به مناسبت انتشار جدیدترین مجموعه شعر شاعر پیشکسوت انقلاب، استاد عباس باقری با عنوان «آخرین پله تا ملکوت»
پرچمدار تعهد و آرمانخواهی در «شعر انقلاب»
رضا اسماعیلی
کلمات را
به کتاب و همهمه برگردان
ماه را
به عقیق و آینه
و دریا را
به گردباد حنجرهها.
زمین
در میان دو اقلیم دشنه و دشنام
چشم انتظار اولین پرنده بامدادی است
که از کمرکش تاریک کوه بتابد
و نغمه اش را
با صد فسون، به هلهله واگوید.
(عباس باقری، نه پنجره، نه ای کاش، تکا، ص 215)
شعر دفاع مقدس بعد از پشت سر گذاشتن شرایط خاص سیاسی ـ اجتماعی سالهای بعد از پذیرش قطعنامه 598 و بیرون آمدن از بحرانهای سیاسی آن سالها، سرانجام به مثابه رودی که به دریا می ریزد، در کالبد «شعر پایداری» حلول میکند و حل میشود. شاعران دفاع مقدس که بعد از پشت سر گذاشتن سه دهه پربار، اکنون به بلوغ و بالندگی ادبی رسیدهاند، از این پس گستره ذهن و زبان خود را از مرزهای جغرافیایی ایران به جهان گسترش میدهند و همنوا با شاعران پایداری جهان، در مسیر بیدارگری و استعمارستیزی گام برمی دارند. از همین رو در شعر شاعران این دوره، کمتر شاهد یک جانبهنگری و پرداختن به مضامین داخلی و درون مرزی هستیم.
شاعران دفاع مقدس بعد از پشت سر گذاشتن سه منزل، در دهه چهارم انقلاب با برخورداری از سه دهه تجربه گرانسنگ و پربار ادبی، اکنون با ذهن و زبانی پیراسته و پالایش یافته و تسلط کامل بر فرم، در حوزه شعر پایداری درصدد خلق آثاری با درونمایههای انسانی و جهانی هستند. شعرهایی که روح حرکت، تکاپو و بیداری را در کالبد مظلومین جهان بدمد و آنان را به قیام علیه مستکبران و جهانخواران وادارد. شعر دفاع مقدس در دهه چهارم حیات خود، در اتحادی خجسته و خوش فرجام با شعر پایداری جهان، تولدی دوباره می یابد و برای اعاده حیثیت از انسان که جانشین و خلیفه خدا بر روی زمین است، دست در دست خلقهای ستمدیده جهان میدهد، تا آتش در خرمن هر گونه استبداد، استعمار و استثمار در اندازد و با استناد به وعده صادق خداوند در قرآن، وراثت زمین را به مستضعفین بشارت دهد:
آمدهام
که از کلمات، پنجره بسازم
چندان که نور را،
در عروق آینه جاری کند
و رستگاری
از بیخ آفتاب، طُرّه برافشاند.
آمدهام
تا در میان این همه دیوار
آواز پرندهای را رصد کنم
که لانه اش را
هر روز، با خودش به زیتونزار می برد
آمدهام
تا تکلیف شعر را
با کومههای بی چراغ، روشن کنم
من
فرستاده زلالترین دقیقه شبنم.
پیامبری
که از مدینه کلمات
مبعوث شده است
درست
به وقت چیدن فانوس
از پلک شب.
(عباس باقری، نه پنجره، نه ای کاش، تکا، صص 377 و 378)
یکی از دغدغههای همیشه شاعران رسالت مدار و حقیقت اندیش از دیرباز تاکنون «آرمان خواهی» و اعلام برائت از «روزمَرهگی»، «روزمَرگی» و «باری به هر جهت» زیستن بوده است. روزمَرهگی همچون خورهای است که وقتی به جان شعر و ادبیات میاُفتد، آن را از محتوا تهی میکند و تندیسی پوشالی و توخالی از آن بر جای میگذارد که در فتنهخیز حوادث، به تلنگری از هم فرو میپاشد.
