اخبار ویژه
صدای آمریکا: مانند اوباما بسیاری از وعدههای ترامپ هم عملی نخواهد شد
صدای آمریکا گفت: تحقق بسیاری از وعدههای انتخاباتی ترامپ کار سختی است همچنان که برخی وعدههای اوباما غیرعملی نشد.
صدای آمریکا گفت: تاریخ نشان داده است که عمل به وعدههای داده شده در مبارزات انتخاباتی در برابر طرفداران پرشور کار سختی است. اوباما سالها است قصد تعطیلی زندان گونتانامو را داشته است ولی نتوانسته است به وعده انتخاباتیاش عمل کند.
صدای آمریکا میگوید: دونالد ترامپ، رئیسجمهوری منتخب آمریکا، میتواند شماری ار فرمانهای اجرایی باراک اوباما، رئیسجمهور کنونی، را طی چند ماه آینده لغو کند. از جمله این فرمانها تسهیل ماندن مهاجرین غیرقانونی در آمریکا، مقررات محدود کننده تولید انرژی و توافقهای محیطزیستی و تجارت آزاد است.
ترامپ برای تامین هزینههای ساخت دیوار ممکن است دولت مکزیک را با تهدید به محدود کردن تجارت دوجانبه یا تشدید فعالیتهای مرزی مقابله با قاچاق مواد مخدر تحت فشار بگذارد.
شنود و تجسس گسترده در مساجد در آمریکا نیاز به حکم دادگاه دارد، اما ترامپ در مقام رئیسجمهور این اختیار را دارد که مانع ورود پناهجویان از کشورهایی شود که خطر امنیت ملی برای آمریکا به همراه دارند. در حوزه امنیت ملی رئیسجمهوری آمریکا اختیارات گستردهای دارد. دونالد ترامپ میتواند از مشاورانش بخواهد طی سی روز طرحی برای شکست داعش تهیه کنند. ولی چنانچه این طرح نیاز به استقرار نیروی آمریکایی در سوریه و عراق داشته باشد بعید است بودجه آن از سوی نمایندگان کنگره تامین و تصویب شود.
تملق ترامپ برای رژیم اشغالگر قدس
رئیسجمهور جدید آمریکا تملقگویی نسبت به رژیم اشغالگر صهیونیستی را کلید زد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، دونالد ترامپ در پیامی که در روزنامه اسرائیل هیوم منتشر شد، تصریح کرد: «اسرائیل و آمریکا در ارزشهای مشترک بسیاری همچون آزادی بیان، آزادی عبادت و اهمیت ایجاد فرصت برای همه شهروندان به منظور دنبال کردن آرزوهای خود سهیم هستند.»
ترامپ مدعی شد: «اسرائیل یک دموکراسی واقعی و مدافع حقوق بشر در خاورمیانه و یک چراغ امید برای مردم بیشماری است.»
پایان تاریخ نه!پایان لیبرال دموکراسی
یک روزنامه اصلاحطلب نوشت انتخابات اخیر آمریکا نشان میدهد دموکراسی لیبرال بر لبه پرتگاه سقوط قرار گرفته است.
وقایع اتفاقیه نوشت؛ به نظر میرسد که دموکراسی دستکم از نوع آمریکایی آن، برای مردم این کشور بیش از حد پیچیده است. مردم آمریکا، امروزه با سیاستمداران شیکپوشی روبهرو هستند که مدام در حال توضیح دادن چیزهایی پیچیده، غیرقابل فهم و ناملموسی هستند که اگرچه به ظاهر ربطی به زندگی روزمره و عادی آنها ندارند اما همواره باید نگران آنها بود. این فقط مردم عادی نیستند که به کلی گیج و خسته شدهاند، حتی خود فعالان سپهر مدیریت زیست اجتماعی و انسانی در قالب دموکراسی لیبرال هم چندان کنترلی بر امور یا آگاهیای از سازوکارهای پیشبرد آنها ندارند.
