کد خبر: ۳۱۸۸۲۹
تاریخ انتشار : ۰۱ مهر ۱۴۰۴ - ۲۰:۰۹
«امید و شکست» خاطرات سال‌ها فعالیت اطلاعاتی- امنیتی یعقوب نیمرودی برای اسرائیل- 22

هواپیماهای جنگنده کفیر و دستگاه‌های آب‌شیرین‌کن

هنگامی که روابط تجاری و شخصی ما عمیق شدند، با کمال تعجب متوجه شدم که دایره دوستان یهودی او شامل اسرائیلی‌هایی در نقش‌های کلیدی هم می‌شود. یکی از آن‌ها دیب کیمحی مدیرکل سابق وزارت امورخارجه اسرائیل بود. 
خاشقجی هنگامی که کیمحی به عنوان رئیس واحد موساد در پاریس خدمت می‌کرد با او ملاقات کرد و با گذشت زمان رابطه قوی و دوستی واقعی بین آن‌ها ایجاد شد. خاشقجی برای من تعریف کرد که کیمحی به او پیشنهاد برقراری همکاری اطلاعاتی محرمانه بین اسرائیل و عربستان‌سعودی، با هدف ارتقاء گفت‌وگوی سیاسی محرمانه بین دو کشور را داده است.
خاشقجی گفت: «از دیب پرسیدم چه چیزی می‌تواند به ما پیشنهاد بدهد و او با لیست کمونیست‌های عرب که در مسکو آموزش دیده بودند و قصد داشتند برای تضعیف ثبات حکومت پادشاهی در ریاض فعالیت کنند پیش من آمد. به دیب قول دادم که این لیست را به شاهزاده فهد که [آن زمان] سرپرست پرونده سرویس امنیتی بود برسانم و این کار را انجام دادم. این اولین تماس بین اسرائیل و عربستان‌سعودی بود که به وسیله من برقرار شد.» با گذشت زمان گزارش‌هایی در روزنامه‌ها منتشر شدند که طبق آن‌ها، «سرویس اطلاعاتی اسرائیل به خاندان سلطنتی سعودی در اطلاع از خرابکاری‌ها علیه‌شان کمک کرد و این خرابکاری‌ها خنثی شدند». این نشانه آشکاری برای عربستان‌سعودی بود که اسرائیل خواستار ثبات این رژیم در عربستان‌سعودی و گفت‌وگوی سیاسی با اوست.
از خاشقجی پرسیدم آیا شاهزاده فهد که بعدها پادشاه عربستان شد، می‌دانست که منبع این اطلاعات موساد اسرائیل است؟ خاشقجی پاسخ داد: «هرگز به فهد دروغ نگفتم. قبلاً در سطح پایین‌تر طی دوره‌ای نه‌چندان کوتاه تبادل اطلاعات محدودی بین اسرائیل و عربستان‌سعودی صورت گرفته بود.»
پوشش بسیار محرمانه به حفظ این روابط آرام و جایگاه خاشقجی به عنوان واسطه کمک کرد. خاشقجی گفت: «خاندان سلطنتی به طور ویژه به هر خبری که آن‌ها را به اسرائیل پیوند می‌داد حساس بودند. تا زمانی که حرف‌ها در سکوت حفظ می‌شد، آن‌ها می‌توانستند با این قضیه در آرامش زندگی کنند»؛ به عبارت دیگر، هنگامی که من و دوستانم شویمر و رحویا با خاشقجی دوست شدیم، او به شخصی رابط بین ما و شاهزاده فهد و وزیر دفاع «سلطان [بن عبدالعزیز]» تبدیل شد. پس از آن تلاش‌های ما بر روی ملاقات شیمون پرز که وزیر دفاع در دولت اسحاق رابین بود با رهبران عربستان سعودی متمرکز شد. خاشقجی هر کاری انجام داد تا این اتفاق بیفتد، اما متأسفانه موفق به این کار نشد.
نوامبر 1977، کمتر از دو سال بعد از ملاقات با خاشقجی در پاریس، رئیس‌جمهور مصر «انور سادات»، با اعلام آمادگی خود برای آمدن به اورشلیم، هم اسرائیل، هم جهان عرب و هم حقیقتاً کل جهان را شگفت‌زده کرد. من شاهد تلاش‌های خاشقجی، دوست شخصی سادات برای آرام کردن موج خشم برانگیخته شده ضد او در کشورهای عرب از جمله عربستان‌سعودی، در پی اعلام قصدش برای آمدن به اورشلیم بودم. خاشقجی با شاهزاده فهد ملاقات کرد. به او گفت: «تو نمی‌توانی سادات را در منطقه تنها بگذاری. باید به او کمک کنی و حمایتت را از او توسعه دهی.» فهد از خاشقجی پرسید چه کمکی می‌تواند بکند و خاشقجی به او پیشنهاد کرد که حمایت خود را از طرح مصر به صورت غیرمستقیم از طریق مصاحبه‌ای که با روزنامه‌ای غربی انجام می‌دهد اظهار کند. فهد هم موافقت کرد. آن دو تصمیم گرفتند آرنو دو بورشگرایو، از خبرنگاران برجسته و سردبیران هفته‌نامه آمریکایی نیوزویک را به ریاض فرابخوانند. 
در جریان این مصاحبه فهد اظهارات مثبتی را نسبت به روند [سازش] سادات بیان کرد. هنگامی که اولین نسخه چاپی هفته‌نامه به ریاض رسید، خاشقجی بر روی این نسخه از فهد امضا گرفت و فوراً برای نشان دادن آن به سادات به قاهره پرواز کرد. رئیس‌جمهور مصر خرسند بود.
