اسفند؛ فیلمی مبارک
مهدی متولیان
«اسفند» یک فیلم صمیمانه و صادقانه است. دنبال شاخ غول شکستن نیست و اصلاً خیال ندارد قدرت کارگردانی را به رخ بکشد. فیلمساز به جاذبههای دراماتیک مختص سوژهاش اتکا دارد و دیگر هیچ نیازی به جاذبههای متعارف سینما پیدا نکرده. شخصیتپردازیها هم قابل قبول از آب درآمده.
فیلم در نیمه اول از نفس میافتد شاید میتواند کوتاهتر بشود. اما بعد از نیمه، باز جان میگیرد و تا آخر در اوج به پایان میرسد. پایانبندی هم ساده و مختصر است و رودهدرازی ندارد؛ با آن نمای تصویر امام که دل امثال مرا برد.
سینمای ایران برای عشقهای دوهزاری دختر و پسری، حماسهسرایان قهاری داشته و دارد. اما وقتِ روایت عاشقانههای بین امام و رزمندگان گنگ و الکن میشود؛ گرچه به نظرم حرجی بر این سینما نیست. مطلب بزرگ است و هر کسی از عهدهاش برنمیآید... اما به هر حال دانش اقباشاوی در «اسفند» تا اندازهای توانسته به این توجه کند و البته به دام شعارزدگی هم نیفتاده. در کل فیلم در جاهایی شعار هم میدهد، اما چندان گلدرشت نیست و از بافتار کلی فیلم بیرون نمیزند.
البته بازی شخصیت اصلی قانعکننده نبود، اما انگار با ساختار ساده فیلم تناسب داشت. مرا یاد فیلم به کبودی یاس و بازیگر نقش شهید برونسی انداخت... که البته این از آن خیلی جلوتر است.