کد خبر: ۳۱۸۲۶۷
تاریخ انتشار : ۲۳ شهريور ۱۴۰۴ - ۲۲:۱۰

به جای ادعای سیاست صلح درباره نقش خود در جنگ تحمیلی توضیح دهید


آقای کرباسچی در دیدار مدیران رسانه با آقای لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، پیشنهاد کرده که آقای لاریجانی نقش ‌هاشمی در دوران پایان جنگ با رژیم صدام در سال‌های انتهایی دهه 60 را بازی کند و سیاست صلح را در پیش گیرد.
روزنامه وطن امروز با انتشار خبر مذکور نوشت: پیشنهاد کرباسچی مبتنی بر یک پیش‌فرض ساده‌انگارانه در تحلیل وضعیت است و آن اینکه می‌توان میان رویداد اخیر جنگ رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران و رویداد جنگ دهه 60 که رژیم صدام علیه ایران آغاز کرد  رابطه «این ‌همانی» برقرار کرد. حال سؤال این است: آیا می‌توان جنگ اخیر رژیم و آمریکا علیه ایران را با جنگ ۸ ‌ساله ایران و عراق «این ‌همان» دانست؟ خیر! قیاس ممکن است اما در سطح «همانندی»، نه «این‌ همانی».
تفاوت‌های امروز با دهه ۶۰ را نمی‌توان نادیده گرفت و همین تفاوت‌هاست که امکان هرگونه «این ‌همانی» را از میان می‌برد. نخست، در سطح نظام بین‌الملل باید گفت دهه ۶۰ در متن جنگ سرد می‌گذشت؛ فضائی دوقطبی که نهایتاً زمینه را برای اجماع شورای امنیت و صدور قطعنامه ۵۹۸ فراهم کرد اما امروز جهان در نظمی چندقطبی و پر از رقابت قرار دارد؛ وضعیتی که اجازه تکرار آن الگو را نمی‌دهد و مسیرهای نهادمند حل‌وفصل را بسیار دشوارتر کرده است.
دوم، در جنگ عراق علیه ایران، طرف مستقیم ایران یک رژیم مشخص بود که با حمایت خارجی می‌جنگید اما امروز ایران با اسرائیل و ائتلافی پیچیده از قدرت‌های غربی و منطقه‌ای درگیر است. تفاوت در ترکیب بازیگران، شکل و ماهیت جنگ را به ‌طور کامل دگرگون کرده است.
سوم، جنگ دهه ۶۰ عمدتاً کلاسیک، متعارف و فرسایشی بود؛ جبهه‌ها روشن، اهداف سرزمینی ملموس و شیوه نبرد کلاسیک. در مقابل، جنگ کنونی ترکیبی است از حملات موشکی و پهپادی، نبردهای سایبری، درگیری‌های دریایی نامتقارن و کارزارهای اطلاعاتی و عملیات‌های روانی. به بیان دیگر، با نبردی چندبعدی مواجهیم که قواعد متفاوتی دارد.
چهارم، در دهه ۶۰، یک قطعنامه الزام‌آور سازمان ملل آتش‌بس را تثبیت کرد، حال آنکه امروز توقف‌ها شکننده و بیشتر حاصل موازنه بازدارندگی و «تنظیم آتش» میان طرف‌هاست، نه نتیجه یک توافق نهادمند و الزام‌آور.
پنجم، در شرایط حاضر که دشمن دست به ماشه برده و جنگ را آغاز کرده، راه صلح از مسیر بازسازی ابزار بازدارندگی می‌گذرد. وجود یک نفر با پیام صلح هیچ کمکی به پایان جنگ نمی‌کند، کمااینکه برخی سیاستمداران ایرانی در موقعیت ارسال پیام صلح هستند، همچنان که ایران در پشت میز مذاکره صلح بود که با حمله همه‌جانبه دشمن مواجه شد. تصمیم به جنگ از سمت ایران گرفته نشده و تغییر تصمیم دشمن به انصراف از ادامه جنگ به ابزارهای متنوعی بستگی دارد. مسئله این است که تصمیم‌گیر جنگ با ایران، باید در زمین واقعیت درک کند تصمیمش برای آمریکا پرهزینه و بی‌فایده است. این‌گونه می‌توان امنیت و آرامش را برای ایرانیان به ارمغان آورد. تحمیل این درک به معنای جنگ‌طلبی نیست، بلکه راهی به سوی صلح است. 
بازسازی بازدارندگی به عنوان یکی از ابزارهای اصلی تامین صلح و امنیت برای ایرانیان در شرایط حاضر مستلزم توسعه قدرت دفاعی کشور بوده و هست؛ کاری که دولت مورد حمایت آقای کرباسچی در طول 
۸ سال ریاست جمهوری حسن روحانی در جهت تقویت آن هیچ گام مؤثر و تعیین‌کننده‌ای برنداشت. 
آقای روحانی، کرباسچی و دیگران باید درک کنند امروز در مقام پیشنهاد نیستند، بلکه در مقام پاسخند و باید به افکار عمومی توضیح دهند جز مذاکره چه کاری برای جلوگیری از تصمیم دشمن به جنگ انجام داده‌اند. باید توضیح دهند نیروی هوافضای سپاه در دوران حکمرانی اعتدالیون، منابع تحقیق و توسعه توان موشکی ایران را چرا با فروش زمین‌های خود تامین می‌کرد؟
آنچه باید به یادداشت وطن امروز افزود، نقشی است که طیف متبوع کرباسچی در ایجاد خطای محاسباتی و تشجیع دشمن به ارتکاب جنگ اخیر داشتند.