کد خبر: ۳۱۹۴۸۳
تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱۴۰۴ - ۱۹:۳۳
یادنامه آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس- ۳۳

پیامد ترک نماز جماعت و جلسات اخلاق

مرحوم آیت‌الله محمدی ری‌شهری

عشق به شنیدن مواعظ
من خودم وقتی پای موعظه می‏نشستم، به قدری عاشق بودم که فقط استادم را مدّ نظر داشتم و مانند کسانی که چیزی را رصد می‏کنند، تمام حواسم به استاد و فرمایشات او بود. ابداً گوشم به جایی بدهکار نبود و سراسر وجودم متوجّه استاد بود. عاشق بودم آقا! تمام صحبت‏ها و حرکات استاد را بدون ضبط صوت، حفظ و ضبط می‏کردم و به رفقای عزیزم منعکس می‏کردم. حتّی وقتی می‏خواستم مطلب استاد را برای آنها تقریر کنم، می‏گفتم: استاد این جا سُرفه کرد...! تا این حد، مجذوب استاد و موعظه‏های او بودم.1
نقش رفیق خوب در سیر و سلوک
اگر ما بفهمیم که رفیق خوب چه قدر ارزش دارد، مسئله به خوبی برایمان روشن می‏شود که چرا در روایات به پیدا کردن دوست خوب این قدر سفارش شده است.2 در روایتی فرمود: «اُطلُب مُؤاخاةَ الأَتقِياءِ وَ لَو فی ظُلُماتِ الأَرض»؛3 [یعنی] حتّی اگر در دل تاریکی‏های زمین بودی، دنبال رفیق متّقی باش. ببینید چه طور ترغیب می‏فرماید!... رفیق خوب بسیار ارزشمند است و به درد سیر و سلوک من می‏خورد. پس اگر من بخواهم این راه را بروم، اوّل رفیق، بعداً طریق.4 البتّه یک استاد بیدار هم لازم است که قبلاً به آن اشاره کرده‏ام. چنین رفیقی مثل غذاست و وجودش برای انسان لازم است.5
***‏
یک‌‏بار از آیت‌الله حق‏شناس پرسیدم: برای خوب طی کردن مسیر زندگی، چه کار باید کرد؟ فرمود: «هر کس باید یک پیر مرشد داشته باشد که دستش را بگیرد و یک رفیق بیدار».6
آموزه‏های اهل‌بیت: بهترین استاد اخلاق
آیت‌الله حق‏شناس معتقد بود همۀ آنچه برای عمل لازم است، در آموزه‏های اهل‌بیت آمده است و نیازی به شیوه‏ها و نسخه‏های مَن‏درآوردی و سلیقه‏ای نیست. در مراحل عامّ سلوک که معمولاً اکثریّت طالبان در همین مرحله و مرتبه هستند، حتّی نیاز به استاد سلوکی به مفهوم خاصّ آن نیز نیست؛ بلکه صرف بهره‏مندی از آموزه‏های نورانی خاندانِ وحی که از طریق عالمان دل‏آگاه و روشن‏ضمیر بیان می‏شود، کافی است و به گفتۀ استاد حق‏شناس: کسی که هنوز در مرحله انجام واجبات و ترک محرّمات، متوقّف است و از عهدۀ این مرتبه برنیامده، چه نیازی به استاد دارد؟!
