زینب کبری(س)؛ مدافع اهل بیت(ع)
* جابر ستوده
زینب کبری(س) درمجاهدت خود برای رسوایی دشمنان به ویژه یزیدیان همواره در فرصتهای پیش آمده به معرفی اهل بیت(ع) و جایگاه مهم آنان در پیشگاه خالق و نقش آنان در میان خلق میپرداخت. نویسنده در این مطلب به برخی از آنها اشاره کرده است
***
زینب(س) سخنگوی اهل بیت(ع)
گزارشهای تاریخی نشان میدهد تا پیش از واقعه عاشورا حضرت زینب(س) حضوری پر رنگ و جدی در عرصه اجتماعی نداشته است؛ اما پس از عاشورا براساس مقتضیات زمان و مکان وارد صحنه اجتماعی شده و نقش فعال سیاسی اجتماعی خود را در قالب سخنگوی کاروان اهل بیت(ع) و اسیران ایفا کرده است. البته این بدان معنا نیست که ایشان تا پیش از این هیچ نقش اجتماعی نداشته و در عرصههای آن ورود نداشته است؛ بلکه به این معناست که ایشان پس از عاشورا در جایگاه و مسئولیتی قرار گرفته بود که توانسته استعدادها و قدرت الهی خود را به نمایش گذارد و به خوبی از عهده مسئولیت اجتماعی سیاسی خود بر آید.
براساس گزارشهای تاریخی، هر دو دختر امیرمومنان (ع) در این حرکت نقش آفرین بوده و در جایگاه سخنگوی اهل بیت(ع) قرار گرفتند؛ زیرا حضرت زینت کبری(س) و زینب صغری(س) که از دومی به امکلثوم نیز یاد میشود تا از خواهر بزرگتر خود بازشناخته شود، در نهضت امام حسین(ع) حضور و مشارکت جدی و موثر داشتهاند. از این رو، نمیتوان به قطع و یقین دانست که کدام یک در کجا و چه سخنانی را بر زبان رانده است؛ زیرا کسانی که به نقل سخنان پرداختهاند، تنها میتوانستند بفهمند و که زینبی سخنرانی میکند؛ اما کدام یک، برای آنان معلوم نیست؛ البته از سخنان و روایات اهل بیت(ع) مانند فاطمه بنت امام حسین(ع) از عمه اش حضرت زینب(س) نقل شده (اثبات الهداه، ج ۲) که مراد همان زینب کبری (س) است. اما باید توجه داشت از این نقل قول نیز نمیتوان به وضوح دریافت مراد کدامین دختر امام علی(ع) است؛ ولی از آنجا که اهل بیت(ع) زینب صغری(س) را با کنیه امکلثوم از دیگری باز میشناساندند، میتوان گفت در صورت اطلاق و فقدان کنیه، مراد از اطلاق، همان زینب کبری(س) خواهد بود.
به هر حال، حضرت زینب(س) بطور طبیعی به عنوان دختر بزرگتر از خاندان اهل بیت(ع) میبایست در زمانی که حضرت امام زینالعابدین(ع) در بستر بیماری و ناتوان از حرکت و سخن بود، مسئولیت رهبری ظاهری و سخنگویی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را به عهده گیرد، به ویژه آن که در صورت مطرح شدن امام سجاد(ع) در شرایط بحرانی و خطرناک کوفه به عنوان رهبر کاروان اهل بیت(ع)، ایشان در خطر مرگ قرار میگرفتند؛ چنان که تهدیدهائی که علیه آن حضرت(ع) در کوفه شد خود گواه روشنی بود که امام مسئولیت امامت و رهبری خود را به واسطه عمه اش حضرت زینب کبری(ع) اعمال میکرد.
اما هنگامی که بحران بزرگ، از سر گذشت و شرایط برای پذیرش مسئولیت مستقیم رهبری بویژه در شام فراهم شد، امام علی بن الحسین (ع) مسئولیت رهبری و سخنگوئی اهل بیت را به عهده میگیرد و در برابر یزید و یزیدیان میایستد و شهامت و شجاعت علوی خویش را به نمایش میگذارد.
گفتنی است تقیه هر چند برای پیامبران جایز نیست؛ چون آنان باید در هر شرایطی ابلاغ حکم کنند حتی اگر همانند پیامبران بسیاری چون پیامبران بنی اسرائیل(ع) به شهادت برسند، اما تقیه برای امامان(ع) جایز و در شرایطی واجب است؛ چنانکه برای اولیای الهی نیز چون مومن آل فرعون (سوره غافر) و دیگران اعمال تقیه برای حفظ جان جایز و گاه واجب شمرده شده است.