دور شدن از منزلگاه رسالت مداری و بیدارگری و فرو افتادن در باتلاق عفن «روزمَرهگی» و انفعال ادبی، بزرگ ترین آفتی است که میتواند ادبیات یک جامعه را از مسیر تکامل و بالندگی بازدارد و آن را در سراشیبی «تفنن»، دستخوش «رخوت» و «رکود» سازد و از نقشآفرینی مؤثر در حیات اجتماعی و سیاسی یک جامعه بازدارد.
ادبیات زنده و پویا، ما را به همافزایی، هماندیشی، مشارکت اجتماعی و گفتمانی اصلاحگرانه فرا میخواند. حال آن که ادبیاتی که در حصار تارهای عنکبوتی «روزمَرهگی» دست و پا می زند، ما را به سیاه چالههای «ایستایی» و «دلمُردگی» رهنمون میکند و از اهداف متعالی انسانی باز می دارد.
در شعر انقلاب، بعد از پذیرش قطعنامه 598 و پایان یافتن جنگ تحمیلی، جریانی به نام «شعر اعتراض» شکل گرفت. نطفه بستن جریانی به نام «شعر اعتراض» در بطن ادبیات انقلاب اسلامی، واکنش طبیعی شاعران انقلاب به شرایط سیاسی ـ اجتماعی بعد از پذیرش قطعنامه بود که رفته رفته به استحاله ارزشها منجرشد. شعرهایی که ذیل عنوان «شعر اعتراض» قرار میگیرند، عموماً شعرهایی با مضامین تند سیاسی ـ اجتماعی هستند که در آنها شاعر به تحلیل و ارزیابی خود از شرایط فرهنگی ـ سیاسی بعد از جنگ پرداخته است:
با شناسنامهات وام میگیرند
و نسل بی درد
در خانههای فراموش
تکثیر میشود...
(عباس باقری، ناگهان از خاک، ص 120)
سنوات جبههاش را میفروشد
وزیر میشود
زخمهایش را
با خدا معامله میکند
زمینگیر میشود.
(عباس باقری، ناگهان از خاک، ص 128)
شعر شاعران این دوره، شعری است که در میدان جنگ «فقر و غنا» و در زمانه «استحاله ارزشها» اعلام موجودیت میکند. شعری حسرت زده، معترض و پرخاشگر. معترض به مرگ ارزشها، معترض به تبعیض و نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی، معترض به احیای فرهنگ سرمایه سالاری و اشرافیت، معترض به خاموشی و فراموشی مردان جبهه و جنگ و بازماندگان شهدا و... در واقع شاعرانی که بعد از جنگ با این رویکرد به سرودن شعر پرداختند، شاعران آرمانگرایی بودند که با شاخکهای حساس خود، صدای بازگشت ابتذال و انحطاط را میشنیدند و با توسل به این شگرد میخواستند جامعه را از فرو افتادن در باتلاق «روزمَرهگی» و «روزمَرگی» برهانند و آن را همچنان در صراط مستقیم آرمانگرایی و رسالت مداری به پیش ببرند.
شاعر و ادیب نجیب و دوست داشتنی «عباس باقری» از شاعران شاخص و برجسته نسل اول انقلاب، در شمار شاعران موضع مندی است که بر مرکب شعر - از آغاز تاکنون – قافله انقلاب را همراهی کرده و «بودن» و «سرودن» را با تعهد و رسالتی انسانی درآمیخته است. از همین رو باید او را – به دور از هر گونه تعریف و تعارفی - از پرچمداران «تعهد» و «آرمانخواهی» در شعر انقلاب دانست. او علاوه بر این که در طول سالهای انقلاب، حضوری بی تکلف، فعال و تاثیرگذار در عرصه شعر و ادب انقلاب و دفاع مقدس داشته است، در حوزه تحقیق و پژوهش نیز صاحب کارنامهای قابل تامل و پربار است که پرداختن به آن فرصتی فراخ تر می طلبد.
