اخبار ویژه
رئیسی، صادرات نفت را بدون FATF از 600 هزار بشکه به ۱/۵ میلیون بشکه رساند
نماینده رد صلاحیت شده مجلس مدعی شد: اگر عمر دولت رئیسی کفاف میداد، حتماً FATF تصویب میشد.
حشمتالله فلاحتپیشه با اشاره به تأیید نشدن دو لایحه باقی مانده FATF در مجمع تشخیص مصلحت گفته است: بیش از پنج سال است که از موعد این تصمیم گذشته و اقدامی صورت نگرفته است. طبیعتاً فعالیتهای بیشتری در این دولت برای تصویب این لوایح شکل خواهد گرفت.
وی افزود: جای تاسف است که عدهای هنوز با این موضوع برخوردی جناحی میکنند. البته اگر عمر دولت مرحوم رئیسی کفاف میداد، حتماً FATF تصویب شده بود، این امکان وجود داشت. در حال حاضر نیز شاهد این هستیم که برخی محافل رسانهای و سیاسی دوباره شروع به کارشکنی کردهاند، معتقدم که تنها مانع FATF در ایران برخوردهای جناحی و کاسبی تحریم بوده است. دو نظر در کشور وجود دارد که هر کدام از این نظرها نمایندگانی در مجمع دارد. یک نظر این است که ماهیت FATF را یک ماهیت جدا از سایر اختلافات خارجی ایران میداند، که معتقد به نپیوستن به FATF یا به عبارتی عدم تصویب دو کنوانسیون پالرمو و سی اف تی است. بر اساس این تفکر، دشمنان ایران مثل آمریکا و اسرائیل خرسند هستند که ایران جزو FATF نیست، زیرا وقتی که ایران در لیست سیاه FATF قرار دارد، هم دولت ایران و هم هر شهروند ایرانی عملاً دچار نوعی خود تحریمی است و هیچ بانکی در دنیا حاضر نیست طبق روال معمول و مرسوم بانکها در دنیا، با شهروندان، دولت و شرکتهای ایرانی کار کند.
فلاحتپیشه افزود: اما گروه دوم کسانی هستند که معتقدند موضوع FATF بخشی از دشمنیها علیه ایران است. در زمانی هم که بنده مسئولیت داشتم مباحثی که در مجمع مطرح شد، ناظر بر همین عنوان بود. این جریان مدعی بود که FATF چیزی شبیه برجام هست و اگر گام مثبتی توسط آمریکا و غربیها برداشته شد، ایران هم به همان تناسب کنوانسیونها را در داخل بررسی کند و تا زمانی که ایران تحریم است نباید جزوی از FATF شد. دلیل این افراد این بود که اگر ایران FATF را در شرایط تحریم بپذیرد عملاً همه تراکنشهای بانکی شفاف میشود و دیگر امکان دور زدن تحریمها وجود ندارد.
رئیس اسبق کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس همچنین گفته است: اقدامی که ما در مجلس برای این اختلافات درخصوص پالرمو یا همان کنوانسیون مقابله با تامین مالی جرایم سازمان یافته و تصویب سی اف تی یا همان کنوانسیون مربوط به مقابله با تأمین مالی و جرایم تروریستی، انجام دادیم این بود که حق شرطهایی گذاشتیم که طبق این شرطها ایران حتی در شرایط تحریم هم میتوانست بدون قرار گرفتن در لیست سیاه، بخش عمدهای از موانع مناسبات بانکی خود را رفع کند و دچار مانع نشود. ولی با این وجود همچنان شاهد این هستیم که این کنوانسیونها تصویب نشده است.
فلاحتپیشه این را هم گفته که: «FATF، فیفای بانکها است، وقتی شما عضو فیفا نباشید حتی مسابقات باشگاهی داخلی را هم نمیتوانید برگزار کنید چه برسد مسابقات بینالمللی و جهانی. در همین راستا اگر کشوری در لیست سیاه FATF
قرار بگیرد دیگر یک کشور معمولی در مناسبات بانکی دنیا نیست و این اتفاق فقط به سود دلالان داخلی و خارجی است که از این وضعیت استفاده میکنند.حتی کشورهایی که بیشترین پولشویی را دارند هم خودشان را در معرض این لیست سیاه قرار نمیدهند. به عنوان مثال بیش از ۴۵ درصد پولشوییهای دنیا در دو کشور چین و آمریکا صورت میگیرد ولی این دو کشور بازیگران اصلی FATF هستند».
