عاطفه؛ ملاک روابط اجتماعی
مرحوم آیتالله محمدی ریشهری
تأکید بر خواندن آیهالکرسی
آیتالله حقشناس میفرمود: «داداش جون! هر جا کارَت گیر کرد، آیه الکرسی بخوان».
***
آیتالله حقشناس به خواندن آیه الکرسی بعد از هر نماز واجب مداومت داشت و بِدان تأکید مینمود[1و2] ایشان میفرمود: «اگر کسی بعد از هر نماز، آیه الکرسی را بخواند، خداوند هنگام مرگ، جای او را در بهشت نشانش میدهد». البتّه من ندیدم که زمان خواندن آیه الکرسی، دست بر چشم بگذارد.[3]
***
یکی از ذکرهایی که آیتالله حقشناس در زمان جنگ و بمباران به مردم توصیه میکرد، خواندن آیه الکرسی تا (فیها خـالِدُون) به اضافۀ پنج آیۀ اوّل سورۀ حم و مؤمنون بود. میفرمود: «کسی که اینها را بخواند، مطمئن باشد که هیچ اتّفاقی برایش نمیافتد». یادم هست همان زمان، یک بار از ایشان پرسیدم: اگر این طور باشد، پس تقدیر خداوند چه میشود؟ ایشان نگاه خاصّی به من کرد و فرمود: «اگر قرار باشد اتّفاقی بیفتد، طرف یادش میرود بخواند».
***
یکی از توصیههای آیتالله حقشناس به ما این بود که: هر روز صبح، برای محافظت بچّههایتان از چشمزخم، یک آیه الکرسی بخوانید و سه بار هم بگویید: «ما شاء الله و لا حول و لا قوّة إلّا بالله العلیّ العظیم».[4]
هدیه به ملک الموت
آیتالله حقشناس میفرمود: «من هر روز، سورۀ اعلی را برای حضرت ملک الموت هدیه میکنم!». همچنین میفرمود: «حضرت ملک الموت، هر روز، پنج بار در اوقات نماز به افراد مؤمن نگاه میکند. شما بعد از هر نماز، یک سوره به ایشان هدیه کنید». در گذشتهها نیز میفرمود: «مرحوم آیتالله حاج آقا حسین قمی فرموده بود: من هر زیارت که رفته بودم و شاید در هر کار خیر، ملک الموت را شریک کردهام».
آثار سورۀ حمد
هرگاه همراه حاج آقای حقشناس به عیادت بیماری میرفتیم، ایشان کنار بستر بیمار، متناسب با تعداد افراد حاضر میفرمود: «نفری فلان تعداد سورۀ حمد بخوانید تا مجموعاً هفتاد بار بشود. 
در روایت داریم که اگر سورۀ حمد را هفتاد بار به مُردهای خواندید و او زنده شد، تعجّب نکنید».[5] بعد در توضیح آن میفرمود: «اگر این هفتاد حمد را به بیماری بخوانید، اگر پیمانۀ بیمار پر شده باشد و در سختیِ احتضار باشد، خواندن این هفتاد حمد، سنگینی احتضار را از او بر طرف میکند و راحت از دنیا میرود و اگر فعلاً ماندنی باشد و قرار باشد پس از مدّتی خوب شود، باعث میشود که او خیلی زود از بیماری رهایی یابد. بنابراین، در هر دو صورت، بسیار مفید است».
ایشان در بارۀ سورۀ حمد این را هم میفرمود که «هرگاه میخواهید کار سختی را شروع کنید، اوّلِ آن، یک حمد بخوانید تا سختی آن کار از روی دوشتان برداشته شود و زودتر از زمانی که تصوّر میکنید، کارتان تمام شود».[6]
آثار سورۀ انشراح
یکبار به حاج آقای حقشناس گفتم: کارم در یکی از دوایر دولتی گیر کرده است و اذیتّم میکنند. فرمود: «هر وقت خواستی آنجا بروی، سورۀ انشراح را بخوان که کارت بسیار ساده انجام میشود». من هم خواندم و الحمدلله کارم درست شد.
