کد خبر: ۳۱۸۶۷۹
تاریخ انتشار : ۳۰ شهريور ۱۴۰۴ - ۲۱:۱۰
کیهان بررسی کرد

دیدار با ترامپ نسخه کودکانه غربگرایان برای اقتصاد ایران

سرویس سیاسی-
۲۲ سال مذاکره بی‌حاصل، خسارت‌های پیاپی برجام، و وتوی اخیر قطعنامه لغو تحریم‌ها در شورای امنیت بار دیگر نشان داد که نسخه‌های غربگرایان چیزی جز توهمات کودکانه و ساده‌لوحانه نیست. همان‌هایی که «امضای کری» را تضمین و برجام را راه‌حل مشکلات جهان می‌دانستند، امروز پس از یک دهه زیان و بی‌حاصلی، بازهم نسخه کرنش بیشتر را برای ملت ایران تجویز می‌کنند؛ نسخه‌ای که نتیجه‌ای جز گستاخ‌تر شدن دشمن و سنگین‌تر شدن هزینه‌های کشور ندارد.
28 شهریور ۱۴۰۴ را می‌توان نقطه پایانی بر یکی از پرهزینه‌ترین و بی‌حاصل‌ترین ماجراجویی‌های دیپلماتیک تاریخ ایران دانست؛ روزی که آمریکا، انگلستان و فرانسه با وتوی قطعنامه موسوم به «ادامه لغو تحریم‌ها» شورای امنیت سازمان ملل، رسماً مرگ برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ را اعلام کردند. این رویداد عملاً یکی از آخرین مراحل «اسنپ‌بک» بود؛ مکانیسمی که غرب از همان روز نخست برای گروگان گرفتن ایران طراحی کرده بود. مرگ رسمی برجام و پایان یافتن قطعنامه ۲۲۳۱، نه‌تنها نشان داد مسیر اعتمادسازی‌های یک‌طرفه تهران بی‌حاصل بوده، بلکه بار دیگر ثابت کرد که تئوری «کرنش در برابر غرب» هیچ دستاوردی جز تحقیر، فشار و زیاده‌خواهی دشمن ندارد.
با این همه، جریان غرب‌گرای داخلی که از سال ۱۳۸۲ تاکنون بارها نسخه‌های شکست‌خورده خود را به ملت ایران تحمیل کرده است، بار دیگر با اظهاراتی کودکانه و ساده‌لوحانه، نسخه تکراری «باید بیشتر امتیاز داد» را روی میز گذاشته است.
عقب‌نشینی‌های بی‌پایان؛ از ۱۳۸۲ تا ۱۴۰۴
تاریخ مذاکرات هسته‌ای ایران نشان می‌دهد که از اولین گفت‌وگوها و مذاکرات در سال ۱۳۸۲‌، تا برجام ۱۳۹۴ و همچنین تا توافق قاهره در شهریور 1404، در ۲۲ ساله دیپلماسی فرسایشی در این پرونده، دستاورد ملموسی نصیب ایران نشده است. دو سال گفت‌وگوهای حسن روحانی و تیم مذاکره‌کننده وی در دوران دولت اصلاحات جز صدور قطعنامه‌های پیاپی شورای حکام، طرح اتهام «محور شرارت» علیه ایران، و زمینه‌سازی برای فشارهای بعدی نتیجه‌ای نداشت.
روحانی در نامه‌ای تاریخی به محمد البرادعی دبیرکل وقت آژانس انرژی اتمی در پایان دولت اصلاحات‌، اعترافی صریح کرد: «ایران در ازای تمام اقدامات اعتمادساز، اگر نگوییم هیچ، ما‌به‌ازای بسیار اندکی دریافت کرد.» 
این جمله بهترین پاسخ از سوی یکی از عاملان اصلی 22 سال اسارت برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران در دست توافقات بی‌حاصل با غربی‌ها به طیف غرب‌گرایی است که امروز هم با بی‌شرمی تمام می‌خواهند همان نسخه شکست‌خورده را به ملت تحمیل کنند.
22 سال مذاکره بی‌حاصل
رکوردی جهانی  در تاریخ دیپلماسی
۲۲ سال مذاکره و اعتمادسازی‌های یک‌طرفه، و در مقابل، خیانت‌های مکرر غربی‌ها، به تنهائی یک رکورد در شکست دیپلماسی به شمار می‌آید. کدام عقل سلیمی می‌پذیرد که تالی منطقی عقب‌نشینی، اصلاح رفتار دشمن باشد؟ تجربه نشان داد هر عقب‌نشینی، دشمن را در زیاده‌خواهی گستاخ‌تر کرده است.
