کد خبر: ۳۲۱۱۶۶
تاریخ انتشار : ۰۶ آبان ۱۴۰۴ - ۲۰:۴۶
یادنامه آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس- ۴۴

عاطفه؛ ملاک روابط اجتماعی

مرحوم آیت‌الله محمدی ری‌شهری

تأکید بر خواندن آیه‌الکرسی
آیت‌الله حق‏شناس می‏فرمود: «داداش جون! هر جا کارَت گیر کرد، آیه الکرسی بخوان».
***‏
آیت‌الله حق‏شناس به خواندن آیه الکرسی‏ بعد از هر نماز واجب مداومت داشت و بِدان تأکید می‏نمود[1و2] ایشان می‏فرمود: «اگر کسی بعد از هر نماز، آیه الکرسی را بخواند، خداوند هنگام مرگ، جای او را در بهشت نشانش می‏دهد». البتّه من ندیدم که زمان خواندن آیه الکرسی، دست بر چشم بگذارد.[3]
***‏
یکی از ذکرهایی که آیت‌الله حق‏شناس در زمان جنگ و بمباران به مردم توصیه می‏کرد، خواندن آیه الکرسی تا (فیها خـالِدُون) به اضافۀ پنج آیۀ اوّل سورۀ حم و مؤمنون بود. می‏فرمود: «کسی که اینها را بخواند، مطمئن باشد که هیچ اتّفاقی برایش نمی‏افتد». یادم هست همان زمان، یک بار از ایشان پرسیدم: اگر این طور باشد، پس تقدیر خداوند چه می‏شود؟ ایشان نگاه خاصّی به من کرد و فرمود: «اگر قرار باشد اتّفاقی بیفتد، طرف یادش می‏رود بخواند».
***‏
یکی از توصیه‏های آیت‌الله حق‏شناس به ما این بود که: هر روز صبح، برای محافظت بچّه‏هایتان از چشم‏زخم، یک آیه الکرسی بخوانید و سه بار هم بگویید: «ما شاء الله و لا حول و لا قوّة إلّا بالله العلیّ العظیم».[4]
هدیه به ملک الموت
آیت‌الله حق‏شناس می‏فرمود: «من هر روز، سورۀ اعلی را برای حضرت ملک الموت هدیه می‏کنم!». همچنین می‏فرمود: «حضرت ملک الموت، هر روز، پنج بار در اوقات نماز به افراد مؤمن نگاه می‏کند. شما بعد از هر نماز، یک سوره به ایشان هدیه کنید». در گذشته‏ها نیز می‏فرمود: «مرحوم آیت‌الله حاج آقا حسین قمی فرموده بود: من هر زیارت که رفته بودم و شاید در هر کار خیر، ملک الموت را شریک کرده‏ام».
آثار سورۀ حمد
هرگاه همراه حاج آقای حق‏شناس به عیادت بیماری‏ می‏رفتیم، ایشان کنار بستر بیمار، متناسب با تعداد افراد حاضر می‏فرمود: «نفری فلان تعداد سورۀ حمد بخوانید تا مجموعاً هفتاد بار بشود. 
در روایت داریم که اگر سورۀ حمد را هفتاد بار به مُرده‏ای خواندید و او زنده شد، تعجّب نکنید».[5] بعد در توضیح آن می‏فرمود: «اگر این هفتاد حمد را به بیماری بخوانید، اگر پیمانۀ بیمار پر شده باشد و در سختیِ احتضار باشد، خواندن این هفتاد حمد، سنگینی احتضار را از او بر طرف می‏کند و راحت از دنیا می‏رود و اگر فعلاً ماندنی باشد و قرار باشد پس از مدّتی خوب شود، باعث می‏شود که او خیلی زود از بیماری رهایی یابد. بنابراین، در هر دو صورت، بسیار مفید است».
ایشان در بارۀ سورۀ حمد این را هم می‏فرمود که «هرگاه می‏خواهید کار سختی را شروع کنید، اوّلِ آن، یک حمد بخوانید تا سختی آن کار از روی دوشتان برداشته شود و زودتر از زمانی که تصوّر می‏کنید، کارتان تمام شود».[6]
آثار سورۀ انشراح
یک‌بار به حاج آقای حق‏شناس گفتم: کارم در یکی از دوایر دولتی گیر کرده است و اذیتّم می‏کنند. فرمود: «هر وقت خواستی آنجا بروی، سورۀ انشراح را بخوان که کارت بسیار ساده انجام می‏شود». من هم خواندم و الحمدلله کارم درست شد.