همین توصیه را به یکی از دوستانم کردم و مشکل او نیز حل شد. او ساکن تهران و دانشجوی دانشگاهی در ارومیه بود؛ امّا مدرک دانشگاهیاش به خاطر عدم ارائۀ نمرۀ یک درس، صادر نشده بود. ظاهراً استاد آن درس، آدم سختگیری بوده و با او لج کرده و هربار به بهانهای از ارائۀ نمرۀ امتحان، طفره میرفته است تا این که پس از سه سال و رفت و آمدهای فراوان، استادش اظهار میکند که برگۀ امتحانی او گم شده و باید دوباره آن درس را بگذراند! وقتی این جریان را برای من تعریف کرد، به او گفتم: حاج آقا حقشناس برای گشایش کارها خواندن سورۀ انشراح را توصیه کرده است. تو هم صد بار با اعتقاد، آن را بخوان، حتماً نتیجه میگیری. البتّه صد بار را خودم اضافه کردم. او گفت: بعد از خواندن سورهها همین که وارد اتاق استاد شدم و از او خواستم که نمرهام را ارائه کند، این بار با کمال تعجّب دیدم بدون هیچ بهانهای، نامهای برای بخش آموزش دانشگاه نوشت و گفت: نمرۀ شما هیجده شده است.[7]
دهم. استخاره
استشاره قبل از استخاره
بارها شد که شخصی میآمد نزد آیتالله حقشناس و درخواست استخاره میکرد؛ امّا ایشان در جواب میفرمود: «جای استخاره نیست، باید مشورت کنی!». حتّی یکی از نزدیکان ایشان آمده بود و خیلی اصرار داشت که برایش استخاره بگیرد. هرچه حاج آقا فرمود: «استخاره جا نداره و جای مشورت است»، فایدهای نداشت. وقتی حاج آقا دید آن شخص گوش نمیدهد، رو کرد به یکی از آقایان و فرمود: «شما به این آقا بگو تا گوش بدهد!».[8]
***
یک بار از آیتالله حقشناس طلب استخاره کردم. ایشان پرسید: «آقای دکتر! [استخاره را] برای چه میخواهی؟». وقتی موضوع را با ایشان در میان گذاشتم، قرآن را بست و کنار گذاشت. سپس فرمود: «آقای دکتر! این مسئله، مشورت لازم دارد، نه استخاره! برای هر چیزی که نباید استخاره کنید».[9]
***
یک زمان، آیتالله حقشناس به من فرمود: «شنواییام سنگین شده است. برایم سمعکی بخر». پیشنهاد کردم عینکی بخریم که علاوه بر عینک بودن، سمعک هم داشته باشد. ایشان فرمود: «قیمتش را بپرس، ببین چند است». وقتی پرسیدم، گفتند: جنس ساخت فلان کشور مثلاً دویست هزار تومان است؛ ولی جنس معمولی آن مثلاً پنج هزار تومان. به انتخاب خودم، جنس ارزانتر را تهیّه کردم تا اگر ایشان پسندید که چه بهتر، و گرنه آن را باز گردانم و جنس گرانتر را خریداری کنم. وقتی آن را به ایشان دادم تا امتحانش کند، گفتم: بهتر نیست استخارهای کنید تا ببینیم کدام را بخریم؟ فرمود: «حسین آقا! مگر هر استخارهای وجاهت دارد؟ این جا، جای (فَسئَلُوا أهلَ الـذِّكر)[10] است. برو از اهلش بپرس!». این بود که پس از مشورت با فروشندۀ سمعکی در خیابان ناصرخسرو، متوجّه شدم که جنسی که خریده بودم، به درد نمیخورد و رفتم جنس بهتر را خریدم.[11]
استخاره در معامله
یک بار شخصی برای فروش مِلک خود، از آیتالله حقشناس استخاره خواست. ایشان استخاره کرد و فرمود: «خوب است، عمل کن». 
او هم مِلکش را فروخت و قرار گذاشته بود که بخشی از مبلغ را هنگام انتقال رسمی سند دریافت کند؛ امّا بعد از چند روز پشیمان میشود و به خریدار مراجعه میکند تا معامله را فسخ کند. خریدار نمیپذیرد. 
