نگاهی به فیلم «عزرائیل»
تخریب منجیگرایی
مسیح عرفان
فیلم عزرائیل پس از انتشار با بازخوردهای منفی مخاطبین و منتقدان روبهرو شد. این فیلم با ضعفهای متعدد ساختاری، جز یک پیام صریح را نتوانسته منتقل کند و بهدلیل نداشتن دیالوگ در غالب سکانسها، بیدلیل خودش را محدود کرده است. حتی سینمای صامت هم به شکل متن دیالوگها را منتقل میکرد و معلوم نیست چرا وقتی میشود از تکنیکهای مختلف سینمایی بهره برد، چنین فیلمی ساخته میشود. حتی اسامی بازیگرها پس از تیتراژ پایانی مشخص میشود!
ابتدای فیلم دو جوان را میبینیم که بدون هیچ معرفی، باید باور کنیم به همدیگر علاقهمند هستند. البته در نیمه فیلم پسر جوان سیاهپوست کشته شده و دخترک برای انتقام گرفتن از فرقهای مذهبی، تبدیل به چریکی ممتاز میشود! درواقع نیروی محرک این دخترک برای مبارزه، علاقهاش به این پسر سیاهپوست است؛ اما وقتی هنوز شخصیت این دو نفر شکل نگرفته، طبیعتا این انگیزه هم برای ما بیمعنی است.
تقدیم قربانی به سوختهها
عزرائیل (اسم دخترک چریک) توسط چند نفر دستگیر میشود که میخواهند او را به خورد یک موجود شیطانی بدهند. در ابتدای اثر شاهد متنی آخرالزمانی و اقتباسشده از تعالیم مسیحی هستیم که پس از «ربایش» عدهای سوگند خوردند که دیگر حرف نزنند. حال اینکه در اثر نه خبری از ربایش است و نه انگیزه واقعی افراد از حرفنزدن مشخص میشود. گویا فیلمساز دوست داشته در کارنامهاش فیلمی بدون دیالوگ باشد که البته در گیشه هم با فروش ضعیف، جوابش را گرفت!
به هر حال این گروه افراطی و ظاهراً مذهبی، عزرائیل را تقدیم به موجودات سوخته و آدمخوار میکنند، اما ناگهان شخصی از ناکجاآباد میآید و بهجای دخترک، او خورده میشود. همزمان اعضای فرقه به انجام مناسکی عجیب و غریب مشغول میشوند که آزاردهنده و گوشخراش است.
دخترک پس از آزادشدن به دنبال رفیقش میرود و با چند فلش بک به همان صحنه آبکی در جنگل، بایستی قبول کنیم که این دو عاشق هم بودند.
کلیسای شیطان
تنها مکانی که در اثر هویت دارد، کلیسا است. کلیسایی که در کمپ دشمنان عزرائیل هست، مکانی کاملاً مسیحی با مجسمه مسیح، صلیب و چیدمان صندلیِ کلیسایی؛ اما بهجای یک کشیش مسیحی، زنی حامله حضور دارد که از یک سوراخ از کسی دستور میگیرد. هر چند مشخص نیست پشت آن سوراخ چه کسی است، اما احتمالاً شیطان یا یکی از همین موجودات آدمخوار، به او دستور میدهد.
کلیشه رایج هالیوودی که کلیسا مرکز شرّ است، در این اثر به افراطیترین شکل ممکن در آمده و کلیسای مسیحی را با کلیسای شیطان یکی میداند!
روی دیوار کلیسا هم تصویر عزرائیل با موی بورش وجود دارد که معلوم نیست چرا کلیسا میخواهد او را بکشد و اساساً نقش این دخترک چه بوده که از ابتدای فیلم بهدنبال کشتن او بودهاند.