نگاهی به روند پرونده هسته‌ای ایران از سال ۱۳۸۲ تا امروز نشان می‌دهد که این موضوع به‌تنهایی به یک «رکورد تاریخی در شکست دیپلماسی» بدل شده است. بیش از دو دهه، جریان غرب‌گرا با وعده‌های توخالی اعتمادسازی و عقب‌نشینی‌های پیاپی، کشور را در مسیری فرسایشی گرفتار کرد. در این ۲۲ سال، ایران بارها اعتماد سازی‌ها و حسن نیت‌های بزرگ و راهبردی داد؛ از تعلیق غنی‌سازی تا پذیرش محدودیت‌های شدید در برجام. اما نتیجه چه بود؟ یک‌بار «محور شرارت» لقب گرفتیم، بار دیگر با سیل قطعنامه‌های شورای حکام و شورای امنیت مواجه شدیم، و نهایتاً همان توافقی که غربگرایان آن را «فتح‌الفتوح» معرفی می‌کردند، به دست خود غرب پاره شد. چنین سابقه‌ای نشان می‌دهد که 
۲۲ سال مذاکره بی‌حاصل نه تنها هیچ دستاوردی نداشته، بلکه به نوعی یک رکورد منفی در تاریخ دیپلماسی جهان محسوب می‌شود؛ رکوردی که باید درس عبرتی جدی برای امروز و فردای سیاست خارجی کشور 
باشد. رکوردی که دیپلمات‌های به اصطلاح متخصصی آن را به ثبت رساندند که کوچک‌ترین دستاوردی را در طی این 22 سال به دست نیاوردند، دیپلمات‌هایی که هیچ‌گاه در مورد بی‌دستاوردی و شکست‌های مکرر ایران در عرصه دیپلماسی مورد بازخواست قرار نگرفته‌اند و هنوز هم به شکل وقیحانه‌ای خود را یگانه دانشمندان روابط بین‌الملل و دیپلماسی معرفی می‌کنند.
نسخه‌های کودکانه غربگرایان
از «سلام علیک» تا «تماس با یهودیان نیویورک»
پس از وتوی اخیر در شورای امنیت، بار دیگر شاهد بودیم که غربگرایان داخلی همان نسخه‌های کودکانه و ساده‌لوحانه همیشگی خود را تکرار کردند. علی مطهری در اظهارنظری عجیب گفت: «اگر ترامپ درخواست ملاقات با پزشکیان را داشت، به رغم نفاق و دروغگویی‌اش، رئیس‌جمهور ما به خاطر منافع ملت بپذیرد. کیش شخصیت ترامپ و اینکه می‌خواهد همه چیز را به نام خود تمام کند، ممکن است به سود ایران تمام شود.»
محمود سریع‌القلم، نظریه‌پرداز جریان تسلیم، یک گام جلوتر رفت و پیشنهاد داد: «به جای مذاکره با آمریکا و اروپا، باید با یهودیان نیویورک تماس گرفت و به آنها اطمینان داد که ایران دنبال نابودی اسرائیل نیست!»
مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران، نیز سال‌ها قبل گفته بود: «روحانی اگر حاضر می‌شد با ترامپ سلام علیک کند، تمام تحریم‌ها برداشته می‌شد!» ابطحی هم در آستانه سفر رئیس‌جمهور ایران به نیویورک گفته بود: «رئیس‌جمهور قبل از سفر به نیویورک مجوزهای لازم را برای گفت‌وگوهای سطح بالا اخذ کند.»
کرباسچی هم اخیراً در اظهارنظری ساختارشکنانه مدعی شد: «پزشکیان در این یک‌سال بهتر از هرکس دیگری متوجه شده که شرایط کشور از لحاظ اجتماعی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی ناگوارتر از سال ۶۷ است. امروز هم آقای پزشکیان باید نقشی که مرحوم‌ هاشمی داشتند را ایفا کند و خدمت رهبری برود و اختیار کامل بگیرد و حتی آن شهامت ‌هاشمی را هم داشته باشد که بگوید من را محاکمه و اعدام کنید.»
این اظهارات نه‌تنها نشان‌دهنده بیگانگی این طیف با واقعیت‌های سیاست بین‌الملل است، بلکه بار دیگر ثابت می‌کند که غربگرایان هنوز هم ساده‌ترین و ابتدائی‌ترین راهکارها، یعنی «سلام علیک»، «تماس تلفنی»، و «اطمینان دادن به صهیونیست‌ها» را به‌عنوان نسخه‌های اقتصادی و سیاسی برای ملت ایران تجویز می‌کنند.