باقری عزیز که به راستی برازنده عنوان «پیشکسوتی» و «معلمی» شعر انقلاب است، بعد از پذیرش قطعنامه و در دوره «انفعال» نیز از زیر بار رسالت انسانی و انقلابی خود شانه خالی نکرد، و با سرودن اشعاری که جان و جهان آن ها سرشار از بیداری است، همچون سربازی گمنام در سنگر پاسداری از انقلاب استوار و ثابت قدم باقی ماند تا این میراث گرانسنگ را که ثمره خون پاک هزاران هزار شهید به خون خفته است، از دستبرد نااهلان و نامحرمان در امان نگاه دارد.
شاعر برگزیده دفاع مقدس و خالق مجموعه شعر«بیانیه»، با اعتقاد و باوری قابل ستایش، در دورهای که اژدر «انفعال» با شهوتی شیطانگونه ارزشهای انقلاب را می بلعید، از معبر «مقاومت مثبت» زبان به اعتراض گشود و زنگ خطر ظهور پدیده «روزمَرهگی» را زیر گوش فطرت خواب آلوده جامعه به صدا در آورد. وی همچون دیده بانی بیدار- در وانفسای دنیازدگی - با تلنگر شعر، چشمان فطرت ما را گشود و به افق موعود اشاره کرد تا در فتنهخیز حوادث و آوار ناکامیها و نامرادیهای اجتماعی در راه نمانیم و هویت انسانی خویش را از یاد نبریم؛ او به ما آموخت که نباید زندگی را لب طاقچه «عادت» به فراموشی بسپاریم و سرشت و سرنوشت خود را به «هرچه باداباد» بسپاریم. چرا که از مقتدا و امام خویش آموخته بود که «تا ظلم هست، مقاومت و پایداری هم هست.»
مگر میشود
رود آوازی را
که هر روز از این حوالی
امیدوار میگذرد
و باغ های فراموش را
بیدار میکند
از نغمه باز داشت...؟
(عباس باقری، نه پنجره، نه ای کاش، تکا، ص 243)
علی رغم تصور عدهای که بر این ادعا پا میفشارند که شعر دفاع مقدس به خط پایان رسیده است، مجموعه ارزشمند و فاخری که هماکنون پیش روی شماست، دلیلی بر باطل بودن این ادعا و گواه صادقی بر زنده بودن شعر باشکوه، حماسی و پرطنطنه دفاع مقدس است. آری، بعد از گذشت سال ها، شعر دفاع مقدس در کسوت شعر مقاومت و پایداری همچنان نفس میکشد و با لهجه عزت و افتخار حماسههای ماندگار فرزندان این مرز و بوم را بر بوم روزگار نقش می زند. از همین روی شایسته است که با بازنشر و بازخوانی اشعار حماسی شاعران دوران دفاع مقدس – که نمونههای ارجمند و فاخری از آن در این صحیفه سرخ دستچین شده است – فرهنگ و آرمانهای بلند انقلاب اسلامی را پاس بداریم. زیرا شاعران روشن اندیش و فرهیختهای چون «باقری»، با نگاهی معرفت شناسانه و با به کارگیری مؤلفههای زیباشناسانه در ساختاری منسجم، با بیانی با صلابت و آرکاییک، روایت جنگ را به شاهکاری حماسی ـ ادبی تبدیل کرده و بر آن رنگ جاودانگی زده اند. به یقین چاپ و انتشار آثار ارجمندی از این دست باعث هویت بخشی و حفظ غرور دینی و ملی ماست و حرکت به این سمت و سو، حرکتی خجسته و قابل ستایش است.
سلام و درود بر معلم نجیب و صمیمی شعر انقلاب، استاد عباس باقری که در کوچه های بی پیر دنیا – با جانی ملول از دیو و دد - آیینه به دست؛ به دنبال ردپای روشن «سلمان» و «انسان» میگردد:
آیینهای مقابل رویش گرفته بود
سنگ
و دل تنگ میگریست.
