مردم به خیابانها آمدند اما نه برای شما!
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
«... سازمان گفته بود: «شما اصلاً قرار نيست در تظاهرات شركت كنيد؛ فقط برويد شليك كنيد، يك ميليون آدم مىآيد و شما را روى دست بلند مىكند.» ما هم انتظار داشتيم كه يك ميليون نفر بيايند و ما را روى دست بلند كنند!...»
این بخشی از اعترافات یکی از اعضای گروهک ترویستی مجاهدین خلق (منافقین) است که در تظاهرات مسلحانه 5 مهرماه 1360 این گروهک شرکت کرده بود و تعدادی از مردم مسلمان را به شهادت رساند.
اما نه تنها با شلیک گلولهها، کسی آنها را در خیابان روی دست بلند نکرد بلکه خيابانها كلاًّ تخليه شد و تنها آنها مانده بودند و چند ماشين، كه به طور پراكنده به چشم مىخوردند. آنها به هر سمت و هر شخصی که میدیدند، شلیک میکردند و به این وسیله میخواستند، مردم را به خیابان بکشانند.
مردم به خیابان آمدند اما نه برای اینکه تروریستهای منافقین را روی دست بلند کنند، بلکه برای مقابله و دستگیری آنها به خیابانهای مرکزی شهر رفتند. محمدرضا يزدىزاده يكى از مسئولان سازماندهى تظاهرات 5 مهر، وضعیت نیروهایش را در میانه کار اینگونه تشریح نمود:
«... گزارشهايى حاكى از اين موضوع داشتيم كه عدهاى از مردم با مشت خالى جلوى تيمهاى نظامى ايستادند و شعار مىدادند و آنها هم كه بىتفاوت بودند ماشينها و امكاناتى را كه در خيابان داشتند، جمع مىكردند تا مبادا كسى پشت آنها سنگر بگيرد...»
توهّمی که در خرداد 1404 به سوی دشمن بازگشت
همین اتفاق حدود 44 سال بعد در 23 خرداد 1404 هم افتاد. بازهم تروریستهایی از همان منابع صهیونی و با حمایت آمریکا و اعوان و انصارش ولی این بار به شکل دولتی و مستقیماً از سوی خود رژیم اسرائیل، مردم ایران و فرماندهان و نخبگانش را هدف قرار دادند، ترور کرده و به شهادت رساندند.
این بار هم گفته بودند که با کوچکترین سر و صدا و بمباران، مردم ایران به خیابانها میریزند و نظام جمهوری اسلامی را سرنگون میکنند! فقط کافی است اسرائیل، چند نفر از فرماندهان و دانشمندان را ترور کرده و یکی دو جا را هم بمباران کند، بقیه کار را خود مردم انجام میدهند!!
اما آنچه رخ داد دقیقاً برعکس خواست صهیونیستها و آمریکا بود، حمله ناجوانمردانه و نیمه شبانه به خانههای مسکونی فرماندهان و دانشمندان و مردم، خشم ملت را برانگیخت و آنها را بر علیه تروریستهای صهیونی و ایادیشان و به خیابان آورد. دو روز پس از حمله به خصوص در روز عید غدیر، مردم پرشور در کوچه و خیابانهای شهر تجمع کرده بودند و حتی توصیههای مراکز امنیتی و انتظامی مبنی بر عدم تجمع در شرایط جنگی را نادیده گرفته و فریاد خشمگینانه خود را بر سر اسرائیل و آمریکا آوار ساختند.
مقام معظم رهبری در بیانات اخیرشان خطاب به ملت ایران به همین موضوع اشاره داشتند و فرمودند:
«... (در جنگ دوازده روزه) دشمن با خودش فکر کرده بود که فرماندهان نظامی را بزند، بعضی شخصیّتهای مؤثّر نظام را بزند، در کشور اغتشاش به وجود بیاید و بخصوص در تهران، عوامل آنها به آشوب و اغتشاش دست بزنند و مردم را ـ افرادی را که میتوانند ـ به خیابانها بکشانند و به وسیلهی مردم، علیه جمهوری اسلامی حادثهای درست کنند. این هدف بود؛ بنابراین هدف، جمهوری اسلامی بود؛ هدف، مختل کردن نظام بود...»