برای همین مجبور میشود با پرداخت مبلغی به عنوان خسارت، رضایت خریدار را برای فسخ معامله جلب کند. بعد از این ماجرا خدمت حاج آقا رسید و با لحنی گلایهآمیز گفت: حاج آقا! این چه استخارهای بود؟! بعد هم توضیح داد که مجبور شده با پرداخت خسارت، معامله را فسخ کند. حاج آقا فرمود: «شما میبایست پولی را به جیب آن بندۀ خدا وارد میکردی! همۀ پولها که نباید در جیب شما برود! باید تا آخر معامله میرفتی و سند هم به نامش میزدی؛ امّا خودت دو دل شدی!».[12]
۵. رهنمودهای اجتماعی
در این فصل که به رهنمودهای آیتالله حقشناس در بارۀ روابط اجتماعی و بین فردی اختصاص دارد، پس از ذکر کلّیاتی در اینباره، توصیههای ایشان را در بارۀ همسرداری، خدمترسانی به مردم و امر به معروف و نهی از منکر آوردهایم. در پایان نیز نمونههایی از رهنمودهای اجتماعی ایشان به روحانیّت را گزارش نمودهایم.
یکم. کلّیات
عاطفه، ملاک روابط اجتماعی
اسلام اصلاً همهاش عاطفه است...! ما موظّفیم که در روابط اجتماعی، با عطوفت و مهربانی با هم رفتار کنیم.... ملاک در روابط اجتماعی، عاطفه است. 
برای این که بفهمیم زندگی اجتماعیِ درستی داریم، باید ببینیم که نسبت به دیگران عاطفه داریم یا نه.... اخلاق اسلامی، این است. اسلام، فقط قرآن خواندن و نفهمیدن [آن] نیست! حقیقت قرآن، این است: مؤمنین، برادر یکدیگرند[13و14]
اسلام، دینی اجتماعی
تصوّر نکنید که دین ما دین «بیتفاوتی» است، یا دینی است که من باید عبا سر بکشم و به کسی کاری نداشته باشم. خیر! دین ما دین بیدار کردن است؛ دین برادری، برابری و مساوات است؛ دین غصّۀ همدیگر را خوردن و اجتماع را به نظر وحدت نگاه کردن است.[15]
میزان معاشرت با دیگران
معاشرت باید به قدری باشد که اگر من کاسبم، به کسبم برسم؛ اگر معلّم یا متعلّمم، مباحثات و تحصیلم را بچرخانم؛ سپس ساعتها و وقتم را جمع و تفریق کنم، ببینم چند ساعت صرف غذا، استراحت و امثال اینها خواهد شد. اگر چنانچه مازاد داشتیم، هرچه بود، در خدمت دیگران باشم؛ چون اگر زیاد معاشرت کنی، دیگر نه به دنیایت میرسی و نه به آخرتت! روایت شده است: «المَرءُ لِنَفسِهِ ما لَم یُعرَف فَإذا عُرِفَ صارَ لِغَیرِه»[16و17]
حقّ الناس، مهمترین مانع سلوک معنوی
آیتالله حقشناس در سلوک معنوی، بر رفع موانع بسیار تأکید داشت و مهمترین موانع را نیز «حقوق مردم (حقّ الناس)» میدانست و بارها در بحث توبه این روایت را یادآور میشد: «إذا تابَ العَبدُ وَ لَم يُرضِ الخُصَماءَ فَلَيسَ بِتائِبٍ؛[18] هرگاه بندهای توبه کند و حقدارانِ خود را راضی ننماید، تائب نیست».[19]
راه جذب قلبها
آیتالله حقشناس میفرمود: «اگر میخواهی قلبها را به خودت جلب کنی، اوّل رابطهات را با خدا درست کن، نماز اوّل وقت، انجام واجبات و ترک محرّمات را درست کن، بعد خود به خود، دیگران به شما جذب میشوند».[20]
دوم. خدمترسانی به مردم
اهمّیت احسان به خلق
از پیغمبر در بارۀ بهترین و محبوبترین مردم نزد خدای متعال سؤال شد. حضرت در پاسخ فرمودند: «آن کسی محبوبترین است که از همه بیشتر به مردم خدمت کند».[21] مردم، مخلوقات پروردگارند و خدا مخلوقات خود را دوست دارد. جوانها! بدانید که پروردگار، شما را خیلی دوست دارد. به مردم خدمت کنید تا محبوب خدا شوید. راه حیات، همین است. سعدی که سالها در دربار ابوبکر سعدبنزنگی[22] گرفتار بوده و با اینها برخورد داشته، سفرهای زیادی داشته و سرد و گرم روزگار را چشیده، با مغزهای دنیاپرست مراوده داشته و فراز و نشیب عالم را دیده، تبدیل به یک حکیم شده که سخنان پخته و پُرمغزی را بیان کند. او میگوید:
فرمانبَرِ خـدا و نگهدارِ خلق باش
این هر دو قول گر بگرفتی، سکندری[23]
اگر هم مطیع اوامر پروردگار باشی و هم با مردم مدارا و مهربانی کنی، مثل اسکندر میمانی که شرق و غرب دنیا را گرفت. اینها مصنوعات پروردگارند. 
