تبری؛ حقیقت و طریقت(بخش چهارم و پایانی)
نهی از توهین به بزرگان و مقدسات اهل سنت
عباسعلی مشکانی سبزواری
در مباحث گذشته این نوشتار، حقیقت تبری با محورهایی مانند تبری در لغت و اصطلاح، فلسفه تبری و مراتب تبری، تبری زبانی، «لعن» در قرآن و سیره معصومین(ع) و طريقت تبری در سيره عملی و تعلیمی ائمه طاهرین(ع) بررسی و تبیین شد. بخش پایانی این نوشتار به تبیین ادامه مباحث گذشته میپردازد.
***
سه. در روایات موجود در مجامع روایی، جایی که به نام خلفای اهل سنت تصریح شده باشد وجود ندارد. وجود الفاظی چون «فلان و فلان» (ن.ک. بصائرالدرجات، ج 1، ص 34) و یا با تعبیراتی چون «الجبت و الطاغوت» (ن.ک. بصائرالدرجات، ج 1، ص 33) و یا «الاول و الثانی و الثالث» (کافی، ج 1، ص 426) در منابع دست اول شیعه نیز تصریح به نام کسی نیست. در برخی از منابع متاخر اما، نویسندگان بدون هیچ دلیل قانعکنندهای و قرینهای محکمهپسندی نام خلفای ثلاثه را جایگزین آن الفاظ کرده و یا از ایشان به عنوان مصداقی از مصادیق این اصطلاحات یاد کردهاند. (ن.ک. بحارالانوار، ج 30، ص، 171، ترجمه نفحات اللاهوت، صفحات متعدد).
چهار. عاملی در الانتصار مینویسد: «إنّه لایوجد حدیث بسند صحیح ولاضعیف یأمر بلعن ابیبکر و لاعمر و لاعثمان، نعم روت مصادرنا و مصادرکم أنّ علیّاً کان یلعن فی قنوته معاویه و عمربن العاص و اباموسی و اباالاعور و غیرهم و قد علله بعض الفقها بأنّه کان معهم فی حاله حرب؛ روایت صحیح و یا ضعیفی که در آن به لعن ابوبکر و عمر و عثمان امر شده باشد، یافت نمیشود. بله! در منابع ما و اهل سنت روایت شده است که حضرت علی(ع) در قنوت خویش معاویه، عمروعاص، ابوموسی اشعری و ابالاعور و غیر آنها را لعن میکرد. بعضی از فقهاء علت این کار را جنگ فیمابین آنها دانسته اند.» (الانتصار، ج 1، ص 56).
یکی دیگر از اندیشمندان معاصر، وجود هرگونه لعن و شتم صریح و با نام و نشان در سیره پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصوم(ع) را نفی کرده، مینویسد: «بسیار دشوار است که بپذیریم چنین شخصی (اشاره به حضرت رسول) مخاطب خویش هر چند کافر و مشرک را سب و شتم گفته و یا او را به صراحت لعن کرده باشد. البته لعنتهایی نیز که از زبان مبارک ایشان نقل شده، به هیچ رو صریح نبوده و بر عناوین عام تعلق گرفته است. بنابراین در مواردی که لعنت با نام و نشان آمده، باید تأمل بیشتری نمود؛ چرا که این امر با شخصیتی که از حضرت ترسیم کرده و همچنین با سیره ایشان، همخوانی ندارد.» (بنیانگذاران و مبلغان سب و لعن با نام و نشان در اسلام، فصلنامه تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، سال اول، ش 4، ص 194).
پنج. دستهای از این روایات، در جلد سیام بحارالانوار گردآوری شده است. در تحقیق جامعی که پیرامون روایات این جلد از بحارالانوار صورت پذیرفته است، مشخص شده است که از مجموعه 172 روایت گرد آمده، فقط شش روایت معتبر و مورد اعتناست و شواهد و قرائن بر جعلی بودن جملهای از آنها حکایت میکند! دیگر اینکه هیچ یک از این شش روایت نیز، دلالت روشنی بر مقصود و عنوان این کتاب ندارد. (مشرعه بحارالانوار، ج 2، ص 38-40).