استاد بارها با قرائت این حدیث شریف قدسی که «أولیائی تَحتَ رَدائی لایَعرِفُهُم غَیری؛7 بندگان برگزیدۀ من در زیر ردای من پنهان هستند و جز من کسی آنها را نمی‏شناسد» یادآور می‏شد آنگاه که سالک پس از گذر از مراحل مقدّماتی، نیاز واقعی به استاد پیدا کرد، خداوند، خود، ولیّش را به او می‏نمایاند و بندۀ خود را حیران و سرگردان نخواهد گذاشت.8
زمانی که چند تن از ائمّۀ جمعه را ترور کردند، یادم هست که آیت‌الله حق‏شناس در جمعی فرمود: «این کسانی که آقایان دستغیب و صدوقی را شهید کردند، فکر نکنید از فرانسه و آلمان آمدند؛ اینها هم روزگاری مثل شما اهل نماز جماعت و موعظه گوش کردن و پای سخنرانی نشستن بودند؛ لکن صف اوّلشان شد صف دوم، بعد شد صف سوم و چهارم و صف آخر. بعد یواش یواش، یک روز در میان نماز آمدند و بعد، هفته‏ای یک‌بار و بالأخره نیامدند و نیامدند تا عینکشان عوض شد».9 حاج‌آقا اینها را مثال می‏زد تا جوان‏ها حضور در جماعت و جلسات موعظه را جدّی بگیرند.10
۴. رهنمودهای عبادی- رفتاری
در این فصل، پس از ذکر کلّیاتی دربارۀ مراقبت از رفتار و دوری از گناه که از میان مواعظ آیت‌الله حق‏شناس و گفته‏های دوستداران ایشان انتخاب شده است، رهنمودهای ایشان در امور عبادی همچون: نماز، دعا، زیارت، قرائت قرآن و ذکر را می‏آوریم.
یکم. مراقبت و دوری از گناه
سفارش به مراقبه
سخنی که ما بسیار از آیت‌الله حق‏شناس می‏شنیدیم، این بود که: «مراقبه داشته باشید».11 «مراقب چشمت باش»، «مراقب گوشت باش»، «مراقب زبانت باش که آن را چگونه به کار می‏بری». این سفارش اگر مناسبتی در پیش بود، بیشتر می‏شد. مثلاً از دو سه روز مانده به روز عید غدیرخم، هرگاه ایشان را می‏دیدیم، می‏فرمود: «برای این که از این عید بهره‏مند شوید، مراقبه داشته باشید. مراقب اعمال و رفتارتان باشید. باری به هر جهت و دل‏بخواهی عمل نکنید!». گاهی سخن ایشان شکل التماس به خود می‏گرفت و اصرار می‏کرد که: «فقط همین یک روزِ عید غدیر را مراقبه داشته باشید!». البتّه از سستی و بی‏خیالی امثال ما رنج می‏برد. ایشان سخنی را که مرحوم آیت‌الله ابراهیم امینی از مرحوم علّامه طباطبایی- رضوان‌الله‌علیه- در دیدارهای آخرین شنیده بود، بسیار نقل می‏کرد که فرموده بود: «مراقبه! مراقبه! مراقبه!».12
***‏
آیت‌الله حق‏شناس می‏فرمود: «حفظ کردن مقام معنوی، مهم‏تر از به دست آوردن آن است. اگر به درجه‏ای رسیدید، مراقب باشید همان بالا بمانید و آن را از دست ندهید؛ چون مدام این نفْس تلاش می‏کند تا شما را پایین بکشد».13
مراقبه و دوری از وسوسه‏های شیطان
شیطان دائماً مترصّد است- چه در نماز و چه در غیر نماز- به سراغ آدم بیاید تا او را از مسیر خارج کند؛ امّا به کسانی که نمازشان را اوّل وقت می‏خوانند و حال مراقبه دارند، کمتر نزدیک می‏شود. 
او با آگاهی خاصّ خود، می‏فهمد که این شخص الآن در حال مراقبه است یا نه. اگر ببیند در حال نسیان پروردگار است، به سراغش می‏آید.14
***‏
[هنگام نماز] شیطان جلو می‏آید و دائماً برایت نمایش می‏دهد تا نمازت خراب شود. اگر شما دو دقیقه هم از پروردگار غفلت کنی، او بسیار ذوق می‏کند. یک پرده از گذشته‏ات نمایش می‏دهد و حواست را پرت می‏کند و تو هم با خیالات گذشته، معاشقه می‏کنی و غافل می‏شوی، یا پرده‏ای نسبت به آینده برایت نمایش می‏دهد و تو با آن خیالات، مشغول می‏شوی. البتّه اگر او نتوانست با این مناظر شهوت‏انگیز هم شما را اغفال کند، بیکار نمی‏نشیند و پرده‏های بیخود دیگری جلوی شما باز می‏کند و به هر ترتیبی که شده، تلاش می‏کند که شما را از یاد خدا غافل کند. 
