پاسخ تهدید غرب تهدید است نه مذاکره و انفعال
سرویس سیاسی-
در برابر سناریوی تکراری اروپا و آمریکا، دیگر جایی برای خوشبینی و انتظار باقی نمانده است. تجربه نشان داده است که غرب تنها زبان زور را میفهمد و ایران باید با تصمیمات قاطع، از خروج از NPT تا محدودیت در تنگه هرمز، ثابت کند که تهدیدات دشمن بیپاسخ نخواهد ماند.
غربیها بار دیگر با تکرار سناریوی نخنما و بیحاصل تهدید و فشار علیه ایران نشان دادند که اساساً در قاموس سیاستمداران اروپا و آمریکا چیزی به نام «توافق»، «احترام به تعهدات» و «پایبندی به قرارداد» وجود ندارد. اگر در سالهای نخست پس از امضای برجام برخی سادهاندیشان داخلی هنوز بر این تصور بودند که شاید با اندکی صبر و مدارا بتوان طرف غربی را وادار به رعایت تعهدات کرد، امروز پس از گذشت هفت سال از مرگ رسمی برجام، حتی خود معماران این توافق نیز به بیحاصلی آن معترفاند.
در واپسین روزهای برجام و قطعنامه ۲۲۳۱، که عملاً با خروج یکجانبه آمریکا در سال ۲۰۱۸ دچار مرگ زودرس شد، اروپاییها با ژستی طلبکارانه آخرین حربه خود را به میدان آوردهاند: مکانیسم ماشه. حربهای که بهروشنی نتیجه نابلدی و سادهاندیشی جریان برجامی است و امروز همان «شاهکار» را به چماقی علیه ملت ایران تبدیل کردهاند.
اروپا دشمنتر از همیشه
مذاکرات اخیر در ژنو میان ایران و طرفهای اروپایی برجام، بار دیگر به روشنی ثابت کرد که اروپا نه تنها ارادهای برای بازگشت به مسیر درست ندارد، بلکه عمداً در حال وقتکشی و بازی دادن ایران است. رسانه انگلیسی رویترز صراحتاً گزارش داد که سه کشور اروپایی تصمیم گرفتهاند از روز پنجشنبه ۶ شهریور فرآیند فعالسازی مکانیسم ماشه را آغاز کنند. این تصمیم به معنای پایان همان اندک امیدی است که برخی در داخل کشور برای احیای برجام حفظ کرده بودند.
اروپاییها بهخوبی میدانند که برجام مرده است، اما همچنان تلاش دارند تا از لاشه آن علیه ایران بهرهبرداری کنند. این همان رویکرد رذیلانهای است که در طول هفت سال گذشته بارها و بارها تجربه شده و هر بار نتیجهای جز افزایش گستاخی آنان و تحمیل فشار بیشتر بر ملت ایران به دنبال نداشته است.
صدای مردم در برابر فریب غرب
در همین حال، سید عباس عراقچی وزیر محترم امور خارجه در گفتوگو با فایننشال تایمز به نکتهای اعتراف کرده که سالهاست مردم ایران آن را فریاد میزنند. او گفته است: «بسیاری در داخل کشور معتقدند مذاکره با آمریکا بینتیجه است. مردم به من میگویند: دیگر وقتت را تلف نکن، فریبشان را نخور.» این در واقع بیان همان حقیقتی است که ملت ایران در طول سالها تجربه مذاکره با غرب درک کردهاند؛ مذاکره با آمریکا و اروپا جز فریب، تحقیر و اتلاف وقت هیچ دستاوردی ندارد.
اکنون سؤال اساسی این است: چرا دستگاه دیپلماسی کشور باید همچنان دل به مسیری ببندد که نه تنها بازدارنده اقدامات غربیها نیست بلکه بهعنوان «پالس ضعف» عمل کرده و دشمن را گستاختر میکند؟ وزارت خارجه باید این هشدار روشن را در عمل جدی بگیرد و از پیگیری سیاستهای بیثمر و پرهزینه دست بکشد.
