صهیونیستها چرا کودکان غزه را میکشند؟(نگاه)
مترجم: سید محمد امین آبادی
نسلکشی اسرائیل با حمایت غرب در نوار غزه وارد کشندهترین مرحله خود شده است و جهان همچنان در خوابی عمیق به سر میبرد. تابستان امسال شاهد افزایش چشمگیر کشتار روزانه فلسطینیان بودهایم. طی این مدت هر روز به طور متوسط 100 فلسطینی جان خود را از دست دادهاند که که اغلب آنها در پی کارزار عمدی قحطی گسترده از سوی اسرائیل هنگام شهادت گرسنه بودهاند. این منطقه کوچک ساحلی که با همکاری جامعه بینالمللی توسط مصر و اسرائیل محاصره شده، اکنون خطرناکترین مکان جهان برای کودکان است؛ کودکانی که تقریباً نیمی از جمعیت آن را تشکیل میدهند.
از ۳۱ اکتبر ۲۰۲۳ (9 آبان 1402) یونیسف غزه را «گورستان کودکان و جهنمی زنده برای همه دیگران» توصیف کرده است. این موضع توسط مقامات مختلف سازمان ملل نیز تایید شده است که آخرین مورد آن جمعه گذشته توسط «فیلیپ لازارینی»، رئیس کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل بیان شد. وی هشدار داد اسرائیل در غزه «طرح ماکیاولیگونهای برای کشتار» در پیش گرفته است. موشکها و ترکشها به بدنهای نحیف کودکان در بازارهای باز، نقاط جمعآوری آب، مراکز توزیع کمکهای انسانی و صفهای انتظار برای مکملهای تغذیهای اصابت میکنند. کودکان در داخل چادرهای آوارگان بمباران میشوند، زندهزنده در مدارسی که به عنوان پناهگاه استفاده میشود میسوزند و زیر آوار خانههایشان دفن میشوند. حتی پیش از تولد، جنینها توسط نیروی انفجار بمبها از رحم مادرانشان جدا میشوند.
هفته گذشته، جسد بدون سر یک جنین هشتماهه که بازتاب زیادی در شبکههای اجتماعی داشت حتی یک بار هم در رسانههای جریان اصلی غربی مطرح نشد. عدم پوشش خبری این جنایت بخشی از سکوت سازمانیافتهای است که بیش از ۲۱ ماه است پروژه نسلکشی اسرائیل را حفظ کرده است. حتی وقتی مرگ کودکان غزه به رسمیت شناخته میشود، آنها صرفاً به ارقام تلفات تقلیل داده میشوند. اما کشتار آنها هرگز «خسارت جانبی» نبوده است: این یک تلاش عمدی برای خاموش کردن آیندهای است که اسرائیل از آن میترسد؛ نسلی فلسطینی که در محاصره به دنیا آمدهاند، نسلی که بقا، حافظه و آرزوی ذاتیشان برای آزادی و کرامت، بنیانهای یک دولت مستعمرهنشین را که بر اساس محو آنها بنا شده، تهدید میکند.
در ۱۲ ژوئیه(21 تیرماه) «یوسف الزق»، که هنوز 17 سالش نشده بود همراه با خواهرزادهها و برادرزادهاش، در حمله اسرائیلی به ساختمانشان در غزه کشته شد. یوسف که زمانی بهعنوان جوانترین گروگان فلسطینی شناخته میشد، در سال ۲۰۰۸ در زندان اسرائیل به دنیا آمد. مادرش، فاطمه الزق، در سال ۲۰۰۷ هنگام تلاش برای رسیدن به کرانه باختری اشغالی بازداشت شد و در مراحل اولیه اسارت متوجه شد که دو ماهه باردار است. اشغالگران این مادر فلسطینی را شکنجه کردند تا فرزندش را سقط کند. «فاطمه» با وجود اینکه یک پسر سالم به دنیا آورد، هنگام زایمان دستان و پاهایش زنجیر بود و مراقبت پزشکی کافی از سوی زندانبانان اسرائیلی دریافت نکرد. «یوسف» 20 ماه اول زندگی خود را در پشت میلههای زندان گذراند. در سال ۲۰۰۹، او به همراه مادرش و ۱۹ زن فلسطینی دیگر در ازای یک ویدئو که گروگان اسرائیلی، «گیلعاد شالیط»، را زنده نشان میداد آزاد شدند. یوسف پس از آزادی به گل سر سبد فامیل و خانواده تبدیل شده بود. او پسر آرامی بود و در همه محله بسیار محبوب بود. خانواده معتقدند که یوسف بهطور عمدی توسط اسرائیل هدف قرار گرفته است. به گفته پسر عمویش «تولد یوسف و داستان زندگی او، چهره واقعی اشغالگری اسرائیل را افشا کرد. به همین دلیل آنها نمیخواستند او زنده بماند. اسرائیلیها از این که یوسف، در زندان آنها به دنیا آمده بود و سپس آزاد شد، کینه داشتند. او نماد پیروزی بر صهیونیستها و فرصتی دوباره برای زندگی بود». یوسف در زندان به دنیا آمد و باقی عمرش را پس از آزادی در زندان بزرگ غزه سپری کرد او شاهد چندین حمله اسرائیل بود. نزدیک به دو سال نسلکشی را تجربه کرد و در حالی که گرسنه بود به شهادت رسید و در نهایت از زیر آوار خانهاش بیرون کشیده شد.