ارّهتر از ارّه
در فیلم عزرائیل سکانسهای بیپروایی از کشتهشدن افراد و آدمخواری وجود دارد. نماهایی که در پیشبرد داستان هیچ ارزشی ندارد و کارگردان با نابلدی، اینقدر بر تکهتکه شدن افراد تمرکز میکند که خون رُبّیِ اثر کاملاً ارتباط مخاطب با جهان هراسآمیز اثر را قطع میکند. فیلم دارای فیلمنامه خاصی نیست، اما همین نماهای هراسانگیز میتوانست بهتر پرداخت شود تا حس ترس حداقلّی به ما منتقل شود. در حالیکه تنها شخصیتی که به آن کمی نزدیک میشویم همین دخترک است و طبیعتاً میدانیم تا آخر فیلم زنده میماند، باقی شخصیتها به فجیعترین شکل ممکن کشته میشوند و طبیعتاً ما برای آنها تره هم خرد نمیکنیم. عجیب این است که اسم دخترک عزرائیل است و هیچ منطقی پشت این اسم در فیلم وجود ندارد؛ اگر اسم چیز دیگری میبود، چه تفاوتی در فیلم ایجاد میشد؟
تولد شیطان، پروپاگاندای شیطانگراهای آمریکا
در پایان اثر، دخترک بهدلیل خونی که بر روی بدنش است، توسط سوختهها خورده نشده و نجات مییابد. این خون از همان راهبه کلیسا روی دستش ریخته شده بود که تأکیدی دوباره بر شیطانیبودن کلیسا است. دخترک به کلیسا بازمیگردد و همه را به قتل میرساند، همزمان کودک راهبه هم بهدنیا میآید!! وقتی کودک متولّد میشود، به شکل سفیهانهای راهبه خودش را میکشد و دخترکِ ماجرا به عنوان مادر این کودک شیطانی، مورد تعظیم سوختهها قرار میگیرد. گویا منجی کلیسایی شخصی جز شیطان نیست.
جمعبندی و نتیجهگیری
در سال ۲۰۲۴ چند فیلم ضدمنجی (در حد پیگیری نگارنده) منتشر شد؛ تلماسه، معصوم، پلتفرم۲ و همین عزرائیل که تمامی این آثار در فرم سینمایی و خصوصاً منطق فیلمنامه ضعف جدی داشتند. اینکه هالیوود حاضر است برای تخریب منجیگرایی مسیحی و دینی پولپاشی کند و هجو بسازد، برای ما عبرت است. هالیوود در اظهار نگاه ضددینیاش تعارفی ندارد و در آثار پیشگفته، تنها سکانسهایی که در اثر قوّتی دارد، همان سکانسهای ضدمنجی است.
هالیوود ایدئولوژی غیرمنطقی و مغرضانهاش را داد میزند تا شاید عدهای در اقصی نقاط جهان فریب پروپاگاندای ضدکلیسا را بخورند؛ چنانکه در بعضی سایتهای دانلود فیلم داخلی نظر مثبت بعضی مخاطبین نسبت به این اثر هجوآمیز را شاهد هستیم.
به نظر میرسد بایستی در راهبردهای محتوایی در رسانه بازنگری کنیم و در این فضای ضدمنجی غرب، ما هم به روایت آخرالزمان از نگاه خودمان بپردازیم.
عزرائیل یک فیلم سینمایی نیست، شخصیتهای اضافه زیاد دارد و مهمترین سؤال ما که چرا این افراد توانایی حرفزدن را از خود گرفتهاند، هیچ پاسخی ندارد. حتی در اواسط فیلم شخصی خارج از جنگل با ماشین میآید و شروع به صحبت میکند! معلوم نیست چرا عزرائیل و رفیقش درون جنگل ماندهاند و با این لباسهای کارخانهای که طبیعتاً در شهر درست شده، چگونه هیچ وقت ذهن فرار از این جنگل نفرینشده به سرشان نزده است. عزرائیل بیشتر بیانیهای غلوّآمیز از شیطانگرایان غربی علیه کلیسای مسیحی است تا یک اثر سینمایی.