به نظر میرسد، وعده روشنفکران بدبین در حال تحقق است. شاید آنچه در قالب حمله لشکری از رباتهای انساننما در فیلمهای علمی و تخیلی ترسیم میشد، امروزه در قالبی که کسی گمانش را نمیکرد، هویدا شده است. لیبرال دموکراسی که گمان میرفت به عنوان مهمترین اختراع بشر، برای نخستینبار در طول حیات این موجود، توانسته است راهی برای تبدیل خودخواهیهای فردی انسانها به خیر و نفع عمومی آنها در قالب یک نظام پیچیده خودکار ارائه کند، در حال تبدیل شدن به سامانهای خارج از کنترل و فهم انسانهاست که قواعد خود را دارد. در واقع با منطق خود عمل میکند و خروجیهایش با ورودیهایش تناسبی ندارد. کمال مطلوب انسان، همیشه ساختن نظامهایی خودسامانده بوده که بدون نیاز به صرف وقت و انرژی انسانی، امور را به نحو مطلوب پیش ببرند. در حوزه سیاست و حکومت، رویای خلق چنین سامانهای، در خوشبینی فروپاشی شوروی، محقق شده به نظر میرسید اما اکنون همانطور که فوتوریستهای قرن بیستمی پیشبینی میکردند، این رویا تبدیل به کابوس شده است.
این روزنامه میافزاید: در جهان حکمرانی موبایلهای هوشمند، شبکههای اجتماعی و رسانههای نوین، در جایی که جهان بصری شده، مرجعیتهای پیشین تخطئه شده، مرزها، بیمعنی و شکافهای پیشین، بازتعریف شدهاند. دیگر «بزرگترها» و «کلهگندهها» تکلیف چیزها را روشن نمیکنند. اعتماد به نفس پوچی که اینترنت، ماهواره و موبایل به عوام داده است، باعث شده تا آنها احتمالا برای اولین بار در تاریخ بشر، خودشان را جدی بگیرند، شبکهسازی کنند، به رهنمودهای «بزرگترها»، «عقل کلها» و «اتوکشیدهها» پشت کنند و به دنبال یافتن یا ساختن بازنمود خودشان در عالم سیاست و حکومت باشند. این نسل پرداده و کمدانش، نسل دیدن به جای خواندن، نسل شنیدن به جای گوش سپردن و نسل سرچ کردن به جای فهمیدن، حوصله بحثهای دشوار و پیچیده راجع به سیاست داخلی و خارجی را ندارند. آنچه رایدهندگان این نسل را به هیجان میآورد، نه گرمایش زمین بلکه بیرون راندن مکزیکیها و مسلمانها از آمریکاست. به نظر میرسد که دموکراسی لیبرال، پیچیدهتر و جامعه، مبتذلتر از آنی شده که بتوان انتظار اتفاق افتادن درستترینها را از این سامانه خودکار بیعیب و نقص داشت. همه اینها یعنی اینکه ترامپ آخرین دولتمردی نخواهد بود که به زبان سادهای که برای جماعت موبایل به دست آشناست، پیچیدگیهای دیریاب سیاست را به یک مشت گزارههای مبتذل نژادی، معیشتی و احساسی تبدیل میکند تا امکان بسیج جامعه را که رهبران سنتی لیبرال دموکراسی به کلی از دست دادهاند، دوباره به دست بیاورد.
هشدارها جدی است؛ آن قدر جدی که شاید به استحالهای بنیادین در سامانه دموکراسی لیبرال بینجامد. یک نکته را میتوان با قطعیت پاسخ داد و آن اینکه نظام حکومتیای که زمانی دستاورد نهایی بشر برای مدیریت زندگی اجتماعی او دانسته میشد، اکنون با چالشی بزرگ روبهرو است.
مدیریت سیاستزده دانشگاه به همه چیز اهتمام دارد جز رشد علمی کشور
سرگرم شدن مدیریت دانشگاه و سرگرم کردن دانشگاهیان به امور حاشیهای، موجب فرصتسوزی و افت علمی کشور شد.
دکتر محمد سلیمانی (استاد دانشگاه علم و صنعت و وزیر اسبق ارتباطات) در این باره در یادداشتی که رجانیوز منتشر کرده نوشت: یکی از عوامل مهم صعود یا سقوط دانشگاه مطمئنا مدیریت عالی و شیوههای عملکرد آنهاست. برنامهها و سیاستگذاریها در سه سال اخیر عمدتا جنبه کلیشهای پیدا کرده است. برنامههایی که فقط روی کاغذ ماندهاند و هرگز تحولی ایجاد نکردهاند. سرگرم شدن مدیریت دانشگاه و سرگرم کردن دانشگاهیان به امور حاشیهای یا دست چندم بسیاری از فرصتها را سوزاند.
