پیامد ترک نماز جماعت و جلسات اخلاق
مرحوم آیتالله محمدی ریشهری
عشق به شنیدن مواعظ
من خودم وقتی پای موعظه مینشستم، به قدری عاشق بودم که فقط استادم را مدّ نظر داشتم و مانند کسانی که چیزی را رصد میکنند، تمام حواسم به استاد و فرمایشات او بود. ابداً گوشم به جایی بدهکار نبود و سراسر وجودم متوجّه استاد بود. عاشق بودم آقا! تمام صحبتها و حرکات استاد را بدون ضبط صوت، حفظ و ضبط میکردم و به رفقای عزیزم منعکس میکردم. حتّی وقتی میخواستم مطلب استاد را برای آنها تقریر کنم، میگفتم: استاد این جا سُرفه کرد...! تا این حد، مجذوب استاد و موعظههای او بودم.1
نقش رفیق خوب در سیر و سلوک
اگر ما بفهمیم که رفیق خوب چه قدر ارزش دارد، مسئله به خوبی برایمان روشن میشود که چرا در روایات به پیدا کردن دوست خوب این قدر سفارش شده است.2 در روایتی فرمود: «اُطلُب مُؤاخاةَ الأَتقِياءِ وَ لَو فی ظُلُماتِ الأَرض»؛3 [یعنی] حتّی اگر در دل تاریکیهای زمین بودی، دنبال رفیق متّقی باش. ببینید چه طور ترغیب میفرماید!... رفیق خوب بسیار ارزشمند است و به درد سیر و سلوک من میخورد. پس اگر من بخواهم این راه را بروم، اوّل رفیق، بعداً طریق.4 البتّه یک استاد بیدار هم لازم است که قبلاً به آن اشاره کردهام. چنین رفیقی مثل غذاست و وجودش برای انسان لازم است.5
***
یکبار از آیتالله حقشناس پرسیدم: برای خوب طی کردن مسیر زندگی، چه کار باید کرد؟ فرمود: «هر کس باید یک پیر مرشد داشته باشد که دستش را بگیرد و یک رفیق بیدار».6
آموزههای اهلبیت: بهترین استاد اخلاق
آیتالله حقشناس معتقد بود همۀ آنچه برای عمل لازم است، در آموزههای اهلبیت آمده است و نیازی به شیوهها و نسخههای مَندرآوردی و سلیقهای نیست. در مراحل عامّ سلوک که معمولاً اکثریّت طالبان در همین مرحله و مرتبه هستند، حتّی نیاز به استاد سلوکی به مفهوم خاصّ آن نیز نیست؛ بلکه صرف بهرهمندی از آموزههای نورانی خاندانِ وحی که از طریق عالمان دلآگاه و روشنضمیر بیان میشود، کافی است و به گفتۀ استاد حقشناس: کسی که هنوز در مرحله انجام واجبات و ترک محرّمات، متوقّف است و از عهدۀ این مرتبه برنیامده، چه نیازی به استاد دارد؟!
استاد بارها با قرائت این حدیث شریف قدسی که «أولیائی تَحتَ رَدائی لایَعرِفُهُم غَیری؛7 بندگان برگزیدۀ من در زیر ردای من پنهان هستند و جز من کسی آنها را نمیشناسد» یادآور میشد آنگاه که سالک پس از گذر از مراحل مقدّماتی، نیاز واقعی به استاد پیدا کرد، خداوند، خود، ولیّش را به او مینمایاند و بندۀ خود را حیران و سرگردان نخواهد گذاشت.8
زمانی که چند تن از ائمّۀ جمعه را ترور کردند، یادم هست که آیتالله حقشناس در جمعی فرمود: «این کسانی که آقایان دستغیب و صدوقی را شهید کردند، فکر نکنید از فرانسه و آلمان آمدند؛ اینها هم روزگاری مثل شما اهل نماز جماعت و موعظه گوش کردن و پای سخنرانی نشستن بودند؛ لکن صف اوّلشان شد صف دوم، بعد شد صف سوم و چهارم و صف آخر. بعد یواش یواش، یک روز در میان نماز آمدند و بعد، هفتهای یکبار و بالأخره نیامدند و نیامدند تا عینکشان عوض شد».9 حاجآقا اینها را مثال میزد تا جوانها حضور در جماعت و جلسات موعظه را جدّی بگیرند.10
۴. رهنمودهای عبادی- رفتاری
در این فصل، پس از ذکر کلّیاتی دربارۀ مراقبت از رفتار و دوری از گناه که از میان مواعظ آیتالله حقشناس و گفتههای دوستداران ایشان انتخاب شده است، رهنمودهای ایشان در امور عبادی همچون: نماز، دعا، زیارت، قرائت قرآن و ذکر را میآوریم.