کو سینه ای
کز او
سپیده بر آید؟!
کلمات را
به کتاب و همهمه برگردان
ماه را
به عقیق و آینه
و دریا را
به گردباد حنجرهها.
زمین
در میان دو اقلیم دشنه و دشنام
چشم انتظار اولین پرنده بامدادی است
که از کمرکش تاریک کوه بتابد
و نغمه اش را
با صد فسون، به هلهله واگوید.
(عباس باقری، نه پنجره، نه ای کاش، تکا، ص 215)
شعر دفاع مقدس بعد از پشت سر گذاشتن شرایط خاص سیاسی ـ اجتماعی سالهای بعد از پذیرش قطعنامه 598 و بیرون آمدن از بحرانهای سیاسی آن سالها، سرانجام به مثابه رودی که به دریا می ریزد، در کالبد «شعر پایداری» حلول میکند و حل میشود. شاعران دفاع مقدس که بعد از پشت سر گذاشتن سه دهه پربار، اکنون به بلوغ و بالندگی ادبی رسیدهاند، از این پس گستره ذهن و زبان خود را از مرزهای جغرافیایی ایران به جهان گسترش میدهند و همنوا با شاعران پایداری جهان، در مسیر بیدارگری و استعمارستیزی گام برمی دارند. از همین رو در شعر شاعران این دوره، کمتر شاهد یک جانبهنگری و پرداختن به مضامین داخلی و درون مرزی هستیم.
شاعران دفاع مقدس بعد از پشت سر گذاشتن سه منزل، در دهه چهارم انقلاب با برخورداری از سه دهه تجربه گرانسنگ و پربار ادبی، اکنون با ذهن و زبانی پیراسته و پالایش یافته و تسلط کامل بر فرم، در حوزه شعر پایداری درصدد خلق آثاری با درونمایههای انسانی و جهانی هستند. شعرهایی که روح حرکت، تکاپو و بیداری را در کالبد مظلومین جهان بدمد و آنان را به قیام علیه مستکبران و جهانخواران وادارد. شعر دفاع مقدس در دهه چهارم حیات خود، در اتحادی خجسته و خوش فرجام با شعر پایداری جهان، تولدی دوباره می یابد و برای اعاده حیثیت از انسان که جانشین و خلیفه خدا بر روی زمین است، دست در دست خلقهای ستمدیده جهان میدهد، تا آتش در خرمن هر گونه استبداد، استعمار و استثمار در اندازد و با استناد به وعده صادق خداوند در قرآن، وراثت زمین را به مستضعفین بشارت دهد:
آمدهام
که از کلمات، پنجره بسازم
چندان که نور را،
در عروق آینه جاری کند
و رستگاری
از بیخ آفتاب، طُرّه برافشاند.
آمدهام
تا در میان این همه دیوار
آواز پرندهای را رصد کنم
که لانه اش را
هر روز، با خودش به زیتونزار می برد
آمدهام
تا تکلیف شعر را
با کومههای بی چراغ، روشن کنم
من
فرستاده زلالترین دقیقه شبنم.
پیامبری
که از مدینه کلمات
مبعوث شده است
درست
به وقت چیدن فانوس
از پلک شب.
(عباس باقری، نه پنجره، نه ای کاش، تکا، صص 377 و 378)
یکی از دغدغههای همیشه شاعران رسالت مدار و حقیقت اندیش از دیرباز تاکنون «آرمان خواهی» و اعلام برائت از «روزمَرهگی»، «روزمَرگی» و «باری به هر جهت» زیستن بوده است. روزمَرهگی همچون خورهای است که وقتی به جان شعر و ادبیات میاُفتد، آن را از محتوا تهی میکند و تندیسی پوشالی و توخالی از آن بر جای میگذارد که در فتنهخیز حوادث، به تلنگری از هم فرو میپاشد.
