کد خبر: ۳۱۸۶۱۵
تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱۴۰۴ - ۲۰:۱۹
سعدالله زارعی:

ارتش مشترک اسلامی می‌تواند تهدید اسرائیل را مهار کند

تحلیلگر مسائل بین‌الملل گفت: در کنار بیانیه دوحه، طرح بحثِ ایجاد یک ارتش مشترک اسلامی می‌تواند به‌عنوان یک گزینه مطرح شود؛ ولو اینکه به نتیجه عملی نرسد، اما صرفِ طرح آن می‌تواند برای اسرائیل هراس‌آور باشد و مانع اقدامات تجاوزکارانه بعدی رژیم صهیونیستی گردد.
سعدالله زارعی، تحلیلگر مسائل بین‌الملل، در گفت‌وگویی با فارس محورهای کلیدی تحولات اخیر منطقه مورد بررسی قرار داد. از جمله موضوعاتی که در این مصاحبه مطرح شد می‌توان به سفر منطقه‌ای علی لاریجانی به عربستان‌، حمله رژیم صهیونیستی به قطر، نشست اضطراری سازمان همکاری اسلامی در دوحه و طرح دو دولتی فرانسه و عربستان و توافق ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اشاره کرد.
حمله اسرائیل به قطر؛ نشانه آشفتگی، نه قدرت
زارعی در پاسخ به سؤالی درباره ابعاد مختلف حمله اسرائیل به قطر اظهار داشت: حمله رژیم صهیونیستی به قطر به‌درستی محل سؤال، تردید و شبهه است. چگونه ممکن است اسرائیل به کشوری حمله کند که عملاً پایگاه اصلی آمریکا در منطقه به شمار می‌آید؟ قطر سال‌هاست در شرایط قرنطینه و وابستگی کامل به آمریکا قرار دارد و مهم‌ترین پایگاه هوائی این کشور در منطقه، یعنی العُدید، در خاک قطر مستقر است. بنابراین حمله به قطر به نوعی حمله به پایگاه آمریکا نیز تلقی می‌شود و این موضوع پرسش‌های جدی درباره انگیزه و منطق چنین اقدامی برمی‌انگیزد.
وی افزود: برخی تحلیلگران معتقدند این حادثه نشان‌دهنده ناتوانی اسرائیل در ایجاد هماهنگی میان سیاست‌های داخلی خود و مناسبات راهبردی با آمریکا است. به همین دلیل، این حمله نه نشانه قدرت، بلکه بیشتر بیانگر آشفتگی و عدم انسجام در تصمیم‌گیری‌های تل‌آویو است.
این کارشناس مسائل بین‌الملل خاطرنشان کرد: در عین حال، باید به یک واقعیت تلخ توجه داشت هیچ کشوری در منطقه از حملات احتمالی اسرائیل در امان نیست. چه ایران باشد، چه قطر، ترکیه، عربستان سعودی، لبنان یا سوریه، همه می‌توانند در معرض تهدید قرار گیرند. ممکن است همین فردا نقطه‌ای در ترکیه هدف قرار گیرد. اما تأکید می‌کنم این گستره تهدید به هیچ‌وجه به معنای اقتدار اسرائیل نیست.
 اجلاس دوحه؛ محکومیت اسرائیل کافی نیست ضرورت اقدام عملی
وی در پاسخ به سؤالی درباره خروجی اجلاس اضطراری سازمان همکاری اسلامی گفت: اجلاس دو روزه دوحه که با حضور سران کشورهای اسلامی و عربی و در فاصله کوتاهی پس از حمله رژیم صهیونیستی به قطر برگزار شد، در واقع واکنشی جمعی و لازم به تجاوز اسرائیل بود. با توجه به بافت سیاسی و شرایط حاکم بر کشورهای عربی و اسلامی، بیش از آنچه در این نشست رخ داد یعنی محکومیت و اعلام موضع انتظار نمی‌رفت و همین میزان هم تحقق پیدا کرد.
اما پرسش اساسی این است که آیا چنین موضع‌گیری‌هایی کفایت می‌کند؟ پاسخ قطعاً منفی است. آنچه می‌توانست این فضا را تغییر دهد، اقدام عملی و تعهد مشترک بود. برای نمونه اگر دولت‌های اسلامی در قالب یک میثاق جمعی اعلام می‌کردند که حمله به هر یک از کشورهای اسلامی معادل حمله به همه آنهاست، این موضع نه‌تنها امنیتی جمعی برای جهان اسلام ایجاد می‌کرد، بلکه به‌طور کلی می‌توانست همه کشورهای اسلامی را در برابر هر نوع تهدید خارجی مصون بدارد.