مثلاً این که چرا فلانی آمد و سلام نکرد؟! چرا فلانی به من بی‏احترامی کرد؟! چرا وقتی به فلان جلسه رفتیم، فلان‌طور شد و...؟! این خیالات بی‏خود با شماست تا این که سلام آخر نماز را بدهید. پس چه طور می‏شود در برابر این دشمن مقاومت کرد؟ حضرت فرمودند: «وَ لَم تَقدِر إلّا بِدَوامِ المُراقَبَة»؛15 [یعنی] تو قادر نیستی بر این که راه‏های وسوسه را از الهام ملکی، تمییز دهی، مگر وقتی که دوام مراقبت داشته باشی. تنها در این صورت است که شیطان نمی‏تواند این چیزها را به خاطر شما بیاورد. علّامه طباطبایی می‏فرمود: «اوّلش مراقبه است، وسطش مراقبه است و آخرش هم مراقبه است».16
نقش مراقبت از زبان در زدودن حجاب‏های قلب
خدا آقای مطهّری را رحمت کند که این روایت [نبوی] را بسیار می‏خواندند: «لَو لا تَکثیرٌ فی کَلامِکُم وَ تَمریجٌ فی قُلوبِکُم لَرَأَیتُم ما أرىٰ وَ لَسَمِعتُم ما أسمَع»؛17 [یعنی] اگر شما قدری از حرف زدن، خودداری می‏کردید و اگر این دل‏ها را به دلدار می‏دادید- یعنی کینه، حسد، بخل و تمام صفات رذیله را خارج می‏کردید- گوش شما را عوض می‏کردند! شما که نمی‏توانی درست صحبت کنی و صحبت‏هایت، خدایی ناکرده یا غیبت است یا اهانت و مذمّت، خب، کمتر حرف بزن. آن کسی می‏تواند صحبت کند که به این جهات، تمام و کمال توجّه داشته باشد....
خدا شاهد است در عالم رؤیا دیدم وقتی که وارد مسجد شدم،18 یک سیّد محترمی سر حوض وضو می‏گرفت. گفتم: آقا! اگر من بخواهم همیشه به زیارت شما نائل بشوم، چه کار کنم؟ فرمودند: «کسی را مذمّت نکن، بدگویی نکن، زبانت را از بدگویی مواظبت کن. تازه این که مقام اوّل است».19
برکات اصلاح قلب
یک وقت من ریشۀ این مطلب را پیدا کردم که چرا معلّمان در کلاس می‏گویند: آقایان سر تا پا گوش باشید! ریشۀ این مسئله، آن است که قلب، سلطان بدن است. رسول اکرم(ص) فرمودند: این جا- یعنی در میان بدن- یک مُضغه و تکّه گوشت است که «إن صَلُحَت صَلُحَ الجَسَدُ؛20 اگر قلب، صالح و درست باشد، همۀ بدن درست خواهد بود» و اگر فاسد شود، همۀ بدن، اعم از چشم، گوش، دست و زبان و... فاسد می‏شود. پس صلاحیّت بدن وقتی است که شما، ولو یک دقیقه تصمیم قاطع بگیرید که پروردگار را اطاعت کنید. هر چه قلب بگوید، از فرق سر تا نوک پنجۀ پا، تمام اعضا و جوارح، فرمانش می‏برند و به خواست او گوش می‏دهند؛ یعنی پا، گوش می‏دهد، زانو، گوش می‏دهد، دست، گوش می‏دهد، چشم، زبان، تمام اعضا و جوارح گوش می‏دهند. آن‌وقت است که در هنگام قرائت نماز، تمام بدن، گوش می‏شود. «بسم الله الرحمن الرحیم» را از نوک پنجۀ پا تا فرق سر، همۀ اعضا می‏شنوند: پا می‏شنود، دست می‏شنود و...؛ ولی اگر خدای نخواسته آن اعضا و جوارح، از قلب که با نفْس ناطقۀ ملکوتی رابطه دارد، خارج بشود، دیگر وقتی ‏که «بسم‏ الله الرحمن الرحیم» را می‏گویید، اصلاً درک هم نمی‏کند؛ نه پا گوش می‏دهد، نه دست گوش می‏دهد و نه هیچ عضو دیگری.