دور شدن از منزلگاه رسالت مداری و بیدارگری و فرو افتادن در باتلاق عفن «روزمَرهگی» و انفعال ادبی، بزرگ ترین آفتی است که میتواند ادبیات یک جامعه را از مسیر تکامل و بالندگی بازدارد و آن را در سراشیبی «تفنن»، دستخوش «رخوت» و «رکود» سازد و از نقشآفرینی مؤثر در حیات اجتماعی و سیاسی یک جامعه بازدارد.
ادبیات زنده و پویا، ما را به همافزایی، هماندیشی، مشارکت اجتماعی و گفتمانی اصلاحگرانه فرا میخواند. حال آن که ادبیاتی که در حصار تارهای عنکبوتی «روزمَرهگی» دست و پا می زند، ما را به سیاه چالههای «ایستایی» و «دلمُردگی» رهنمون میکند و از اهداف متعالی انسانی باز می دارد.
در شعر انقلاب، بعد از پذیرش قطعنامه 598 و پایان یافتن جنگ تحمیلی، جریانی به نام «شعر اعتراض» شکل گرفت. نطفه بستن جریانی به نام «شعر اعتراض» در بطن ادبیات انقلاب اسلامی، واکنش طبیعی شاعران انقلاب به شرایط سیاسی ـ اجتماعی بعد از پذیرش قطعنامه بود که رفته رفته به استحاله ارزشها منجرشد. شعرهایی که ذیل عنوان «شعر اعتراض» قرار میگیرند، عموماً شعرهایی با مضامین تند سیاسی ـ اجتماعی هستند که در آنها شاعر به تحلیل و ارزیابی خود از شرایط فرهنگی ـ سیاسی بعد از جنگ پرداخته است:
با شناسنامهات وام میگیرند
و نسل بی درد
در خانههای فراموش
تکثیر میشود...
(عباس باقری، ناگهان از خاک، ص 120)
سنوات جبههاش را میفروشد
وزیر میشود
زخمهایش را
با خدا معامله میکند
زمینگیر میشود.
(عباس باقری، ناگهان از خاک، ص 128)
شعر شاعران این دوره، شعری است که در میدان جنگ «فقر و غنا» و در زمانه «استحاله ارزشها» اعلام موجودیت میکند. شعری حسرت زده، معترض و پرخاشگر. معترض به مرگ ارزشها، معترض به تبعیض و نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی، معترض به احیای فرهنگ سرمایه سالاری و اشرافیت، معترض به خاموشی و فراموشی مردان جبهه و جنگ و بازماندگان شهدا و... در واقع شاعرانی که بعد از جنگ با این رویکرد به سرودن شعر پرداختند، شاعران آرمانگرایی بودند که با شاخکهای حساس خود، صدای بازگشت ابتذال و انحطاط را میشنیدند و با توسل به این شگرد میخواستند جامعه را از فرو افتادن در باتلاق «روزمَرهگی» و «روزمَرگی» برهانند و آن را همچنان در صراط مستقیم آرمانگرایی و رسالت مداری به پیش ببرند.
شاعر و ادیب نجیب و دوست داشتنی «عباس باقری» از شاعران شاخص و برجسته نسل اول انقلاب، در شمار شاعران موضع مندی است که بر مرکب شعر - از آغاز تاکنون – قافله انقلاب را همراهی کرده و «بودن» و «سرودن» را با تعهد و رسالتی انسانی درآمیخته است. از همین رو باید او را – به دور از هر گونه تعریف و تعارفی - از پرچمداران «تعهد» و «آرمانخواهی» در شعر انقلاب دانست. او علاوه بر این که در طول سالهای انقلاب، حضوری بی تکلف، فعال و تاثیرگذار در عرصه شعر و ادب انقلاب و دفاع مقدس داشته است، در حوزه تحقیق و پژوهش نیز صاحب کارنامهای قابل تامل و پربار است که پرداختن به آن فرصتی فراخ تر می طلبد.