خدا مصنوعات خودش را دوست دارد. تو یک گل شمعدانی گوشۀ خانهات درست میکنی. اگر کسی یک برگش را بکند، داد میزنی و ناراحت میشوی؛ چون آن را دوست داری. خدا این جوانها را خلق و تربیت کرده و اینها مصنوعات خدا هستند. پس اینها را دوست دارد.[24]
***
آیتالله حقشناس میفرمود: «در عالم رؤیا دیدم همۀ آقایان علما در محضر امام زمان ایستادهاند و من هم هستم. سپس حضرت به من اشاره نمود و فرمود: «عبد الکریم از همۀ شما جلو میزند!». 
من در دلم حدیث نفس کردم که: این جلو زدن به خاطر کدام عملم است، که خود آقا فرمود: «به خاطر احسان به خلق»».[25]
***
نکتهای که آیتالله حقشناس بِدان خیلی تأکید داشت، احسان به خلق خدا بود. در بیشتر موعظههای ایشان، توصیه به احسان به خلق بود. فرقی هم نمیکرد که چه احسانی باشد. گاهی میفرمود: «خدا من را نگه داشته که به شما احسان کنم». همچنین میفرمود: «این موعظهای که من میکنم، یکی از مصادیق احسان است».
***
یک بار به آیتالله حقشناس گفتم: حاج آقا! از روی پل صراط با همدیگر رد میشویم؟ به شوخی پرسید: «کداممان رد میشویم!؟». من هم به شوخی و خنده جواب دادم: چه فرقی میکند؟ هر کدام رد شدیم، دست آن یکی را میگیریم و میبریم. فرمود: «شماها که رد میشوید، کارتان خدمت به مردم است».
یک بار دیگر هم به ایشان گفتم: «ما به خاطر مشغلههای زیاد، گاهی نمازمان دیر میشود. نمیرسیم عبادتهای طولانی انجام بدهیم یا مثلاً نیمهشب برای عبادت بیدار شویم. 
چه کنیم؟ فرمود: «همین خدماتی که انجام میدهید و کار مردم را راه میاندازید و آنها را راضی میکنید، برای شما تأمین کنندۀ خیلی از این موارد است». توصیۀ ایشان به ما پزشکان این بود که «اگر میخواهید به جایی برسید، باید از میان همین خلق الله عبور کنید». 