متأسفانه چنین اقدامی صورت نگرفت و دلیل اصلی آن نیز فشار و مانع‌تراشی آمریکا بود. واشنگتن اجازه نمی‌دهد کشورهای اسلامی به چنین پیمان‌های بازدارنده و حیاتی دست یابند. در کنار این، حتی طرح بحثِ ابتکار ایجاد یک ارتش مشترک اسلامی می‌تواند به‌عنوان یک گزینه مطرح شود؛ ولو اینکه به نتیجه عملی نرسد، اما صرفِ طرح آن می‌تواند برای اسرائیل هراس‌آور باشد و مانع اقدامات تجاوزکارانه بعدی رژیم صهیونیستی گردد.
توافق قاهره ایران و آژانس
 روایت رسانه‌ای و واقعیت مستند
موضوع دیگری که این روزها بسیار مورد توجه قرار گرفته، توافق قاهره میان ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است. پرسش اصلی اینجاست که ارزیابی شما از این توافق چیست؟ این توافق چه دستاوردهایی برای ایران به همراه داشته و چه پیام‌هایی را برای سایر کشورها مخابره می‌کند که چنین تفاهمی میان تهران و آژانس حاصل شده است؟
ما دو نوع روایت می‌توانیم از آنچه در قاهره میان آقای عراقچی و آقای گروسی امضا شد، داشته باشیم. روایت نخست، همان روایتی است که به‌طور رسمی اعلام شده است؛ روایت دوم، مبتنی بر سند است؛ یعنی همان چیزی که واقعاً امضا شده و وجود خارجی دارد و مبنای یک سلسله اقدامات در آینده خواهد بود.
آنچه که در بیانات آمده، موضوعی عادی و در ادامه روندهایی است که پیش‌تر نیز وجود داشته و چیز خاصی نیست. همه امور نیز مشروط است که چه کاری آن‌ها انجام دهند یا چه کاری که آن‌ها انجام ندهند تا در مقابلش ایران چه تعهداتی داشته باشد. یک بیان رسمی وجود دارد که تنزل می‌دهد آن چیزی که امضا شده با این هدف‌گذاری که حساسیت‌ها را کم کند و مسیر را برای پیش بردن آن چیزی که امضا شده را هموار کند. یک روایتی است که شاهدش هستیم و می‌بینیم از رسانه‌ها این روایت به صورت برجسته روایت شدهاست.
اما روایت سندی و مستند وجود دارد؛ واقعیت این است که چیزی امضا شده و متنی رسمی موجود است. مذاکرات مقدماتی و رفت‌وآمدهای متعدد انجام شد و یک تبادل متنی میان طرفین صورت گرفت. معاون پادمان آژانس انرژی اتمی به ایران آمد و گفت‌وگوهایی انجام شد که منجر به توافقاتی شد. سپس ایران یک «مدالیتی» برای آژانس ارسال کرد، اما آژانس آن را کنار گذاشت و نسخه‌ای متفاوت از مدالیتی را در تاریخ ۳۱ مرداد منتشر کرد. پس از آن، ایران یک متن اصلاحی یا درخواست اصلاحی ارائه کرد که در مذاکرات ۱۴ و ۱۵ شهریور در وین مورد بررسی قرار گرفت.
در این بیانیه یا همان مدالیتی، تغییراتی اعمال شده است. کشورهای عضو آژانس، به‌ویژه سه کشور اروپایی که بیانیه به نام آنها منتشر شد، خواستار بازرسی از تاسیسات ایران شده‌اند. طبق این درخواست، از هر تاسیسات دو بازرس اعزام می‌شود و ایران موظف است وضعیت مراکزی را که در طول جنگ مورد حمله قرار گرفته‌اند شامل فردو، اصفهان و نطنز گزارش دهد؛ یعنی موجودی مواد، میزان آسیب‌دیدگی و شرایط فعلی آن‌ها. همچنین ایران موظف است این مواد را به مکانی منتقل کند که مورد پذیرش آژانس باشد تا آژانس دسترسی لازم را داشته باشد. تمامی این اقدامات باید تا پایان سال ۲۰۲۵، یعنی طی حدود سه و نیم ماه آینده، انجام شود.
