نظم جهانی دگرگون و عیارسنجی دو پارادایم (یادداشت روز)
۱)غرب مسلط، طی چند دهه گذشته، چند صد میلیارد دلار برای معتبرنمایی گزارههای خود و زیر سؤال بردن قطبهای مستقلی مانند ایران هزینه کرده است. این هزینه، به علاوه تهدیدهای نظامی و امنیتی و اقتصادی، میتواند هر کشور قدرتمندی را از پا درآورد. با این حال، کم نیستند صاحبنظرانی در غرب و دیگر مناطق، که میگویند ایران نه تنها به زانو درنیامده، بلکه کشوری مؤثر و الهامبخش، در نظم جهانیِ در حال تکوین است.
۲) ایران، چه آنجا که مقاومت و ایستادگی کرده، و چه زمانی که به مذاکره و تعامل با غرب پرداخته (و این دو را معارض هم نمیدانسته)، چند حقیقت غیر قابل انکار را اثبات کرده است: میتوان با مقاومت، تولید قدرت کرد و در جهان، معتبر شد/ طرف غربی ذاتا عهدنشناس است و به هیچ تعهدی پایبند نمیماند/ مذاکره و توافق، تهدیدات شرارتآمیز غرب را دفع نمیکند/ اسرائیل و آمریکا، تهدید علیه بشریت هستند، نه فقط تهدید علیه ملت ایران/ تولید قدرت است که امنیت و بازدارندگی میآورد، نه مذاکره و توافق محض، که هیچ اعتباری برای آمریکا یا اروپاییها ندارد.
۳) سیمای نظم و سیاست جهانی، با سرعتی بالا در حال دگرگونی است. نیروی قدرتمندی که رویکرد دولت آمریکا در متن بلوک غرب، برایگریز از مرکز و از هم گسیختگی آزاد کرده، بیسابقه است. راندن متحدانی مانند هند و عربستان (و احتمالا برخی دولتهای اروپایی) به سمت چین و روسیه، خبطی راهبردی است که تاثیرات جبران ناپذیری در عقب افتادن آمریکا از رقبا بر جا خواهد گذاشت. در حالی که آمریکا سرگرم تحقیر و خیانت به نزدیکترین متحدان خود (از اوکراین و اروپا تا کانادا و سوریه و لبنان و قطر) است، کشورهای خارج از مدار غرب، در اثر فشارهای آمریکا، در قالب پیمانهایی مانند بریکس و شانگهای، به هم نزدیکتر میشوند. در حالی که در تعاملات جهان فرا غرب، احترام نسبی و توافقات سودمند برای طرفین در جریان است، آمریکا در حال نابودی قدرت نرم خود است. ایستادن کنار جنایتکاری مثل نتانیاهو (تحت تعقیب محاکم جهانی)، موجب راهاندازی موجی از برانگیختگی عمومی حتی در آمریکا و اروپا شده است. چه کسی فکر میکرد نیویورک و واشنگتن یا پاریس و لندن و برلین و سیدنی و...، شاهد بسیج چند صد هزار نفری شهروندان علیه رژیم صهیونیستی باشند؟
۴) تعرض افسارگسیخته رژیم صهیونیستی به سوریه، لبنان و قطر، از سوی دولتهای مستقر بیپاسخ مانده است. فقط ایران بود که جواب دندانشکن، به تجاوز نظامی و اقدام تروریستی اسرائیل داد. در این زمینه، دیوید پاین افسر سابق وزارت دفاع آمریکا گفته است: «ایران نشان داد میتواند تلآویو را در ۶۰۰ ثانیه با موشکباران ویران کند و کسی هم نمیتواند از آن محافظت کند. اسرائیل دیگر بازدارندگی ندارد. این، دلیل کلیدی است که نتانیاهو با طرح آتشبس ترامپ موافقت کرد. واقعیت این است که ایران در وارد آوردن آسیبهای سنگین به بندر حیفا، تلآویو و ساختمانهای دولتی و نظامی، به طور فزایندهای موفق بود. آیتالله[خامنهای] به درستی باور دارد که ایران در جنگ پیروز شد. از دید من این ارزیابی عمدتاً درست است؛ چراکه ایران در برابر توانمندی ترکیبی آمریکا و اسرائیل ایستاد تا آنها تن به آتشبس دادند». همچنین جان مرشایمر نظریهپرداز آمریکایی میگوید: «اسرائیل ممکن است برنامهای برای حمله داشته باشد، اما تجربه جنگ اخیر نشان داد که پاسخ ایران میتواند بسیار شدیدتر باشد. ایرانیها واقعا اسرائیل را ترکاندند».
