان این است که مالک، مرد سرد و گرم چشیده و تحصیل کرده، به کوتاه آمدن سریع و فوری افسانه بر سر مسئله مهریه دخترش با آن زندگیاشرافی و تجملاتی و تکبر و همچنین نیش و کنایههای وی به خاطر بارداری حدیث و... هیچ گاه شک نمیکند، درحالی که دائم ذهنش درگیر این مسئله است که «یک نفر، درحال آسیب زدن به خانواده من است». فقط کافی است قسمت چهاردهم از فصل سوم را به عنوان مشت نمونه خروار در نظر بگیریم. در این قسمت میبینیم، امیر که مأمور مخفی است و درباره نفوذ خود به شرکت افسانه حتی به خانوادهاش نیز حرفی نزده، ناگهان همه چیز را برای فردی دیگر، یعنی سید تعریف میکند! چطور میتوان باور کرد، افسانه که این همه مکار و فریباست، از کسانی که حامد را به مواد آلوده کردند دعوت میکند تا دقیقا جلوی همان بیمارستانی که حامد در آن بستری است و خانواده و نزدیکانش دائم به آنجا رفت و آمد دارند بیایند تا با آنها تسویه حساب کند؟ بعد هم سید با دیدن آنها، افسانه را تعقیب میکند و همچون کودکان، سریع نزد او میرود و میگوید که من از همه چیز خبر دارم و دیگر بیچاره ای! یعنی سیدی که سالها مبارزه مخفی انقلابی میکرده و این همه تجربه دارد، نمیفهمد که نباید این گونه عمل کند؟ البته در دنیای واقعی قطعا چنین اتفاقی نمیافتد و یک فرد عاقل و بالغ و با تجربه هیچ گاه به تنهایی آن هم نیمه شب خود را وارد خلوت یک فرد مجرم نمیکند تا به او اطلاع دهد که از تخلفاتش آگاه است و میخواهد گرفتارش کند، اما سازندگان سریال چنین داستانی را ساخته اند! همچنانکه انتخاب مسعود رایگان و آرش مجیدی برای دوران کهنسالی و جوانی «مالک»، عجیب به نظر میرسد. چون باعث شده تا ظاهر، شخصیت و حرکات جوانی و پیری مالک، هیچ شباهتی با هم نداشته باشند! از تفاوت قد و قامت و چهره مجیدی و رایگان که بگذریم، روحیات جوانی مالک نیز با پیری او تضاد دارد. در این سریال، جوانی مالک، سرشار از شور و پویایی و قلدرمآبی به تصویر کشیده شده، اما ویژگیهای امروز او کاملا معکوس به نمایش درآمده!
بازی نسبتا ضعیف و تصنعی اغلب بازیگران جوان سریال، یکی از نقاط ضعف آشکار «دلدادگان» است. گویی کارگردان یا نخواسته و یا نتوانسته آنها را در مسیر درست هدایت کند. همچنانکهگریم بازیگران مرد، بسیار زننده است و سیمایی غیرطبیعی برای آنها پدید آورده است.
