کد خبر: ۳۱۷۱۴۰
تاریخ انتشار : ۰۴ شهريور ۱۴۰۴ - ۲۰:۵۸

اخبار ویژه

 بسیج ضد‌صهیونیستی  از انگلیس به استرالیا رسید


 اقدام نیابتی دولت استرالیا در اخراج سفیر ایران و متهم‌ کردن سپاه پاسداران، از فشار شدید تحولات افکار عمومی این کشور بر انگلیس و اسرائیل حکایت می‌کند.
انگلیس، پدر رژیم نامشروع صهیونیستی است؛ و استرالیا، مستعمره انگلیس. بنابراین وقتی استرالیا در حمایت از اسرائیل اقدام به اخراج سفیر ایران می‌کند، باید فهمید که فشار اصلی به انگلیس وارد شده است.
استرالیا دیروز اعلام کرد ضمن تعلیق سفارت خود در تهران، سفیر ایران را اخراج می‌کند. دولت استرالیا، ایران را به اجرای دو حمله یهودستیزانه در شهرهای سیدنی و ملبورن متهم کرد. سفارت رژیم صهیونیستی، با استقبال از تصمیم دولت استرالیا برای متهم کردن سپاه پاسداران، اعلام کرد «این گامی است که مدت‌ها خواستار آن بوده‌ایم».
البته طبیعی است که پدر و بنیانگذار رژیم نامشروع صهیونیستی، از سپاه پاسداران عصبانی باشد. به هر حال، موشک‌های نقطه‌زن، بزرگ‌ترین تحقیر اسرائیل در طول هفت دهه گذشته را انجام داده اند؛ آن هم با عبور از هفت لایه پدافندی در منطقه. اما مشکل انگلیس و اسرائیل در استرالیا، سپاه پاسداران نیست، بلکه بسیج است! بسیج ضد‌صهیونیستی مردم در مقیاس‌های چند صد‌هزار نفری و میلیونی، از لندن و پاریس به استرالیا رسیده و این، دردناک‌تر از موشک‌های ‌هایپر‌سونیک سپاه است.
حامیان رژیم صهیونیستی می‌خواستند نفوذ راهبردی ایران را در منطقه محدود کنند، اما حالا می‌بینند که به اقیانوسیه رسیده است. بنابراین چاره‌ای ندیده‌اند جز اینکه ایران را متهم به اقدامات یهود‌ستیزانه کنند؛ انگار که ایران، بیش از یک‌صد هزار انسان را در غزه سلّاخی کرده است!
واقعیت دردناک برای اسرائیل و حامیانش این است که سه‌هفته قبل، سیدنی استرالیا، شاهد تظاهرات سیصد هزار نفری علیه رژیم صهیونیستی بود. تظاهرات‌کنندگان، تصاویر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را سر دست گرفته بودند و شعار آزادی فلسطین می‌دادند.
رسانه‌های اسرائیل، این رویداد خیره‌کننده را «انتفاضه استرالیا» خواندند؛ و فعال رسانه‌ای صهیونیست نوشت: «امروز روز تاریکی برای سیدنی استرالیا بود. جمعیت طرفدار حماس، از روی پل‌ هاربر عبور کردند، نه برای درخواست آزادی گروگان‌های اسرائیل، بلکه برای انتفاضه. شرم‌آور!».
سه‌روز قبل هم، تظاهرات حامیان فلسطین با حضور بیش از یک میلیون نفر در ۴۰ شهر در استرالیا برگزار شد. روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارونوت در این‌باره گزارش داد: «بسیاری از معترضان، چفیه فلسطینی پوشیده بودند یا پلاکاردهایی با رنگ‌ پرچم فلسطین داشتند. پلاکارد جمعیت سیدنی این بود: استرالیا باید همین حالا روابط خود را با اسرائیل قطع کند». پس از این اعتراضات مردمی، الکس ریفکین، رئیس سازمان یهودیان استرالیا به اسکای‌نیوز انگلیس گفت: «اعتراضات ضد‌اسرائیلی، فضائی ناامن برای یهودیان ایجاد کرده و نباید برگزار شود»!
فراگیری حمایت از غزه و بیزاری از رژیم جنایتکار اسرائیل به حدی است که روزنامه دیلی‌تلگراف استرالیا خطاب به نتانیاهو تیتر زد: تو یک مرد ضعیف هستی! «اسکات مارش» هنرمند استرالیایی نیز عکس هیتلر با چهره نتانیاهو را روی دیوار بازآفرینی کرد تا نشان دهد نتانیاهو، جایگزین امروز هیتلر در نسل‌کشی است.
انگلیس و آمریکا و دیگر حامیان اسرائیل، لابد باید دادستان دیوان کیفری بین‌المللی را هم آدم ایران بنامند و تهدیدش کنند؛ چرا که او هم حکم جلب نتانیاهو را صادر کرده و تحت تعقیب قرار داده است. البته همین‌طور هم شده! آمریکا داستان دیوان کیفری را تحریم کرده و سرویس تروریستی موساد اسرائیل، او را به ترور فیریکی و حیثیتی تهدید کرده است!
صدای غزه نه‌فقط در لاهه، بلکه در خیابان‌های نیویورک، واشنگتن، لندن، پاریس، برلین، بروکسل، سیدنی و اتاوا طنین انداخته است: «انتفاضه جهانی».