جنگ روانی مکانیسم ماشه
و جریان خزنده داخلی
یکی از ابعاد خطرناک ماجرا، تلاش جریان غربزده داخلی برای هراسافکنی درباره مکانیسم ماشه است. این جریان با همکاری رسانههای داخلی و خارجی، التهاب مصنوعی در بازار ایجاد کرده و از این آشوب اقتصادی برای منافع جناحی و مالی خود بهرهبرداری میکند. چنین جریانی نه تنها در سالهای گذشته بارها منافع ملی را وجهالمصالحه اهداف حقیر خود قرار داده بلکه امروز نیز در تلاش است با ترساندن مردم و مسئولان از مکانیسم ماشه، فضای کشور را به سود خود مدیریت کند.
حال آنکه واقعیت این است که مکانیسم ماشه هیچ اثر ملموسی بر اقتصاد و امنیت ایران ندارد. بازگشت قطعنامههای شورای امنیت پیش از برجام در عمل هیچ تفاوتی با وضعیت کنونی ایران ندارد، چرا که کشورمان هماکنون تحت شدیدترین تحریمهای آمریکا قرار دارد و مضاف بر آن در زمانی که قطعنامه 1929 به عنوان مهمترین قطعنامه شورای امنیت علیه ایران در حال اجرا بود فروش نفت ایران به شرکای خود هیچگاه به رقمی پایینتر از یک میلیون بشکه در روز نرسید.
تجربه تاریخی ایران
در برابر قطعنامهها
ایران در دوران قطعنامه ۱۹۲۹ سازمان ملل متحد (که بهعنوان یکی از سختترین قطعنامهها علیه ایران شناخته میشود) و پنج قطعنامه تحریمی توانست صادرات نفت خود را بالای یک میلیون بشکه حفظ کند. این در حالی است که در دوره اجرای برجام و در زمان جاری بودن قطعنامه ۲۲۳۱، به دلیل سوءمدیریت دولت روحانی و تحریمهای ثانویه آمریکا، صادرات نفت ایران به ۲۰۰ هزار بشکه سقوط کرد. تنها با آغاز دولت سیزدهم و اتخاذ سیاست تعامل با جهان غیرغربی بود که روند صادرات نفت ایران دوباره افزایشی شد و امروز در شرایطی که آمریکا شدیدترین تحریمها را علیه ایران اعمال کرده است به سطحی بازگشته که از نگاه دشمنان نیز غیرقابل انکار است.
این تجربه تاریخی نشان میدهد که قطعنامههای شورای امنیت کاغذپارهای بیش نیستند. همانطور که قطعنامه ۲۲۳۱ نتوانست مانع تحریمهای آمریکا شود، قطعنامههای بازگشتی از مکانیسم ماشه نیز هیچ اثر جدیدی بر شرایط تحریمی ایران نخواهند داشت.
واقعیت این است که ژنرالهای نفتی دولت حسن روحانی در حالی مقامات پیش از خود را گروهبان معرفی میکردند که در زمان دولت دهم و شش قطعنامه شورای امنیت (که ماحصل مذاکرات دولت اصلاحات و قطعنامه شورای حکام بود) علی رغم تمام فشار تحریمی آمریکا فروش نفت ایران به متحدان و شرکای خود همچون چین هیچگاه به رقمی پایینتر از
یک میلیون بشکه نرسید و در ماههای پایانی منتهی به مرداد 1392، مسیر بازیابی جایگاه ایران در بازار نفت سرعتی خوب به خود گرفته بود.
در برابر این موضوع دولت حسن روحانی و ژنرالهای خودخوانده آن، پس از خروج بیکیفر آمریکا از برجام، بیعرضگی خود و نابلدی خود را به وضوح نشان داده و فروش نفت ایران را در پایان این دولت و در شرایطی که به ادعای خودشان هیچ تحریم و فشاری از شورای امنیت علیه ایران وجود نداشت، به رقم فاجعهبار 200 هزار
بشکه در روز رساندند.
اکنون نیز همان طیف در حالی سعی در ترساندن افکار عمومی از بازگشت قطعنامههای شورای امنیت دارند که به خوبی از این واقعیت آگاهی داشته و دارند که قطعنامه شورای امنیت کاغذ پارهای بیش نیست و ستون تحریم بیش از قطعنامه شورای امنیت بر تحریمهای ثانویه آمریکا استوار است که قطعنامه شورای امنیت تاثیری در وضع و جلوگیری از آن نداشته و ندارد.