شرایط اقتضای آن داشت که برای بقای امام و امامت، امام سجاد(ع) همچنان در بستر بیماری بگونهای باقی بماند که دشمنان از خونش بگذرند و آن حضرت(ع) نیز بطور مستقیم قدرت و نقش امامت را در کوفه بروز و ظهور ندهد. اینجاست که مقتضای شرایط زمان و مکان ایجاب میکرد تا حضرت زینب کبری(س) به عنوان دختر بزرگ خاندان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) این مسئولیت رهبری و سخنگوئی کاروان و اهل بیت(ع) را به عهده گیرد و چنان که تاریخ گواه است به خوبی توانست از عهده این مسئولیت بر آید.
تبیین جایگاه اهل بیت(ع)
مسئولیت عمده حضرت(س)
در شرایطی که دشمن بر آن بود تا اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را از جایگاه الهی و منصب خدایی کنار زند و آنان را حتی در برخی از مناطق تحت سیطره خود به عنوان خارجی و طغیانگر علیه خلافت و خلیفه الهی معرفی کند، بر سخنگوی رسمی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) لازم بود تا به مقابله پرداخته و ضمن معرفی و تبیین جایگاه اهل بیت(ع) مخالفان و دشمنان مدعی خلافت الهی را رسوا سازد.
این گونه است که حضرت زینب(ع) به دو موضوع اساسی معرفی خود و دشمن در قالب خطبهها و گفتوگوهای دو طرفه اقدام کرد. بخش اعظم سخنرانیها و سخنان آن حضرت(ع) در راستای معرفی خود و دشمن بیان شده و کلید واژگان آن را این موضوعات شکل میدهد؛ زیرا اصل منطقی نفی و اثبات، در کنار هم میتواند حقیقت را چنان روشن کند که حجت بر همگان تمام شود. همان طوری که شعاری چون « قولوا لا اله الا الله تفلحوا؛ لا اله الا الله بگویید تا رستگار شوید» در قالب نفی و اثبات حقیقت توحید محض را تبیین میکند، اثبات کمالات و فضایل اهل بیت(ع) از یک سو و اثبات رذایل دشمن و نفی فضایل از آنان به معنای تثبیت جایگاه اهل بیت(ع) بود.
البته آن چه موجب رستگاری است قول به معنای باور و عقیده به نفی و اثباتی است که در جمله لااله الا الله بیان شده است نه صرفاً گفتن بیپایه و بیاعتقاد آن؛ همچنین باور به فضایل از یک سو و نفی آن از دشمنان بلکه حتی اثبات رذایل میتواند امت را در مسیر درست قرار دهد؛ ولی این اعتقاد میتواند زمانی شکل گیرد که پیام ابلاغ شده و مخاطب درگیر نفی و اثبات در مقام عقل و قلب شود. پس اگر از نظر عقلی، جزم اندیشه به فضایل اهل بیت(ع) و نفی آن از دشمن شود و سپس در مقام عقل عمل و در حوزه قلب، این مطلب با عواطف و احساسات وی گره خورد، آن گاه است که میتوان نتیجه مطلوب را به دست آورد.
با نگاهی به گزارشهای تاریخی میتوان دریافت که حضرت امام حسین(ع) نیز از مدت حرکت تا شهادت تلاش کرد تا این شیوه را به کار گیرد و خود و دشمن را معرفی کند. البته برای کسانی که در بحبوبه فتنه گرفتار آمده و به تعبیر امام حسین(ع) جان مایه آنان را لقمههای حرام شکل بخشیده، امکان تشخیص حق و باطل بویژه در شرایط فتنه نیست؛ زیرا از یک سو باطل با همانندسازی بر آن است تا خود را حق بلکه اولی در آن معرفی کند و از سوی دیگر، دلهای مخاطبان به سبب دفن فطرت قدرت تحلیل و تشخیص حق و باطل را ندارد؛ زیرا خداوند در آیات ۷ تا ۱۰ سوره شمس بیان میکند که در صورت دفن عقل و فطرت و پایین کشیده شدن فتیله چراغ عقل، شخص، ناتوان از درک و فهم حق و باطل و بطور طبیعی ناتوان از گرایش به حق و گریزش از باطل است.
خداوند در آیاتی از جمله آیه ۲۹ سوره فرقان و آیات ۲ و ۳ سوره طلاق و ۲۸۲ سوره بقره و آیه ۷ سوره آلعمران و مانند آنها بیان میکند که قدرت تشخیص حق و باطل و نیز گرایش و گریز از آن را کسانی دارا خواهند بود که تقوا پیشه باشند تا در فتنهها و متشابهات بتوانند حق را تشخیص دهند و از آن تبعیت کرده و از باطل پرهیز داشته باشند؛ اما وقتی دلهای مردمان به سبب گناه و بیتقوایی چون خوردن لقمههای حرام تیره و تار شده و زنگار بر آن بسته(مطففین، آیه ۱۴) و حتی ممهور شده است(بقره، آیه ۷؛ انعام، آیه ۴۶؛ جاثیه، آیه ۲۳؛ نساء، آیه ۱۵۵؛ اعراف، آیه ۱۰۰؛ توبه، آیات ۸۷ و ۹۳)، دیگر نمیتوان امیدی داشت که حق را بشناسد چه رسد با قلب بیمار، آن را بپذیرد و با عواطف و احساسات خویش از آن پیروی کرده و جان بر سر آن گذارد وبه حمایت و دفاع از آن بپردازد؟!