همین توصیه را به یکی از دوستانم کردم و مشکل او نیز حل شد. او ساکن تهران و دانشجوی دانشگاهی در ارومیه بود؛ امّا مدرک دانشگاهی‏اش به خاطر عدم ارائۀ نمرۀ یک درس، صادر نشده بود. ظاهراً استاد آن درس، آدم سختگیری بوده و با او لج کرده و هربار به بهانه‏ای از ارائۀ نمرۀ امتحان، طفره می‏رفته است تا این که پس از سه سال و رفت و آمدهای فراوان، استادش اظهار می‏کند که برگۀ امتحانی او گم شده و باید دوباره آن درس را بگذراند! وقتی این جریان را برای من تعریف کرد، به او گفتم: حاج آقا حق‏شناس برای گشایش کارها خواندن سورۀ انشراح را توصیه کرده است. تو هم صد بار با اعتقاد، آن را بخوان، حتماً نتیجه می‏گیری. البتّه صد بار را خودم اضافه کردم. او گفت: بعد از خواندن سوره‏ها همین که وارد اتاق استاد شدم و از او خواستم که نمره‏ام را ارائه کند، این بار با کمال تعجّب دیدم بدون هیچ بهانه‏ای، نامه‏ای برای بخش آموزش دانشگاه نوشت و گفت: نمرۀ شما هیجده شده است.[7]
دهم. استخاره
استشاره قبل از استخاره
بارها شد که شخصی می‏آمد نزد آیت‌الله حق‏شناس و درخواست استخاره می‏کرد؛ امّا ایشان در جواب می‏فرمود: «جای استخاره نیست، باید مشورت کنی!». حتّی یکی از نزدیکان ایشان آمده بود و خیلی اصرار داشت که برایش استخاره بگیرد. هرچه حاج آقا فرمود: «استخاره جا نداره و جای مشورت است»، فایده‏ای نداشت. وقتی حاج آقا دید آن شخص گوش نمی‏دهد، رو کرد به یکی از آقایان و فرمود: «شما به این آقا بگو تا گوش بدهد!».[8]
***‏
یک‏ بار از آیت‌الله حق‏شناس طلب استخاره کردم. ایشان پرسید: «آقای دکتر! [استخاره را] برای چه می‏خواهی؟». وقتی موضوع را با ایشان در میان گذاشتم، قرآن را بست و کنار گذاشت. سپس فرمود: «آقای دکتر! این مسئله، مشورت لازم دارد، نه استخاره! برای هر چیزی که نباید استخاره کنید».[9]
***‏
یک زمان، آیت‌الله حق‏شناس به من فرمود: «شنوایی‏ام سنگین شده است. برایم سمعکی بخر». پیشنهاد کردم عینکی بخریم که علاوه ‌بر عینک بودن، سمعک هم داشته باشد. ایشان فرمود: «قیمتش را بپرس، ببین چند است». وقتی پرسیدم، گفتند: جنس ساخت فلان کشور مثلاً دویست هزار تومان است؛ ولی جنس معمولی آن مثلاً پنج هزار تومان. به انتخاب خودم، جنس ارزان‏‏تر را تهیّه کردم تا اگر ایشان پسندید که چه بهتر، و گرنه آن را باز گردانم و جنس گران‏تر را خریداری کنم. وقتی آن را به ایشان دادم تا امتحانش کند، گفتم: بهتر نیست استخاره‏ای کنید تا ببینیم کدام را بخریم؟ فرمود: «حسین آقا! مگر هر استخاره‏ای وجاهت دارد؟ این جا، جای (فَسئَلُوا أهلَ الـذِّكر)[10] است. برو از اهلش بپرس!». این بود که پس از مشورت با فروشندۀ سمعکی در خیابان ناصرخسرو، متوجّه شدم که جنسی که خریده بودم، به درد نمی‏خورد و رفتم جنس بهتر را خریدم.[11]
استخاره در معامله
یک بار شخصی برای فروش مِلک خود، از آیت‌الله حق‏شناس استخاره خواست. ایشان استخاره کرد و فرمود: «خوب است، عمل کن». 
او هم مِلکش را فروخت و قرار گذاشته بود که بخشی از مبلغ را هنگام انتقال رسمی سند دریافت کند؛ امّا بعد از چند روز پشیمان می‏شود و به خریدار مراجعه می‏کند تا معامله را فسخ کند. خریدار نمی‏پذیرد. 
