اعتماد به نفس داشته باشیم یا توکل کنیم؟ (شبهه ها و پاسخ ها)
شبهه: به ما سفارش میکنند اعتمادبهنفس داشته باشیم و از طرفی هم بزرگان توصیه میکنند اعتماد و توکل، فقط به خداوند باشد! به نظرتان چه باید کرد؟ و کدام یک را باید انتخاب کرد؟
پاسخ: در فرهنگ اسلامی هم به توکل به خدا تأکید فراوان شده است و هم به خودباوری و داشتن اعتمادبهنفس؛ برای فهم درست چگونگی جمع بین این دو، توجه به چند نکته لازم هست.
معنای اعتمادبهنفس
اعتمادبهنفس چنانکه مشهور است، به معنی خودباوری هست، به این معنی که انسان به جایگاه ارزشمند خود در عالم و تواناییها و امکاناتی که برای حل مشکلات و رسیدن به اهداف خود در اختیار دارد، ایمان داشته باشد.
جایگاه و ظرفیتهای انسان در عالم خلقت
با مرور آیات و روایات مربوط به خلقت و جایگاه انسان در عالم به این نتیجه میرسیم که انسان در این عالم جایگاه بسیار ویژه و ممتازی دارد و خداوند متعال استعدادها و ظرفیتهای فوقالعاده و بسیاری در او به ودیعه نهاده است؛ تا جایی که در او ظرفیت خلیفه خدا شدن هست؛ چنانکه در قرآن کریم در مورد او فرمود: «همانا من اراده کردهام که جانشینی برای خود در زمین قرار دهم»(1)؛ «ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم.»(2)؛ «و آنها را بر بسیاری از آنچه خلق کردهایم برتری بخشیدیم.»(3)؛ «هر آنچه در زمین و آسمان هستند در اختیار شما قرار
دادیم.»(4)
پس اعتمادبهنفس یعنی شناخت و باور اینهمه ظرفیت و توانایی و استعدادی که خداوند به انسان از روی لطف و محبت عنایت کرده است.
معنای توکل
مرحوم علامه طباطبائی در مورد تعریف توکل چنین می گوید: «معناى توکل این است که بنده، پروردگار خود را وکیل خود بداند و او را همهکاره و مدبر امور خود بداند، به این معنا از تمسک به اسبابى که از سببیت آنها آگاهى دارد - و یکى از آنها خود اوست - که علتى است ناقص، دست برداشته و به سبب حقیقى که تمامى اسباب به او منتهى مىگردد تمسک بجوید.» (5)
خلاصه آنکه توکل بر خدا کردن یعنی در جمیع حالات و مشکلات و نیازها تکیه و اعتماد و امید بستن به خداوند متعال و قدرت و لطف بینهایتش.
اعتمادبهنفس در آیات و روایات
در برخی از روایات و تعابیر دینی از اعتماد به غیر خدا ازجمله اعتمادبهنفس داشتن نهی و مذمت شده است؛ مانند روایت نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآله) که فرمود: « لا تَتَّکِلْ إلى غَیرِ اللَّهِ فیَکِلَکَ اللهُ إلَیهِ؛ به کسى غیر از خدا تکیه نکن که خداوند تو را به همو وامیگذارد.» (6) یا روایتی که از حضرت علی(ع) نقل شده است که فرمود: « الثِّقَهُ بِالنَّفسِ مِن أوثَقِ فُرَصِ الشَّیطانِ؛ اطمینان به خود، از مطمئنترین فرصتها براى شیطان است.» (7)
از طرفی برخی تعابیر در منابع دینی مشاهده میشود که درصدد القای اعتمادبهنفس و تقویت آن در وجود انسان است مانند این آیه شریفه که میفرماید: «و سست نشوید و غمگین نگردید، درحالیکه شما برترید اگر مؤمن باشید.» (8)
این آیه شریفه به انسان گوشزد میکند که در مواجهه با مشکلات، ازجمله دشمنان، با وجود برتریها و تواناییهایی که خدا به او داده است نباید سستی و ترس به خود راه دهد و میباید به آنها ایمان و باور داشته و اعتمادبهنفس
داشته باشد.