بیتفاوتی و یا چوب لای چرخ گذاشتن وزارت و مدیریتهای بعضی دانشگاهها در پیگیری و تامین بودجه پروژههای کلان مصوب، زمزمه کسر مالیات 20 درصد از هیئت علمی، رکود بیصدای شورای عالی عتف (علوم، تحقیقات، فناوری) گماردن افراد غیرمتعهد در حوزه پژوهش وزارت که بعضا در دانشگاه خود حتی مشهور به اموری غیرشرعی و ضد مذهبی هستند، نشان از عدم دید عمیق نسبت به پژوهش و جایگاه دانشگاه دارد.
وقتی فکر و ذکر مسئولین پژوهشی و آموزشی کسب درآمد برای حوزه خود (از محل برداشت از سهم هیئت علمی مجری) و به هر قیمتی باشد، معلوم است باید نگران پایین کشیده شدن کرکره پژوهش در دانشگاه بود.
وی میافزاید: برخورد تبعیضآمیز مدیریتهای بعضی دانشگاهها در طول سه ساله اخیر آنقدر مصداق دارد که مرور همه آنها حتی به صلاح دانشگاهها نیست. دانشگاهیان در طول این سه سال شاهد انواع و اقسام توهینها، نارواییها، تحقیرها و خفیف کردنهای اعضای محترم هیئت علمی پیمانی بودند. بهانه و تهمتهایی که در مورد آنها خلق کردند، روی بنیاسرائیل را کم کرد. ریاست محترم جمهور لفظا میفرمایند دانشگاه نباید امنیتی شود. ولی آیا خبر ندارند در بعضی دانشگاهها تجسس و دخالت در امور هیئت علمی به مسئولان امنیتی واگذار شده است؟ اگر باخبرند واویلا! اگر بیخبرند وامصیبتا!
از یک طرف عدهای به راحتی ظرف یک سال از استادیاری به استادی ارتقا یافتند و از طرف دیگر پرونده علمی عدهای به بهانههای مختلف، روی میز مدیران و معاونین اصلاحطلب دانشگاه ماند و خاک خورد.
دکتر سلیمانی مینویسد: حضور مستمر رئیس هر دانشگاه جزو واجبات امر مدیریت در ایران است. در طول سه ساله اخیر سفرهای مکرر و طولانی مدت بعضی روسای دانشگاهها به خارج از کشور موجب وارد شدن لطمه به حیثیت دانشگاهها شده است. خصوصا اینکه رئیسی بالغ بر 80 روز یعنی حدود 23 درصد از وقت سالانه را در خارج کشور باشد. بودجه این سفرها از کجا تامین میشود؟ هر بار با خروج ایشان، عوامل زیردست دسته گلهایی را برای دانشگاه بهبار آوردهاند که مدتها طول کشیده است تا جبران خسارت گردد.
بود و نبود هیئت امنا برای دانشگاهها یکی شده است. هیچ عضوی از دانشگاه حس و لمسی از هیئت امنا با آن همه اختیارات ندارد. ترکیب اعضا هم که اکثرا هیچ سنخیتی با دانشگاه مربوطه ندارد و کسی هم جوابگو نیست. سربسته گفته شد تا به حیثیت دانشگاهها کمتر خدشه آورده شود.
از یک طرف استادانی با 5 سال سابقه درخشان علمی و پژوهشی ممتاز از دانشگاهی اخراج میگردد و از طرف دیگر فردی که 6 سال قبل به دلیل رکود علمی اخراج شده به همان دانشگاه برگردانده میشود. از یک طرف برای بعضیها پروندهسازی میشود و از طرف دیگر حمایت جانانه از هتاکها میگردد و هیچگاه دانشگاه حکمی عبرتآموز به این هتاکان نمیدهد!
ترامپ در سیستم آمریکا منحل میشود و ... تمام!
مردم بیمال و منال آمریکا منتظر معجزه اقتصادی هستند اما او جزئی از سیستم حاکمیت آمریکا خواهد شد؛ نه خانی آمده و نه خانی رفته؛ مثل وعدههای اوباما!
