عدم تعارض تمسک به علل و اسباب با اخلاص (پرسش و پاسخ)
پرسش:
حضرت یوسف پیامبر(ع) که در مرتبه بالایی از توحید خالص قرار دارد از یکسو میفرماید: «برای ما سزاوار نیست که چیزی را شریک خدا قرار دهیم» اما از طرفی دیگر هنگامی که در زندان بود، به فردی که در آینده قرار بود در دستگاه عزیز مصر مشغول به کار شود میفرماید: «مرا نزد آقای خود به یاد بیاور! آیا این دو نوع سخن مرهم تعارض با اخلاص توحیدی حضرت یوسف(ع) نمیباشد؟
پاسخ:
جمع میان اخلاص توحیدی و تمسک به اسباب
یوسف پیامبر(ع)، از یک طرف اخلاص توحیدی خود را در این آیه شریفه به صراحت بیان میدارد: «ما کان لنا ان نشرک بالله من شیئ» برای ما سزوار نیست که چیزی را شریک خدا قرار دهیم(یوسف-38) اما از طرف دیگر برای آزادی خود از زندان فرعون به فردی که قرار بود آزاد شود و در آينده در دربار عزیز مصر مشغول به کار شود میفرماید: «اذکرنی عند ربک» مرا نزد آقای خود به یاد بیاور!(همان-42) در جهت تبیین این درخواست حضرت یوسف(ع) باید گفت: توحید تنها در این خلاصه نمیشود که خداوند یگانه و یکتا است که این توحید نظری است، بلکه باید در تمام شئون زندگی انسان پیاده شود(توحید عملی)، و یکی از بارزترین نشانههایش این است که انسان موحد در عمل به غیرخدا تکیه نمیکند و به غیر او پناه نمیبرد، نه اینکه نظام علل و اسباب را نادیده بگیرد و در زندگی دنبال وسایل و اسباب نرود، بلکه باید با تمسک به نظام علل و اسباب که مجرای فیض الهی هستند و همه آنها به اذنالله تاثیر و تاثر خود را انجام میدهند به اهداف خود در این دنیا نایل گردد. ممکن است عدم توجه به این واقعیت نظام خلقت، درباره افراد عادی قابل گذشت باشد ولی برای اولیای خدا و پیامبران بیتوجهی به این اصل مستوجب مجازات است هرچند یک ترک اولی بیش نباشد، که نمونه بارز آن حضرت یوسف(ع) بر اثر یک لحظه بیتوجهی به این مسئله حیاتی (ترک اولی) سالها در زندان بیشتر باقی ماند تا باز هم در روند تحولات پختهتر و آبدیدهتر شود و آمادگی بیشتری برای مبارزه با طاغوت و طاغوتیان پیدا کند و بداند در این راه نباید جز بر نیروی الله و مردم ستمدیدهای که در راه الله گام برمیدارند، تکیه نماید.
آری این درس بزرگی برای همه پویندگان در این راه و مبارزان راستین میباشد که به شرق و غرب تمایل پیدا نکنند و جز در صراط مستقیم که همان طریق وسطی است گام برندارند.
(ر.ک: تفسیر نمونه، ج9، ص420) امام علی(ع) میفرماید: الیمین و الشمال مضلّه و الطریق الوسطی هی الجاده» انحراف به راست و چپ گمراهی و ضلالت است و راه مستقیم و میانه، جاده وسیع حق است(مصداق صراط مستقیم و همان دین قیم است).(نهجالبلاغه- خطبه16)
دیدگاه علامه طباطبایی(ره)
در مقابل این قول ترک اولی افرادی همچون مرحوم طباطبایی(ره) با دلایل محکم بر این اعتقادند که: همسلولی حضرت یوسف(ع) او را فراموش کرد. لذا باید گفت: استعانت از مردم برای دفع شر و ظلم در اسلام تجویز شده است و اخلاص برای خدا باعث آن نمیشود که انسان به غیر خدا، و سببهای دیگر متوسل نشود، زیرا غایهًْالقصوای نادانی است که از توحید خالص، استظهار شود که تاثیر علل و اسباب و مسببات به کلی لغو و باطل است، و میتوان مقاصد را بدون سبب به انجام رساند، بلکه تنها و تنها «اخلاص» است که سبب میشود انسان به سببهای دیگر دلبستگی و اعتماد نداشته باشد.
لذا در جمله «اذکرنی عند ربک» قرینهای که بر دلبستگی حضرت یوسف(ع) به غیر خدا دلالت کند وجود ندارد. به علاوه جمله «و قال الذی نجا منهما و ادّکر بعد امهًْ» و آن کس از آن دو زندانی که نجات یافته و پس از چندی یوسف(ع) را به خاطر آورده بود، گفت...(یوسف-45) خودقرینه روشنی بر این است که فراموشکننده ساقی بوده، نه حضرت یوسف(ع). در پایان این مبحث علامه طباطبایی(ره) در مورد روایتی که در این باب وارد شده سند آن را ضعیف دانسته و گفته است: در سند بعضی از آنها از ابوهریره (که نزد علمای شیعه غیرثقه به حساب میآید) نام برده شده است و در بعضی دیگر از روایات تهمتهایی به حضرت یوسف(ع) زده میشود که از ساحت مقدس ایشان به کلی دور است زیرا خود خداوند، او را از بندگان مخلص خود یاد کرده است، «انه من عبادنا المخلصین» همانا حضرت یوسف(ع) از بندگان مخلص ما میباشد(یوسف-24) و به هیچوجه بعضی از روایاتی که در این باب وارد شده است، با نص صریح قرآن تناسب دارد.(المیزان، ج11، ص249)