چگونگی جمع بین اعتمادبهنفس و توکل
انسان دو نوع اعتمادبهنفس میتواند داشته باشد؛ یکی اینکه هر چه دارد را از خودش بداند و فراموش کند که اصل خلقت و تواناییها و ظرفیتهایی که به آنها ایمان و باور دارد را خدا به او داده است، این نوع اعتمادبهنفس همان اعتمادبهنفس مشرکانه و مغرورانه و شیطانی است؛ اما اگر عظمت خلقت خود و جایگاه ممتاز خود در عالم خلقت و مقام خلیفهًْاللهی خود و تواناییهای فراوانی که دارد را شناخت و باور کرد و فهمید که همه اینها را خدا به او داده است که هر لحظه هم اراده کند میتواند از او بگیرد، این نوع اعتمادبهنفس، اعتمادبهنفس توحیدی و الهی و موحدانه است که با توکل و اعتماد بر خدا هیچ منافاتی ندارد؛ چراکه انسان مؤمن میداند، معدن و سرچشمه بینهایت تواناییها و داراییهایی که او دارد، در نزد خداست چنانکه در قرآن کریم فرمود: «و هیچچیز نیست، مگر آنکه خزاین آن نزد ماست؛ ولى ما جز به اندازه معیّنى آن را نازل نمىکنیم.» (9)
پس عاقلانه آن است که انسان به آن معدن بینهایت، توکل و توجه کند نه به قدرت و توانایی محدود خود. «بهعبارت دیگر اگر انسان میخواهد با تکیه و اعتمادبهنفس مصطلح امروز و بر اساس اراده و پشتکار و همت، دست به کاری کوچک یا بزرگ بزند اشکالی ندارد اما باید با این نگرش و بینش باشد که همه این همت و اراده و پشتکار و اقدام او با اذن و قدرت خداوند صورت میپذیرد؛ درست مانند کسی که میگوید من در خانه خود هر وقت بخواهم با تکیه بر همت و اراده خود و با حرکت به سوی کلید برق، چراغ منزل را روشن کنم، اما او درعینحال میداند که همه این اراده و حرکت و اقدام او در روشن کردن چراغ برق وابسته و منوط به اراده و خواست اداره برق منطقه است که آن، این قدرت و توانایی را به خانه او منتقل کرده و این شخص اکنون با توانایی ذاتی خود اقدام به استفاده از برق میکند.» (10) پس اعتمادبهنفس صحیح این است که انسان به تواناییها و ظرفیتهای خود باور داشته باشد؛ درعینحال متوجه باشد که اینها را خدا به او داده است و تکیهگاه و اعتمادش در اصل به خدا که معدن همه تواناییها و قدرتهاست باشد نه به توانایی محدود خود؛ اینجاست که هم میتوان اعتمادبهنفس داشت و هم توکل بر خدا؛ پس توکل میتواند منشأ و سرچشمه اعتمادبهنفس باشد. چنانکه حضرت علی(ع) فرمود: « أصلُ قُوَّهِ القَلبِ التَّوکُّلُ علَى الله؛ منشأ قوّت قلب، توکّل به خداست.» (11)
علامه طباطبائی در این زمینه بیان عالمانهای دارد که به فهم این معنی کمک میکند: «بنابراین رشد فکرى آن است که وقتى انسان امرى را اراده مىکند و بهمنظور رسیدن به آن، متوسل به اسباب عادىاى که در دسترس اوست [ازجمله تواناییهای خودش] مىشود درعینحال چنین معتقد باشد که تنها سببى که مستقل به تدبیر امور است خداى سبحان است و استقلال و اصالت را از خودش و از اسبابى که در طریق رسیدن به آن امر بهکار بسته نفى نموده، بر خدا توکل و اعتماد کند. پس معناى توکل این نیست که انسان نسبت امور را به خودش و یا به اسباب، قطع و یا انکار کند، بلکه معنایش این است که خود و اسباب را مستقل در تأثیر ندانسته و معتقد باشد که استقلال و اصالت منحصراً از آن خداى سبحان است و درعینحال سببیت غیرمستقل را براى خود و براى اسباب