شش. جدای از ارزیابیهای سندی و دلالی و بحث و بررسی صحت و سقم «روایاتنماهای» مورد سؤال، درباره انتساب برخی از این مطالب به ائمه(ع)، فرضیهای به ذهن میرسد که برای اثباتش به شواهد تاریخی بسیار نیاز است، اما نمیتوان از آن چشم پوشید، چه اینکه مؤیداتی از روایات برای این فرضیه وجود دارد. این فرضیه را اینگونه میتوان مطرح کرد:
دشمنی بنیامیه با خاندان پیامبر بر کسی پوشیده نیست. پس از رحلت رسول خدا(ص) در همه حوادث تلخی که بر خاندان پیامبر(ص) گذشت، ردپای بنیامیه به ویژه معاویه به روشنی دیده میشود. بحرانهای دوران حکومت امام علی(ع)، شهادت حضرتش و نیز شهادت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به دسیسههای معاویه بازمیگردد. (نویسنده در مقالهای تحت عنوان «جریانشناسی ترور در صدر اسلام» به تفصیل این موضوع را به بررسی نشسته است).
یکی از دسیسههای بنیامیه جعل احادیث برای مشوه ساختن خاندان پیامبر(ص) و برافروختن عامه مردم علیه آنان و نیز کتمان فضایل آنان بوده است. دشمنان خاندان پیامبر، خصوصاً بنیامیه، برای تخریب شخصیت ائمه(ع) در نظر عامه مردم، احادیثی را به نام ایشان جعل کردند که متضمن تحقیر، بدگویی و لعن صریح خلفای عامه میباشد، و از این طریق در صدد بودند تا اکثریت جامعه را که در آن روز پیروان و محبان خلفا بودند-، به خاندان پیامبر بدبین کرده و علیه ایشان بشورانند.
علاوه بر شواهد و قرائن تاریخی که برای این فرضیه وجود دارد، روایات متعددی صحت این فرضیه را به اثبات میرساند. امام محمد باقر(ع) میفرماید: ورُوُا عنّا ما لم نَقُلهُ و ما لم نَفعَله لیُبَغِّضُونا الی النّاس؛ چیزهایی از ما نقل کردند که ما نگفتیم و انجام ندادیم، (هدفشان نیز این بود) تا ما را مورد غضب مردم قرار دهند. (شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 16).
همچنین روایت دیگری از امام رضا(ع) خصوصاً در مورد روایاتی که در آنها برخی از مخالفین، با نام و نشان، مورد لعن و منقصت قرار گرفتهاند، وجود دارد: ابراهیم بن ابی محمود میگوید: به امام رضا(ع) گفتم: در میان ما اخباری در فضائل امیرالمومنین و فضیلت شما اهل بیت وجود دارد که از اخبار مخالفان شماست و ما مثل آنها را در نزد شما نمیشناسیم، آیا به آنها معتقد شویم؟ امام فرمودند: مخالفان ما اخباری در حق ما جعل کرده و آنها را به سه دسته تقسیم کردند: قسم اول: اخبار غلوّ درباره ما؛ قسم دوم: اخبار تقصیر در حق ما؛ قسم سوم: تصریح به طعن و مذمت دشمنان ماست. پس مردم وقتی غلو درباره ما را میشنوند، به شیعیان نسبت میدهند که به ربوبیت ائمه خویش معتقدند؛ و هنگامی که تقصیر را میشنوند، آن را درباره ما معتقد میشوند؛ و هنگامیکه طعن و مذمت دشمنان ما را همراه با نامشان میشنوند، ما را با ذکر نام مورد طعن و مذمت قرار میدهند، در حالیکه خداوند فرمود: ولاتسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدواً بغیر علم. (عیون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 304).
دیدگاه دیگری که در این زمینه وجود دارد، دیدگاه مرحوم علامه عسکری(ره) و پیروان ایشان است. ایشان با مقصر دانستن بنیامیه در رواج سب و لعن صریح، معتقد است: «در بررسی تاریخ و علل چنان لعن و ناسزایی میبینیم که پایه این لعن و دشنام در سال چهلم هجرت و پس از به شهادت رسیدن امیرالمومنین علی(ع) و به هنگامی بنا نهاده شده که معاویه فرمان داد تا امام علی(ع) را بر منابر مسلمانان به باد لعن و ناسزا بگیرند و احادیثی نیز در تأیید لعن بر امام بسازند و بر سر زبانها بیندازند. او زمانی به هدف خود رسید که سران مسلمین مانند امام حسن(ع) و... را مسموم کرده و از پیش پای خود برداشته بود... و امام علی(ع) را در خطبههای نماز جمعه بر منابر مسلمانان درشرق و غرب جهان اسلام به باد لعن و ناسزا گرفته بودند... در طول این مدت [مدت حکومت بنیامیه] شیعیان نیز با تمام نیرو به مقابله با چنان اوضاعی پرداختند. با این تفاوت که معاویه و دار و دستهاش آشکارا فعالیت میکردند و اینان در پنهان.» (ویژگیها و دیدگاههای دو مکتب در اسلام، ترجمه سردار نیا، ج 1، مقدمه، ص 4).