زمانی که از ایشان درخواست کردم راهی به ما بگوید تا به خدا برسیم، فرمود: «هر کسی یک راهی دارد. مسیر شما در قالب همین درمان و راه انداختن کار مردم است».[26]
احسان به یکدیگر
ای امّت اسلامی! باید به همدیگر احسان کنید و امکانات خود را در دسترس مردم بگذارید تا مشکلاتشان حل شود. اگر کسی قرض میخواهد، به او قرض بده. اگر [هم] پول نداری، از اعتبار خود استفاده کن که مشکلش را حل کنی. اگر علم داری، به دیگران بده و این امکانات خود را در اختیار دیگران قرار بده. شما مسلمانان باید به همدیگر احسان کنید، همان طور که خدا به همۀ شما احسان فرموده و نعمتهایش را بیمنّت در اختیارتان گذاشته است. ببین که پروردگار هم در حقّ تو احسان کرده است. پس برای مردم فایده و خیر داشته باش.[27]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. رسول خدا: «يا عَلیُّ! عَلَيکَ بِتِلاوَةِ آيَةِ الكُرسیِّ فی دُبُرِ الصَّلاةِ المَكتوبَةِ، فَإنَّهُ لا يُحافِظ عَلَيها إلّا نَبیٌّ أو صِدّيقٌ أو شَهيدٌ؛ اى على! پیوسته در پىِ نماز واجب، آیة الکرسى را بخوان که جز پیامبر، صدّیق (راستگفتار) و شهید، بر آن مواظبت نمىورزد» (قرب الإسناد: ص۱۱۸ ح۴۱۵).    2. به نقل از حجّتالاسلام سیّد میرهاشم حسینی.   3. به نقل از دکتر جواد محمّدی.   4. به نقل از آقای مرتضی اخوان.   5. امام صادق: «لَو قُرِئَتِ الحَمدُ عَلى مَيِّتٍ سَبعينَ مَرَّةً ثُمَّ رُدَّت فيهِ الرُّوحُ ما كانَ ذلِکَ عَجَباً؛ اگر سورۀ حمد، هفتاد بار بر مُردهاى خوانده شد و روح به او بازگشت، چیز عجیبی نیست» (الکافی: ج۲ ص۶۲۳ ح۱۵).   6. به نقل از آقای مرتضی اخوان.   7. به نقل از آقای مرتضی اخوان.   8. به نقل از حجّتالاسلام سیّد میرهاشم حسینی.   9. به نقل از دکتر جواد محمّدی.   10. {پس، از اهل ذکر بپرسيد} (نحل: آیۀ ۴۳).   11. به نقل از آقای حسین واحدی.   12. به نقل از آقای حسن برزی.   13. {إنَّمَا الْمُؤمِنونَ إخوَةٌ؛ همانا مؤمنان، برادرند} (حجرات: آیۀ ۱۰).   14. مواعظ: ج۴ ص۱۷۷- ۱۸۰.   15. مواعظ: ج۴ ص۱۱۲.   16. «اختیار شخص تا زمانی که معروف نشده، به دست خودش است و زمانی که معروف شد، به دیگران تعلّق دارد» (إرشاد القلوب: ص۱۰۰). به گفتۀ دیلمی، مؤلّف إرشاد القلوب، این سخن را یکی از بزرگان در عالم رؤیا از امام معصوم[ علیهالسلام] شنیده است.   17. مواعظ: ج۴ ص۹۸.   18. جامع الأخبار: ص۸۸ از رسول خدا[۹].   19. به نقل از حجّتالاسلام سیّد عبّاس قائممقامی.   20. به نقل از دکتر جواد محمّدی.   21. «سُئِلَ رَسولُ الله۹: مَن أحَبُّ النَّاسِ إلَى الله؟ قال: أنفَعُ النَّاسِ لِلنَّاسِ» (الکافی: ج۲ ص۱۶۴ ح۷).   22. «ابوبکر بن سعدبنزنگی» پنجمین اتابک سلغری فارس بود که در زمان پدر، هفت سال محبوس بود و پس از مرگ سعد در ۶۲۳ ق به جای پدر نشست و بعضی از جزایر خلیج فارس و چند شهر از هندوستان را مسخّر و ضمیمۀ ملک فارس کرد. و با اوگتای قاآن، ایلخان مغول، از در اطاعت و انقیاد در آمد و خراجی را بپذیرفت و فارس را از قتل و نهب مغلان صیانت کرد و اوگتای به وی لقب «قُتلُغخان (پادشاه سعید)» داد. او ممدوح سعدی شیرازی است که بوستان را به نام او و گلستان را به نام پسرش، سعد کرده است (لغتنامۀ دهخدا).   23. کلّیات سعدی: ص۹۹۲ قصیدۀ ۳۲. این بیت در منبع، چنین است: «فرمانبرِ خـدای و نگهبانِ خلق باش / این هر دو قرن گر بگرفتی، سکندری».   24. مواعظ: ج۳ ص۶۲.   25. به نقل از آقای سیّدرضا همایونی.   26. به نقل از دکتر محمّدرضا نوروزی.   27. مواعظ: ج۴ ص۱۷۴.