باقری عزیز که به راستی برازنده عنوان «پیشکسوتی» و «معلمی» شعر انقلاب است، بعد از پذیرش قطعنامه و در دوره «انفعال» نیز از زیر بار رسالت انسانی و انقلابی خود شانه خالی نکرد، و با سرودن اشعاری که جان و جهان آن ها سرشار از بیداری است، همچون سربازی گمنام در سنگر پاسداری از انقلاب استوار و ثابت قدم باقی ماند تا این میراث گرانسنگ را که ثمره خون پاک هزاران هزار شهید به خون خفته است، از دستبرد نااهلان و نامحرمان در امان نگاه دارد.
شاعر برگزیده دفاع مقدس و خالق مجموعه شعر«بیانیه»، با اعتقاد و باوری قابل ستایش، در دورهای که اژدر «انفعال» با شهوتی شیطانگونه ارزشهای انقلاب را می بلعید، از معبر «مقاومت مثبت» زبان به اعتراض گشود و زنگ خطر ظهور پدیده «روزمَرهگی» را زیر گوش فطرت خواب آلوده جامعه به صدا در آورد. وی همچون دیده بانی بیدار- در وانفسای دنیازدگی - با تلنگر شعر، چشمان فطرت ما را گشود و به افق موعود اشاره کرد تا در فتنهخیز حوادث و آوار ناکامیها و نامرادیهای اجتماعی در راه نمانیم و هویت انسانی خویش را از یاد نبریم؛ او به ما آموخت که نباید زندگی را لب طاقچه «عادت» به فراموشی بسپاریم و سرشت و سرنوشت خود را به «هرچه باداباد» بسپاریم. چرا که از مقتدا و امام خویش آموخته بود که «تا ظلم هست، مقاومت و پایداری هم هست.»
مگر میشود
رود آوازی را
که هر روز از این حوالی
امیدوار میگذرد
و باغ های فراموش را
بیدار میکند
از نغمه باز داشت...؟
(عباس باقری، نه پنجره، نه ای کاش، تکا، ص 243)
علی رغم تصور عدهای که بر این ادعا پا میفشارند که شعر دفاع مقدس به خط پایان رسیده است، مجموعه ارزشمند و فاخری که هماکنون پیش روی شماست، دلیلی بر باطل بودن این ادعا و گواه صادقی بر زنده بودن شعر باشکوه، حماسی و پرطنطنه دفاع مقدس است. آری، بعد از گذشت سال ها، شعر دفاع مقدس در کسوت شعر مقاومت و پایداری همچنان نفس میکشد و با لهجه عزت و افتخار حماسههای ماندگار فرزندان این مرز و بوم را بر بوم روزگار نقش می زند. از همین روی شایسته است که با بازنشر و بازخوانی اشعار حماسی شاعران دوران دفاع مقدس – که نمونههای ارجمند و فاخری از آن در این صحیفه سرخ دستچین شده است – فرهنگ و آرمانهای بلند انقلاب اسلامی را پاس بداریم. زیرا شاعران روشن اندیش و فرهیختهای چون «باقری»، با نگاهی معرفت شناسانه و با به کارگیری مؤلفههای زیباشناسانه در ساختاری منسجم، با بیانی با صلابت و آرکاییک، روایت جنگ را به شاهکاری حماسی ـ ادبی تبدیل کرده و بر آن رنگ جاودانگی زده اند. به یقین چاپ و انتشار آثار ارجمندی از این دست باعث هویت بخشی و حفظ غرور دینی و ملی ماست و حرکت به این سمت و سو، حرکتی خجسته و قابل ستایش است.
سلام و درود بر معلم نجیب و صمیمی شعر انقلاب، استاد عباس باقری که در کوچه های بی پیر دنیا – با جانی ملول از دیو و دد - آیینه به دست؛ به دنبال ردپای روشن «سلمان» و «انسان» میگردد:
آیینهای مقابل رویش گرفته بود
سنگ
و دل تنگ میگریست.
کو سینه ای
کز او
سپیده بر آید؟!