درباره ادعاهای این نماینده سابق مجلس گفتنی است اولاً دولت شهید رئیسی در مدت حدود سه سال فعالیت کاری، پیگیر موضوع الحاق به FATF نشد و برخلاف دولت روحانی تلاش کرد مشکلات بر زمین مانده را حل و فصل کند. واردات
150 میلیون دوز واکسن کرونا، افزایش صادرات نفت از 600 هزار بشکه به 1 میلیون و پانصد هزار بشکه، گسترش تجارت خارجی، خرید ۶۰ هواپیما، عضویت در پیمانهای شانگهای و بریکس، و آزادسازی 16 میلیارد دلار از پولهای بلوکهشده، از جمله اقدامات مهمی است که در دولت شهید رئیسی، بدون برجام و FATF اتفاق افتاد.
ثانیاً با وجود اجرای 37 بند از 41 بند برنامه اقدام مد نظر FATF توسط ایران و تصویب دو بند دیگر در مجلس شورای اسلامی، نه تنها از شمار تحریمها کاسته نشد بلکه به دو برابر افزایش یافت. بدین ترتیب، بزک کنندگان برجام نه فقط درباره این توافق پر خسارت شرمنده مردم شدند، بلکه معلوم شد وعدههای داده شده در مورد FATF نیز دروغین بوده است. کار به جایی رسید که آقای ظریف در پاسخ این سؤال که چه تضمینی هست پس از اجرای همه انتظارات FATF، تحریمها لغو شود و روند شیطنتآمیز قبلی ادامه پیدا نکند، اذعان کرد: «هیچ تضمینی وجود ندارد»! با وجود این واقعیتهای تاریخی باید دید نماینده رد صلاحیت شده از کدام اتاق فرمان خارجی دستور میگیرد که همچنان با وقاحت و بلاهت، به بزککاری FATF سرگرم است؟!
ثالثاً تقلای فلاحتپیشه برای جدا سازی FATF از آمریکا و اسرائیل و اروپا در حالی است که FATF به عنوان نهاد گماشته غرب ایفای نقش میکند و به همین علت هم هست که هرگز گریبان رژیمهای غربی به عنوان متهم اول پولشویی و تامین مالی تروریسم در دنیا را نمیگیرد و در جایگاه متهم نمینشاند. بیش از 76 درصد پولشوییهای بزرگ در آمریکا و کانادا و اروپا انجام میشود. آقای فلاحت پیشه میتواند توضیح دهد که چرا هیچیک از این رژیمها تحت تعقیب FATF نیستند بلکه در جایگاه مدعیالعموم هم نشستهاند؟!
رابعاً FATF شرطگذاری درباره گروههایی که آنها را به عنوان متهم و سوژه تحت تعقیب خود معرفی کرده، مطلقاً نمیپذیرد و ادعای شرطگذاری خود فریبی و عوام فریبی است. حاکمان غربی FATF، گروههای مقاومت مشروع مانند حزبالله و حماس و جهاد اسلامی را به عنوان گروههای تروریستی مطرح میکنند و دنبال جمعآوری اطلاعات برای تحریم دقیقتر و شدیدتر آنها هستند. همچنان که هدفشان از تعامل با ایران نیز جمعآوری اطلاعات محرمانه اقتصادی برای بستن مسیرهای دور زدن تحریمهاست.
خنجر از پشت به مردم زدن یعنی همین دفاع از گرانسازی
روزنامه هممیهن به بهانه حمایت از رشد مصنوعی بورس که در اثر گرانسازی دولتی قیمت خودرو و ارز اتفاق افتاده، از گران شدن ارز و کاهش ارزش پول ملی حمایت کرد.