یکم. مراقبت و دوری از گناه
سفارش به مراقبه
سخنی که ما بسیار از آیتالله حقشناس میشنیدیم، این بود که: «مراقبه داشته باشید».11 «مراقب چشمت باش»، «مراقب گوشت باش»، «مراقب زبانت باش که آن را چگونه به کار میبری». این سفارش اگر مناسبتی در پیش بود، بیشتر میشد. مثلاً از دو سه روز مانده به روز عید غدیرخم، هرگاه ایشان را میدیدیم، میفرمود: «برای این که از این عید بهرهمند شوید، مراقبه داشته باشید. مراقب اعمال و رفتارتان باشید. باری به هر جهت و دلبخواهی عمل نکنید!». گاهی سخن ایشان شکل التماس به خود میگرفت و اصرار میکرد که: «فقط همین یک روزِ عید غدیر را مراقبه داشته باشید!». البتّه از سستی و بیخیالی امثال ما رنج میبرد. ایشان سخنی را که مرحوم آیتالله ابراهیم امینی از مرحوم علّامه طباطبایی- رضواناللهعلیه- در دیدارهای آخرین شنیده بود، بسیار نقل میکرد که فرموده بود: «مراقبه! مراقبه! مراقبه!».12
***
آیتالله حقشناس میفرمود: «حفظ کردن مقام معنوی، مهمتر از به دست آوردن آن است. اگر به درجهای رسیدید، مراقب باشید همان بالا بمانید و آن را از دست ندهید؛ چون مدام این نفْس تلاش میکند تا شما را پایین بکشد».13
مراقبه و دوری از وسوسههای شیطان
شیطان دائماً مترصّد است- چه در نماز و چه در غیر نماز- به سراغ آدم بیاید تا او را از مسیر خارج کند؛ امّا به کسانی که نمازشان را اوّل وقت میخوانند و حال مراقبه دارند، کمتر نزدیک میشود.
او با آگاهی خاصّ خود، میفهمد که این شخص الآن در حال مراقبه است یا نه. اگر ببیند در حال نسیان پروردگار است، به سراغش میآید.14
***
[هنگام نماز] شیطان جلو میآید و دائماً برایت نمایش میدهد تا نمازت خراب شود. اگر شما دو دقیقه هم از پروردگار غفلت کنی، او بسیار ذوق میکند. یک پرده از گذشتهات نمایش میدهد و حواست را پرت میکند و تو هم با خیالات گذشته، معاشقه میکنی و غافل میشوی، یا پردهای نسبت به آینده برایت نمایش میدهد و تو با آن خیالات، مشغول میشوی. البتّه اگر او نتوانست با این مناظر شهوتانگیز هم شما را اغفال کند، بیکار نمینشیند و پردههای بیخود دیگری جلوی شما باز میکند و به هر ترتیبی که شده، تلاش میکند که شما را از یاد خدا غافل کند.
