kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۹۱۴۲
تاریخ انتشار : ۳۱ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۹:۵۷

پایتخت7 چگونه بر رقـبا پیـروز شــد؟

 
 
آرش فهیم
«پایتخت7»، یک فرآورده رسانه‌ای مردمی‌– و نه فقط مردم‌پسند- است که با بهره از شاخص‌ها و ظرفیت‌های فرهنگ بومی و محلی و توجه به اقوام و روستاها و زندگی ساده و روزمره مردم معمولی و قشر محروم جامعه، به جایگاه ویژه‌ای دست پیدا کرده است. 
مجموعه «پایتخت» در سه فصل اول، تبدیل به یک ظرفیت فرهنگی شد؛ پایتخت یک تا سه، تلفیقی شد از طنز و آداب و رسوم فولکلوریک و لذت زندگی و خانواده و سفر و جاده و عشق و آئین و اعتقادات دینی و مذهبی و حماسه و اندوه و چالش‌های اقتصادی و معیشتی و همیاری مردم و پیوندهای خانوادگی و... تقریبا هر آنچه در زندگی وجود دارد که با روایتی شیرین و دلنشین، محبوبیت یافت. 
اما از فصل چهارم، این سریال از مدار خودش خارج شد و به کمدی‌های روی پرده سینما شباهت یافت و هر فصل، نسبت به قبلی پس‌رفت می‌کرد. تا جایی که «پایتخت6» به یک افتضاح و زباله تبدیل شد؛ هم ساختار این سریال به سطح زیر فیلمفارسی نزول کرد و هم محتوای آن ضدمردمی و ضدخانواده شد! 
اما مدیریت فعلی رسانه ملی و به‌ویژه معاونت سیما و مرکز سیمافیلم، توانستند این سریال را در فصل هفتم مدیریت کنند و «پایتخت7» علاوه ‌بر اینکه از وضعیت فاجعه‌بار «پایتخت6» فاصله گرفت، توانست رکوردهای تماشا را هم جابه‌جا کند. هر چند که برخی از شوخی‌های این پایتخت هم قابل انتقاد هستند ‌(مثل شوخی‌های مرتبط با سرویس بهداشتی و نام دکتر ضیاء و...) اما در مجموع، «پایتخت7» را نمی‌توان مبتذل لقب داد. صداوسیما با همین یک سریال توانست تمام رقبا، از فضای مجازی و اینستاگرام گرفته تا شبکه‌های ماهواره‌ای و شبکه نمایش خانگی را کنار بزند و قدرت‌نمایی کند. این ظرفیت واقعی و بالقوه رسانه ملی است. 
مهم‌ترین علت موفقیت «پایتخت7» در جذب مخاطب، بازگشت نسبی به همان عناصری است که در سه فصل اول این سریال فرآوری و جمع‌آوری شده بودند؛ سادگی و صمیمیت در روایت و شباهت و نزدیکی به زندگی و دل‌مشغولی‌های مردم طبقات پایین جامعه، عصبیت و اتحاد خانوادگی و خویشاوندی و بهره از شمایل و کاراکترهایی که برای عموم مردم جذابیت دارند؛ چیزهایی که در دیگر سریال‌های سال‌های اخیر چه در صداوسیما و چه نمایش خانگی فراموش شده‌اند. 
خلاصه اینکه علت رکوردشکنی‌های «پایتخت7» به سابقه و خاطره خوش مخاطبان این سریال از فصول اسبق، قصه ساده و گیرا و همچنین کاراکترهای جذاب و دوست‌داشتنی آن بر می‌گردد. 