اما اصلیترین نقطه ضعف «دلدادگان» که به محتوای کار هم لطمه بزرگی زده، نحوه نمایش خانواده مالک است؛ یک خانواده متدین و انقلابی که هر نوع انحراف و آسیبی را میپذیرد! فقط امیر که آن هم فرزند واقعیشان نیست، از گزند حواشی در امان میماند، وگرنه دخترشان که از قضا محجبه و مذهبی هم هست - و چقدر دافعهانگیز و اعصاب خورد کن به تصویر کشیده شده- در دوران عقدبستگی باردار میشود. پسر جوانشان نیز به سادگی، اسیر دست یک زن خطاکار که چند سال هم از او بزرگتر است میشود. ممکن است در عالم واقع، چنین اتفاقاتی رخ دهد و پدر و مادری خوش رفتار، فرزندی ناخلف داشته باشند، اما مشکل این است که در سریال «دلدادگان» این وضعیت باورپذیر و منطقی طراحی نشده است. چرا خانوادهای در این سطح از فرهنگ و اخلاق و با پشتوانه اعتقادی و انقلابی قوی که در ضمن، شرایط زندگی خوب و سالم و امکانات مناسب را برای بچههای خود فراهم کردهاند، فرزندانشان این چنین به خطا میروند؟ حتی میبینیم، حدیث تنها دختر آنها در دانشگاه رفتاری سبک سرانه و دور از رسوم چنین خانوادههایی را از خود نشان میدهد و در شرایطی نامتعارف، با نامزد خود آشنا میشود و تعامل میکند. حامد هم که گویا یک نخبه علمی است، دائم از رفتن و مهاجرت سخن میگوید و فریاد میزند که اینجا هیچ کس قدرش را نمیداند! سریال «دلدادگان» فارغ از هر نیتی که در سازندگانش بوده اما آنچه تصویر کشیده، هم از نظر منطق روایی و دراماتیک، ایراد فنی دارد و هم به تخریب یک خانواده انقلابی و متدین پرداخته است! خود مالک، فردی ضعیف، منفعل و مستأصل به نمایش درآمده که حتی نزدیکترین اعضای خانوادهاش هم با او احساس نزدیکی ندارند؛ دخترش مجبور میشود در دورانی که هنوز با نامزدش نامحرم است، او را تکیه گاه عاطفی خود قرار دهد، پسر کوچکش با وی غریبه است و هیچ گاه کنارش نیست و فریب میخورد، پسر بزرگش که در اصل پسرخواندهاش هست هم حتی رازهایش را به او نمیگوید درحالی که دوست مالک، یعنی سید را محرمتر از پدر خود میپندارد و یک راز مهم را برای وی برملا میکند. حتی همسر مالک هم در مقطعی، ماجرای باردار شدن دخترشان را از وی پنهان میکند. در این میان، تنها امیر هست که در عین مثبت بودن، دارای جاذبه و هوشمندی است.
در مقابل، میبینیم که شخصیتهای منفی و ضدانقلاب سریال، تا چه حد قوی و باهوش و پرجاذبه به تصویر کشیده شدهاند. افسانه زن تنهایی است که تمام عمر بار زندگی را بردوش گرفته و حتی برای خودش یک امپراطوری ساخته است. او برخلاف مالک که هیچ تملکی بر خانوادهاش ندارد، بر فرزند و اطرافیانش مسلط است. حتی نادر که یک ساواکی و قاچاقچی مواد مخدر است، مردی خوب و خوش رفتار معرفی میشد. انتخاب شغل شیرینی فروشی برای یک طاغوتی هم کنایه آمیز است. آن هم شیرینیهایی که هر کس میخورد، شیفتهاش میشود، همان طور که شیفته شخصیت نادر میشدند. البته، مثبت نشان دادن افراد منفی در کارنامه منوچهر هادی مسبوق به سابقه است و وی قبلا هم در سریال «عاشقانه» تصویری جذاب از یک فرد فاسد به تصویر کشیده بود.
اینکه خانواده ضعیف و آسیب دیده فرزانه به سمت نادر طاغوتی میروند و دشمن مالک انقلابی میشوند هم یک تصویرسازی تحریف آمیز است. اوج مهندسی غلط درام «دلدادگان» در قسمتی اتفاق میافتد که گفته میشود شاه فرار کرده است. دقیقا در همین قسمت و در فضای پیروزی انقلاب، دو خانواده اصلی سریال، عزادار میشوند! در خانواده فرزانه، پدر فوت میکند و یتیم میشوند و مالک، هم مادرش را از دست میدهد و هم برادرش را.
سریال «دلدادگان» یک مصداق دیگر برای این است که لزوما موضوع یک سریال، عامل تحقق یک هدف نمیشود. موضوعات این سریال عبارتند از نفوذ فرهنگی، انقلاب اسلامی، خطرات مواد مخدر، مبارزه با مفاسد اقتصادی و صیانت از کانون خانواده؛ اما مولفههای دراماتیک و داستانی سریال که شرح دادیم، بین هدف سرمایهگذاری برای ساخت این سریال و محتوای به عمل آمده، جدایی به وجود آوردهاند. امید است مسئولان جدید شبکه سوم سیما و به ویژه مدیریت گروه فیلم و سریال این شبکه، براساس تجربیاتی چون «دلدادگان» نظارت محتوایی و کیفی بیشتری بر سریالها داشته باشند.