روزنامه هممیهن در تیتری با عنوان «عبور از شاخص سه میلیونی؟/ بورس در آسـتانه رکوردشکنی» نوشت: بورس تهران پس از چهارسال نزول، چند ماهی میشود که روند نسبتاً صعودی به خود گرفته و توانسته کانالهای جدید را فتح کند. شاخص کل از مرز 9/2 میلیون واحدی عبور کرده است؛ اما با توجه به شرایط بازار سرمایه به نظر میرسد در کوتاهمدت بازار واکنش منفی نسبت به رشد اعداد نشان دهد اما متغیرهای بازار پس از یک استراحت کوتاه میتواند به شاخص 3 میلیونی برسد و پس از آن با تکیه به سیگنالهای سیاسی مثبت کانال 5/3 میلیونی را نیز فتح کند.
رشد شاخص درحالی رخ میدهد که در هفته جاری ورود نقدینگی به بورس نسبت به هفتههای اخیر کاهش محسوسی را تجربه کرده که علت این موضوع را میتوان ریسکهای سیستماتیک همانند خبر استیضاح وزیر اقتصاد دانست؛ هرچند این موضوع منتفی شد اما به صورت موقت توانست تاثیری روی بازار داشته باشد.
اما یکی از مهمترین و خاصترین شرایط و اتفاقات پیش روی بازار رویدادها و فضای سیاسی است که بسیاری از افراد دلیل کم افت و خیز شدن و یا فاصله گرفتن جریان پول از بازار در برخی روزها را این موارد میدانند. بسیاری جریان حضور ترامپ در کمتر از دو هفته آتی را جریان مهمی برای بازار میدانند و از این رو این جریان میتواند مؤثر و اثرگذار باشد که بسیاری از افراد در سودهای نسبتاً خوبی قرار دارند و دست آنها برای فروش به راحتی روی ماشه فروش میرود پس این نشان میدهد ما با پدیده مهم و اثرگذاری در بازار مواجهایم.
سناریوی اول سناریوی بسیار خوشبینانهای است که گرچه امید داریم محقق شود اما احتمال تحقق آن بالا نیست یعنی آرزوی همه ماست ولی تحقق آن سخت و دشوار است و آن هم این است که ترامپ بعد از نشستن بر کرسی ریاستجمهوری به طور جدی، شفاف و روشن و بدون پیششرط آمادگی خود را برای مذاکرات اعلام کند که نهتنها واکنش بازار سرمایه که واکنش سایر بازارها نیز کاملاً متفاوت و عجیب خواهد بود. سناریوی دوم سناریوی استخوان لایه زخم و چوب لای چرخ فعلی است که آنچه طی این مدت سپری شد در مسیر اتفاقات این سناریو نیز پیش برود. اما در سناریوی سوم ترامپ ابزار تهدید و هم مذاکره را روی میز میگذارد و از این سو در این طرف ماجرا هم ما با چنین شرایطی حاضر به پذیرش مذاکره نخواهیم بود و دوباره فضا طوفانی و عجیب و غیرعادی میشود و ریسک سیاسی هر روز و هر هفته که میگذرد بیشتر میشود؛ در چنین فضائی آشفتگی بازارها یکی از مهمترین اتفاقاتی است که رخ میدهد.
هممیهن در ادامه از قول کارشناس خود نوشت: نباید بر روی عدد شاخص کل بورس حساس باشیم و واقعیت بازار ما باید سه برابر امروز باشد. متاسفانه چون مجلس ساز مخالف با دولت میزند، ریسکهایی نظیر استیضاح وزیر باعث ترس در بازار میشود. ما در دولت گذشته با خودتحریمی در کشور مواجه بودیم و صنایع سرکوب شدند، واقعیت بازار ما باید حداقل سه برابر امروز باشد. متاسفانه چون مجلس ساز مخالف با دولت میزند، ریسکهایی نظیر استیضاح وزیر باعث ترس در بازار میشود. ما اگر از خودتحریمی دست برداریم، بازار بورس روند عادی خود را طی خواهد کرد. متاسفانه ما آنقدری که از نمایندگان مجلس خودمان میترسیم از ترامپ نمیترسیم. در سال ۱۳۸۴ که دلار ۸۰۰ تومان شده بود آقای صمصامی که اکنون نیز نماینده مجلس هستند این نظر را داشتند که قیمت تعادلی دلار زیر ۴۰۰ تومان است. بیست سال گذشته اما رویکرد ایشان هنوز تغییر نکرده است، بورس ما از صمصامیها و امیرحسین ثابتیها میترسد.
