انتقاد روزنامه حزب کارگزاران از بیمحتوا شدن جبهه اصلاحات
ارگان مطبوعاتی حزب کارگزاران میگوید: جبهه اصلاحات در واقع نه جبهه است و نه پارلمان و به مرور زمان، نقش نمادین و تزئینی ایفا میکند.
روزنامه سازندگی در گزارشی نوشت: در نشست اخیر مجمع عمومی جبهه اصلاحات، اعضای هیئترئیسه ابقا شدند. این ترکیب نشان میدهد که اصلاحطلبان فعلاً ترجیح دادهاند به جای تغییر بر تداوم مسیر گذشته تأکید کنند. جبهه اصلاحات که در سال ۱۳۹۹ و در پی انحلال شورای عالی سیاستگذاری با حضور ۳۱ حزب اعلام موجودیت کرد، تلاش داشت تا به عنوان یک نهاد بالادستی، مجموعه احزاب و چهرههای اصلاحطلب را ذیل چتری واحد گرد آورد.
هدف اولیه، تشکیل نهادی فراگیر بود که بعدها به «پارلمان اصلاحات» ارتقا پیدا کند؛ نهادی که بتواند هم ضعف تشکلهای اصلاحطلب را جبران کند و هم به تصمیمهای جمعی و گفتمان مشترک سامان دهد. اما آنچه در عمل اتفاق افتاده، فاصله زیادی با ایده اولیه دارد. به گفته برخی فعالان، مجمع به جای جمعی از سیاستمداران ملی که قرار بود، موتور فکری و مشورتی جبهه باشد به شورایی از چهرههای قدیمی و کمتحرک تبدیل شده که بیشتر جنبه نمادین دارد.
در میان منتقدان درونجریانی، یکی دیگر از محورهای اصلی بحث نیز سبک مدیریت آذر منصوری است. بهزاد نبوی در دوره پیشین توانسته بود با وجود اختلافنظرهای عمیق میان احزاب اصلاحطلب، نوعی توازن و همگرایی نسبی برقرار کند. اما به باور برخی اعضای جبهه، آذر منصوری نتوانسته همان میزان اقتدار و نفوذ را در میان طیفهای متنوع اصلاحطلبان به دست آورد.
... بسیاری از اصلاحطلبان معتقدند که جبهه اصلاحات باید از یک نهاد هماهنگکننده به سمت نهاد تصمیمگیر واقعی حرکت کند؛ نهادی که بتواند هم موضع مشترک احزاب را تعیین کند و هم در عرصه سیاست رسمی کشور اثرگذار باشد. اما واقعیت این است که جبهه هنوز فاصله زیادی با چنین جایگاهی دارد. تصمیمها بیشتر جنبه مشورتی دارد تا اجرائی و اختلافنظر میان احزاب، مانع از شکلگیری صدای واحد شده است. در عمل آنچه قرار بود به «پارلمان اصلاحات» برسد بیشتر به شورایی مشورتی شباهت دارد که خروجیهایش در حد بیانیه و موضعگیری باقی مانده است. در همین راستا به باور برخی تحلیلگران، اگر جبهه اصلاحات نتواند ساختار خود را بازتعریف کند، ممکن است به تدریج از مرکز تصمیمسازی اصلاحطلبان به نهادی نمادین و بیاثر تبدیل شود.
بدنه اجتماعی اصلاحطلبان ناامیدتر از گذشته است و بسیاری از چهرههای شاخص از حضور در عرصه سیاست رسمی کناره گرفتهاند. اگر جبهه نتواند با مردم ارتباط بگیرد و مطالبات اجتماعی را نمایندگی کند به مرور به باشگاهی از چهرههای سیاسی تبدیل میشود که فقط بیانیه مینویسند.
بازتعریف نقش اعضای حقیقی، افزایش شفافیت در تصمیمگیریها و ایجاد ارتباط دوباره با بدنه اجتماعی از جمله مطالباتی است که از جبهه انتظار میرود. در غیر این صورت، نهاد بالادستی اصلاحطلبان ممکن است به همان سرنوشتی دچار شود که پیشتر بسیاری از تشکلهای سیاسی به آن گرفتار شدند؛ حضور اسمی اما بیاثر در صحنه سیاست. اگر قرار است از «جبهه» فقط یک عنوان باقی نماند باید به جای تکرار جلسات و بیانیهها، مسیر تازهای برای ارتباط با جامعه و پاسخ به نیازهای امروز مردم پیدا کند.
روزنامه سازندگی در تحلیل خود هیچ اشارهای به عدم پاسخگویی جبهه اصلاحات درباره عملکرد دولت و وعدههای داده شده، نکرده است.