این نظریه آنگاه قوت بیشتری میگیرد که بدانیم یکی از مفاد پیمان صلحی که بین امام حسن(ع) و معاویه منعقد گردید، زبان نگاه داشتن معاویه از سبّ و لعن حضرت علی(ع) و شیعیان ایشان بوده است. این امر بیتردید نشاندهنده نقش معاویه و پیشدستی وی در ترویج سب و لعن و نهادینه کردن آن در میان مسلمانان (حتی در زمان حضرت علی) بوده است. (ابنکثیر، البدایه و النهایه، ج 8، ص 17).
ابن ابیالحدید از ابوجعفر اسکافی – شیخ معتزلیان بغداد سخنانی در زمینه نقش بنیامیه در ترویج سب و لعن حضرت علی(ع) آورده، که بسیار گویاست: «پس آنان در مدت پادشاهی خویش برای به فراموشی سپردن نام علی(ع) و فرزندانش و فرو نشاندن نور آنان و پنهان ساختن برتریها و خوبیها و پیشینه آنان و واداشتن به ناسزاگویی و لعن برایشان بر منابر، از هیچ تلاش فروگذار نکردند.» (ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 13، ص 219).
نقلهای فراوانی در مورد تلاشها و اقدامات بنیامیه در راه ترویج سب و لعن حضرت علی و پیروان ایشان در منابع معتبر پیروان مکتب خلفاء نقل شده است. (برای نمونه ن.ک. تاریخ مدینه دمشق، ج 18، ص 138؛ ابنعبدربه، العقدالفرید، ج 4، ص 113-114؛ ترمذی، السنن، ج 5، ص 301؛ ابن ماجه، السنن، ج 1، ص 45؛ مسلم بن حجاج، الصحیح، ج 7، ص 123؛ ابونعیم اصفهانی، حلیه الاولیاء، ج 5، 16؛ طبری، تاریخ الامم الملوک، ج 4، ص 144؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 5، 393؛ حموی، معجمالبلدان، ج3، ص 191؛ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 11، ص 44).
واکنش پیروان مکتباهل بیت(ع) به این کردار بنیامیه و لعن متقابل بزرگان آنان توسط ایشان نیز در همین راستا قابل ارزیابی است. به عنوان مثال، یعقوبی(284ق) در یک مورد مینویسد: «حجر بن عدی، عمرو بن حمق و کوفیانِ دوستدار علی(ع) آنگاه که میدیدند [بنی امیه] و مغیره بن شعبه بیشرمانه علی(ع) را لعنت میکنند، خشمگین میشدند و بر آنان و لعنت کنندگان علی(ع) لعنت میفرستادند.» (تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 230) این واکنش شیعیان با مخالفت ائمه معصوم(ع) روبرو گشته و – چنانچه در بخش سیره عملی و تعلیمی ائمه(ع) گذشت - ایشان در روایات متعددی از لعن و توهین صریح و علنی به مقدسات اهلسنت نهی فرمودهاند.حسن ختام مقاله حاضر را فرازهایی از بیانات گهربار رهبر معظم انقلاب در رابطه با نهی از لعن و توهین به مقدسات اهل سنت قرار میدهیم:
«[دشمنان] عصبیتهای شیعه و سنی را زنده میکنند. به آنها تفهیم میکنند اینها شیعهاند؛ اینها صحابه را سب میکنند؛ اینها مقدسین شما را چنین و چنان میکنند، تا جدائی بیاندازند... شما نگاه كنيد ببينيد آن كسانى كه ميخواهند وحدت را به هم بزنند، چه کسانی هستند؟ بدانيد كه اينها عوامل دشمنند؛ يا خودشان از متن دشمن دارند حرف ميزنند، يا سرانگشت دشمنند؛ برو برگرد ندارد. آن كسى كه نداى تفرقه بين شيعه و سنى را سر ميدهد و به بهانه مذهب، ميخواهد وحدت را به هم بزند، چه شيعه باشد و چه سنى، مزدور دشمن است؛ چه بداند، چه نداند». (رهبر معظم انقلاب، سخنرانی در جمع مردم سنندج، 22/8/88).