برای همین مجبور می‏شود با پرداخت مبلغی به عنوان خسارت، رضایت خریدار را برای فسخ معامله جلب کند. بعد از این ماجرا خدمت حاج آقا رسید و با لحنی گلایه‏آمیز گفت: حاج آقا! این چه استخاره‏ای بود؟! بعد هم توضیح داد که مجبور شده با پرداخت خسارت، معامله را فسخ کند. حاج آقا فرمود: «شما می‏بایست پولی را به جیب آن بندۀ خدا وارد می‏کردی! همۀ پول‏ها که نباید در جیب شما برود! باید تا آخر معامله می‏رفتی و سند هم به نامش می‏زدی؛ امّا خودت دو دل شدی!».[12]
۵. رهنمودهای اجتماعی
در این فصل که به رهنمودهای آیت‌الله حق‏شناس در بارۀ روابط اجتماعی و بین فردی اختصاص دارد، پس از ذکر کلّیاتی در این‌باره، توصیه‏های ایشان را در بارۀ همسرداری، خدمت‏رسانی به مردم و امر به معروف و نهی از منکر آورده‏ایم. در پایان نیز نمونه‏هایی از رهنمودهای اجتماعی ایشان به روحانیّت را گزارش نموده‏ایم.
یکم. کلّیات
عاطفه، ملاک روابط اجتماعی
اسلام اصلاً همه‏اش عاطفه است...! ما موظّفیم که در روابط اجتماعی، با عطوفت و مهربانی با هم رفتار کنیم.... ملاک در روابط اجتماعی، عاطفه است. 
برای این که بفهمیم زندگی اجتماعیِ درستی داریم، باید ببینیم که نسبت به دیگران عاطفه داریم یا نه.... اخلاق اسلامی، این است. اسلام، فقط قرآن خواندن و نفهمیدن [آن] نیست! حقیقت قرآن، این است: مؤمنین، برادر یکدیگرند[13و14]
اسلام، دینی اجتماعی
تصوّر نکنید که دین ما دین «بی‏تفاوتی» است، یا دینی است که من باید عبا سر بکشم و به کسی کاری نداشته باشم. خیر! دین ما دین بیدار کردن است؛ دین برادری، برابری و مساوات است؛ دین غصّۀ همدیگر را خوردن و اجتماع را به نظر وحدت نگاه کردن است.[15]
میزان معاشرت با دیگران
معاشرت باید به قدری باشد که اگر من کاسبم، به کسبم برسم؛ اگر معلّم یا متعلّمم، مباحثات و تحصیلم را بچرخانم؛ سپس ساعت‏ها و وقتم را جمع و تفریق کنم، ببینم چند ساعت صرف غذا، استراحت و امثال اینها خواهد شد. اگر چنانچه مازاد داشتیم، هرچه بود، در خدمت دیگران باشم؛ چون اگر زیاد معاشرت کنی، دیگر نه به دنیایت می‏رسی و نه به آخرتت! روایت شده است: «المَرءُ لِنَفسِهِ ما لَم یُعرَف فَإذا عُرِفَ صارَ لِغَیرِه»[16و17]
حقّ ‏الناس، مهم‏ترین مانع سلوک معنوی
آیت‌الله حق‏شناس در سلوک معنوی، بر رفع موانع بسیار تأکید داشت و مهم‏ترین موانع را نیز «حقوق مردم (حقّ الناس)» می‏دانست و بارها در بحث توبه این روایت را یادآور می‏شد: «إذا تابَ العَبدُ وَ لَم يُرضِ الخُصَماءَ فَلَيسَ بِتائِبٍ؛[18] هرگاه بنده‏ای توبه کند و حقدارانِ خود را راضی ننماید، تائب نیست».[19]
راه جذب قلب‏ها
آیت‌الله حق‏شناس می‏فرمود: «اگر می‏خواهی قلب‏ها را به خودت جلب کنی، اوّل رابطه‏ات را با خدا درست کن، نماز اوّل وقت، انجام واجبات و ترک محرّمات را درست کن، بعد خود به خود، دیگران به شما جذب می‏شوند».[20]
دوم. خدمت‏رسانی به مردم
اهمّیت احسان به خلق
از پیغمبر در بارۀ بهترین و محبوب‏ترین مردم نزد خدای متعال سؤال شد. حضرت در پاسخ فرمودند: «آن کسی محبوب‏ترین است که از همه بیشتر به مردم خدمت کند».[21] مردم، مخلوقات پروردگارند و خدا مخلوقات خود را دوست دارد. جوان‏ها! بدانید که پروردگار، شما را خیلی دوست دارد. به مردم خدمت کنید تا محبوب خدا شوید. راه حیات، همین است. سعدی که سال‏ها در دربار ابوبکر سعدبن‌زنگی[22] گرفتار بوده و با اینها برخورد داشته، سفرهای زیادی داشته و سرد و گرم روزگار را چشیده، با مغزهای دنیاپرست مراوده داشته و فراز و نشیب عالم را دیده، تبدیل به یک حکیم شده که سخنان پخته و پُر‏مغزی را بیان کند. او می‏گوید:
فرمانبَرِ خـدا و نگهدارِ خلق باش
این هر دو قول گر بگرفتی، سکندری[23]
اگر هم مطیع اوامر پروردگار باشی و هم با مردم مدارا و مهربانی کنی، مثل اسکندر می‏مانی که شرق و غرب دنیا را گرفت. اینها مصنوعات پروردگارند. 