مثلاً این که چرا فلانی آمد و سلام نکرد؟! چرا فلانی به من بیاحترامی کرد؟! چرا وقتی به فلان جلسه رفتیم، فلانطور شد و...؟! این خیالات بیخود با شماست تا این که سلام آخر نماز را بدهید. پس چه طور میشود در برابر این دشمن مقاومت کرد؟ حضرت فرمودند: «وَ لَم تَقدِر إلّا بِدَوامِ المُراقَبَة»؛15 [یعنی] تو قادر نیستی بر این که راههای وسوسه را از الهام ملکی، تمییز دهی، مگر وقتی که دوام مراقبت داشته باشی. تنها در این صورت است که شیطان نمیتواند این چیزها را به خاطر شما بیاورد. علّامه طباطبایی میفرمود: «اوّلش مراقبه است، وسطش مراقبه است و آخرش هم مراقبه است».16
نقش مراقبت از زبان در زدودن حجابهای قلب
خدا آقای مطهّری را رحمت کند که این روایت [نبوی] را بسیار میخواندند: «لَو لا تَکثیرٌ فی کَلامِکُم وَ تَمریجٌ فی قُلوبِکُم لَرَأَیتُم ما أرىٰ وَ لَسَمِعتُم ما أسمَع»؛17 [یعنی] اگر شما قدری از حرف زدن، خودداری میکردید و اگر این دلها را به دلدار میدادید- یعنی کینه، حسد، بخل و تمام صفات رذیله را خارج میکردید- گوش شما را عوض میکردند! شما که نمیتوانی درست صحبت کنی و صحبتهایت، خدایی ناکرده یا غیبت است یا اهانت و مذمّت، خب، کمتر حرف بزن. آن کسی میتواند صحبت کند که به این جهات، تمام و کمال توجّه داشته باشد....
خدا شاهد است در عالم رؤیا دیدم وقتی که وارد مسجد شدم،18 یک سیّد محترمی سر حوض وضو میگرفت. گفتم: آقا! اگر من بخواهم همیشه به زیارت شما نائل بشوم، چه کار کنم؟ فرمودند: «کسی را مذمّت نکن، بدگویی نکن، زبانت را از بدگویی مواظبت کن. تازه این که مقام اوّل است».19
برکات اصلاح قلب
یک وقت من ریشۀ این مطلب را پیدا کردم که چرا معلّمان در کلاس میگویند: آقایان سر تا پا گوش باشید! ریشۀ این مسئله، آن است که قلب، سلطان بدن است. رسول اکرم(ص) فرمودند: این جا- یعنی در میان بدن- یک مُضغه و تکّه گوشت است که «إن صَلُحَت صَلُحَ الجَسَدُ؛20 اگر قلب، صالح و درست باشد، همۀ بدن درست خواهد بود» و اگر فاسد شود، همۀ بدن، اعم از چشم، گوش، دست و زبان و... فاسد میشود. پس صلاحیّت بدن وقتی است که شما، ولو یک دقیقه تصمیم قاطع بگیرید که پروردگار را اطاعت کنید. هر چه قلب بگوید، از فرق سر تا نوک پنجۀ پا، تمام اعضا و جوارح، فرمانش میبرند و به خواست او گوش میدهند؛ یعنی پا، گوش میدهد، زانو، گوش میدهد، دست، گوش میدهد، چشم، زبان، تمام اعضا و جوارح گوش میدهند. آنوقت است که در هنگام قرائت نماز، تمام بدن، گوش میشود. «بسم الله الرحمن الرحیم» را از نوک پنجۀ پا تا فرق سر، همۀ اعضا میشنوند: پا میشنود، دست میشنود و...؛ ولی اگر خدای نخواسته آن اعضا و جوارح، از قلب که با نفْس ناطقۀ ملکوتی رابطه دارد، خارج بشود، دیگر وقتی که «بسم الله الرحمن الرحیم» را میگویید، اصلاً درک هم نمیکند؛ نه پا گوش میدهد، نه دست گوش میدهد و نه هیچ عضو دیگری.