مرگ در ۲۱ ماه گذشته به یک واقعیت تلخ و دائمی در غزه تبدیل شده است. طبق آمار وزارت بهداشت غزه، بیش از ۱۷ هزار کودک کشته شدهاند؛ آماری که به شدت کمتر از واقعیت است و تعداد مفقودین و هزاران نفری را که هنوز زیر آوار دفن هستند را شامل نمیشود. با این حال همین رقم نیز به معنای کشته شدن روزانه 30 کودک (معادل یک کلاس درس کامل یا یک کودک در هر ۴۵ دقیقه) توسط اسرائیل از تاریخ 7 اکتبر 2023 است.
چگونه میتوان این هدفگیری و کشتار عمدی کودکان توسط اسرائیل را توضیح داد، چه رسد به درک آن؟ با توجه به تسلیحات پیشرفته، نظارت گسترده و کنترل بر ثبت جمعیتی، این کشتارها تصادفی نیستند، بلکه به صورت سیاستی رسمی درآمدهاند. از همان روزهای اولیه این نسلکشی، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، داستان کتاب مقدس درباره قوم «عمالقه» را برای توجیه قتلعام در غزه، از جمله کودکان، به کار برد. کشتار و معلول کردن کودکان- که همچنان یک جنایت جنگی تحت قوانین بینالمللی محسوب میشود- از طریق فتواهای خاخامهای صهیونیست و سخنان وزیران دولت اسرائیل به طور کامل مشروعیت یافته و حتی تشویق شده است. این افراد آشکارا خواهان نابودی کودکان فلسطینی و «زنانی که تروریست میزایند» هستند. آنها اعلام میکنند که «در غزه بیگناهی وجود ندارد» و هر کودک فلسطینی «از لحظه تولدش تروریست است». در این راستا، اسرائیل همواره رویکردی یکسان داشته است. از زمان تأسیس این مستعمرهنشین در سال ۱۹۴۸، پاکسازی قومی فلسطینیان هرگز متوقف نشده است. نسلکشی دیگر تنها یک قصد و نیت نیست؛ بلکه استراتژی رسمی است. «کاهش جمعیت» غزه اکنون سیاست رسمی دولت نتانیاهو است.
چرا کودکان غزه؟ یک میلیون کودک در غزه نماینده یک جمعیت جوان رو به رشد هستند؛ چالشی جمعیتی برای جامعه صهیونیستی که در عمق وجودش میداند به زمینی تعلق ندارد که با خون فلسطینیان آغشته شده است. اگر غیر از این بود چرا باید اسرائیل به کشتار کودکان پافشاری کند؟ چه ذهنیت پیچیده و بیمارگونهای به کشتار کودکان افتخار میکند و آن را حق الهی میداند؟ چه کسی قتل بیگناهان را جشن میگیرد و وجودشان را تهدیدی برای خود میشمارد؟
کشتار کودکان غزه هدفی شومتر نیز دارد و آن حملهای حسابشده به بازتولید اجتماعی یک جامعه بومی است. هدف، فروپاشی پیوندهای جمعی و ساختارهای اجتماعی است. علاوهبر نسلکشی سریع بمبها و موشکها، نسلکشی آهستهای نیز با قحطی، بازداشتهای گسترده و نابودی سیستم بهداشتی رخ میدهد که فضائی را برای شیوع بیماری فراهم میکند و کودکان آسیبپذیرترین گروه آن هستند.از دل این هرجومرج- که برای شکستن روحیه آزادیخواهی و عدالت طراحی شده- رژیم استعمارگر صهیونیستی از خلأ ایجادشده سوءاستفاده میکند تا شهرکهای غیرقانونی را گسترش دهد و منابع طبیعی فلسطین را چپاول کند. از بریتانیاییها و فرانسویها گرفته تا اسرائیلیها، تاکتیکهای استعمارگری همواره بر یک منطق بیرحمانه مبتنی بوده است؛ هرچند که دامنه و شدت خشونت آنها تغییر کرده است. در طول زمان و در مناطق مختلف، پروژه استعماری تنها بر تسخیر فیزیکی متکی نبوده، بلکه بر نابودی هویت، تکهتکه کردن جامعه و سرکوب مقاومتهای آینده نیز استوار بوده است.
باز هم میپرسم: چرا کودکان غزه؟ آنها دقیقاً نماینده همان آیندهاند؛ آیندهای که ریشه در دانش و حافظه تاریخی دارد. در جامعهای با یکی از بالاترین نرخهای سواد در منطقه، علی رغم دههها محاصره و بمباران، جوانان تحصیلکرده نه تنها نماد بقا بلکه پرچمداران آزادی هستند. برای یک قدرت استعمارگر خشونتپیشه، کودکی که کتابی در دست دارد، رؤیایی در سر میپروراند یا حافظهای از گذشتهاش را به یاد دارد، خطرناکتر از هر سلاحی است. پس هدف قرار دادن کودکان خسارت جانبی جنگ نیست. این یک استراتژی و بخشی از کارزاری گستردهتر برای نابودی امید، پاک کردن آینده و حفظ ماشین اشغال از طریق ترس و نابودی است.
منبع: میدل ایست آی