«خط قرمز از نظر نظام اسلامی و از نظر ما، عبارت است از اهانت به مقدسات یکدیگر. آن کسانی که نادانسته، از روی غفلت، گاهی از روی تعصبهای کور و بیجا، چه سنی و چه شیعه، به مقدسات یکدیگر توهین میکنند، نمیفهمند چه میکنند! بهترین وسیله برای دشمن همینها هستند. بهترین ابزار در دست دشمن همینها هستند. این خط قرمز است». (همو، سخنرانی در جمع مردم سقز، 29/8/88).
«خیلی از مردم بیچاره و بیخبر سلفی و وهابی... اینجا و آنجا عملیات تروریستی انجام میدهند، نمیدانند که مزدور دشمنند. آن مرد شیعی هم که میرود به مقدسات اهل سنت اهانت میکند و دشنام میدهد، او هم مزدور دشمن است ولو نداند که چه میکند». (همو، سخنرانی درجمع مردم کردستان، 22/8/88).
«اینکه در دنیای تشیع علیه برادران اهل سنت، در دنیای تسنن علیه برادران شیعه، کتاب بنویسند، تهمت بزنند، بدگویی کنند، این نه هیچ شیعهای را سنی خواهد کرد و نه هیچ سنیای را شیعه خواهد کرد. آن کسانی که مایلند همه مردم دنیای اسلامی به محبت اهل بیت و ولایت اهلبیت(ع) بگروند، بدانند که با دعوا راه انداختن و با اهانت کردن و با دشمنی کردن هیچ کس را نمیتوان شیعه کرد و به ولایت اهل بیت(ع) متوجه کرد. دعوا ایجاد کردن جز بغضاء و جدایی و دشمنی هیچ اثر دیگری ندارد و این بغضاء و دشمنی و جدایی همان چیزی است که امروز آمریکا میخواهد. صهیونیستها میخواهند و دارند برای آن تلاش میکنند». (همو، سخنرانی در سالروز عید سعید غدیر، 27/9/78).
«بدانید که تحریک عواطف مذهبی برادران اهل سنت کاری بسیار خطا و گناه است؛ این را به عنوان یک اصل بپذیرید. یک نقاط اختلافی وجود دارد. تکیه بر روی این نکات و شعلهور کردن آتش تعصبات در این نقاط اختلاف، درست همان چیزی است که امروز سازمانهای جاسوسی آمریکا و اسرائیل دنبالش هستند». (همو، سخنرانی دردیدار با کارگزاران حج، 23/8/76).
ایشان در بیان دیگر، توهین به بزرگان و مقدسات اهل سنت را خلاف سیره ائمه(ع) دانسته و عاملین این مهم را مزدوران دشمنان اسلام و تشیع قلمداد کردهاند: «اهانت به بزرگان اهل سنت، كار شيعه انگليسی و خلاف سیره ائمه است». (همو، سخنرانی به مناسبت عید غدیر در تاریخ: 30/06/95).
نتیجهگیری
آنچه از مجموع مباحث پیشین به دست میآید این است که لعن صریح و با نام و نشان بزرگان اهل سنت، خصوصاً خلیفه اول و دوم، از پشتوانهای محکم برخوردار نیست. غالب روایات و ادله مورد استناد طرفداران لعن صریح و با نام و نشان، مورد خدشه و مناقشه و غیرقابل دفاع است. از طرف دیگر روایات فراوانی از ائمه معصومین(ع) در نهی از لعن صریح و علنی بزرگان و مقدسات اهل سنت در دست است که سیره عملی و تعلیمی ایشان در این زمینه را تشکیل میدهد. درباره روایاتی که دعوت به لعن صریح و با نام و نشان کردهاند، چند نکته گفتنی وجود دارد: یکم. غالب این روایات، از لحاظ رجالی و درایی مورد مناقشه بوده و قابل استناد نیست. دوم. احتمال دیگر این است که براساس فرمایش امام رضا(ع) این روایات ساخته دشمنان اهلبیت(ع) برای بدنام کردن ایشان است. سوم. بنابر عقیده علامه عسکری و پیروان ایشان، اشاعه سنت لعن صریح و با نام و نشان بزرگان اهل سنت، خصوصاً خلیفه اول و دوم، واکنش و عکسالعمل پیروان اهلبیت(ع) در مقابل ترویج لعن حضرت علی(ع) و پیروان ایشان از سوی بنیامیه بوده است. این واکنش با مخالفت ائمه معصوم(ع) روبرو شده و ایشان در روایات متعددی از لعن و توهین صریح و علنی به مقدسات و بزرگان اهل سنت نهی فرمودهاند.