دشمن همان دشمن و جنگ همان جنگ است (یادداشت روز)
کمتر از 20 ماه از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که صدام رئیسجمهور دیکتاتور عراق در صفحه تلویزیون بغداد ظاهر شد و در مقابل میلیونها بیننده، پیمان ۱۹۷۵ الجزایر را پاره کرد و در نطقی، مدعی مالکیت مطلق کشورش بر اروندرود شد. چند روز بعد از این سخنرانی بود که در ساعت ۱۲ ظهر روز
۳۱ شهریور ۱۳۵۹ مرکز فرماندهی جنگ عراق دستور پرواز ۱۹۲ بمبافکن و جنگنده را برای حمله به فرودگاههای ایران صادر کرد. ۲۰ دقیقه بعد، صدام در حالی که یک چفیه قرمز به سر داشت و نوار فشنگ دور کمرش بسته بود، وارد اتاق عملیات جنگ شد. «عدنان خیرالله» وزیر جنگ عراق در گزارشی به او اعلام کرد: «سرور من، جوانها ۲۰ دقیقه قبل پرواز کردند» و صدام پاسخ داد: «نیم ساعت بعد کمر ایران را خواهند شکست!» بعدها که عدنان خیرالله پس از یکبار نجات از سوءقصد، بار دیگر مورد سوء قصد صدام قرار گرفت و در سال ۱۹۸۹ (1367 ) زمانی که شکست 8 سال جنگ با رزمندگان ایرانی را در چشمان سربازان خود میدید و هلیکوپترش در حال سقوط بود، شاید بارها برای جنگی که خبر شروع آن را با اشتیاق در جلسه اتاق جنگ به صدام داده بود خود را سرزنش کرده باشد.
جنگ تحمیلی و دفاع مقدس 8 ساله ملت ایران سراسر درس بود و نکات آموزنده که اگر این نکات درس آموز نبود یقینا آن شناختی که امروز نسبت به دشمن وجود دارد، هیچگاه بهوجود نمیآمد. امروز دیگر هیچ کس این باور را ندارد که ما در جنگ تحمیلی 8 ساله تنها با یک کشور میجنگیدیم. جنگ 12روزه با رژیم صهیونیستی و همراهی همه کشورها از آمریکا گرفته تا «ناتو» و برخی کشورهای اروپایی و عربی ثابت کرد که کمک بیش از 30 کشور به صدام در جنگ تحمیلی واقعیتی انکارناپذیر بوده است. چند نکته اساسی در دو جنگ 8 ساله و 12 روزه وجود دارد که توجه به آنها برای تشخیص راه صواب از ناصواب برای نسل امروز که جنگ تحمیلی 8 ساله را درک نکرده و با جنگ 12 روزه رژیم صهیونیستی مواجه شدهاند، درس آموز است.
1- کارفرمای اصلی هر دو جنگ عوامل خارجی و فرامنطقهای بودند و صدام در جنگ 8 ساله مورد حمایت بلوک شرق و غرب و نتانیاهو در جنگ 12 روزه، مورد حمایت آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان بودند و تا آخرین لحظات پایان جنگ، از پشتیبانیهای مالی و نظامی این کشورها برخوردار بود. در جنگ تحمیلی 8ساله، صدام، مامور به تحمیل چنین جنگی به ایران شد و بلوکهای شرق و غرب، در اتحادی بیسابقه وظیفه تامین تسلیحاتی و پشتیبانی همهجانبه از رژیم صدام را برعهده داشتند. اما دیدیم که آمریکا و اروپاییها برخلاف حمایتهای نظامی و اطلاعاتی بیسابقه از صدام، در دستیابی به اهداف خود در جنگ تحمیلی ناکام ماندند. اما با گذشت 37 سال از جنگ تحمیلی اول، آمریکاییها از آن شکست درس نگرفتند و به دنبال تحمیل جنگ دیگری به ایران افتادند که این بار روح پلید صدام در کالبد نتانیاهو دمیدن گرفت و با شکستی به مراتب خفت بارتر از جنگ اول روبهرو شدند.