خدا مصنوعات خودش را دوست دارد. تو یک گل شمعدانی گوشۀ خانه‏ات درست می‏کنی. اگر کسی یک برگش را بکند، داد می‏زنی و ناراحت می‏شوی؛ چون آن را دوست داری. خدا این جوان‏ها را خلق و تربیت کرده و اینها مصنوعات خدا هستند. پس اینها را دوست دارد.[24]
***
آیت‌الله حق‏شناس می‏فرمود: «در عالم رؤیا دیدم همۀ آقایان علما در محضر امام زمان ایستاده‏اند و من هم هستم. سپس حضرت به من اشاره نمود و فرمود: «عبد الکریم از همۀ شما جلو می‏زند!». 
من در دلم حدیث نفس کردم که: این جلو زدن به خاطر کدام عملم است، که خود آقا فرمود: «به خاطر احسان به خلق»».[25]
***‏
نکته‏ای که آیت‌الله حق‏شناس بِدان خیلی تأکید داشت، احسان به خلق خدا بود. در بیشتر موعظه‏های ایشان، توصیه به احسان به خلق بود. فرقی هم نمی‏کرد که چه احسانی باشد. گاهی می‏فرمود: «خدا من را نگه داشته که به شما احسان کنم». همچنین می‏فرمود: «این موعظه‏ای که من می‏کنم، یکی از مصادیق احسان است».
***‏
یک ‏بار به آیت‌الله حق‏شناس گفتم: حاج آقا! از روی پل صراط با همدیگر رد می‏شویم؟ به شوخی پرسید: «کداممان رد می‏شویم!؟». من هم به شوخی و خنده جواب دادم: چه فرقی می‏‏کند؟ هر کدام رد شدیم، دست آن یکی را می‏گیریم و می‏بریم. فرمود: «شماها که رد می‏شوید، کارتان خدمت به مردم است».
یک بار دیگر هم به ایشان گفتم: «ما به خاطر مشغله‏های زیاد، گاهی نمازمان دیر می‏شود. نمی‏رسیم عبادت‏های طولانی انجام بدهیم یا مثلاً نیمه‏شب برای عبادت بیدار شویم. 
چه کنیم؟ فرمود: «همین خدماتی که انجام می‏دهید و کار مردم را راه می‏اندازید و آنها را راضی می‏کنید، برای شما تأمین کنندۀ خیلی از این موارد است». توصیۀ ایشان به ما پزشکان این بود که «اگر می‏خواهید به جایی برسید، باید از میان همین خلق الله عبور کنید». 
