kayhan.ir

کد خبر: ۶۱۹۹۹
تاریخ انتشار : ۰۸ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۲۳
در گفت وگو با محمد میرکیانی بررسی شد

مدیریت فرهنگی؛ چالش اصلی تولید فکر و فرهنگ

محمد میرکیانی، نویسنده و کارشناس فرهنگی به بررسی آسیب‌های اصلی مدیریت فرهنگی در کشور پرداخت.
میرکیانی در گفت وگو با کیهان، درباره اهمیت و نقش مدیریت فرهنگی در یک جامعه توضیح داد: اگرچه تولید فکر و محصولات فرهنگی وهنری جوهره‌ای شخصی دارد و صرفا یک امر فردی به نظر می‌رسد،  اما وقتی بناست که این آثار از حریم شخصی تولید کننده‌ها فراتر برود و در جامعه منتشر شود و در اختیار مخاطب قرار بگیرد، باید مدیریت شود . مدیریت فرهنگی هم به بازنشر آثار کمک می‌کند و هم به بازتولید آثار. یعنی اگر مدیریت فرهنگی نباشد، قطعا خیلی از آثار هنری به دست مخاطب نخواهد رسید و فعالیت هنری، شکل اجتماعی نمی‌یابد و در حد یک حرکت شخصی باقی می‌ماند.
نویسنده کتاب‌«قصه ما متل شد» ادامه داد: البته مدیریت فرهنگی، فقط توزیع و انتقال آثار و پیام‌های فرهنگی و هنری نیست، بلکه کمک به تولید فکر و فرهنگ هم هست. از همین رو است که مدیران فرهنگی باید با حساسیت بیشتری انتخاب شوند و افرادی برگزیده شوند که در تولید فکر و فرهنگ صاحب نظر باشند و حوزه فرهنگ را درک کنند و بتوانند با صاحبان فکر و فرهنگ تعامل کنند تا موج آفرینی فرهنگی در جامعه روی دهد.
میرکیانی اظهار داشت: در رأس خیلی از اتفاقات بزرگی که در عرصه فکر و فرهنگ رخ می‌دهد، مدیران فرهنگی حضور دارند. هر فیلم بزرگ و هر کتاب مهمی که در هر نقطه از جهان خلق می‌شود، علاوه بر هنرمند یا نویسنده، حاصل هدایت و حمایت یک مدیریت فرهنگی است. بنابراین بدون حضور مدیران فرهنگی مناسب، نمی‌توان انتظار تولید و انتشار آثار فرهنگی و هنری بزرگ را داشت.
وی افزود: با گذشت زمان، مدیریت فرهنگی هم مثل هر چیز دیگری هم ابعادش گسترده‌تر می‌شود وهم پیچیده‌تر شده است. به این دلیل که حوزه تولید فکر و فرهنگ از طرف هنرمندان در حال پیچیده‌تر شدن است. بنابراین مدیر فرهنگی اگر می‌خواهد کارش تأثیرگذار باشد باید شناخت عمیقی از لایه‌های پنهان یک اثر داشته باشد. امروزه در دنیا آثاری که درحال تولید هستند به طرف نمادها و نشانه‌ها می‌روند. مدیر فرهنگی در عین تعامل سازنده با هنرمند باید بر این موضوعات هم تسلط داشته باشد.
تفاوت مدیر فرهنگی
 با مدیر اجرایی
میرکیانی تصریح کرد: یکی از خصوصیات شخصیتی هنرمندان این است که دوست دارند حرفشان از سوی مدیران درک شود. تعامل کمک می‌کند تا این درک بالاتر برود. مدیران فرهنگی برای اینکه بتوانند به درستی از ظرفیت هنر و هنرمندان استفاده کنند باید وارد دنیای ذهنی هنرمندان بشوند و با آنها به درک مشترک برسند. اگر این اتفاق نیفتد ما نمی‌توانیم از همه ظرفیت‌های هنر و هنرمندان استفاده کنیم. این مسئله میان مدیر فرهنگی با مدیر اجرایی تفاوت ایجاد کرده است. یک مدیر فرهنگی با فردی که در یک کارخانه مدیریت یک خط تولید را برعهده دارد، خیلی متفاوت هستند. اگر این مدیران به درستی انتخاب نشوند و در جایی که لازم است، قرار نگیرند، نتیجه‌ای جز آشفتگی و توقف فکر و اندیشه و غلبه غوغاسالاری و انتشار افکار ویران‌گر درپی ندارد.