 

اصلاح‌طلبان در سیاست خارجی  حرفی جز «بدیم بره» ندارند!
اعتراض به بیانیه وطن‌فروشانه جبهه اصلاحات، در میان برخی اصلاح‌طلبان رو به گسترش است.
در این زمینه، حمزه غالبی (رئیس ستاد جوانان در ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در سال 1388) تاکید کرد: ما اصلاح‌طلبان حرفی در سیاست خارجی به جز «بدیم بره» نداریم!  او که مقیم پاریس است، همچنین گفته است: دگم‌ترین و ایدئولوژیک‌ترین مواضع در سیاست خارجی، مال ما اصلاح‌طلب‌هاست.
آذری جهرمی، عضو ستاد انتخاباتی پزشکیان نیز تصریح کرد: پیشنهاد تعلیق داوطلبانه در بیانیه جبهه اصلاحات نشانه تسلیم است.
همچنین، محمدرضا جلائی‌پور از فعالان سیاسی جبهه اصلاحات، در اعتراض به بیانیه صادره به اسم این جبهه نوشت: از منظر اصلاح‌گرانه برایم چند پرسش از نویسندگان بیانیه امروز جبهه اصلاحات مطرح است. این بیانیه اگر قبل از دفاع میهنی ۱۲روزه و قبل از نسل‌کشی غزه و حتی قبل از بهار به خزان کشیده عربی نوشته می‌شد، دقیقاً چه فرق مهمی می‌کرد؟ آیا این اتفاقات بزرگ نباید تاثیری در بخشی از محتوا و رویکرد متن نیروی سیاسی ملی بگذارد؟ آیا بازگشت به تنظیماتِ کارخانه‌ایِ قبل از جنگ فقط برای حکمرانان خطا است و برای نیروهای سیاسی مطلوب است؟
چرا متن گویی در دهه نود میلادی و غلبه خوش‌بینی/خوش‌خیالی به نظم تک‌قطبیِ لیبرالِ جهانی نوشته شده است و هیچ ردی از تغییرات صحنه جهانی و ائتلاف‌سازی‌های جدید منطقه‌ای در آن دیده نمی‌شود؟ آیا نیروی سیاسی نباید متناسب با درس‌آموخته‌های منطقه و جهان چارچوب‌های تحلیلی و‌ فرض‌های نظری و زبان و رفتارش را روزآمد کند؟ 
مثلاً اگر این بیانیه نه برای ایرانِ ۱۴۰۴ در این منطقه بعد از درس‌آموخته‌های توسعه‌های توافق‌محور جهان و شکست‌های گذارهای منطقه و شکست‌های اجماع واشنگتنی، بلکه قرار بود مثلاً چند دهه قبل برای کره‌جنوبیِ وابسته آمریکا در برابر کره‌شمالیِ وابسته شوروی نوشته شود چه تفاوت رویکردی می‌داشت؟ 