قلب، با نفْس ناطقۀ ربّانیه رابطه دارد و تا امروز، معلوم نشده است که رابطۀ نفْس ناطقه با قلب کوچک عضلانی صنوبری چیست. اگر از انسان، اخلاق حیوانی سر بزند، قلب کِدِر می‏شود و در حجاب می‏رود. قلب که در حجاب رفت، کاشف از این است که نفْس ناطقه‏ای که پروردگار از عالم ملکوت در این بدن کثیفِ مادّی مستقر کرده تا آن را اداره کند، گرفتار شده است. بنا بر این، (ألا بِـذِکْـرِ اللهِ تَـطمَئِنُّ القُلوبُ)؛21 یعنی اگر قلب انسان، ذکر خدا را دریافت و قبول کرد، تمام بدن نیز در آرامش و سکون قرار می‏گیرند. پس این حرفی که آقایان اساتید در کلاس به متعلّمان می‏زنند که سر تا پا باید گوش باشید، حرف بسیار صحیحی است؛ تمام بدن هم اطاعت می‏کند.22
شیوۀ اصلاح قلب
«لا یَستَقیمُ إیمانُ عَبدٍ حَتّی یَستَقیمَ قَلبُهُ».23 اساس اسلام، به استقامت و زنده بودن دل است. این که کسی بگوید: مسلمانی به قلب نیست، یعنی چه؟ اگر یک امر قلبی نیست، پس چیست؟ از کوزه همان برون تراود که در اوست.24 اگر چنانچه دست من فرمان نمی‏برد و به صورت دیگری سیلی می‏‏زند، زبان من گزنده است و پای من هرزه است، اگر چشم من یله و رهاست و گوشم نگهبان ندارد، به این دلیل است که قلبم خراب است. قلب که بر اریکۀ سلطنت بنشیند و عقل را بر تمام جان حاکم کند، آن ‏وقت همۀ اعضا و جوارح، مطیع می‏شوند و تخلّف نمی‏کنند؛ امّا متأسّفانه شهوات و امیال نفسانی بر کرسی نشسته و حکومت می‏کند!25 آدمِ نفهم که اسیر شهوات است، تا با کسی حرفش می‏شود، می‏گوید: به من می‏گویی: «تو»؟ نمی‏فهمی؟! به یک همچون منی می‏گویی: «تو»؟ خوب، این شهوت است. اگر عقل حاکم بود، این حرف‏ها در کار نبود! حالا قلب از کجا استقامت پیدا می‏کند؟ قلب استقامت پیدا نمی‏کند، مگر آن که اعضا و جوارح بر طبق دستورات شرع حرکت کنند. راه اصلاح و استقامت قلب، همین است. وقتی که این اعضا و جوارح بر طبق دستورات شرع حرکت کرد، قلب منوّر می‏شود. اینها هم لازم و ملزوم اند: اطاعت جوارح و استقامت و سلطنت قلب. این جاست که قلب می‏رود و روی تخت سلطنت می‏نشیند. آن وقت از یک طرف قلب، اعضا و جوارح را نگه می‏دارد و از طرف دیگر، اعضا و جوارح، قلب را حفظ می‏کنند.
همّت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
کـه ز بـند غـم ایّـام نـجاتم دادنـد 26و 27
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مواعظ: ج۲ ص۲۵.
2. ر. ک: دوستى در قرآن و حدیث: ص۳۹ (فضیلت دوست و افزودن دوستان‏).
3. مصباح الشریعة: ص۳۰۸ از امام صادق علیه‌السلام.
4. اشاره است به این روایت نبوی: «الرَّفيقَ ثُمَّ الطَّريق‏؛ نخست هم‏سفر، آنگاه سفر» (المحاسن: ج۲ ص۱۰۰ ح۱۲۶۴).
5. مواعظ: ج۳ ص۱۳۵.
6. به نقل از دکتر جواد محمّدی.
7. إحیاء علوم‌الدین: ج۱۴ ص۱۴۷. گفتنی است که در منبع، به جای کلمۀ «ردائی»، «قبائی» آمده است.