2- در هر دو جنگ، دشمن غربی به سد محکم ملت ایران برخورد کرد. سدی که حاصل انسجام، وحدت و همدلی مردمی است که به لحاظ فرهنگی و تمدنی، تفاوت فاحشی با سایر ملتهای شرق و غرب دارند. از عوامل مهم در پیروزی ایران در دفاع مقدس، حضور ملت پشت سر رهبری و حضور در میدان نبرد بود. از همان آغازین روزهای جنگ تحمیلی با وجود آنکه هنوز ساختارهای جدید نظامی در کشور بدرستی شکل نگرفته بود، جوانان این کشور فوج فوج با کمترین و ابتدائیترین ادوات نظامی خود را به مناطق عملیاتی رساندند و در مقابل دشمن بعثی همچون کوه ایستادند و خواب دشمن در اشغال یک هفتهای تهران را آشفته کردند. این واقعیت را نباید نادیده گرفت که اگر مردم در این دفاع حضور نداشتند، دفاع مقدس هشت ساله هیچگاه به پیروزی نمیرسید.
این مسئله در دفاع مقدس 12 روزه ملت ایران نیز به وضوح دیده میشود. به طوری که یکی از پیش فرضهای نتانیاهو برای حمله به جمهوری اسلامی ایران، توهّم همراهی مردم ایران با این تجاوزگری بود. اغتشاشات 1401 و ظهور جنبش ساختگی «زن،زندگی،آزادی»، این امید را در دل دشمن به وجود آورده بود که میتوان با استفاده از اختلافات و دوقطبیهای کاذب وگسلهای اجتماعی، فروپاشی ایران از درون را شاهد شد. دشمن بعد از 37 سال از جنگ تحمیلی 8 ساله به این جمعبندی رسیده بود که با تغییر ذائقه سیاسی و اجتماعی مردم بهویژه جوانان ایرانی، میتواند با یک جنگ چند روزه و حتی چند ساعته، بر ملتی که از نگاه غلط آنها از حمایت نظام سیاسی خود خسته شدهاند، فائق آید. اما دیدیم که بعد از جنگ 12 روزه، نشریه آمریکایی «فارین پالیسی» در ارزیابی مهمترین اثر این جنگ مینویسد: « مهمترین و ماندگارترین اثر جنگ 12 روزه تغییر دیدگاه جوانانی است که بعد از انقلاب و در دنیای اینترنت و اثرگذاری رسانههای غربی به دنیا آمدهاند و در این سالها از باورهای جمهوری اسلامی فاصله گرفتند. اما این نسل پس از جنگ رژیم صهیونی علیه جمهوری اسلامی نسبت به غرب تجدیدنظر کرده و به گفتمان مقاومت ایمان آورده و میگویند: باید برنامه موشکی، نیروهای منطقهای و گفتمان مقاومت را قویتر کرد تا ایران، مستقل و مقتدر باقی بماند.»
از این رو میتوان گفت که یکی از مؤلفههای مهم پیروزی در جنگ 12 روزه با رژیم جعلی صهیونیستی، انسجام ملی شکل گرفته در کشور بود. این همان نسخه بیبدیلی است که با جنگ تحمیلی 8 ساله شکل گرفته بود و در تار و پود نسل به نسل این ملت ریشه دوانده و دشمنان امروز و دیروز ملت ایران از درک آن غافل هستند.
3- نکته بسیار مهم دیگر اینکه در هر دو جنگ، مدیریت امامین انقلاب بیمانند بوده است. در دفاع مقدس 8 ساله، حضرت امام (ره)، با وجود مشکلات عدیدهای که در آن مقطع کشور درگیر آن بود همچون؛ ترورها، تجزیهطلبیها، اختلافات داخلی و... به نحو شایستهای جنگ را مدیریت کردند و در روز اول جنگ با این جمله آرامش بخش که «دیوانهای آمد و سنگی انداخت و رفت» حرکت دشمن را در مقابل قدرت مقابله نظام در برابر رفتار تجاوزگرانه صدام تخفیف دادند و پس از آن هم جنگ را فرماندهی و مدیریت کردند. این وضعیت در جنگ تحمیلی 12 روزه نیز با مدیریت مقام معظم رهبری و بازسازی ساختار قدرت و جایگزینی فرماندهان عالی نظامی، توانست پیام قدرت به طرف مقابل داده و جمهوری اسلامی را در نهایت با برتری حملات موشکی، پیروز میدان کند. رهبر حکیم انقلاب در سه پیام تصویری خود خطاب به ملت ایران، ضمن ایجاد روحیه و امید به ملت، این وعده را دادند که رژیم اشتباه بزرگی کرد و عواقب آن، او را بیچاره خواهد کرد. معظمله با مدیریت و صلابت حیدری خویش و انتصاب سریع فرماندهان، پیام بشارت مبنی بر عدم تسلیم در برابر دشمن، وعده بیچاره کردن رژیم صهیونیستی و پاسخ فوری و بهنگام و قوی به دشمن تجاوزگر و تأکید بر کلیدواژه «ایران» را تا آنجا که در مراسم عزای سالار شهیدان از مداح مراسم میخواهند که سرود
(ای ایران را بخوان) پیام انسجام ملی در برابر دشمن را برجسته کردند.