جنگ و صلح
بیارتباط با قطعنامهها
دروغ بزرگ جریان غربگرا این است که فعالسازی مکانیسم ماشه میتواند ایران را در آستانه جنگ قرار دهد. اما واقعیت آن است که جنگ و صلح در روابط بینالملل هرگز تابع قطعنامههای شورای امنیت نبوده و نیست. نمونه بارز آن حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ بدون هیچ مجوزی از شورای امنیت و حمله روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ است.
بنابراین، پیوند زدن مکانیسم ماشه به احتمال جنگ علیه ایران چیزی جز دروغپراکنی و توطئه روانی نیست. ایران حتی در دوران جاری بودن برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ نیز هدف جنگ خرابکارانه رژیم صهیونیستی و جنگ اقتصادی تمامعیار آمریکا قرار گرفت. پس این قطعنامهها نه توانستهاند حافظ صلح باشند و نه سپر دفاعی در برابر تجاوزگری قدرتها.
خروج از انپیتی؛ تنها پاسخ قاطع
اکنون که غربیها همه پلهای پشت سر خود را خراب کرده و با صراحت کامل در مسیر دشمنی با ایران گام برمیدارند، بهترین و قاطعترین پاسخ ایران خروج از پیمان انپیتی است. بیش از نیم قرن عضویت ایران در این پیمان هیچ دستاوردی نداشته و صرفاً به ابزاری برای محدود کردن کشورمان بدل شده است.
خروج ایران از پیمان انپیتی در برابر مکانیسم ماشه این پیام را به غربیها مخابره خواهد کرد که قواعد بازی تغییر پیدا خواهد کرد و در برابر هر اقدام خصمانهای، پاسخ متناسب دریافت خواهند کرد.
رژیم صهیونیستی بدون عضویت در انپیتی دهها کلاهک هستهای در اختیار دارد و نه تنها تحت فشار بینالمللی قرار نگرفته بلکه آزادانه به تاسیسات صلحآمیز ایران حمله میکند. آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز بهجای محکوم کردن این تجاوزات، در قامت بازوی فشار غرب عمل کرده و مدیرکل آن، رافائل گروسی، آشکارا در کنار اسرائیل ایستاده است.
خروج از انپیتی پیام روشنی به جهان خواهد بود: ایران حاضر نیست بیش از این خود را در قید و بند پیمانی نگه دارد که در عمل به ابزاری برای فشار و تهدید علیه کشورمان تبدیل شده است.
محدودیت تردد در تنگه هرمز؛ اهرم بازدارنده
در کنار خروج از انپیتی، ایران باید اهرمهای عملی بازدارنده خود را نیز فعال کند. محدودیت تردد کشتیهای کشورهای غربی در تنگه هرمز میتواند پاسخی عملی به تهدیدات آنها باشد. تنگه هرمز شاهرگ حیاتی انرژی جهان است و هرگونه محدودیت در آن، پیام روشنی برای غرب خواهد داشت: ایران تهدید را با تهدید پاسخ میدهد.
حضور مشکوک بازرسان آژانس؛ تکرار یک خطای پرهزینه
در شرایطی که اروپاییها در اوج خباثت خود علیه ایران دست به تهدید مکانیزم ماشه زدهاند و رافائل گروسی مدیرکل آژانس با گستاخی بیحد و حصر در کنار رژیم صهیونیستی موضع میگیرد، خبری قابل تأمل از سوی وزارت امور خارجه منتشر شد: حضور بازرسان آژانس در ایران، بر مبنای تصمیم شورای عالی امنیت ملی تأیید شد.