8. به نقل از حجّت‌الإسلام سیّد عبّاس قائم‏مقامی.
9. ممکن است اشاره به منافقانی همچون محمّد ضابطی باشد که به گفتۀ آقای علی قره‏گوزلو، وی پیش از انحراف، نماز شبش را در مسجد امین‌الدوله می‏خواند.
10. به نقل از آقای سیّدرضا همایونی.
11. به نقل از حجّت‌الإسلام عبدالرضا پورذهبی و دکتر جواد محمّدی.
12. به نقل از حجّت‌الإسلام محمّدعلی جاودان.
13. به نقل از دکتر جواد محمّدی.
14. مواعظ: ج۳ ص۴۶.
15. مصباح الشریعة: ص۸۰.
16. مواعظ: ج۳ ص۴۸.
17. «اگر زیاده‏روی در سخن گفتن شما و هرزه‏چرانی در دل شما نبود، هر چه من می‏بینم، شما می‏دیدید و هر چه می‏شنوم، می‏شنیدید»(مجموعه آثار شهید مطهّری: ج۲۳ ص۲۰۳ و ۷۱۰). این عبارت در الفتوحات المکّیة (ج۱ ص۱۴۷) آمده و شبیه آن، در دیگر منابع چنین آمده است «وَ لَولا تَمَريجُ قُلوبِكُم أو تَزَيُّدُكُم فِی الحَديثِ لَسَمِعتُم ما أسمَعُ» (مسند ابن‌حنبل: ج۳۶ ص۶۲۵).
18. منظور، مسجد جامع بازار است که ابتدا آقای شاه‏آبادی و سپس آقای رفیعی در آنجا اقامۀ نماز جماعت می‏کردند.
19. مواعظ: ج۲ ص۲۱۹.
20. عوالی اللآلی: ج۴ ص۷ ح ۸.
21. {آگاه‏باشيد! با ياد خداوند، دل‏ها آرام مى‏يابد} (رعد: آیۀ ۲۸).
22. مواعظ: ج۴ ص۹۵.
23. «ايمان هيچ بنده‏اى درست نمى‏گردد، مگر اين كه دلش درست باشد» (نهج‌البلاغة: خطبۀ ۱۷۶، از امیرمؤمنان(ع) از رسول خدا(ص)).
24. گویندۀ این ضرب‌المثل شناخته شده نیست؛ امّا در متون نظم و نثر، بسیار مورد تضمین و تمثّل قرار گرفته است. ظاهراً کهن‏ترین منبعی که آن را به کار برده، کشف الأسرار میبدی (م ۵۲۰ ق) است که در آن آمده: «هر كس آن كند كه سزاى اوست/ وز كوزه همان برون تراود كه در اوست» (کشف‌الأسرار: ج۱ ص۷۳۸ و ج۲ ص۲۶۲). پیش از آن، در رباعیّات منسوب به ابوسعید ابوالخیر (م ۴۴۰ ق) نیز چنین آمده است: «آن را که حلال‏زادگی عادت و خوست/ عیب همه مردمان به چشمش نیکوست/ معیوب، همه عیب کسان می‏نگرد/ از کوزه همان برون تراود که در اوست» (رباعیّات، ابوسعید ابوالخیر: ش ۱۱۵). گفتنی است که معادل آن در زبان عربی نیز با عبارت‏های: «كُلُّ إناءِ بالذی فيه یَرشَحُ» (دیوان کُشاجم: ص۵۵)، «كُلُّ إناءِ بالذی فيه ينضَحُ» (وفیات الأعیان: ج۲ ص۳۶۵) و «کُلُّ إناءٍ یَتَرَشَّحُ بما فیه»(کلّیات سعدی: ص۲۹۸، گلستان: باب هشتم: در آداب صحبت، حکایت ۹۵) آمده است.
25. امیر مؤمنان(ع): «كَم مِن عَقلٍ أسيرٍ تَحتَ هَوىً أمير؛ چه بسیار خِردى که اسیرِ فرماندهىِ هوس است!» (نهج‌البلاغة: حکمت ۲۱۱).
26. دیوان حافظ: غزل ۱۸۳.
27. مواعظ: ج۴ ص۱۳۸.