kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۱۱۳
تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱۳۹۳ - ۲۱:۵۸

پرونده سیستان؛ چه کنیم؟ چه نکنیم؟ (نگاه)

دکتر زهرا طباخی

ماجرای رنج و گرفتاری مردم مظلوم سیستان در جمهوری اسلامی قصه پرغصه‌ایست که ناباورانه همگی در سربسته باقی ماندن آن مقصریم، شاید خیلی‌ها خود را به جهت عدم تسلط بر شرایط زیست محیطی سیستان معذور بدانند اما قطعا این همه ماجرا نیست، گشوده باقی ماندن داستان هولناک راست‌قامتان سیستانی دست کم ستونی از صفحه رسانه خواهد ساخت با چند  منظور! یکی به رسم ادای سر سلامتی و دردآشنایی خطاب به هموطنانی که بیگانه در موطن خویش با بلایی طبیعی دست به گریبانند و دیگر به جهت به روزرسانی راهکارهای نجات‌بخش و ارائه پند و مشورت به دولت و مسئولین و یادآوری مردمی.
روی سخن در این مجال با همگان است، چه آنها که از یارانه دولتی صرفنظر می‌کنند به امید گره‌گشایی از درد مردم نجیب سیستانی و عزیزانمان در سایر مناطق محروم از خدمات که حق‌شان احیانا ممکن است در سفره ما هم آمده باشد. یا آنها که اشتباها داروی درد مردم بزرگوار سیستانی را در دعواهای سیاسی مدل پایتخت‌نشینان جست‌وجو می‌کنند و در این میان از واسطه‌سازی بزرگان این استان میان مشتی تروریست بی‌بوته هوادار تکفیریان آدمخوار در سوریه نیز نمد برای کلاه بی‌پشم خود دست و پا می‌کنند. اکنون برای سیاست‌بازی اوقات مناسبی نیست.... گله مرزنشینان از دست رفته و قایق ماهیگیران هامون چند سالیست که به گل نشسته! دیگر نه نی‌های نیزار هامون به دست هنرمند زنان و مردان حاشیه دریاچه می‌رسد و نه نان بر سر سفره بی‌رونق! چه کنیم؟ چه نکنیم؟ این موضوع چاره‌اندیشی دیرهنگام ماست.
اولین و بهترین کار در هنگامه بروز بحران ارائه نسخه درمان موقتی است. از یارانه شروع کردیم و انصراف متمولین از دریافتش با انگیزه خدمت‌رسانی به مناطق محروم! کجا واجب‌تر از سیستان خسته از رنج و درد مزمن، طرح ما ارائه «یارانه مضاعف» به مردم این استان توسط دولت محترم به شرط توانگری است تا دامداری که هزینه غذای رمه را نمی‌تواند پرداخت کند، کودکانش را برای حفظ «امید به آینده بهتر» گرسنه به بالین نفرستد. حکمت یارانه دولتی همین است دیگر... خدمت‌رسانی به مردم نیازمند از جیب مشترک همگانی! پس بخش متساوی یارانه که قطعا به واسطه نیازمندی، حق مردم کم‌ درآمد و حتی بی‌درآمد این استان است و بخش مضاعف نیز به واسطه وقوع خشکسالی و از بین رفتن کسب و کار مردم وجوب می‌یابد. ردیف بودجه حوادث غیرمترقبه برای همین روزهاست دیگر! هر چه باشد تا زمانی که وزارت خارجه فکری به حال حق آبه ایران از سهم قانونی هیرمند ننموده و دریای هامون را دوباره زنده نکرده، بابت این کم‌کاری و ضعف در خدمت‌رسانی موظف به پرداخت جبرانی به ماهیگیر و صنایع دستی کار حاشیه‌نشین است که گرسنگی و بیکاری را ناباورانه سالهاست تجربه می‌کند.
