کد خبر: ۳۱۹۳۷۴
تاریخ انتشار : ۰۸ مهر ۱۴۰۴ - ۲۲:۲۲
گزارش خبری تحلیلی کیهان

بعد از جنگ و مکانیسم ماشه بررسی CFT چه توجیهی دارد؟!

سرویس سیاسی-
وقتی غرب آشکارا و بدون پرده‌پوشی از فشار حداکثری بر ایران سخن می‌گویند و از هیچ ابزار برای ضربه زدن به ملت ایران فروگذار نمی‌کنند، چه معنایی دارد که همچنان پیوستن به لوایحی چون CFT مورد بررسی قرار گیرد؟ تجربه جنگ ۱۲ روزه، فعال‌سازی مکانیسم ماشه، و بیش از دو دهه کشمکش‌های بی‌حاصل در توافقات بین‌المللی، این واقعیت را ثابت کرده است که هر امتیازدهی به غرب نه‌تنها راهی برای حل اختلافات نگشوده بلکه دشمنان را گستاخ‌تر و فشارها را مضاعف ساخته است. پس بررسی دوباره لوایحی که در اصل طراحی و تدوین‌شان با هدف محدود کردن کشورهایی چون ایران صورت گرفته، چه توجیهی می‌تواند داشته باشد؟
جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام برای بررسی لایحه الحاق ایران به کنوانسیون مقابله با تأمین مالی تروریسم (CFT) امروز چهارشنبه ۹ مهر برگزار می‌شود. بررسی لایحه CFT در مجمع تشخیص مصلحت نظام از چهارشنبه 
۷ خرداد ۱۴۰۴ با حضور رؤسای قوه مقننه و قضائیه و سایر اعضای حقیقی و حقوقی در صحن مجمع تشخیص مصلحت نظام آغاز شده است.
بررسی مجدد پیوستن ایران به این لایحه پس از آغاز به کار دولت چهاردهم و به‌دنبال مکاتبه رئیس‌جمهوری با رهبری انقلاب و اعلام موافقت ایشان، در مجمع تشخیص مصلحت نظام آغاز شد.
7 خرداد ۱۴۰۴ و پس از تصویب لایحه پالرمو در مجمع، بررسی لایحه CFT در دستور کار صحن مجمع تشخیص قرار گرفت اما به دلیل وقوع جنگ ۱۲ روزه به تعویق افتاد.
اگر تنها بازه زمانی هشت‌ماهه دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ را مرور کنیم، تصویری شفاف و گویا پیش روی ما قرار می‌گیرد. در این مدت، ترامپ نه‌تنها هیچ نشانه‌ای از عقب‌نشینی در سیاست خصمانه علیه ایران بروز نداد بلکه هر روز بر دامنه اقدامات ضدایرانی خود افزود. از اعمال تحریم‌های جدید در حوزه‌های نفتی، بانکی و بیمه تا همراهی با تجاوزات آشکار رژیم صهیونیستی و حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران‌، همگی نشان داد که اساساً اصلاح رفتار در قاموس سیاستمداران آمریکایی و به خصوص دیوانه‌ای همچون ترامپ معنایی ندارد. ترامپ با صراحت تمام اعلام می‌کند که هدفش «به زانو درآوردن ایران» است و در این مسیر هیچ ابایی از زیرپا گذاشتن و یا سوءاستفاده از سازوکارها و نهاد بین‌المللی نداشته و ندارد. در واقع او چهره واقعی و بی‌پرده سیاست آمریکا را به نمایش گذاشت؛ چهره‌ای که نشان می‌داد امید به تغییر رفتار واشنگتن، چیزی جز توهم و ساده‌اندیشی نیست.