با این حال، اهل بیت (ع) از جمله امام حسین(ع)، حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) بر آن شدند تا اتمامحجت کرده و هر گونه عذر و بهانه را از دشمنان و یاران و دوستان و حتی فریب خوردگان بگیرند و جایی برای اما و اگر برای آنان باقی نگذارند. این گونه است که حضرت زینب(س) مهمترین مسئولیت خویش را تبیین فضایل اهل بیت(ع) و جایگاه آنان در نزد خدا و رسول الله (ص) و مسئولیت امت در قبال آنان میداند.
از آنجا که مردم، همگی مدعی مسلمانی بودند و با قرآن سر و کار داشتند، بارها آیات وجوب مودت در قربی (شوری، آیه ۲۳) و پاکی و طهارت آنان از هر گونه پلیدی (احزاب، آیه ۳۳)و مانند آن را خوانده بودند و میدانستند که اهل بیت اهل بهشت هستند و از نعمتهای بهشتی بهره میبرند.(سوره انسان) بنابراین، وقتی موضوع اهل بیت بودن این گروه اثبات شود و فضایل آنان معلوم گردد، بطور طبیعی امت در هنگام تردید میان دو گروه متخاصم به این نتیجه میرسد که گروه حق همان گروهی بهشتی است که خداوند آنان را به عنوان اهل بیت(ع) مبرا از هر گونه پلیدی دانسته و بهشت را برای آنان اثبات کرده است؛ زیرا اهل بهشت نمیتوانند در جایگاهی ازباطل قرار گیرند که مستحق قتل آن هم به آن شکل فجیع و وحشتناک باشند؟!
از سوی دیگر، اگر اثبات شود که این گروه از مصادیق اهل بیت(ع) و ذوی القربی رسول الله (ص) هستند، بطور طبیعی حکم وجوب مودت و دست کم استحباب مودت بر آنان بار میشود و میبایست بر پایه حکم الهی آیه ۲۳ سوره شوری آنان را دوست بدارند نه آن که علیه آنان دشنام داده و دشنه بکشند و ایشان را به آن صورت فجیع به قتل برسانند و اجسادشان را زیر سم ستوران انداخته و سرهایشان را بر نیزهها در شهرها بگردانند!
حضرت زینب(س) برای تبیین حقانیت حرکت امام حسین(ع) و نادرستی حرکت کوفیان و یزیدیان، بارها در سخنان خود به معرفی جایگاه اهل بیت(ع) پرداخته و جایگاه دشمن بویژه خاندان یزید را بیان کرده و آنان را رسوا میسازد. آن حضرت(ع) درصدد است تا بیان کند تقابل میان اهل بیت(ع) و دستگاه اموی یک تقابل تاریخی از زمان تنزیل تا تاویل است؛ زیرا آنان همان طوری که نمیخواستند و به مقابله جدی با اسلام در زمان نزول و عصر پیامبر(ص) برخاسته بودند، امروز نیز اجازه نمیدهند آن قوانین و آموزههای قرآن در جامعه، اجرايی و تثبیت شود.حضرت زینب(س) در روایتی از مادرش حضرت زهرا(س) اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را وسیله ارتباط خلق و خالق دانسته و میفرماید: ما وسیله ارتباط خدا بامخلوقهاى او هستیم. ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاکىها و راهنماهاى روشن خدائیم و وارث پیامبران اوهستیم». (مشارق انوار الیقین، ص ۵۱)
ایشان تلاش میکند تا جایگاه محبت به اهلبیت(ع) را به مردم نشان داده و آنان را به این سمت و سو گرایش دهد تا بطور طبیعی از دشمنان و مخالفان اعراض کنند. حضرت بهشت را جایگاه شیعیان معرفی میکند و براساس روایتی میفرماید: رسول خدا به علی(ع) فرمود: اى پسر ابوطالب! همانا تو و رهروان تو در بهشتند و بزودى قومى مىآیند که از دوستى تو سخن مىگویند. آنگاه از اسلام فرار مىکنند. مانند پرت شدن تیر از کمان.» (مناقب الخوارزمی، ص ۲۵۷)
آن حضرت(س) مرگ دوستداران اهل بیت(ع) را در حکم شهادت معرفی کرده و میفرماید: الا من مات على حب آل محمد مات شهیدا؛ آگاه باشید هر کسى که بر دوستى آلمحمد بمیرد، شهید است.» (اثبات الهداه، ج ۲)