پرداخت یارانه مضاعف به سیستانی‌های نجیب یک خصوصیت مهم دیگر نیز دارد... متروکه شدن روستاها و آبادی‌های سیستان به واسطه خشکسالی و متعاقب آن بیکاری و کوچ کشاورز و دامدار به استان‌های همجوار، دلیلی است قطعی بر مدعای افزایش ناامنی مرزی منطقه‌ای و نفوذ اشراری که از جیب دشمنان ایران و ایرانی ارتزاق می‌کنند! جرم‌شناسان اصل مهم برآمده از این نظریه را «تئوری پنجره شکسته» می‌نامند؛ با این مضمون که هر منطقه‌ای که بدون رسیدگی و توجه حاکمیت یا مردم به حال خود رها شود خودبخود به واسطه بی‌توجهی شهروندان و ساکنین تبدیل به مکانی برای جایگزینی مجرمین و خلاف‌کاران می‌شود. در مقابل اهتمام به حل مشکلات منطقه در اسرع وقت، همدلی اجتماعی را برانگیخته و از جرمهای جزئی بیشتر و رفتار ضد اجتماعی سطح پایین و در مرحله بالاتر از وقوع جرم‌های بزرگ‌تر پیشگیری خواهد نمود.
تا اینجا کار روی صحبت با دولت بود و دولتمردان! بازگردیم به مردم... مهم‌ترین و کارآمدترین نهادی که پس از انقلاب با حضور گروه‌های پرتعداد مردمی در جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته «بسیج»‌ است. بسیج نهادی است که از مردم برآمده و بناست خادم خود آنها باشد. تنها خصوصیت ویژه آن «کار تشکیلاتی و منظم» بر اساس برنامه‌ریزی دقیق و صحیح توام با در نظر گرفتن اولویت‌هاست. اگر دیروز دفاع از سرزمین در به دست گرفتن «سلاح» خلاصه می‌شد امروز و در هنگامه صلح، حمایت از کشاورز و دامدار سیستانی نیز وظیفه مقدس میهنی بسیجیان است. اعزام گروه‌های پرتعداد بسیجیان دلاور در ایام نوروز به سیستان، مژده‌ای بود بر آغاز راهی دشوار اما پیمودنی با عزم راسخ جوانان سختکوش ایرانی. مدیریت و درایت پیرانی همچون «سردار نقدی» که سرد و گرم ایام مبارزه را چشیده‌اند نوشداروی معرکه سیستان است.
از برپا نمودن گلخانه‌های کم مصرف کشاورزان بیکار مانده این سرزمین گرفته تا برپایی کارگاه‌های خوداشتغالی برای شیرزنان بی‌سرپرست مانده خسته از درد فقر و نداری! باید از جهادگری در سیستان تجربه‌ای بسازیم ماندگار با انگیزه رفع تصویر فقر و نداری از همه ایران. هر جا که بازو و فکر جوان ایرانی و تجربه جهادگران جنگ ندیده امروزی به کار می‌آید گردان‌های بسیج «باید» چادر برپا سازند. آب رسانی با تانکر دست کم کام ترک خورده از تشنگی عشایر را می‌تواند طراوتی دوباره ببخشد. فراموش نکنیم این مردم خود تولیدکننده‌اند و توانگر! دست بر قضا خشکسالی و بی‌توجهی دولتی و نسخه‌های غلط اجرا شده بدون دوراندیشی و حلم‌اندوزی به قدر کافی، توشه‌شان را از آذوقه خالی نموده است. باید در میدان عمل ثابت کنیم غم کودک مظلوم سیستانی را همچون فرزند پایتخت‌نشین خودمان بزرگ می‌بینیم و می‌پنداریم و گرنه هزار هزار شعار برابری و برادری به چه کار می‌آید وقتی کودک مرزنشین ایرانی گرسنه سر بر بالین سنگی می‌گذارد و فاصله‌اش تا اولین درمانگاه ‌آباد 50 کیلومتر است!
بسیج نشان داده اگر بخواهد می‌تواند وزیر بهداشت را بسیجی‌وار در میدان مبارزه با بیماری حاضر کند. کلینیک‌های صحرایی با پزشکان متخصص و مجرب بسیجی در سیستان! چه فکر هوس‌انگیزی است آقای وزیر! بسیج حتی توانش را دارد که همه فرماندهان و مسئولین استانی را برای دستیابی به نسخه‌ای واحد به دور از بخشی‌اندیشی و منفعت‌طلبی سازمانی گرد هم آورد. آقای استاندار! جناب شهردار! برادر فرماندار! حضرات مرزبانی و سرداران سپاهی و اطلاعاتی! طرح انسداد مرز تا اینجای کار با همه اهداف صحیح اندیشیده شده، گره‌گشا نبوده است. اندیشه بیشتر نیاز است! پنجره شکسته سیستان را دریابید... بدون سیاست‌ورزی تهرانیزه! فارغ از اداهای زیست‌ محیطی 6 ماه اخیر! درد را عریان و از نزدیک ببینید و درمان را دسته جمعی و بر اساس نسخه واحد اجرایی کنید.
دست حق به همراهتان! نامردیم اگر یاریتان نکنیم.