این تحلیل را سایت گویانیوز منتشر کرد و نوشت: ترامپ آمد! عدهای شاد شدند و هلهله کردند؛ عدهای غصه خوردند و اشک ریختند. در میان ما هم، به اندازه آمریکاییها هیجان به وجود آمد. در آمریکا، مردم بیمال و منال، منتظر معجزه اقتصادی ترامپ هستند. همان طور که زمان انتخاب اوباما، حتی مردم آفریقا، به دلیل سیاهپوست بودن پریزیدنت، و ریشه داشتن او در آفریقا، منتظر وقوع معجزه از طرف اوباما بودند.
ترامپ آمد! مثل تیم فوتبالی بینام و نشان، که تیم فوتبالی صاحب نام را به شکلی غیر منتظره برد. تماشاگران، تعجب کردند. هواداران تیم مقابل، بهت زده، زانوی غم به بغل گرفتند. طرفداران تیم ترامپ شادی کردند.
اکنون، مسابقه تمام شده و وقت خروج از استادیوم است. با احساسی خوشایند برای برندهها و ناخوشایند برای بازندهها. احساسی که دو روز دیگر هیچ اثری از آن نخواهد بود. ورزشکاران دو طرف هم خواهند رفت زندگی خود را خواهند کرد و به دنبال میلیونها دلار درآمد خواهند بود، تا مسابقاتی دیگر و بازیهایی دیگر.
گویانیوز میافزاید: ما، مردمان ساکن در فضای مجازی، در حالی که بحث میکنیم و بلند بلند داد میزنیم و گهگاه اشک میریزیم یا میخندیم و برخی آینده را تیره و تاریک و برخی دیگر روشنو آفتابی میبینیم، اندیشههای خود را در این فضا عرضه میکنیم... البته حداکثر 10 روز 12 روز، و بعد تو گویی نه خانی آمده نه خانی رفته، یعنی نه ترامپی آمده نه اوبامایی رفته، موضوع را همراه با فرو نشستن موجهای خبری، که ما را محاصره کرده از یاد میبریم و به تمهای دیگر میپردازیم...
ترامپ آمد! و سؤال بزرگی که پیش میآید و جواب سر راستی هم ندارد این است که: خب که چی؟!
جواب سر راست نداشتن ما یک علت دارد: ترامپ را میبینیم، سیستم را نمیبینیم. همان طور که اوباما را دیدیم و سیستم را ندیدیم.
ترامپ، در عالم اقتصاد و اکنون سیاست، محمد علی ورزش مشتزنی ست. او مبارزه را فقط با مشت و روی رینگ انجام نمیدهد. او از قبل از آغاز مسابقه شروع به کرکری خواندن و من چنین میکنم و من چنان میکنم میکند و بعد روی رینگ ضربه میزند. بسیار هم فصیح و روشن شعار میدهد. حرف را نمیپیچاند. دو پهلو سخن نمیگوید. جوری میگوید که همه ما مردم عادی و عامی میفهمیم و گفتار او را «باور» میکنیم. باور میکنیم.
بعد از برد یا باختاش در مسابقه هم، تو گویی نه کلامی گفته و نه کرکری خوانده. به این حرفها اتکا نمیکند. حرف، «وسیله» است و البته باد هوا. کارکردش این است که زده میشود، اثر میکند یا نمیکند، و «تمام میشود».
تعجب نکنیم که ترامپی که تا همین دیروز با هیجان داد میزد و موهای خود را به این طرف و آن طرف میافشاند، بعد از این که پیروز شد، ناگهان در قامت مردی آرام و رهبری موقر ظاهر شد و سخنانی ایراد کرد که حتی مخالفان او را خوش آمد!
اتفاقاتی هم خواهد افتاد، اما در چارچوب «سیستم». همان که ما به آن «نظام» میگوییم. در «نظام» آمریکا ترکیب بسیار پیچیدهای هست از عوامل مختلفی مانند اقتصاد، دیپلماسی، نظامیگری، فرهنگ، صنعت و امثال اینها که دستی نامرئی میسازد بسیار قدرتمند که معمولاً از آستین «مشاوران» سطح بالا بیرون میآید و به رئیس جمهور جهت حرکت را نشان میدهد. رئیس جمهور، که بالاترین قدرت سیاسی در آمریکا به شمار میآید، در چارچوب همین «سیستم» میتواند عمل کند، نه فراتر. او قدرتمندترین است، اما نه در مقابل «سیستم».