رهبر معظم انقلاب در ادامه گفتند:
«... امّا مردم که مؤثّرترین عنصر، آنها بودند، مطلقاً تحت تأثیر آنچه دشمن میخواست قرار نگرفتند؛ تظاهراتی به وجود آمد، خیابانها پُر شد امّا علیه دشمن، نه علیه نظام اسلامی. کار را مردم به جایی رساندند که دشمن، آن کسانی که در بیرون مرزها هستند، به عوامل خودشان گفتند: «بیعُرضهها! ما دیگر چه کار میتوانستیم برای شماها بکنیم که نکردیم؟ زمینهها را فراهم کردیم، بمباران کردیم، عدّهای را ترور کردیم، کشتیم؛ چرا کاری نمیکنید؟»...»
هنوز ملت ایران را نشناختند
واقعاً اینکه دشمن صهیونی با آن همه تشکیلات و اندیشکده و بودجه و مطالعات، هنوز ملت ایران را نشناخته و تحت تاثیر شعارهای یک مشت فراری تاریخ مصرف گذشته قرار بگیرد، بسیار عبرتانگیز است. این موضوع شاید بسیار تراژیکتر از تحلیلهای منافقین در تابستان 1360 باشد که تحت تاثیر آن خیال خام، 5 مهرماه همان سال در واقع دست به خودکشی سازمانی زدند!
در یکی از تحلیلهایی که به عنوان بخشی از خط و تاكتيك موسوم به «تظاهرات گسترده» در اواخر شهريور ماه 1360، در داخل گروهک تروریستی مجاهدین خلق طرح شد، چنین آمده بود:
«... به آن درجه از توان نظامى رسيدهايم كه اگر از رژيم جلوتر نباشيم، پا به پاى او هستيم و به شرايط مساوى دست يافتهايم. ما در 5 مهرماه با قيامى شبيه به قيام تودهاى 22 بهمن روبهرو هستيم، بايد مردم را تحت حمايت نيروهاى مسلّحمان به صحنه بكشانيم. مىبايست اين تظاهرات با شركت خود مردم صورت گيرد و ما به عنوان پيشتاز مسلّح از مردم حمايت خواهيم كرد. ضرورت انقلاب ايجاب مىكند كه كشتهها زياد باشد و درخت آزادى خون مىخواهد...».
در 5 مهرماه 1369 قرار بود براساس این خط و تاکتیک، راهپیماییهایی مسلحانه جداگانه در سطح شهر به راه بیفتد. قرار بود تمام نيروهاى اجرائى و عملياتى و هواداران تشكيلاتى این گروهک تروریستی در صحنه حضور يافته، راهپیماییهای فوق به هم پیوسته و در نهایت به اشغال مراکز حساس نظام ختم شود. کلیت این شیوه، براساس تحلیلهایی دروغ و فریبنده به هواداران خام و ناآگاه این گروهک تزریق شد که گویا مردم ایران سراپا آماده قیام بوده و نظام جمهوری اسلامی هم در حال فروپاشی است! به ادامه تحلیل فوق توجه کنید:
«... شايد كشتهها بهاندازه 22 بهمن 57 باشد و شايد بيشتر؛ ولى تعداد آن مهم نيست. مردم كاملاً آماده قيام تودهاى هستند. عمليات بزرگى مثل 7 تير نشان داد كه نظام ضربهپذير است. پيكر نظام ظرف بلورينى است كه شكسته شده و كافى است كه يك ضربه ديگر به آن وارد آيد تا ظرف ريزريز شده و هر تكّهاش از هم جدا و به گوشهاى پرتاب شود...»
سقوط 72 ساعته پس از حمله اسرائیل
اما توهّمات ضدانقلاب آمریکانشین و ساحلنوردان و پلاژنشینان و اعوان و انصارشان از این جملات و لفاظیهای منافقین ابلهانهتر بود. همچنان که 44 سال بعد در 24 خرداد 1404 و یک روز پس از حمله تروریستی رژیم صهیونیستی به ایران، نشستی برای تغییر نظام در بروکسل برگزار گردید تحت عنوان «همایش همبستگی برای آزادی ایران» که اهداف زیر برای آن ترسیم گردیده بود:
« عملیات سقوط جمهوریاسلامی حداکثر٧٢ ساعت پس از حمله، فتح تهران ظرف حدود یک هفته (یک تیرماه ۱۴۰۴)، انتقال رضا پهلوی به ایران با پشتیبانی غرب، تعیین رهبر برای دوران موسوم به گذار...».