۵) آسمان کشورهای عربی، برای تجاوز اسرائیل به کشورهای منطقه استفاده میشود، اما برای دفاع از آنها، نه! اسرائیل در حمله به قطر، از آسمان اردن و عربستان استفاده کرد، بیآنکه پدافند این کشورها فعال شود. اما هنگامی که ایران میخواست رژیم صهیونیستی را مجازات بکند، پدافند این کشورها به دستور آمریکا ملزم بود با موشکها و پهپادهای ایران مقابله کند. با این وصف، باید پرسید اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیجفارس به چه کاری میآیند؟ یا مثلا واگذاری پایگاه نظامی و قرارداد (رشوه)های صدها میلیارد دلاری به آمریکا، چه تاثیری در حفظ امنیت و تمامیت ارضی این کشورها داشته است؟ آیا همراهی با پروژههای فتنهانگیزانه و ضدامنیتی واشنگتن، موجب شد آمریکا و اسرائیل، مرتکب خیانت و تعرض علیه دولت خودگردان فلسطین (عرفات)، لیبی (قذافی)، ترکیه (اردوغان/ کودتای چند سال قبل)، مصر (محمد مُرسی)، لبنان (عون و نواف سلام)، سوریه (جولانی)، و قطر نشوند؟ الی کوهن، وزیر انرژی رژیم صهیونیستی اخیرا گفت: «احتمال حمله به رهبران حماس در ترکیه بعید نیست».
۶) از ادعای توافق آبراهام، تا شوراندن ملتها و دولتها علیه اسرائیل و آمریکا، فقط چند سال فاصله است. همین طور، از ادعای تشکیل ناتوی عربی، تا تجاوز نظامی اسرائیل به کشورهای متحد آمریکا. کاخ ریاست جمهوری در دمشق در حالی از سوی اسرائیل بمباران شد که جولانی در ریاض با ترامپ ملاقات کرده و ستایشهای غریبی از او شنیده بود. قطر نیز در حالی بمباران شد که روابط بسیار عمیقی با آمریکا در حد واگذاری پایگاه و قراردادهای پرسود، و میانجیگری مذاکرات اسرائیل و حماس دارد. شرایط به گونهای است که شبکه بیبیسی میپرسد: «چطور رهبران خاورمیانه و متحدان آمریکا میتوانند به این کشور اعتماد کنند»؟! و شبکه سیانان تاکید میکند: «حمله دوحه، ضربه دیگری به اعتبار لکهدار ترامپ زد و حاکمیت یکی از مهمترین متحدان آمریکا را که میزبان بزرگترین پایگاه نظامی در خاورمیانه است و به درخواست کاخ سفید با حماس مذاکره میکرد، زیر پا گذاشت». همچنین خبرگزاری بلومبرگ مینویسد: «حمله اسرائیل به قطر، به نفع ایران تمام شد و اعتماد کشورهای خلیجفارس به تضمین امنیتی آمریکا را تضعیف میکند و میتواند آنها را به فاصله گرفتن از غرب و اتحاد با سایر قدرتها از جمله ایران سوق دهد».
۷) عملکرد دولت فعلی لبنان، در کرنش مقابل آمریکا، انتهای مسیر مطلوب غربگرایان است. اما نتیجه همراهی با منویات آمریکا چه بود؟ احترام یا تحقیر؟ «توماس باراک» فرستاده آمریکا، سه هفته قبل در بیروت با توهین به خبرنگاران گفت: «ساکت باشید. اگر مثل حیوان رفتار کنید، ما میرویم. متمدنانه رفتار کنید»! شاید برخی خبرنگاران، همانهایی بودند که دو هفته قبلتر از آن، با بیادبی میخواستند به پر و پای آقای لاریجانی بپیچند. اما کسانی که در مقابل طرح آمریکا برای خلع سلاح مقاومت سکوت کردند، طبیعی بود که مورد توهین قرار بگیرند. کدام کشور در میانه جنگ، نسخه خلع سلاح را میپذیرد؟!
۸) آیا اعتماد به وعدههای آمریکا در برخی دورهها در ایران، دولتهای آمریکا -از اوباما گرفته تا ترامپ- را از خیانت و جنایت بازداشت؟ رژیم صهیونیستی، اسماعیل هنیه، میهمان مراسم تحلیف آقای پزشکیان را چند ساعت بعد از مراسم (۱۰ مرداد ۱۴۰۳) ترور کرد. مجازات این رژیم، به خاطر وعده غرب برای برقراری آتشبس در غزه، دو ماه به تاخیر افتاد تا اینکه اسرائیل، ۶ مهر ۱۴۰۳، سید حسن نصرالله را به همراه سردار عباس نیلفروشان (معاون عملیات سپاه) ترور کرد. آقای پزشکیان، یک روز بعد با لحنی تلخ گفت: «ادعاهای سران آمریکا و کشورهای اروپایی که در ازای عدم پاسخ ایران به ترور شهید هنیه وعده آتشبس میدادند، تماما دروغ بود و فرصت دادن به چنین جنایتکارانی صرفا آنها را در ارتکاب جنایات بیشتر جریتر میکند». خیانت بعدی، مذاکرات چند ماهه با ترامپ بود. وعده داده میشد که تا مذاکرات برقرار است، اقدام نظامی در کار نیست؛ بلکه شراکت و سرمایهگذاری دو هزار میلیارد دلاری در ایران، از مسیر توافق قریبالوقوع با ترامپ در راه است! اما آمریکا مانند همیشه خیانت کرد و حتی تا همراهی با اسرائیل برای بمباران محل نشست آقای پزشکیان و دیگر سران قوا پیش رفت.
