هـویت ملـی و دینـی در شعـر شهریــار
مهدی جبرائیلی تبریزی
یکی از مؤلفههای موفقیت و شهرت شهریار؛ وابستگی و وفاداری او به هویت ملی و دینی خود است. او در عین روایتگری از تراث ملی و تاریخی خود، درون مایه هویت جغرافیایی ایران را دین میداند. شاید کمتر شاعری به اندازه او از این رویکرد به وطن پرداخته است. استفاده از مفاهیم دینی در اشعار شهریار بهویژه در موضوع وطن و ایران دلیل این سخن است. مفاهیمی مانند «آزادی»، «استقلال»، «قانون»، «اسلام»، «ایمان»، «ستمستیزی»، «استعمارزدایی»، «شهادت» و «شهادتطلبی» از پربسامدترین واژگان در منظومه شعری شهریار هستند. به همین دلایل وطندوستی شهریار مبنای دینی و شریعتی دارد.
مستند به آن دلایل؛ خودآگاهی به هویّت جمعی و اتحاد در آرمانهای اصیل و وفاداری و ایثار نسبت به هموطنان برای پاسداری از منافع و مصالح عمومی جزو منطق اجتماعی شهریار هستند.
هر چند فرهنگ ایرانی در فضای ادبی پس از مشروطیت از مفهوم ناسیونالیسم (در فرهنگ اروپایی) متاثر شد اما شهریار خود را در حصار قومیت و تعصبهای جاهلی تجزیهطلبانه که توسط دشمن خارجی راهبری میشد، محدود نکرد. شهریار با زیرکی نقشه حزب كمونيست شوروي براي اعطاي جايزه ادبي لنين به او را نقش بر آب کرد (شهريار و شعر تركي، شعردوست، ص 10).
در پاسخ به تحرکات تجزیهطلبانه میسراید:
اختلاف لهجه ملیت نزاید بهر کس
گر بدین منطق ترا گفتند ایرانی نه ای
ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان
صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان
او جانفشانی و ایثار خطه آذربایجان و تبریز را در خط مقدم مبارزه و مقابله با دشمن این سان میسراید:
این همان تبریز رویین تن كه در میدان جنگ
ازمصاف دشمنان هرگز نپیچیدی عنان
باخطی برجسته در تاریخ ایران نقش بست
همت والای سردار میهن ستارخان
این همان تبریز كز جانبازی و مردانگی
در ره عشق وطن صد ره فزون داد امتحان
این همان تبریز كه امثال خیابانی در او
جان برافشانند بر شمع وطن پروانهسان
البته به زبان و فولکلور و سنتهای خویش وفادار بود و «حیدر بابا» شاهکار بینظیر او روایت دلتنگیهای او از فراق آن گذشته و تجربه زیسته است که در عین حال سبک زندگی سنتی و ساده و بیپیرایه مردمان روزگار گذشته را روایت میکند. چنانکه از سرافرازی و سینه سپری سمبلیک و نمادین کوه حیدر بابا در فراز و نشیبهای روزگاران برای آیندگان حکایت میکند.
زبان فارسی را میتوان عامل هویتبخش در اندیشه ملی و فرهنگی شهریار نامید. زبان شعر همزبان فرهنگ، تاریخ و سنتهای یک ملت و مؤلفه مهم هویت ملی است. شهریار در منظومه شعری خویش با یادآوری سنتها و تراث ادبی و تمدنی ایرانی، به بازخوانی و بازنمایی و تصویرسازی تاریخی تحولات و تطورات فرهنگی و فکری مردم ایران که نشانه اشراف او به تاریخ است اهتمام داشته است. او با معرفی حافظه تاریخی مردم ایران زمین، بازگشت به هویت ملی و دینی را فریاد زده است.
میهن برزین و خاک برمک و ملک قباد
کشور آذرگشسب و سرزمین شهریار
پایگاه پاکدینان، مأمن آزادگان
سرزمین رستم و جولانگه اسفندیار
مسکن ابنمقفع، جایگاه بوعلی
پرورشگاه سنایی، معرفت را پود و تار
مهد بومسلم، که از شمشیر و از تدبیر او
در کف عباسیان آمد زمام اختیار
بیشه یعقوب لیث، آن شیر میدانهای جنگ
آنکه نامش هست تا پایان عالم استوار
زادگاه سربداران کز پی کسب شرف
از وطن کردند اقوام مغول را تار و مار
شهريار در پاسخ به دعوت يكي از دوستانش براي اقامت در اروپا، با رد دعوت او و نقد تمدن و فرهنگ غرب و یادآوری هویت خویش، با زبان پند و ناصحانه مينویسد:
جان من بازآ به جاي خود كه جانان پيش ماسـت
مدعـي آرايش تن ميكنـد، جـان پيش ماسـت
بـا چـراغ علـم راه بتپرسـتــان ميرونــد
كعبـه چشـمانداز ما و راه ايمـان پيش ماسـت
آفتاب حكـمت از مشـرق به مغـرب ميرود
چشمـه زاينـده اشـراق و عرفـان پيش ماسـت
البته این به معنای نادیده گرفتن دستآوردهای علمی و تکنولوژیک غرب نیست. شهریار در شعر خود از گرامافون، رادیو، تلویزیون، سینما، راهآهن و هواپیما سخن میراند.