وی درباره ویژگی‌هایی که در انتخاب مدیران فرهنگی باید لحاظ شود گفت: در گام اول باید افرادی انتخاب شوند که به مبانی نظام و فرهنگ مردم ما اعتقاد داشه باشند. این شرط لازم است اما کافی نیست. شرط لازم این است که مدیران فرهنگی باید با مجموعه معیارهایی که یک اثر هنری را به وجود می‌آورد آشنا باشند. در غیراین صورت، فریب می‌خورند، یا به جای اینکه راه را باز کنند، خودشان سد راه تولید فکر و فرهنگ می شوند.
 این کارشناس فرهنگی ادامه داد: یکی از مشکلات ما این است که مدیران فرهنگی ما ارزیابی نمی‌شوند و هر کسی با هر مسئولیتی و بدون شناخت و صلاحیت لازم وارد حوزه فرهنگ می‌شود و درباره مسائل مربوط به آن نظر می‌دهد. این اتفاق، نتیجه‌ای جز بروز آشفتگی در جامعه ندارد. به‌طور مثال، دستیار ویژه رئیس جمهور درباره تاریخ «شیر و خورشید» نظر می‌دهد! این درحالی است که این رفتار، غیراصولی است و مدیران فرهنگی باید در مقابل چنین اتفاقاتی موضع بگیرند و اجازه ندهند که هر کسی درباره حوزه فرهنگ و هنر نظر بدهد.
وی افزود: هرچند که نظام ارزیابی مدیران فرهنگی در کشور ما وجود ندارد، اما می‌توان با روش‌هایی متوجه شد که کدام مدیر فرهنگی در جایگاه خودش قرار گرفته و کدام مدیر نه! یکی از شاخصه‌های لازم برای یک مدیر فرهنگی، خلاقیت است. بنابراین، در مجموعه تحت مدیریت یک مدیر خلاق، حرکت و جوشش و نوآوری دیده می‌شود. اما اگر یک مدیر ناتوان باشد، سکوت و سکون و بی‌تحرکی دیده می‌شود. چون مدیریت فرهنگی، برخلاف برخی مدیریت‌های دیگر، یک حوزه آشکار است. مثلا وقتی فیلم‌ها یا سریال‌های خوبی تولید نشود، این نشان می‌دهد که مدیر فرهنگی مشکل دارد.اگر مدیران فرهنگی به درستی انتخاب شوند هم می‌توانند زمینه تولید فکر و فرهنگ را فراهم کنند و هم به نشاط بخشی کمک کنند و هم مخاطب پذیری آثار فرهنگی افزایش می‌یابد و هم در کنار این اتفاقات می‌توانند به اشتغال‌زایی کمک کنند.
دخالت مدیریت فرهنگی
در کار هنرمندان
میرکیانی در پاسخ به این پرسش که تفاوت مدیریت درست فرهنگی با دخالت در کار هنرمندان چیست؟ پاسخ داد:  آن کسانی که در کار هنرمندان دخالت می‌کنند مدیر فرهنگی، نیستند، بلکه مدیر اجرایی هستند. یکی از ویژگی‌های مدیریت فرهنگی، توانایی مجاب کردن هنرمندان است. همه مردم ممکن است در تشخیص خود دچار اشکال شوند و هنرمندان نیز جدای از سایر مردم نیستند. غالب هنرمندان ما دلسوز جامعه خود هستند و نمی‌خواهند اثری را تولید کنند که روی جامعه تأثیر منفی بگذارد. اما همین هنرمندان هم ممکن است در تشخیص خود دچار اشتباه شوند. آن کسی می‌تواند به هنرمند بگوید دچار اشتباه شده که با حوزه تولید فکر و فرهنگ آشنا باشد؛ با اما و اگرها و بایدها و شایدهای دور از ذهن، نمی‌توان هنرمند را مجاب کرد که اشتباه کرده است. وی تأکید کرد: عمده‌ترین مشکل ما این است که خیلی از مدیران فرهنگی ما با حوزه مأموریتی خود آشنا نیستند. به همین دلیل هم وقتی می‌خواهند به یک هنرمند بگویند که مثلا فیلم شما قابل نمایش نیست، نمی‌دانند که چگونه باید بگویند. این درحالی است که مدیر فرهنگی باید آن‌قدر با حوزه کاری خود آشنا باشد که بتواند هنرمند را اقناع کند.