در مقابل، کشورهای اروپایی هیچ تعهدی نپذیرفته‌اند. برای مثال، هیچ اشاره‌ای به مکانیسم «اسنپ‌بک» نشده است؛ متن بیانیه هیچ محدودیتی برای فعال شدن اسنپ‌بک در این دوره تعیین نکرده است.
در واقع، ایران با امضای این توافق عملاً تاریخ اجرای قطعنامه ۲۶ مهر که به ضرر کشور بود را به تعویق انداخته و تعهدات خود را برای شش ماه تمدید کرده است، در حالی که هیچ تضمینی برای جلوگیری از اسنپ‌بک دریافت نکرده است. این واقعیتی است که در متن امضا شده موجود است، اما در داخل کشور اغلب به شکل دیگری روایت می‌شود. 
درخصوص بخش «عدم اقدام خصمانه علیه ایران» باید گفت که در متن بیانیه تقریباً هیچ محتوای عملی یا تعهدی وجود ندارد. هیچ اشاره‌ای به این نشده که اقدامات گذشته خصمانه بوده یا اینکه طرف مقابل حق ندارد اقدامات خصمانه‌ای علیه ایران انجام دهد.
این واقعیت که اسرائیل دارای قدرت نظامی است و مردم غزه در شرایط دشواری قرار دارند، باعث نمی‌شود که برد و باخت را بتوان تنها بر اساس توان نظامی تعیین کرد؛ افکار عمومی، وجدان انسانی و باور جهانی نقش تعیین‌کننده دارند. حتی در دانشگاه کلمبیا، مرکز تربیت دولتمردان آمریکایی، دانشجویان حاضرند علیه اسرائیل اقدام کنند حتی با خطر اخراج، که نشان‌دهنده جایگاه مقاومت در وجدان عمومی است.
در این صحنه، اسرائیل بازنده اصلی است و این بازندگی کوتاه‌مدت نیست. رژیم صهیونیستی از شکست در افکار عمومی نمی‌تواند کمر راست کند و خود می‌داند که دیگر توجیهی برای بقای خود در سطح بین‌المللی ندارد. به همین دلیل، اقدامات دیوانه‌وار مانند حمله به قطر کشوری که دشمنی با اسرائیل ندارد و عملاً تحت کنترل آمریکا است نمونه‌ای از رفتار غیرمنطقی این رژیم است. این رفتار نشان می‌دهد که تصمیم‌گیران اسرائیلی بر مشاعر خود تسلط ندارند و قادر به مدیریت اوضاع در چارچوب قابل قبول نیستند.
از ظاهر تا باطن جهان؛ 
هفت اکتبر و تغییر نقشه قدرت جهانی
نکته مهم این است که تحولات در سطح بین‌المللی دو وجه دارند: یک ظاهر و یک باطن. ظاهر، همان جنگ‌ها، درگیری‌ها، ادعاهای بزرگ و تهدیدات است که چشم‌ها را جلب می‌کند، اما باطن حقیقی آن در متن جوامع، اقتصاد، سیاست، فرهنگ، امنیت، فناوری و سایر حوزه‌ها جریان پیدا می‌کند و دارای مفهوم تمدنی است. آنچه معمولاً کمتر دیده می‌شود، همین تحولات زیرپوستی است که اثرات عمیق و ماندگار دارند.
اگر به جریان پس از جنگ هفت اکتبر غزه نگاه کنیم، می‌بینیم جهان به شکل دیگری درآمده است. منطق مراکز حکمرانی در دنیا تغییر کرده و خروجی‌ها و تصمیمات آن‌ها متفاوت شده است. این تغییرات نشان می‌دهد که مفهوم مقاومت و ایستادگی در برابر آمریکا، اسرائیل و متحدانشان در سطح جهانی گسترش یافته است. این گسترش تنها در سطح افکار عمومی نیست، بلکه در حوزه نخبگان و حتی میان دولت‌ها نیز مشاهده می‌شود.
بنابراین، جهان آینده جهانی خواهد بود که در آن مقاومت و ایستادگی جایگاه بالاتر و موقعیت بهتری در تمامی عرصه‌ها پیدا خواهد کرد.