معنای دیگر تحلیل هممیهن در حمله به منتقدان گرانسازی نرخ ارز (کاهش ارزش پول ملی)، این است که حذف ارز نیمایی و رساندن نرخ دلار به 80 هزار تومان (و آثار تورمی آن در زندگی 85 میلیون نفر) کار درستی بوده، چون موجب رشد حبابی و مصنوعی شاخص بورس برای چند ده هزار سهامدار بوده است!
یادآور میشود روزنامه هممیهن چند ماه قبل در تحلیلی به دفاع از گران کردن بنزین پرداخته و مدعی شده بود: «بهترین راه حل مسئله بنزین این است که قیمت بنزین واقعی شود و دولت یک بار برای همیشه خود را از قیمتگذاری نرخ بنزین خلاص کند»! این روزنامه غربگرا همچنین، پس از آن که اعلام شد صادرات نفت ایران از جمله به چین با وجود تحریمها افزایشی شده، با وقاحت تمام ادعا کرد این افزایش صادرات، به خاطر چراغ سبز ترامپ بوده است! نشریه صدا نیز که سردبیر آن با روزنامه هممیهن یکی است، اخیرا در صفحه اول خود، از حذف ارز نیمایی (و گران شدن نرخ ارز) جانبداری و در کنار تصویر وزیر اقتصاد تیتر زد: «پوپولیسم علیه لیبرالیسم/ درباره سیاست ارزی وزیر اقتصاد و پیوندی که میان چپگرایان و دلواپسان در برابر او شکل گرفته است».
مواضع سوپر کاپیتالیستی و راستگرایانه تیم هممیهن در حالی است که این نشریه هر از گاهی هم ژستهای مردمی و چپگرایانه میگیرد و از جمله چند هفته قبل، کاریکاتوری را منتشر کرد که سیاست گران کردن خودرو و گاز و برق و لبنیات و... را به مثابه خنجر زدن دولت از پشت به مردم تصویر کرده بود!
عطریانفر: نگاه هاشمی به توسعه آمرانه بود
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران گفت: نگاه آقای هاشمی به توسعه و حکمرانی، نگاهی آمرانه یا توسعه آمرانه بود او این نگاه را تا پایان حفظ کردند.
محمد عطریانفر، معاون سیاسی وزارت کشور در دولت هاشمی، در پاسخ این سؤال «هممیهن» که «آیا دیدگاهها و نظرات آقای هاشمی درباره مردم در زمان پس از ریاستجمهوری با دوره ریاستجمهوری تغییری داشت؟»، اظهار کرد: آقای هاشمیرفسنجانی یک نقطه عطفی در نوع نگرشاش نسبت به جامعه و حکمرانی وجود دارد که آن را میتوان شناسایی کرد و مورد تاکید قرار داد و این نقطه دقیقاً به حوادث بعد از سال 84 به بعد و به صورت دقیقتر از سال 88 به بعد برمیگردد. ایشان شخصیتی بود که در امر حکمرانی، نگاهش عمدتاً آمرانه بود و از منظر ضرورت حل مشکلات و مسائل مردم به موضوعات نگاه میکرد.
وی افزود: بهخصوص با توجه به حوادثی که بعد از جنگ بر ملت ایران حادث شد، ایشان بر این باور بود که ما در این فرصت اندک تاریخی چارهای نداریم جز اینکه همه همت خودمان را برای تقویت زیرساختها، رفع مشکلات زندگی مردم و ایجاد امید به آینده تجمیع کنیم و بر پایه چنین نگاهی، احساس عمومیشان این بود که برای همفکری با بدنه روشنفکری جامعه، زمانی را برای از دست دادن نداریم و تلقیشان این بود که جامعهای که هنوز به زمینههای توسعهیافتگی نرسیده است، باید کادرهای نظام و نیروهای کارآمد و توانمند که تجارب ارزشمندی هم در مقاطعی داشتند، اهتمام کنند و جامعه را یک گام به جلو ببرند و استعدادهایی را فراهم کنند تا جامعه با آن همراهی کند.