با این همه و همان طور که گفتم، فصل هفتم پایتخت از اوج فاصله داشت و نمی‌توان منکر ضعف‌ها و ایرادات ساختاری آن شد. مشکل اصلی و آشکار «پایتخت7» فیلمنامه آن است که نه منطق دارد و نه انسجام. مقدمه این سریال، خیلی طولانی است و تا قسمت هفت و هشت، عملا داستان در آن وجود ندارد و صرفا یک سری موقعیت به نمایش در می‌آید. بعد از سقوط شهاب سنگ، کم‌کم داستان شکل می‌گیرد. بیشتر شخصیت‌ها و روابط در فصل هفتم پایتخت، تکرار همان فصول قبلی است و حداقلِ خلاقیت در آن بروز یافته است. حمله گراز که در تبلیغات و پیش‌پرده سریال، روی آن مانور زیادی داده می‌شد، هیچ مزه‌ای ندارد و ارتباطی ارگانیک با بقیه ماجراهای سریال پیدا نکرده. همچنان‌که ماجرای خودکار آغشته به بوی مخدر، بی‌کارکرد است. خیلی از اتفاقات به‌ویژه در قسمت‌های اول غیرمنطقی به نظر می‌رسند. مثلا پس از برخورد سنگ آسمانی، وقتی خانواده نقی با سوراخ شدن سقف و ویرانی بخشی از خانه مواجه شدند، هیچ سؤالی از رحمت که قبل از آنها آنجا بوده نپرسیدند که چه شده و چه اتفاقی افتاده! اینکه آنها اصلا متوجه شهاب سنگ نشدند هم خیلی عجیب و غیرمنطقی است. اینکه با وجود لغو سفر بی‌بازگشت به مریخ، همسر اسطو این اتفاق مهم را از همسرش پنهان کرد هم غیرعقلانی به نظر می‌رسد. 
تحولات ناگهانی آدم‌ها در پایتخت 7 هم از دیگر ضعف‌های فیلمنامه آن هستند. مثل موضع تند بهتاش با ازدواج مادرش که معلوم نیست چرا ناگهان از این رو به آن رو شد! به طور کلی، فیلمنامه «پایتخت7» پر از این‌گونه ایرادات است و ضعیف ارزیابی می‌شود.
بعد از تحریر
یکی از حواشی «پایتخت 7» تشییع و تأکید برخی افراد و رسانه‌ها بر این ادعاست که استقبال از این سریال نشانه شکست صداوسیما در تعامل با سلبریتی‌هاست! آنها می‌گویند این سریال نشان می‌دهد که اگر تلویزیون درهای خود را به روی چهره‌های مشهور مدنظر آنها باز کند، همه برنامه‌ها و سریال‌های صداوسیما مثل «پایتخت 7» پرمخاطب می‌شود و این مدیریت اشتباه کرده که درها را‌- به‌زعم خودشان- به روی افراد مشهور بسته است! 
نقد و تحلیل سیاست و عملکرد صداوسیما مجال دیگری می‌طلبد، اما نکته مهم این است که همزمان با پخش «پایتخت 7» تعداد قابل توجهی فیلم بر پرده سینما و برنامه و سریال در نمایش خانگی و همین صداوسیما با حضور سلبریتی‌ها پخش شد، اما هیچ‌کدام نتوانستند به گرد پای پایتخت رسانه ملی برسند! 
در ایام نوروز برنامه‌هایی چون «پانتولیگ» با حضور محمدرضا گلزار و برنامه‌هایی با حضور مهران غفوریان و جواد رضویان پخش شد اما مخاطب آنها کمتر از برنامه‌هایی چون «زندگی پس از زندگی» و «محفل» بود که هیچ چهره مشهوری در آنها حضور نداشت. در سینما هم فیلم‌هایی روی پرده است که سلبریتی‌ها را در ویترین دارند، اما مشتری ندارند. همین الان سریال‌ها و برنامه‌هایی با حضور سلبریتی‌ها در نمایش خانگی است اما یک دهم برخی برنامه‌های صداوسیما ازجمله همین پایتخت و یا محفل هم مخاطب ندارند. 
پس ادعا و القائات زنجیره‌ای مبنی بر اینکه استقبال از پایتخت 7 را دال بر لزوم سلبریتی‌گرایی افراطی در صداوسیما می‌دانند، مغلطه‌آمیز و سیاست‌زده و‌– با عرض معذرت-‌ نظری عقب‌مانده است!‌ 
گریز از سلبریتی‌زدگی‌(به معنای وابستگی و محدود شدن به برخی خواص و چهره‌ها و نادیده گرفتن مابقی استعدادها)، رویکردی منطقی و مترقی در رسانه است، به شرط آنکه خلاقیت و نوآوری غالب شود.