قلب، با نفْس ناطقۀ ربّانیه رابطه دارد و تا امروز، معلوم نشده است که رابطۀ نفْس ناطقه با قلب کوچک عضلانی صنوبری چیست. اگر از انسان، اخلاق حیوانی سر بزند، قلب کِدِر میشود و در حجاب میرود. قلب که در حجاب رفت، کاشف از این است که نفْس ناطقهای که پروردگار از عالم ملکوت در این بدن کثیفِ مادّی مستقر کرده تا آن را اداره کند، گرفتار شده است. بنا بر این، (ألا بِـذِکْـرِ اللهِ تَـطمَئِنُّ القُلوبُ)؛21 یعنی اگر قلب انسان، ذکر خدا را دریافت و قبول کرد، تمام بدن نیز در آرامش و سکون قرار میگیرند. پس این حرفی که آقایان اساتید در کلاس به متعلّمان میزنند که سر تا پا باید گوش باشید، حرف بسیار صحیحی است؛ تمام بدن هم اطاعت میکند.22
شیوۀ اصلاح قلب
«لا یَستَقیمُ إیمانُ عَبدٍ حَتّی یَستَقیمَ قَلبُهُ».23 اساس اسلام، به استقامت و زنده بودن دل است. این که کسی بگوید: مسلمانی به قلب نیست، یعنی چه؟ اگر یک امر قلبی نیست، پس چیست؟ از کوزه همان برون تراود که در اوست.24 اگر چنانچه دست من فرمان نمیبرد و به صورت دیگری سیلی میزند، زبان من گزنده است و پای من هرزه است، اگر چشم من یله و رهاست و گوشم نگهبان ندارد، به این دلیل است که قلبم خراب است. قلب که بر اریکۀ سلطنت بنشیند و عقل را بر تمام جان حاکم کند، آن وقت همۀ اعضا و جوارح، مطیع میشوند و تخلّف نمیکنند؛ امّا متأسّفانه شهوات و امیال نفسانی بر کرسی نشسته و حکومت میکند!25 آدمِ نفهم که اسیر شهوات است، تا با کسی حرفش میشود، میگوید: به من میگویی: «تو»؟ نمیفهمی؟! به یک همچون منی میگویی: «تو»؟ خوب، این شهوت است. اگر عقل حاکم بود، این حرفها در کار نبود! حالا قلب از کجا استقامت پیدا میکند؟ قلب استقامت پیدا نمیکند، مگر آن که اعضا و جوارح بر طبق دستورات شرع حرکت کنند. راه اصلاح و استقامت قلب، همین است. وقتی که این اعضا و جوارح بر طبق دستورات شرع حرکت کرد، قلب منوّر میشود. اینها هم لازم و ملزوم اند: اطاعت جوارح و استقامت و سلطنت قلب. این جاست که قلب میرود و روی تخت سلطنت مینشیند. آن وقت از یک طرف قلب، اعضا و جوارح را نگه میدارد و از طرف دیگر، اعضا و جوارح، قلب را حفظ میکنند.
همّت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
کـه ز بـند غـم ایّـام نـجاتم دادنـد 26و 27
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مواعظ: ج۲ ص۲۵.
2. ر. ک: دوستى در قرآن و حدیث: ص۳۹ (فضیلت دوست و افزودن دوستان).
3. مصباح الشریعة: ص۳۰۸ از امام صادق علیهالسلام.
4. اشاره است به این روایت نبوی: «الرَّفيقَ ثُمَّ الطَّريق؛ نخست همسفر، آنگاه سفر» (المحاسن: ج۲ ص۱۰۰ ح۱۲۶۴).
5. مواعظ: ج۳ ص۱۳۵.
6. به نقل از دکتر جواد محمّدی.
7. إحیاء علومالدین: ج۱۴ ص۱۴۷. گفتنی است که در منبع، به جای کلمۀ «ردائی»، «قبائی» آمده است.
8. به نقل از حجّتالإسلام سیّد عبّاس قائممقامی.