برای اجرای این برنامه، از رضا پهلوی 3 پیام ویدئویی پخش گردید و دیدارهایی نمایشی نیز با برخی سیاستمداران ورشکسته غرب برگزار شد که در پیام دوم در 27 خرداد یعنی در بحبوحه جنگ، احمقانهتر از توهّمات گروهک تروریستی منافقین در 44 سال قبل را تکرار کرده بود. مفاد این پیام عبارت بود از:
«تأکید بر در آستانه سقوط بودن جمهوری اسلامی، خیزش همگانی با کلید واژه «جمهوری اسلامی در آستانه فروپاشی»، اشاره به برنامه داشتن برای آینده ایران و تشویق نیروهای نظامی و انتظامی به ترک خدمت.»
بالاخره پس از دیدار با یکی دو نفر از اعضای کنگره آمریکا، پیام سوم خود را با این محورها ارائه نمود:
«به نقل از «منابع مطلع داخل کشور» ساختارهای فرماندهی و هماهنگی جمهوری اسلامی با سرعت زیاد درهم شکسته شده، جامعه جهانی برای شکلدهی به آینده ایران از سلطنتطلبان حمایت میکند و «گفتوگوهای ما درباره ایران پس از جمهوری اسلامی» آغاز شده است!»
44 سال تداوم یک بیماری و کابوس
پس از پایان دفاع مقدس 12 روزه علیرغم همه دست برتر نظام جمهوری اسلامی که بنا به اعتراف اغلب منابع خارجی باعث تسلیم حقیرانه اسرائیل شد ولی این جماعت توهّم زده، همچنان بر طبل «جمهوری اسلامی در حال افول» میزدند اما نه تنها باز هم کسی نبود در حمایت از آنها به خیابان بیاید بلکه اتحاد و وحدت مردم حتی با عقاید و سلائق مختلف، بیشتر و بیشتر شد و حتی کسانی که بنا به سوابق، حضورشان در کنار مردم در اذهان هم نمیگنجید، آمدند و از نظام جمهوری اسلامی ایران در برابر تهاجم صهیونیستی دفاع کردند.
همان وحدت و انسجام مردمی که نه تنها در 5 مهرماه 1360 بلکه علیه آشوبهای تجزیهطلبانه کردستان و ترکمن صحرا و خوزستان و آذربایجان و... و در تهاجم به طبس و کودتاهای مختلف و جنگ تحمیلی 8 ساله و دهها و صدها توطئه ریز و درشت گروهکها نیز خود را نشان داد.
یکی دیگر از دستگیرشدگان 5 مهرماه 1360 این واقعیت را در آن روز چنین روایت نمود:
«... برخلاف گفته سازمان، نه از جمعيت ميليونى خبرى شد و نه اينكه ما موفقيتى پيدا كرديم. درهمان حال كه عقبنشينى مىكرديم... خواستيم به يكى از خانهها فرار كنيم؛ چندين خانه را زنگ زديم و هيچكس در را باز نكرد... موقعى كه دستگير شديم و مىخواستند ما را به زندان منتقل كنند، مردم جمع شده بودند جلوى خيابان طالقانى و با نقل قول از دادستان کل انقلاب اسلامی فریاد میزدند: «آقاى موسوى تبريزى گفته كه كسى كه در تظاهرات مسلّح باشد، بايد اعدام بشود. و ما هم همينجا مىايستيم و همه آنها بايد اعدام شوند.» و حتى كميته متوسّل به تير هوايى شد تا ما را از ميان جمعيت رد كند...»
بعداً سرکرده منافقین در جمعبندى يكساله خود درباره شکست 5 مهر 1360 گفت:
«... براى ما روشن بود كه آن الگو و سقوط شاه لااقل در اين مقطع ديگر قابل تكرار نيست ولى باز هم تست كرديم و آزمايش كرديم و جواب منفی بود!...»
اما شرکتکنندگان در نشست بروکسل حتی این اعتراف را هم نکردند، فقط دوباره به سوراخهای خود خزیدند!!