یا مثلاً اگر ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا نبود و همین چند هفته پیش وسط مذاکرات با جنگده بی‌دو ایران را بمباران نکرده بود یا نسل‌کشی نشده بود، متن این بیانیه چه تفاوتی می‌داشت؟ یا اگر راهبرد فشارمحور و گذاریِ بخشی از نیروهای سیاسی در دهه‌های گذشته، عملاً بی‌نتیجه یا با نتایج عکس نمی‌شد، متن این بیانیه چه فرقی می‌داشت؟ بیانیه «جام زهر» مجلس ششم چه اشکالی داشت که عملاً راهگشا نشد و با چه تحلیلی تکرار همان محتوا و لحن و رویکرد، سودمند محسوب می‌شود؟
آیا ایران فقط بین دو گزینه تسلیم و جنگ مخیر است؟ آیا گزینه سومی که می‌تواند طراحی و خلق شود، نباید در متن توضیح داده شود؟ فرض کنیم ایران حتی به سبک جولانی یک‌سره تسلیم شود، آیا همان‌طور که نتانیاهو به قوای دفاعی سوریه، آن‌هم حین مذاکرات جولانی با نتانیاهو و علی‌رغم حمایت ترامپ از او، حمله کرد، به بهانه دیگری به ایران حمله نظامی یا اقتصادی نخواهد شد؟
چرا بعد از حمله دو قدرت اتمی به ایران و در کنار تاکید به‌جا بر ضرورت ابتکار عمل دیپلماتیک و ذی‌نفع‌سازی اقتصادیِ همسایگان و قدرت‌های جهانی در رشد و امنیت ایران و افزایش رضایت عمومی و همبستگی ملی، در متن بیانیه تاکیدی بر ضرورت تقویت قوای نظامی و دفاعی ایران نمی‌شود؟ آیا تصویر نویسندگان از اقتضائات امنیت ملی ایران در این منطقه و جهان، زیاده ساده‌انگارانه و عقب‌مانده از زمان نیست؟
در متن، نظام به ترک «تخاصم خارجی» دعوت شده است. آیا «تنش‌زا» و مخاصمه‌جو، ایران است که در حال مذاکره با آمریکا بود، یا نتانیاهو و ترامپ که به ایران حمله تجاوزکارانه کردند؟ به فرض پذیرشِ مخاصمه‌جویی ایران، آیا ترک تخاصم و ترک زبانِ سیاستِ ستیز و تقویت توافق‌گرایی فقط در برابر ترامپ مطلوب است و در سیاست داخلی عبور از قطبی‌سازی و زبانِ ستیز و تقویت توافق‌گرایی و توافق‌سازیِ حل مسئله‌ای مطلوب نیست؟