کمبود بودجه
میرکیانی در پاسخ به این سوال که مدیران فرهنگی، امروز با مشکل کمبود بودجه باید چه کنند؟ هم بیان کرد: فکر و خلاقیت می‌تواند کمبود بودجه را جبران کند. اگر یک مدیر فرهنگی توان لازم را داشته باشد می‌تواند هزینه‌ها را کاهش هم دهد. اما برعکس، مدیران ناتوان و ضعیف، هر چقدر هم بودجه در اختیار داشته باشند، نمی‌توانند کار را به خوبی پیش ببرند. در هر حال، کمبود بودجه بهانه خوبی برای یک مدیر فرهنگی نیست.
نفوذ فرهنگی
این نویسنده درباره وظایف مدیران فرهنگی در مقابل نفوذ فرهنگی هم اظهار داشت: همان طور که رهبر معظم انقلاب تأکید کردند یکی از مشکلات عمده ما خود مدیران فرهنگی هستند. مدیری می‌تواند نفوذ فرهنگی را تشخیص دهد که با جریان شناسی فرهنگی آشنا باشد. اما وقتی مدیران در چنین مسئله‌ای ضعف دارند، چطور می‌خواهند نمادها و نشانه‌ها را تشخیص دهند؟ مشکل این است که خیلی از عناصری که به عنوان مدیر فرهنگی بر سر کار هستند، توان تشخیص نمادها و نشانه‌های یک اثر هنری چند لایه را ندارند. گاهی شگفت‌زده می‌شویم از اینکه چرا فلان أثر به نمایش درآمده یا پخش شده است. به این دلیل که افراد تصمیم‌گیرنده با لایه‌های پنهان و جریان‌شناسی فرهنگی آشنا نیستند. این ضعف، راه نفوذ را باز می‌کند.وی افزود: مشکل دیگری که به نفوذ فرهنگی دامن می‌زند، جلوگیری از فعالیت عناصر دلسوز و ارزشی است. مدیران فرهنگی باید این طیف از هنرمندان را درک کنند، کنارشان باشند و از آنها حمایت کنند. مدیران فرهنگی نباید هنرمندان دلسوز را به صرف اینکه از مدیران انتقاد می‌کنند، یا رابطه‌ای با مدیران ندارند، کنار بزنند. یکی از کارهایی که عناصر نفوذی فرهنگی انجام می‌دهند طرد افراد دلسوز و ارزشی است.
مدیر فرهنگ یا گماشته فرهنگی؟
میرکیانی گفت: خیلی از افرادی که به عنوان مدیر فرهنگی مشغول به کار هستند، درحقیقت گماشته فرهنگی هستند. اگر این‌گونه نبود بسیاری از اتفاقات تعجب برانگیز در عرصه فرهنگ و هنر رخ نمی‌داد. اگر در یک کارخانه، مدیر روابط عمومی به عنوان مدیر خط تولید منصوب شود، نتیجه منفی خواهد بود. اما در خیلی از مراکز فرهنگی دیده می‌شود که مدیر روابط عمومی آن مرکز به عنوان مدیر تولید منصوب می‌شود!
وی در پایان تأکید کرد: ما به اندازه کافی نیروی توانای هنری و دلسوز داریم. اما چالش اصلی، مدیران فرهنگی هستند. چندی پیش رهبر انقلاب در دیدار با مدیران یکی از نهادهای فرهنگی اشاره کردند که کار فرهنگی باید عمیق باشد نه سطحی. کار سطحی خنثی است؛ نه سودمند است و نه زیانبار. غالب گماشته‌های فرهنگی، فقط با کلی‌گویی در حال اداره مجموعه تحت مدیریت خود هستند و اصلا توان ورود به جزئیات تولید فکر و فرهنگ را ندارند. به همین دلیل هم به راحتی دور زده می‌شوند و موج‌آفرینی لازم در عرصه فرهنگ روی نمی‌دهد.