در واقع این نگاه، نگاهی است که ما تحت عنوان رویکرد آمرانه یا توسعه آمرانه به آن توجه داریم و آقای هاشمی این نگاهشان را تا پایان حفظ کردند. آن جمله معروف ایشان که در پارلمان اشاره کردند که من به جای همه وزیران کابینه سیاسی هستم و نیازی نیست که وزیران سیاسی باشند، در مقام تحقیر وزرای خودش نبود. بلکه پیام این بود که الان وقت برای مجادلههای روشنفکری و سیاسی نیست و باید همه تلاش کنیم که مشکلات و خرابیهای دوران جنگ را مرتفع کنیم و ایران را به مرحله و آستانهای از توسعهیافتگی برسانیم و در آینده فرصت برای بحثها وجود دارد. کمااینکه در پایان دوره مسئولیت خودش که کار به آقای خاتمی واگذار شد، آن رویکرد آقای خاتمی که ورود به یک نگاه توسعه سیاسی و اجتماعی بود را آقای هاشمی به رسمیت میشناخت، اگرچه هیچگاه نسبت به بداخلاقیها و تندروهای دوستان جریان اصلاحات رضایت نداشت و منتقد بود و حضرات هم بعد از سالها به این نقطه رسیدند که در حق آقای هاشمی افراط کردند.
عطریانفر در ادامه و در حالی که هاشمی را قائل به مدیریت و توسعه آمرانه میدانست، گفت: آقای هاشمیرفسنجانی، استدلالشان این بود که ما لاجرم نیازمند حضور احزاب قدرتمند برای دست به دست شدن قدرت سیاسی هستیم و اجازه دهیم که نحلههای فکری با هم رقابت کنند. من از خود ایشان شنیدم که میگفت تا زمانی که روحانیت مدعی سیاستورزی تام و تمام باشد، احزاب در ایران شکل نخواهد گرفت. تلقیاش این بود که این تمامیتطلبی، خودشیفتگی بیش از حد و اینکه در عرصه سیاست فقط روحانیت مدعی حضور باشد و جایی برای هیچ رقیب دیگری به رسمیت شناخته نشود، این مورد نقد آقای هاشمی بود و اتفاقاً به همین دلیل بود که بین دوره اول و دوره دوم مدیریت در دولت، ایشان این موقعیت را فراهم کردند که افرادی از دولت که علاقه دارند، گفتمان دیگری را ترویج و پیگیری کنند، که بعدها نامش کارگزاران سازندگی شد و آقای هاشمی پشتیبان این نظریه
بود.
بخش اخیر سخنان عطریانفر متناقض است چه این که او خودش هم روحانی بود و برخی از حامیان کارگزارانی وی دنبال تغییر قانون اساسی بودند تا هاشمی برای بار سوم رئیسجمهور شود. از سوی دیگر، معنای تنوع بخشی به سیاست و رقابت این نبود که هاشمی از مدیران خود در دولت بخواهد حزبی دولتی تاسیس کنند. ثالثا هاشمی تا قبل از انتخابات خرداد 1376 متحد سنتی ناطق نوری بود که در کسوت روحانیت حضور داشت، اما بنابر گفته حسین مرعشی، هاشمی چند ماه قبل از انتخابات ریاستجمهوری از کارگزاران خواست که سراغ حمایت از خاتمی بروند. دست بر قضا خاتمی نیز روحانی و از وزرای سابق دولت هاشمی بود اما در فضاسازی تبلیغاتی اینگونه وانمود شد که ناطق طرفدار وضع موجود و خاتمی خواستار تغییر وضع موجود است. با این حیله تبلیغاتی خاتمی در حالی نماینده تغییر شد که اعضای حزب دولتی کارگزاران پیشاپیش در دولت او زنبیل گذاشته بودند! دو دهه پس از این ماجرا، آقای هاشمی در انتخابات سال 1392 نامزد شد و پس از رد صلاحیت، از نامزد دیگری حمایت کرد که او هم در اسم و رسم، روحانی بود.