4- در جنگ تحمیلی 8 ساله، جمهوری اسلامی در پایینترین سطح فناوریهای نظامی قرار داشت به طوری که با واردات سیم خاردار که یکی از مصارف آن نظامی است هم مخالفت کرده و مانع خرید آن میشدند و ایران برای تأمین برخی از تسلیحات سبک نظامی، به شدت وابسته به بازار سیاه و کشورهای خارجی بود. در میانه جنگ 8 ساله جوانان همین کشور در کارگاههای برخی دانشگاهها اقدام به ساخت گلوله «آرپیجی» میکردند و در تولید اولیه با انحراف چند درجهای این گلولهها نمیتوانست به هدف اثابت کند ولی بعدها همین جوانان، نه تنها گلوله آرپیجی، بلکه اقدام به تولید موشکهای بالستیک نقطهزن کردند تا جایی که در جنگ 12 روزه، ایران با تکیه بر توان موشکی و پهپادی خود، به یک قدرت بازدارنده فعال تبدیل شد. این توان به جمهوری اسلامی ایران اجازه داد تا به جای درگیر شدن در یک جنگ فرسایشی، به صورت دقیق، مراکز حساس و راهبردی دشمن صهیونیستی را مورد هدف قرار داده و او را وادار به عقبنشینی و تسلیم در برابر اراده ملت ایران کند.
5- درجنگ تحمیلی اول، با وجود اینکه از همان روز اول روشن بود که کدام کشور شروعکننده حمله و آغازگر جنگ بوده، 8 سال طول کشید تا متجاوز شناسایی و معرفی شود و دلیل آن اتحاد نامقدس شرق و غرب در حمله به ایران و حمایت از صدام بود ولی در دفاع مقدس 12 روزه همه دنیا فهمید که متجاوز رژیم جعلی صهیونیستی است و مردم بسیاری از کشورهای دنیا علیه تجاوزگری رژیم صهیونیستی به خیابانها آمدند و خواستار توقف جنگ شدند و سازمان ملل، رژیم متجاوز اسرائیل را محکوم کرد و افکار عمومی جهان در برابر این تجاوز موضع گرفتند.
6- امروز کاملا روشن شده که دشمن، همان دشمن دهه 60 و جنگ هم با همه پیچیدگیهایش همان جنگ دهه 60 است و فقط یک راهبرد در مقابل این دشمن و جنگ وجود دارد و آن مقاومت و عدم تسلیم در برابر آن است. پنجره دیپلماسی هم تا زمانی اعتبار دارد که طرفهای مقابل قائل به چنین پنجرهای و قواعد حاکم بر آن که دادن امتیاز و گرفتن امتیاز است، باشند. تا زمانی که یک طرف، فقط بهدنبال گرفتن امتیاز و تسلیم طرف مقابل است، سخن از دیپلماسی سخن بیهوده و اتلاف وقت است. اینکه این روزها رسانههای اصلاحطلب تلاش دارند در آستانه سفر رئیسجمهور به نیویورک برای پزشکیان نسخه «تسلیم» را در زرورق «فرصت» بپیچند و کلیدواژههایی مثل«ابتکار فوری، توافق موقت، تغییر در سیاست اسرائیل و حتی دیدار با ترامپ» را اجتماعیسازی کنند، از همان جنس اقداماتی است که جریان واداده در همان آغازین روزهای جنگ 8ساله با این توجیه که ما را یارای مقابله با دشمن بعثی نیست، توصیه به نشستن پای میز مذاکره و دادن زمین در مقابل خرید زمان به مسئولان کشور میدادند.
حسن رشوند