9. ممکن است اشاره به منافقانی همچون محمّد ضابطی باشد که به گفتۀ آقای علی قرهگوزلو، وی پیش از انحراف، نماز شبش را در مسجد امینالدوله میخواند.
10. به نقل از آقای سیّدرضا همایونی.
11. به نقل از حجّتالإسلام عبدالرضا پورذهبی و دکتر جواد محمّدی.
12. به نقل از حجّتالإسلام محمّدعلی جاودان.
13. به نقل از دکتر جواد محمّدی.
14. مواعظ: ج۳ ص۴۶.
15. مصباح الشریعة: ص۸۰.
16. مواعظ: ج۳ ص۴۸.
17. «اگر زیادهروی در سخن گفتن شما و هرزهچرانی در دل شما نبود، هر چه من میبینم، شما میدیدید و هر چه میشنوم، میشنیدید»(مجموعه آثار شهید مطهّری: ج۲۳ ص۲۰۳ و ۷۱۰). این عبارت در الفتوحات المکّیة (ج۱ ص۱۴۷) آمده و شبیه آن، در دیگر منابع چنین آمده است «وَ لَولا تَمَريجُ قُلوبِكُم أو تَزَيُّدُكُم فِی الحَديثِ لَسَمِعتُم ما أسمَعُ» (مسند ابنحنبل: ج۳۶ ص۶۲۵).
18. منظور، مسجد جامع بازار است که ابتدا آقای شاهآبادی و سپس آقای رفیعی در آنجا اقامۀ نماز جماعت میکردند.
19. مواعظ: ج۲ ص۲۱۹.
20. عوالی اللآلی: ج۴ ص۷ ح ۸.
21. {آگاهباشيد! با ياد خداوند، دلها آرام مىيابد} (رعد: آیۀ ۲۸).
22. مواعظ: ج۴ ص۹۵.
23. «ايمان هيچ بندهاى درست نمىگردد، مگر اين كه دلش درست باشد» (نهجالبلاغة: خطبۀ ۱۷۶، از امیرمؤمنان(ع) از رسول خدا(ص)).
24. گویندۀ این ضربالمثل شناخته شده نیست؛ امّا در متون نظم و نثر، بسیار مورد تضمین و تمثّل قرار گرفته است. ظاهراً کهنترین منبعی که آن را به کار برده، کشف الأسرار میبدی (م ۵۲۰ ق) است که در آن آمده: «هر كس آن كند كه سزاى اوست/ وز كوزه همان برون تراود كه در اوست» (کشفالأسرار: ج۱ ص۷۳۸ و ج۲ ص۲۶۲). پیش از آن، در رباعیّات منسوب به ابوسعید ابوالخیر (م ۴۴۰ ق) نیز چنین آمده است: «آن را که حلالزادگی عادت و خوست/ عیب همه مردمان به چشمش نیکوست/ معیوب، همه عیب کسان مینگرد/ از کوزه همان برون تراود که در اوست» (رباعیّات، ابوسعید ابوالخیر: ش ۱۱۵). گفتنی است که معادل آن در زبان عربی نیز با عبارتهای: «كُلُّ إناءِ بالذی فيه یَرشَحُ» (دیوان کُشاجم: ص۵۵)، «كُلُّ إناءِ بالذی فيه ينضَحُ» (وفیات الأعیان: ج۲ ص۳۶۵) و «کُلُّ إناءٍ یَتَرَشَّحُ بما فیه»(کلّیات سعدی: ص۲۹۸، گلستان: باب هشتم: در آداب صحبت، حکایت ۹۵) آمده است.
25. امیر مؤمنان(ع): «كَم مِن عَقلٍ أسيرٍ تَحتَ هَوىً أمير؛ چه بسیار خِردى که اسیرِ فرماندهىِ هوس است!» (نهجالبلاغة: حکمت ۲۱۱).
26. دیوان حافظ: غزل ۱۸۳.
27. مواعظ: ج۴ ص۱۳۸.