اروپا و سایر کشورهای حامی غرب بازوی مکمل سیاست‌های 
ضدایرانی آمریکا هستند
جریان غربگرا در داخل سال‌ها تلاش کرد این تصویر را القا کند که میان اروپا و سایر کشورهای غربی با آمریکا شکاف عمیقی وجود دارد و می‌توان با اتکا به این شکاف، منافع ایران را تأمین کرد. اما تجربه‌های متعدد نشان داد این تصویر چیزی جز یک سراب سیاسی نیست. اروپا و سایر کشورهای نزدیک به غرب در تمامی بزنگاه‌های حساس، نه‌تنها به تعهدات خود در برابر ایران عمل نکردند بلکه دقیقاً همان مسیری را پیمودند که واشنگتن ترسیم کرده بود.
از آغاز برجام گرفته تا پایان مکانیسم ماشه، اروپا همواره در کنار آمریکا ایستاد. سکوت اروپا در برابر جنگ آشکار رژیم صهیونیستی علیه ملت ایران‌، همراهی با تحریم‌های جدید علیه ایران، و همصدایی تمام و کمال با واشنگتن‌، همه و همه گواه این واقعیت است که قاره سبز نه یک شریک مستقل، بلکه بازوی مکمل سیاست‌های ضدایرانی آمریکاست.
به‌عبارت روشن‌تر، اروپا تنها نقش پلیس خوب را در سناریوی مشترک با آمریکا ایفا کرد تا برخی جریان‌های داخلی را به ادامه مسیر امتیازدهی وادار کند.
جنگ ۱۲ روزه؛ آزمون بی‌اثر بودن حسن‌نیت و اعتمادسازی
یکی از صریح‌ترین شواهد این واقعیت، جنگ ۱۲ روزه‌ای بود که در میانه مذاکرات و درست پس از آن رخ داد که ایران در آستانه دور جدید مذاکرات قرار داشت و در هفته‌های پیش از آن نیز مجمع تشخیص مصلحت نظام‌، پیوستن ایران به پالرمو را مورد موافقت قرار داده بود. تصور برخی این بود که این اقدام به‌عنوان یک نشانه از حسن نیت ایران، زمینه‌ساز کاهش فشارها خواهد شد. اما نتیجه چه شد؟ درست در همین مقطع، جنگی ویرانگر به کشور تحمیل شد و در همان حال، مکانیسم ماشه علیه ایران فعال گردید. این دو رخداد به‌روشنی نشان داد که هر اقدام ایران در مسیر اعتمادسازی، از سوی دشمنان نه به‌عنوان نشانه حسن نیت بلکه به‌عنوان علامت ضعف تلقی می‌شود. آنان هر گامی که ایران به عقب برمی‌دارد را فرصتی تازه برای پیشروی بیشتر می‌بینند. در نتیجه، امتیازدهی نه‌تنها گرهی از مشکلات باز نکرد بلکه دشمن را برای فشارهای تازه‌تر گستاخ‌تر ساخت.
مکانیسم ماشه
گروکشی آشکار غرب
فعال‌سازی مکانیسم ماشه نمونه بارز این حقیقت تلخ بود. ایران در چارچوب برجام، حتی بیش از تعهدات خود عمل کرد و سال‌ها دسترسی‌های فراوان و بی‌سابقه‌ای در اختیار بازرسان بین‌المللی گذاشت. اما طرف غربی به‌جای اجرای تعهدات خود، همان امتیازات ایران را به ابزاری برای گروکشی تبدیل کرد.
مکانیسم ماشه نه‌تنها تحریم‌ها را بازگرداند بلکه عملاً نشان داد که غرب از ابتدا نیت اجرای تعهدات را نداشته است. این تجربه تاریخی ثابت کرد که تکیه بر توافقات حقوقی و بین‌المللی تحت سلطه غرب، چیزی جز بستن دست و پای خود و باز گذاشتن دست دشمن برای فشارهای بیشتر نیست.