در جايي ديگر با زبان حماسی به لزوم «غريدن» جوانان، آبادي و عمران وطن را در گرو ايجاد «يك جنبش اساسي» در اين كشور ميداند:
پيـام من به گـردان و دليـران
جوانـان و جوانمـردان ايــران
يكي غريدنم بايد كه چون رعـد
كند آشفتـه خواب نره شيـران
يك جنبش پديـد آيـد اساسي
در اين كشور مدارش با مديران
شهریار در قصیده «حماسه ایران» به استقبال از حافظ شیراز چنین
میسراید:
ســـــــالها مشعل ما پیشــرو دنیا بود
چشــم دنیا همـه روشن به چراغ مـا بود
درج دارو همـه در حکــم حکیـــــم رازی
برج حکـمت همـه با بـوعلـی سینا بود
قــــرنها مکتب قـانون و شفـــای سینا
با حکیمان جهان مشـق خطـی خوانا بود
عطر عرفان، همه با نسخه شعـــر عــطّار
اوج فکــرت، همــه با مثنـــوی مــلاّ بود
داستانهای حمـــاسی بسـرود و بســزا
خـاص فردوســی و آن همّت بیهمتا بود
کلک سحّار نظـامی به نگــــارین تذهیب
کلک مشّــاطه طبعــی که عروسآرا بود
پند سعــــــدی کلمـات ملک العرش علا
غــزل خواجه ســـرود مــلأ اعــــلا بود
عاشقی پیشهکن ای دل، که به دستان گویند
وامقــــــی بود که دلبـاخته عـذرا بود
گر سخن از صفت قهر و غـرور ملّــتیست
کاوه مــاست که بر قـاف قرون عنقا بود
تاج تاریخ جهان، کـــوروش اهخامنشیست
کــز قماش و منشی محتشم و والا بود
عدل کسرا چه هماییست همـایون سایه
کــه نه بر صحنه تاریخ چنین سیمـا بود
شاه شطــــرنج فتوحـــات، همـــانا نادر
کز سلحشوری و لشکرشکنی غوغا بود
آنچه شاه ولی و صــوفی صافــی مشـرب
به صفــای تو که دردانه این دریـــا بود
هــر گلــی کز چمن باغ جنــان آبی خورد
نازپرورده ایــن خــاک عبیــرآسـا بود
بس توحشّ که در او شد به تمدّن تبدیــــل
آمــدن یرغــو و رفتـن یسق و یاسا بود
خاتم گمشـــده را باز بجــوی ای ایـــران
که بــدان حلقه جـهان زیر نگین ما بود
شهریار، از تو نوای نی و ناقوس خوش است
این غــزل را نسب از کــوس بلندآوا بود
شهریار یک ایرانی مسلمان و شیعه دوستدار اهلبیت میهندوست است که دغدغه حکمرانی حاکمان حکیم بر ایران و ایرانی بود. بر این اساس رویکرد مبنایی شهریار در منظومه شعری او تمدنی است، تمدن ایرانی با درونمایه دینی و وحیانی.
دکتر اصغر فردی، شاگرد و مونس او میگوید: پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره میفرمود: «حکمای مسلمین قرنها آرزو میکردند ملک و ملت بر مبنای شریعت الهی اداره شود. اینک بخت یاری کرده و حکمران، خود اهلِ شریعت است. چه توفیقی از این بالاتر؟».
به همین خاطر بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شهریار برای رزمندگان اسلام و شخصیتهای بزرگ و رهبر انقلاب، کمیته انقلاب و امداد، بنیاد شهید و شهدا، بسیج و سپاه و...شعر میگوید و آن را «جهاد قلمی» مینامد.
او در شعری ضمن اعتراف به ولایت فقیه در طول ولایت معصوم، امام را «خمینی بتشکن» مینامد:
آبی که خاک کشـور مــا در میان گرفت
خاکش جواهری است که در پرنیان گرفت
بنشان غبـار فتنـه که این نوبهار عشـق
چون ابـر انقلاب بـه سـر سایبــان گرفت
جانبخش بـود بـاد بهارش به کوه و دشت
هر جا گذشت سبزه بجنبید و جـان گرفت
سیمرغ دین به کوری اسفندیار کفــر
پـرورد رستمی که کمین و کمـان گرفت
خواهم شدن بنعره، به خاک حکیم طــوس
کان ژندهپیل زنده شد و هفتخـوان گرفت
این «رهبــر کبیر»، «خمینی بتشکن»
خـط امان خـود از «امــام زمــان» گرفت
سرپنجه «ولی» است کزین آستـان بـرون
بیخ گلوی فتنـه آخــر زمــان گرفت...
شهریار شاعر متشرع بود اما اکتفا به مناسک فردی نمیکرد. دین و شریعت را حداقلی نمیدانست و به حاکمیت دین مبتنی بر توحید معتقد بود. منظومه شعری او بر منظومه اعتقادیاش ابتناء داشت. شعر وطنی او هم از این دایره و قاعده مجزا نبود.