۹) هر نوع توافق که بخواهد مکانیسم نامعتبر ماشه را به نام تمدید و تاخیر اجرای آن، معتبر کند، یا اجازه جمعآوری اطلاعات از تاسیسات هستهای بمباران شده را به آژانس بدهد، خطایی خسارتبار - بیاعتنا به عبرتهای موجود- است. نباید دوبار فریب اروپای سست عهد و برده آمریکا را خورد. نمایش ماشهای که تفنگش از فشنگ خالی شده، برای نچکاندن است، نه چکاندن. که اگر چکانده شود، معلوم میشود تُهی است و دست اروپای بدعهد، از اهرم فشار کاملا خالی میشود. اروپا با دست خالی تهدید میکند تا امتیاز بگیرد و در مقابل، چنان که ثابت کرده، هیچ چیزی ندارد به ایران بدهد. به یاد بیاوریم که صدراعظم
بی سر و پای آلمان درباره حمله به ایران گفت: این کار کثیفی است که اسرائیل به نیابت از همه ما انجام میدهد.
آقای ظریف، چند سال قبل در ماجرای بدعهدی اروپا اعتراف کرد «اروپا شرافتش را فروخت» و سؤال این است که اروپای فاقد شرافت، چه چیزی دارد که بشود به او اعتماد، یا با او معامله کرد؟ همین حکم، درباره مدیرکل خودفروخته آژانس هم صادق است.
هر نوع توافق که متضمن معتبر کردن مکانیسم ماشه در قالب تمدید آن و باز کردن پای جاسوسان آژانس به کشور باشد، تهدید امنیت ملی، معبرگشایی برای تهدید نظامی، و موجب تخلیه نشدن حباب ماشه و تداوم تاثیر روانی آن بر اقتصاد کشور خواهد بود.
۱۰) آمریکا و غرب پس از شکست بزرگ در حمله نظامی، دنبال اجرای عملیات فریب چند لایه در قالب مذاکره از طریق اروپا و آژانس، و فتنهانگیزی رسانهای، اقتصادی و سیاسی در داخل ایران از مسیر ناامید کردن مردم هستند. معطل مذاکرات ماندن و دست روی دست گذاشتن، افتادن در تله دشمن است. جواب سؤال «مذاکره نکنیم، چه کنیم؟»، این است که اولا مذاکره، بدیل تدابیر دیگر از جمله تدابیر درونزا نیست. میشود مذاکره کرد یا نکرد و تدابیر متنوع دیگر را هم طراحی کرد و به اجرا گذاشت برای بهبود وضعیت اقتصاد کشور یا تقویت دیپلماسی انجام داد. ثانیا عبرت دولت روحانی و دولت شهید رئیسی پیش روی ماست: اولی، شمایل دولت ناتوان و فلج را به خود گرفت، برنامه هستهای را از رونق انداخت، چرخ سانتریفیوژها و هشت هزار کارخانه را با هم از حرکت بازداشت، تحریمها را دو برابر کرد، رشد اقصادی را با معدل نزدیک به صفر تحویل داد و به رئیس دولت بعدی گزارش داد که نمیتواند حقوق سر ماه کارکنان خود را بدهد؛ اما دومی، همه تخممرغها را در سبد مذاکره نگذاشت و توانست بدون برجام و FATF، واکسیناسیون کرونا را با موفقیت انجام دهد، صادرات نفت را از 300 هزار بشکه به یک و نیم میلیون بشکه برساند، هشت هزار کارخانه تعطیل و نیمه تعطیل را به چرخه تولید برگرداند، رشد اقتصادی را تا 5 درصد افزایش دهد، تورم را از 45 درصد به 33 درصد کاهش دهد، و امید را در میان مردم نسبت به اینکه دولت بدون اتکا به مذاکرات و وعدههای دشمن، در حال کوشش و حل تدریجی مشکلات است، احیا کند.
۱۱) چاره کار همان است که رهبر انقلاب در دیدار اخیر دولت توجه دادند: «[برای حل مشکلات اقتصادی] منتظر تحوّلات بیرونی نباشیم. در دنیا، در عالم سیاست، در عالم دیپلماسی، حوادثی اتّفاق میافتد؛ منتظر آنها نمانیم، کار خودمان را انجام بدهیم. آن کسانی که وظیفهشان آن کارهاست، آنها را انجام میدهند. ما کار موظّف خودمان را انجام بدهیم. روحیه کار و تلاش را غلبه بدهیم بر حالت نه جنگ، نه صلح که دشمن میخواهد بر ما تحمیل کند. یعنی یکی از ضررها و خطرهای کشور، همین حالت نه جنگ، نه صلح است. روحیه کار، تلاش، همّت و انگیزه را، با گفتن، با عمل کردن، با نشان دادن نتایج، بر این حالت غلبه بدهیم».
محمد ایمانی