چرا بررسی دوباره CFT بی‌معناست؟
در چنین شرایطی، پرسش کلیدی این است: وقتی آمریکا و اروپا به صراحت و آشکارا از ادامه فشار حداکثری علیه ایران سخن می‌گویند و با صدای بلند اعلام می‌کنند که قصد دارند از هر ابزار فشاری بهره گیرند، چه دلیلی دارد که برخی همچنان به بررسی دوباره CFT و پالرمو و در نهایت به سازوکار FATF اصرار می‌ورزند؟
پیوستن به چنین رژیم‌های حقوقی و نظارتی تحت سلطه غرب، عملاً به معنای دادن اطلاعات کامل مالی و بانکی کشور به دشمنان است. آنان با استفاده از همین اطلاعات می‌توانند راه‌های تازه‌ای برای تحریم بیابند، شبکه‌های اقتصادی ایران را ردیابی کنند و فشار بر کشورمان را مضاعف سازند. آیا این چیزی جز یاری‌ رساندن به دشمن در مسیر فشار حداکثری است؟
تجربه‌های تلخ گذشته
 هشداری برای امروز
ملت ایران طی چند دهه گذشته بارها شاهد بوده‌اند که هرگاه تصمیم‌گیران با امید به اعتمادسازی، به معاهدات بین‌المللی تن داده‌اند، نتیجه‌ای جز خسارت و فریب در پی نداشته است. برجام، نمونه بارز این تجربه بود. ایران در این توافق به تمامی تعهدات خود عمل کرد، اما دستاورد ملموس آن چیزی جز بازگشت تحریم‌ها و محدود شدن فعالیت‌های هسته‌ای نبود.
امروز نیز اصرار بر پیوستن به CFT و پیش از این پالرمو، در واقع تکرار همان اشتباهات گذشته است. دیگر فرصتی برای آزمون و خطا باقی نمانده است. ملت ایران با آگاهی و بصیرت کامل، از تصمیم‌گیران دلسوز در مجمع تشخیص مصلحت نظام و سایر نهادها انتظار دارند که این مسیر پرهزینه را ادامه ندهند و بار دیگر کشور را در گرداب دیگری از تعهدات یک‌طرفه گرفتار نسازند.
مسئولیت تاریخی تصمیم‌گیران
تصمیمات در حوزه پیوستن یا نپیوستن به معاهدات بین‌المللی، صرفاً یک تصمیم مقطعی یا فنی نیست، بلکه سرنوشت‌ساز و تاریخی است. اگر تصمیمی اشتباه اتخاذ شود، نه‌تنها منافع ملی به خطر می‌افتد بلکه نسل‌های آینده نیز هزینه آن را خواهند پرداخت. از همین رو، 
تصمیم‌گیران باید بدانند که هرگونه کوتاهی یا ساده‌اندیشی در این زمینه، آنان را در معرض پرسش جدی ملت ایران قرار خواهد داد.
این پرسش، پرسشی تاریخی است: چرا پس از چندین دهه تجربه تلخ، باز هم باید به دام آزمون و خطای تکراری افتاد؟
امروز بیش از هر زمان دیگر روشن است که بررسی دوباره CFT و پالرمو هیچ توجیه عقلانی، سیاسی یا حقوقی ندارد. دشمنان ایران، از آمریکا گرفته تا اروپا، آشکارا بر فشار حداکثری تأکید دارند و در این مسیر از هیچ فرصتی برای ضربه زدن فروگذار نمی‌کنند. پیوستن به این لوایح تنها دست آنان را بازتر خواهد کرد.
راه درست، تقویت بنیان‌های استقلال ملی، گسترش همکاری‌های راهبردی با کشورهای همسو، توسعه دیپلماسی فعال در آسیا، آمریکای لاتین و آفریقا، و بهره‌گیری از ظرفیت‌های عظیم داخلی است. تجربه نشان داده که تنها با مقاومت هوشمندانه و ایستادگی در برابر فشارها می‌توان دشمن را به عقب راند.
ملت ایران بارها در طول تاریخ ثابت کرده‌اند که در برابر فشار و تهدید سر فرود نمی‌آورند. امروز نیز همانند گذشته، راه نجات کشور نه در امتیازدهی و اعتماد به دشمن، بلکه در اتکا به توان ملی و ایستادگی عزتمندانه است.