زمانی که از ایشان درخواست کردم راهی به ما بگوید تا به خدا برسیم، فرمود: «هر کسی یک راهی دارد. مسیر شما در قالب همین درمان و راه انداختن کار مردم است».[26]
احسان به یکدیگر
ای امّت اسلامی! باید به همدیگر احسان کنید و امکانات خود را در دسترس مردم بگذارید تا مشکلاتشان حل شود. اگر کسی قرض می‏خواهد، به او قرض بده. اگر [هم] پول نداری، از اعتبار خود استفاده کن که مشکلش را حل کنی. اگر علم داری، به دیگران بده و این امکانات خود را در اختیار دیگران قرار بده. شما مسلمانان باید به همدیگر احسان کنید، همان طور که خدا به همۀ شما احسان فرموده و نعمت‏هایش را بی‌منّت در اختیارتان گذاشته است. ببین که پروردگار هم در حقّ تو احسان کرده است. پس برای مردم فایده و خیر داشته باش.[27]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. رسول خدا: «يا عَلیُّ! عَلَيکَ بِتِلاوَةِ آيَةِ الكُرسیِّ فی دُبُرِ الصَّلاةِ المَكتوبَةِ، فَإنَّهُ لا يُحافِظ عَلَيها إلّا نَبیٌّ أو صِدّيقٌ أو شَهيدٌ؛ اى على! پیوسته در پىِ نماز واجب، آیة الکرسى را بخوان که جز پیامبر، صدّیق (راست‏گفتار) و شهید، بر آن مواظبت نمى‏ورزد» (قرب الإسناد: ص۱۱۸ ح۴۱۵).    2. به نقل از حجّت‌الاسلام سیّد میرهاشم حسینی.   3. به نقل از دکتر جواد محمّدی.   4. به نقل از آقای مرتضی اخوان.   5. امام صادق: «لَو قُرِئَتِ الحَمدُ عَلى مَيِّتٍ سَبعينَ مَرَّةً ثُمَّ رُدَّت فيهِ الرُّوحُ ما كانَ ذلِکَ عَجَباً؛ اگر سورۀ حمد، هفتاد بار بر مُرده‏اى خوانده شد و روح به او بازگشت، چیز عجیبی نیست» (الکافی: ج۲ ص۶۲۳ ح۱۵).   6. به نقل از آقای مرتضی اخوان.   7. به نقل از آقای مرتضی اخوان.   8. به نقل از حجّت‌الاسلام سیّد میرهاشم حسینی.   9. به نقل از دکتر جواد محمّدی.   10. {پس، از اهل ذکر بپرسيد} (نحل: آیۀ ۴۳).   11. به نقل از آقای حسین واحدی.   12. به نقل از آقای حسن برزی.   13. {إنَّمَا الْمُؤمِنونَ إخوَةٌ؛ همانا مؤمنان، برادرند} (حجرات: آیۀ ۱۰).   14. مواعظ: ج۴ ص۱۷۷- ۱۸۰.   15. مواعظ: ج۴ ص۱۱۲.   16. «اختیار شخص تا زمانی که معروف نشده، به دست خودش است و زمانی که معروف شد، به دیگران تعلّق دارد» (إرشاد القلوب: ص۱۰۰). به گفتۀ دیلمی، مؤلّف إرشاد القلوب، این سخن را یکی از بزرگان در عالم رؤیا از امام معصوم[ علیه‌السلام] شنیده است.   17. مواعظ: ج۴ ص۹۸.   18. جامع الأخبار: ص۸۸ از رسول خدا[۹].   19. به نقل از حجّت‌الاسلام سیّد عبّاس قائم‏مقامی.   20. به نقل از دکتر جواد محمّدی.   21. «سُئِلَ رَسولُ الله۹: مَن أحَبُّ النَّاسِ إلَى الله؟ قال: أنفَعُ النَّاسِ لِلنَّاسِ» (الکافی: ج۲ ص۱۶۴ ح۷).   22. «ابوبکر بن سعد‌بن‌زنگی» پنجمین اتابک سلغری فارس بود که در زمان پدر، هفت سال محبوس بود و پس از مرگ سعد در ۶۲۳ ق به جای پدر نشست و بعضی از جزایر خلیج ‌فارس و چند شهر از هندوستان را مسخّر و ضمیمۀ ملک فارس کرد. و با اوگتای قاآن، ایلخان مغول، از در اطاعت و انقیاد در آمد و خراجی را بپذیرفت و فارس را از قتل و نهب مغلان صیانت کرد و اوگتای به وی لقب «قُتلُغخان (پادشاه سعید)» داد. او ممدوح سعدی شیرازی است که بوستان را به نام او و گلستان را به نام پسرش، سعد کرده است (لغت‏نامۀ دهخدا).   23. کلّیات سعدی: ص۹۹۲ قصیدۀ ۳۲. این بیت در منبع، چنین است: «فرمانبرِ خـدای و نگهبانِ خلق باش / این هر دو قرن گر بگرفتی، سکندری».   24. مواعظ: ج۳ ص۶۲.   25. به نقل از آقای سیّدرضا همایونی.   26. به نقل از دکتر محمّدرضا نوروزی.   27. مواعظ: ج۴ ص۱۷۴.