اما ناگهان اتفاقات طور دیگری و برخلاف این برنامه‌ریزی به انحراف کشیده شدند. این انحراف ناشی از پیام رسمی بود که سعودی‌ها همزمان با مصاحبه در نیوزویک منتشر کردند که در آن گفته شده بود مصر کشوری مستقل است و مجاز به فعالیت طبق علایق خود است. طبق گفته خاشقجی، قصد سعودی‌ها در مجموع، بیان کردن حمایت از رویکرد مصر نسبت به اسرائیل بود، اما سادات این پیام را به عنوان بیانیه‌ای منفی تفسیر کرد که مصر را برای روند متناقض با علایق عربی محکوم کرده بود. خاشقجی برای من تعریف کرد: «من به یاد دارم که سادات دیوانه شد. او به وضعیت روحی سختی دچار شد و پیام سعودی‌ها را که توسط یکی از دستیارانش به او نشان داده شده بود، پاره کرد. بیشتر از این نمی‌خواست در این مورد به من گوش کند. گفت: من تنها ادامه می‌دهم.»
 شکاف بین مصر و باقی جهان عرب، به جز سودان و عمان، پیرامون دیدار در اورشلیم، واقعیتی موجود بود؛ اما همان‌طور که دیده شد، خاشقجی از ادامه دادن مضایقه نکرد و برای پیوند شکاف بین قاهره و ریاض تلاش کرد.
 نوامبر 1977 جلسه مهمی در وزارت دفاع در تل‌آویو برگزار شد. آل شویمر،‌ هانک ‌گرینسپن و من به وزیر دفاع، ایزر وایزمن، درباره جلسه کاری جالب توجه که با خاشقجی داشتیم گزارش دادیم که در آن خاشقجی به ما گزارش داد که به درخواست اسرائیل پیامی را به شاهزاده فهد فرستاده درباره اینکه اسرائیل در حال مشاهده حمایت شدید عربستان‌سعودی از سازمان آزادی‌بخش فلسطین و بیانیه‌اش در حمایت از تأسیس کشور فلسطین است. 
پاسخ فهد به اسرائیل این بود که عربستان‌سعودی قصدی برای تأسیس کشور فلسطین در مرزهای کرانه باختری ندارد و حتی از خاشقجی خواست که با سادات رئیس‌جمهور مصر ملاقات کند و موضع عربستان‌سعودی در این موضوع را به او ارائه دهد.
در آن ملاقات آل شویمر و خاشقجی احتمالات انجام معامله فروش پنج هواپیمای جنگنده کفیر به تایوان را بررسی کردند، به طوری که این پول توسط منابع عربستان‌سعودی تحت پوشش کمک به نیازهای کشاورزی پرداخت شود. این بخش از معامله در نهایت به نتیجه رسید و تمام طرفینِ درگیر از آن منتفع شدند.
معامله دیگری که در آن جلسه مورد بحث بود فروش دانش و تجهیزات دو دستگاه آب‌شیرین‌کن بزرگِ ساختِ اسرائیل به سودان بود. به طور خلاصه، قرار بود من یک شرکت خارجی تأسیس کنم که توسط آن این تجهیزات فروخته شود. من و خاشقجی برای سرمایه‌گذاری در این پروژه هرکدام به مبلغ چهار میلیون دلار به عنوان پیش‌پرداخت به توافق رسیدیم. دستگاه‌های آب‌شیرین‌کن قرار بود طی یک سال در سودان نصب شوند. این تجهیزات از اسرائیل به [یک] کشور اسکاندیناوی و از آنجا با همراهی مهندسین و تکنیسین‌های اسکاندیناویایی به سودان انتقال داده می‌شدند. ارزش این معامله 
دو میلیون دلار بود و این پول از شرکت خاشقجی به عنوان هدیه به رئیس‌جمهور سودان جعفر نمیری داده شد.
 اواخر سال 1978، بعد از اجلاس کمپ‌دیوید با نخست‌وزیر اسرائیل مناخم بگین، خاشقجی را ملاقات کردیم. در این جلسه که به صورت کاملاً محرمانه در هتل «ریجنسی» در نیویورک برگزار شد، خاشقجی به بگین «یک ایده انقلابی» پیشنهاد کرد، به گفته او، بر طبق آن عربستان‌سعودی به اسرائیل کمکی به بزرگی صدمیلیارد دلار خواهد کرد، در عوض اینکه اسرائیل برای برافراشتن پرچم عربستان‌سعودی بر فراز مکان‌های مقدس اسلامی در اورشلیم موافقت کند. 
صحبت خاشقجی به صورت معمولی و با ملایمت گفته شد، اما مانند رعد و برق در روز روشن بر بگین فرود آمد. نخست‌وزیر اسرائیل خشمگین شد و فقط با تلاش بسیار توانست بر خودش مسلط شود و بر سر میهمانش فریاد نزند. «چنین پیشنهادی فقط می‌تواند از طرف نابودکنندگان اسرائیل باشد»، بگین بعد از این ملاقات به ما گفت که آشفته شده و نیاز به استراحت دارد.
 اورشلیم البته اسرائیلی باقی ماند. از ایده تبدیل آن به شهر بین‌المللی چیزی به دست نیامد. مناخم بگین حتی برای فکر کردن درباره این نظر خاشقجی آماده نبود و در ادامه سه ساعت درباره تاریخچه ملت یهودی، هولوکاست و یگانگی اورشلیم [عدم تقسیم بیت‌المقدس به شرقی و غربی] سخنرانی کرد. خاشقجی از این ملاقات نتیجه گرفت که «آموزنده بود و من را از ساعات زیادی مطالعه نجات داد...»