قائل باشد.» (12)
روشی دیگر برای جمع بین توکل و اعتمادبهنفس
موارد استعمال اعتمادبهنفس و توکل جدا و متفاوت بوده و این دو باهم تعارض ندارند؛ چونکه موطن و جایگاه استفاده و توجه به اعتمادبهنفس در مواردی است که انسان در حال رقابت با دیگران و مشکلات است که نباید احساس ترس و ضعف کند، بلکه باید به تواناییهایی که خدا در وجود او نهاده است اعتماد و باور داشته باشد و بداند او هم میتواند بر رقبا و مشکلات فائق آید؛ ولی در مواجهه با خدا اصلاً اعتمادبهنفس معنا ندارد و نوعی شرک است؛ یعنی در دوراهی اعتماد به خود یا به قدرت خدا، نباید به خود و تواناییهای خود تکیه کند؛ بلکه باید بداند آنچه دارد را هم خدا به او داده و هر آن ممکن است از او بگیرد و او نسبت به حضرت حق فقیر محض است.
نتیجه:
در فرهنگ اسلامی، هم به توکل بر خدا و هم به اعتمادبهنفس سفارش شده است. اعتمادبهنفس یعنی شناخت و باور به ظرفیتها و تواناییهایی که خدا در وجود انسان قرار داده و نیز توجه به جایگاه ویژه او در عالم. توکل یعنی تکیه قلبی به خدا به عنوان منبع اصلی همه قدرتها و اسباب. اعتمادبهنفس دو نوع است: مشرکانه (منسوب به خود و جدا از خدا) و توحیدی (باور به توانائیها در کنار وابستگی کامل به خدا). نوع صحیح، اعتمادبهنفس توحیدی است که با توکل سازگار است و حتی آن را تقویت میکند.
آیات و روایات نیز هر دو جهت را تأیید کردهاند. در عمل، توکل به معنای ترک اسباب نیست، بلکه باید تلاش و بهرهگیری از تواناییها همراه با اعتماد به خدا باشد. اعتمادبهنفس مشرکانه موجب تکبر و محرومیت از لطف الهی میشود، اما اعتمادبهنفس توحیدی، قدرت و آرامش را دوچندان کرده و مشمول مددهای الهی میشود.
منابع مطالعاتی:
1. کتاب اعتمادبهنفس نردبان ترقی، نویسنده: صدیقه نبویزاده.
2. کتاب قرآن و اعتمادبهنفس، نویسنده ناصر درویشی.
3. کتاب معجزه توکل، نویسنده زیبا دادگستر.
پینوشتها:
1. بقره، آیه ۳۰. 2. اسراء: آیه 70. 3. اسراء: آیه 70. 4. جاثیه، آیه 13. 5. طباطبایى، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، 20 جلد، دفتر انتشارات اسلامى- ایران- قم، چاپ: 5، 1374 ه.ش، ج 9، ص 562. 6. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، تحقیق: مؤسسه آل البیت علیهمالسلام، 27 جلد، قم، مؤسسه آل البیت، اول، 1408 ق، ج11، ص 217. 7. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی (550 ق)، غررالحکم، تحقیق و تصحیح: سید مهدی رجایی، قم، دارالکتاب الاسلامی، دوم، 1420 ق، ص 78. 8. آلعمران، آیه 139. 9. حجر: آیه 21. 10. پایگاه اطلاعرسانی عرفان https://erfan.ir/farsi/15421.html 11. غررالحکم، تحقیق و تصحیح: سید مهدی رجایی، قم، دارالکتاب الاسلامی، دوم، 1420 ق، ص 198. 12. طباطبایى، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، 20 جلد، دفتر انتشارات اسلامى - ایران- قم، چاپ: 5، 1374 ه.ش، ج 11، ص 297.
سید حبیب حسینی رنانی