این طیف تا حدی مجنون وار خود را در برابر آمریکا حقیر می‌بینند که احتمالا حتی حاضر به این هستند که طبق دستورالعمل سال گذشته ترامپ‌، نشیمنگاه وی را نیز ببوسند.
دیدار با ترامپ؛ تشکر از دشمن؟
اینکه پس از همه اقدامات خصمانه ترامپ در دور نخست ریاست‌جمهوری‌اش ـ از تحریم‌های حداکثری و تهدیدهای مکرر تا خروج یکجانبه از برجام ـ هنوز عده‌ای در داخل دم از «مذاکره با ترامپ» می‌زنند، به‌ خودی خود نشانه‌ای روشن از عمق ساده‌لوحی این جریان 
است. 
اما فاجعه وقتی آشکارتر می‌شود که به چند ماه گذشته از دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ نگاه کنیم: از اعمال تحریم‌های جدید علیه ایران، تا مشارکت آشکار در جنگ رژیم صهیونیستی علیه کشورمان، و حتی حملات مستقیم به تأسیسات هسته‌ای در فردو، نطنز و اصفهان. در چنین شرایطی، پیشنهاد دیدار و گفت‌وگو با ترامپ نه‌تنها اقدامی نابخردانه بلکه درواقع نوعی «تشکر و قدردانی» از دشمنی‌های او تعبیر 
خواهد شد.
آیا در قاموس دیپلماسی عزتمندانه، می‌توان با کسی پای میز نشست که به‌طور مستقیم در جنگ علیه ملت ایران شریک بوده و زیرساخت‌های حیاتی کشور را هدف قرار داده است؟ و هنوز هم تهدیدات خود را تکرار می‌کند، چنین نسخه‌ای، نه‌تنها بی‌منطقی مطلق است، بلکه معنایی جز ارسال پیام ضعف به دشمن ندارد؛ پیامی که بی‌تردید آمریکا و متحدانش آن را چراغ سبز برای تشدید خصومت‌های خود تلقی 
خواهند کرد.
 امضای کری، تضمین بی‌سرانجام
یکی از عجیب‌ترین و در عین حال تلخ‌ترین فصول برجام، باور کودکانه و ساده‌لوحانه برخی چهره‌های غربگرا بود که می‌گفتند «امضای کری تضمین است»! همین جریان با تبلیغاتی سنگین، برجام را نه‌تنها راه‌حل تمام مشکلات کشور بلکه حتی چاره «مشکلات کرات دیگر» معرفی می‌کردند. حالا با گذشت نزدیک به یک دهه، نه‌تنها هیچ یک از آن وعده‌ها محقق نشده، بلکه اقتصاد کشور در بسیاری از بخش‌ها متحمل خسارت‌های عمیق شد، صنعت هسته‌ای برای سال‌ها عقب نگه داشته شد و در مقابل، آمریکا و اروپا هر بار حلقه تحریم‌ها را تنگ‌تر کردند. ثمره برجام و 2231 جز تحریم‌های چندین برابری نسبت به دوران پیش از برجام و قطعنامه‌های شورای امنیت بود.
قطعنامه‌های 1929 و پنج قطعنامه قبل از آن هیچ‌گاه نتوانست فروش نفت ایران را به کمتر از یک میلیون و 200 هزار بشکه در روز برساند ولی در دورانی که صنعت هسته‌ای ایران و ابزارهای قدرت‌ساز آن از جمله راکتور آب سنگین اراک و 14000 سانتریفیوژ فدای برجام شد، نه این توافق و نه قطعنامه 2231 نتوانست جلوی تحریم‌های حداکثری آمریکا را بگیرد و دولت حسن روحانی کشور را در با پایین‌ترین میزان فروش نفت 200 هزار بشکه در روز به دولت سیزدهم تحویل داد.
صورت‌حسابی که ملت باید بپردازند
سؤال اساسی اینجاست: افرادی که چنین فریبکارانه از «تضمین امضای کری» سخن گفتند و ساده‌لوحانه امید بستند که توافق با غرب معجزه خواهد کرد، با چه رویی امروز باز هم نسخه کرنش بیشتر را تجویز می‌کنند؟ ملت ایران تا چند سال دیگر باید تاوان سیاست‌های کودکانه و بی‌حاصل این جریان را بدهد؟ تجربه تاریخی نشان داده است که خسارت‌های عقب‌نشینی‌های دیپلماتیک تنها به امروز ختم نمی‌شود و سال‌ها آثار خود را بر اقتصاد و امنیت کشور 
می‌گذارد.