این خبر، بار دیگر نگاهها را به سمت ضرورت پایبندی کامل به مصوبه مجلس شورای اسلامی درباره تعلیق همکاریهای فراپادمانی با آژانس جلب میکند. مصوبهای که پس از سالها تجربه تلخ همکاری بیحاصل با آژانس تصویب شد تا به صراحت جلوی سوءاستفاده دشمنان از دسترسیهای بیمورد و گزارشهای مغرضانه بسته شود. امروز اگر شورای عالی امنیت ملی و وزارت امور خارجه و سازمان انرژی اتمی بخواهند با تفسیر یا دور زدن این قانون، راه را برای بازگشت بازرسان به تاسیسات هستهای باز کنند، عملاً مصوبه مجلس را بیخاصیت کرده و استقلال تصمیمگیری کشور را زیر سؤال خواهند برد.
ایران بارها با حسننیت، درِ تاسیسات هستهای خود را به روی بازرسان آژانس باز کرده است. نتیجه چه شد؟ گزارشهای مغرضانه، پروندهسازیهای دروغین، و نهایتاً تهاجم تروریستی رژیم صهیونیستی به قلب صنعت هستهای کشور. شهدای هستهای ما، از شهید دکتر علی محمدی و شهریاری تا شهید فخریزاده و شهیدان دکتر عباسی و طهرانچی و...، قربانی همین سادهاندیشیها و خوشبینیها شدند. چه تضمینی وجود دارد که حضور دوباره بازرسان در تاسیسات حساس کشور، نقشههای دشمن را برای حمله مجدد و خرابکاری در ایران تسهیل نکند؟
واقعیت آن است که آژانس بینالمللی انرژی اتمی سالهاست از یک نهاد فنی و بیطرف فاصله گرفته و به بازوی اطلاعاتی غرب و رژیم صهیونیستی بدل شده است. گروسی آشکارا در مواضع خود از اسرائیل رژیم غیرعضو انپیتی حمایت کرده و ایرانِ متعهد عضو پیمان را تحت فشار قرار میدهد. چنین نهادی چه مشروعیتی دارد که همچنان در تاسیسات ما حضور یابد و دسترسیهای ویژه دریافت کند؟
بر این اساس، هر مقام و مسئولی که بخواهد برخلاف قانون مجلس و بنابر تشخیص خود راه را برای ادامه حضور بازرسان باز کند، باید بداند در برابر ملت ایران و خون شهدای هستهای مسئول خواهد بود. این خونها شاهدی زندهاند که هرگونه مماشات با دشمن، نهایتاً به جسارت بیشتر او میانجامد. تجربههای گذشته نشان داده است که هر گام عقبنشینی در برابر آژانس، یک گام پیشروی برای صهیونیستها و غربیها بوده است.
در شرایطی که غربیها همزمان با تهدید به فعالسازی مکانیزم ماشه، از ابزار آژانس برای فشار بیشتر استفاده میکنند، کوچکترین خطای محاسباتی در دادن دسترسی به بازرسان میتواند هزینهای جبرانناپذیر بر کشور تحمیل کند. شورای عالی امنیت ملی، وزارت خارجه و سازمان انرژی اتمی باید نصبالعین خود را مصوبه روشن و صریح مجلس بدانند و از هرگونه تفسیر این قانون پرهیز کنند.
تهدید را باید با تهدید پاسخ داد؛ راهبرد ایران، اقتدار نه انفعال
برآیند همه واقعیات موجود نشان میدهد که امروز راهبرد ایران نه مذاکره و انفعال بلکه تهدید متقابل است. غربیها زبان تهدید را میفهمند و تنها با نمایش اقتدار و بازدارندگی میتوان آنان را وادار به عقبنشینی کرد. مکانیسم ماشه، قطعنامههای شورای امنیت و بازیهای دیپلماتیک هیچکدام سرنوشت ایران را تغییر نخواهند داد. ملت ایران بارها نشان داده است که با تکیه بر مقاومت و اتکا به توان داخلی میتواند بزرگترین تهدیدها را به فرصت تبدیل کند.
اکنون زمان آن رسیده است که ایران با تصمیمات قاطع همچون خروج از انپیتی و اعمال محدودیت در تنگه هرمز، نشان دهد که تهدیدات غرب بیپاسخ نخواهد ماند. در برابر تهدید، پاسخی جز تهدید وجود ندارد و این همان درسی است که تاریخ مقاومت ملت ایران به جهانیان داده است.