 

به نام حمایت از دولت  به کام اسرائیل و آمریکا!
تکذیب اظهارات یک فعال سیاسی اصلاح‌طلب از سوی سخنگوی وزارت خارجه، سؤالاتی جدی را درباره پشت صحنه این قبیل اظهار نظرهای هزینه‌تراشانه برای امنیت ملی و سیاست خارجی پیش می‌کشد.
بخشی از هزینه‌تراشی‌ها علیه کشور، از سوی منصوبان دوایر دولتی و رسانه‌های تاسیس شده توسط این افراد انجام می‌شود. رسانه‌هایی مانند سینرژی و آوش و... سینرژی، متعلق به رنجبران(مشاور فعلی وزیر خارجه، عضو ستاد انتخاباتی مدعیان اصلاحات و اعتدال، مدیر روابط عمومی صادق محصولی، وزیر رفاه و کار در دولت احمدی‌نژاد) است و آوش، متعلق به بلاغی مبین (مدیرکل تولیدات رسانه‌ای دفتر رئیس‌جمهور). برخی از این رسانه‌ها در جریان مذاکرات مسقط‌، به جای خبرگزاری رسمی دولت، در حاشیه مذاکرات حضور داشتند!
از معاون راهبردی معزول، به عنوان کارفرمای پروژه و پشتیبان برخی از این رسانه‌ها یاد می‌شود؛ رسانه‌هایی که ویژگی مشترک‌شان شبهه‌افکنی و هزینه‌تراشی است.
کانال «سینرژی» به تازگی، گفت‌و‌گوی رنجبران با محمد صدر را منتشر کرد که بر اساس تیزر منتشر شده، این مصاحبه در ساختمان و کریدورهای وزارت خارجه ضبط شده است. صدر‌(معاون وزیر خارجه دولت خاتمی) در این گفت‌و‌گو مدعی شد: «من تحلیلی به شما بگویم که روس‌ها، اطلاعات پدافند ما را به اسرائیلی‌ها داده بودند. روس‌ها این جوری هستند. به هیچ وجه فکر نکنید که با ما هستند».
صدر احتمالا رویش نشده، وگرنه مسئولیت جنگ اخیر را هم از دوش «ترامپ عزیز»! (تعبیر معاون تشریفات دفتر رئیس ‌جمهور) برمی‌داشت و گردن روسیه می‌گذاشت!
این اظهارات خلاف واقع و تنش‌زا، در حالی پخت و پز و منتشر شد که روسیه در مقابل تهدید تروئیکای اروپایی علیه ایران، استفاده از مکانیسم ماشه را غیر قانونی
 خوانده و در شورای امنیت نیز ضمن محکوم کردن حمله آمریکا و اسرائیل، غنی‌سازی را حق ایران خوانده است.
محصول سمّی کانال سینرژی، موجب شد تا سخنگوی وزارت امور خارجه، دیروز با بیان اینکه ادعاهای آقای صدر، صرفاً نظر شخصی او بوده، رسما به تکذیب این اظهارات بپردازد: «درباره انتقال اطلاعات پدافندی ایران به رژیم صهیونیستی توسط روسیه، باید تصریح کرد: این سخن که به اذعان گوینده بر پایه تحلیل شخصی و نه اطلاعات مستند بیان شده، اساساً نادرست است و صحت ندارد»
بقایی افزود: «همچنین باید یادآور شد مصاحبه یاد شده، ارتباطی به وزارت خارجه ندارد و اجرای آن توسط مجری، در ظرفیت شخصی صورت گرفته است».
ابتذال اقدام مذکور به حدی بود که حتی «احمد- ز» از گردانندگان روزنامه هم میهن نوشت: «برخی چنان خود را از اخبار پشت‌‌پردۀ جهان مطلع نشان می‌د‌هند که انگار هر شب با رهبران کشورهای دوست و خصم پالوده می‌خورند! نمونه‌اش، ادعای صدر در بارۀ همکاری روسیه با اسرائیل برای انهدام پدافند ایران! از یک طرف می‌گوید «تحلیل» و از طرف دیگر از «اطلاع» خود سخن می‌گوید! اگر این بازی رایج شود، دودش همه را کور خواهد کرد!».

 