واقعیت این است که حتی در همین چند ماه اخیر، ایران بیشترین سطح از اعتمادسازی و خویشتنداری را نشان داد؛ با وجود حملات آشکار به منافع کشور، با وجود ترور و خرابکاری‌های مکرر، با وجود موج سنگین جنگ روانی و تحریم‌های جدید، ایران همچنان دست به اقدامات تلافی‌جویانه‌ای نزد و مذاکره را باز گذاشت. نتیجه چه شد؟ آیا آمریکا و اروپا کوچک‌ترین نشانه‌ای از تغییر رفتار نشان دادند؟ برعکس، آنان گستاخ‌تر شدند، تحریم‌های جدید را وضع کردند، قطعنامه‌های خصمانه را پیگیری کردند و حتی در سازمان‌های بین‌المللی علیه ایران فعال‌تر شدند.
این تجربه اخیر نشان داد که مسیر اعتمادسازی یک‌طرفه پایان ندارد و دشمن هر بار از آن به ‌عنوان سکوی پرشی برای فشار بیشتر استفاده می‌کند. کدام عقل سلیم می‌تواند تضمین دهد که اگر امروز باز هم عقب‌نشینی کنیم، غرب دست از دشمنی برخواهد داشت؟ همه شواهد می‌گویند که برعکس، عقب‌نشینی ایران تنها آنان را مصمم‌تر خواهد کرد. پس تداوم نسخه‌های غربگرایانه چیزی جز افزودن بر بار سنگین خسارت‌های ملت ایران در سال‌های آینده 
نخواهد بود.
اگر زودتر از NPT خارج می‌شدیم
یکی از بزرگ‌ترین خطاهای جریان ساده‌لوح غربگرا، اصرار بر باقی ماندن در معاهداتی است که کوچک‌ترین ضمانتی برای ایران ایجاد نمی‌کنند. اگر در همان دوران جنگ تحمیلی یا حتی پس از آغاز بازی خطرناک «مکانیسم ماشه»، ایران نامه خروج از NPT را فعال می‌کرد، در بازه ۹۰ روزه خروج (که در پایان شهریور 1404 به پایان می‌رسید) می‌توانست از این ابزار به‌ عنوان اهرم فشار استفاده کند و غربی‌ها را وادار به اصلاح رفتار خود نماید.
اما مذاکره با اروپایی‌هایی که حتی حاضر به محکوم کردن حمله به تاسیسات ایران نشدند، توافق با گروسی و آژانسی که بارها جانب دشمنان ایران را گرفت و هیچ‌گاه حملات به تاسیسات تحت نظارت خود را محکوم نکرد، و اصرار به گفت‌وگو با آمریکا، همه و همه هیچ دستاوردی جز تشدید فشارها نداشت.
دریای عقب‌نشینی پایان ندارد
امروز، پس از مرگ رسمی برجام و پایان قطعنامه ۲۲۳۱، ملت ایران بار دیگر شاهد است که جریان غربگرا همچنان روی همان نسخه‌های کودکانه پافشاری می‌کند. این طیف حتی یک‌بار حاضر نشده از تجربه‌های شکست‌خورده خود درس بگیرد.
این واقعیت تلخ است که ۲۲ سال مذاکره بی‌حاصل، کشور را از ظرفیت‌های عظیم داخلی و منطقه‌ای بازداشت، فرصت‌های بزرگ اقتصادی با شرق و همسایگان را هدر داد، و دشمن را گستاخ‌تر کرد. پایان این مسیر، چیزی جز تحقیر و خسارت نیست.
اکنون باید پرسید: تا کی باید بازی کودکانه «سلام علیک» و «تماس با یهودیان نیویورک» را جدی گرفت؟ تا کی باید نسخه‌های شکست‌خورده‌ای که بارها کشور را به بن‌بست کشانده‌اند، دوباره به‌ عنوان راه‌حل مطرح شوند؟
امروز ملت ایران بیش از هر زمان دیگر می‌دانند که دنیای عقب‌نشینی پایان ندارد. تنها راه، مقاومت فعال، اتکا به ظرفیت‌های داخلی و پیگیری دیپلماسی متوازن با قدرت‌های مستقل است. غربگرایان اگر اندکی صداقت داشته باشند، باید اعتراف کنند که نسخه‌هایشان نه‌تنها کودکانه، بلکه خیانت به آینده ملت ایران
 است.