ویژگی‌های محافل ظاهر‌بین  در سیاست خارجی
ظاهربینی در سیاست خارجی، سمّی است که وقتی وارد دستگاه محاسباتی شود، با ایجاد خطای ادراکی موجب تصمیم‌گیری‌های غلط و تحمل هزینه‌های گزاف می‌شود.
در این زمینه، مسعود براتی در روزنامه عصر ایرانیان نوشت: در مطالعات سیاست خارجی یک گزاره قدیمی و بدیهی وجود دارد مبنی بر اینکه کشورها دارای سیاست اعلامی و سیاست اعمالی هستند. وقتی کشورها می‌خواهند ارزیابی از سیاست خارجی سایر بازیگران داشته باشند، نباید صرفاً به سیاست‌های اعلامی بسنده کنند. بلکه باید رفتار بازیگران را با دقت ارزیابی کنند.
توجه به این نکته در زمانی که کشورها دارای منافع متضاد و متزاحم هستند، ضروری‌تر است. چرا که کشورها تلاش می‌کنند با اعلام‌های غیرواقعی و فریبنده، بازیگر مقابل را دچار خطای ادراکی کنند و ابتکار عمل را از او بگیرند. یکی از مثال‌های مهم، سیاست‌های اعلامی هیتلر در فریب کشورهای اروپایی بود که به صورت مستمر بر صلح‌طلبی و عدم تمایل به توسعه ارضی تأکید داشت و همین سبب شده بود که سیاستمداران اروپایی همچون چمبرلین در انگلستان دچار خطای ادراکی شده و متوجه نقشه واقعی هیتلر نشوند. این خطای ادراکی ابتکار عمل را از آنها گرفت و هزینه‌های زیادی بر آنها تحمیل کرد. ایراد آنها این بود که ظاهربین بودند و متوجه واقعیت تحولات نشدند.
ظاهربینی در سیاست خارجی یک سمّ است که وقتی وارد دستگاه محاسباتی شود، با ایجاد خطای ادراکی موجب تصمیم‌گیری‌های غلط و در نهایت موجب تحمل هزینه‌های گزاف می‌شود. رهبر انقلاب در بیانات اخیر فرمودند: «این کسانی که می‌گویند آقا! شعار ندهید علیه آمریکا، عصبانی می‌شوند، با شما دشمنی می‌کنند، اینها ظاهربینند. این کسانی که تحلیل می‌کنند که چرا با آمریکا مذاکره‌ مستقیم نمی‌کنید، مسائلتان را حل نمی‌کنید، به نظر من ظاهربینند.»
متأسفانه در کشور افرادی هستند که در موضوع رابطه ایران و آمریکا، تحلیل سطحی دارند و اسیر ظواهر و یا همان سیاست‌های اعلامی می‌شوند. برای مثال در قضیه هسته‌ای، علی‌رغم آنکه بارها رهبر انقلاب تأکید کردند برای آمریکا هسته‌ای بهانه است، اما در دولت یازدهم این فرض مبنای عمل قرار گرفت که می‌شود با آمریکا در موضوع هسته‌ای که مورد اختلاف است به توافق رسید. بر همین مبنا مذاکره، و بر سیاست‌های اعلامی آمریکا تکیه شد تا جایی که به نقطه‌ «امضا و قول کری تضمین است» رسید. اما به دلیل آنکه واقعیت صحنه این نبود، توافق چیزی بسیار متفاوت از تصور تیم ایرانی بود و حتی در عمل نیز آمریکا همان تعهدات را نقض کرد.
بعد از خروج آمریکا از برجام، کشورهای اروپایی در سیاست اعلامی گفتند که هم تعهدات خود و هم تعهدات آمریکا را اجرا می‌کنند. روحانی و ظریف با ظاهربینی به آنها تکیه و کشور را معطل کردند. بعد از یک سال مشخص شد که واقعیت چیز دیگری بوده و اروپا تنها به دنبال فریب ایران برای انجام تعهدات به صورت یک‌طرفه بوده است. در دوره بایدن نیز ظاهربینی در دولت روحانی دیده شد. بایدن با لفاظی صحبت از بازگشت به برجام می‌کرد اما در عمل به دنبال تعهدات گسترده‌تر ایران بود. مذاکرات با ظاهربینی و تکیه بر همین گفتارها آغاز شد. در دوره اخیر این ظاهربینی‌ها هنوز هست، هرچند تجربیات چندساله، کار را برای افراد ظاهربین سخت کرده است.
صحبت از سرمایه‌گذاری هزار میلیاردی آمریکا در ایران که از سوی مرعشی (و حضرتی و فیاض زاهد) مطرح شد، از مصادیق ظاهربینی‌های مفرط است. یا این گزاره که میان رژیم صهیونیستی و آمریکا فاصله وجود دارد و می‌توان با سرمایه‌گذاری روی این فاصله منافع ملی را تأمین کرد. دلیل این ادعا توجه بیش از اندازه به گفتار آمریکایی‌ها بدون توجه به اقدامات آنهاست. این ظاهربینی و خطای ادراکی، اگر تصحیح نشود حتماً هزینه‌های جدی در پی خواهد داشت.
هرقدر بتوانیم سیاست خارجی را از ظاهربینی و سطحی‌نگری دور کنیم، که معنای آن حاکم شدن واقع‌گرایی و نگاه عمیق است، منافع ملی را بهتر تأمین می‌کنیم و هزینه‌های کمتری در تأمین منافع ملی می‌پردازیم.