داوری کودکانه، ارقام پنهان و سردرگمی در ساختار و محتوا/حکایت سینماتوگراف 2
سعید مستغاثی
سی و ششمین جشنواره فیلم فجر اگرچه از بعضی جهات مانند سینمای دفاع مقدس و بازنمایی ماجراهای واقعی از چند دوره گذشته این جشنواره جلوتر بود و همچنین سعی داشت از برخی آسیبهای محتوایی یک دهه اخیر جشنواره فیلم فجر همچون محور قرار دادن موضوعاتی مانند خیانت و مهاجرت و بعضی بحرانهای محدود اجتماعی به عنوان معضلی فراگیر و همچنین پایانهای تلخ و ناامیدکننده بگریزد اما در زمینه ساختاری و البته محتوا و تم کلی جشنواره همچنان سردرگم و بلاتکلیف و غیراستاندارد یا بهتر بگوییم عقب افتاده عمل کرد.
تعداد بسیاری از فیلمهای منتخب در بخش مسابقه اصلی از کمترین ساختار استاندارد سینمایی بیبهره بودند، تم و درونمایه اصلی جشنواره روشن نبود و فیلمهای متعددی برخلاف عنوان آن یعنی «فجر انقلاب اسلامی» در بخش مسابقه پذیرفته شده و بعضا جایزه هم گرفتند! همچنان داوریاش، ملقمهای از مراسم اسکار و جشنوارههایی همچون کن و برلین و ونیز بود! همچنان سلیقههای عجیب و غریب خارج از اهداف و اساس و عنوان جشنواره در آن تعیین تکلیف کردند، همچنان و... و همچنان اعضای هیئت داوری برخلاف سایر جشنوارهها و مراسم معتبر سینمایی در جهان از چهرههای فعال و شاخص تهی بود. به جز اینها در جشنواره سی و ششم فیلم فجر با ترکیب فیلمهای کوتاه و بلند داستانی با یک انیمیشن و دو فیلم مستند، در واقع یکی از عجایب جشنوارههایی از این دست به ثبت رسید! مسئلهای که حتی صدای همان هیئت داوران را نیز درآورد! اما قضاوت و داوری هیئت یاد شده و استدلالات آنها برای علت اینگونه داوری نیز با همان عملکرد عجیب و غریب ستاد جشنواره در یک کاسه کردن همه فیلمهای کوتاه و بلند و انیمیشن و مستند سازگار به نظر رسید!
داوری عشقی و موضوعی
در نتایج و آراء این هیئت داوری بعضا فیلمهایی مانند «لاتاری» علیرغم قوتهای بسیار در ساختار و عناصر و عوامل فنی (به نظر بسیاری از کارشناسان از جمله خود اعضای همان هیئت داوری)، اساسا در هیچ رشتهای حتی نامزد دریافت جایزه نشدند!
استدلال بسیار عجیب یکی از داوران (رسول صدر عاملی) این بود که تم فیلم، آزارشان داده و درونمایه آن به ذائقه آنها خوش نیامده بود! تم و درونمایهای که اساسا ملاک و معیارش بایستی در هیئت انتخاب یا توسط ستاد و دبیر جشنواره مد نظر قرار گیرد نه هیئت داوری که بیشتر بایستی در چگونگی به تصویر درآوردن تم و درونمایه یاد شده دقت کرده و نقش هر یک از عوامل دراین مسیر را ارزیابی نماید!
اما متاسفانه این داور محترم گفت ابتدا مانند یک کودک فیلم را تماشا کرده و اگر فیلم به دلش مینشسته، آنگاه به سراغ ارزیابی دیگر عوامل و عناصر آن میرفتهاند!! و اینگونه بوده که فیلم «لاتاری» به دلشان ننشست چراکه به نظرشان عامل قاچاق دختران ایرانی را نه در باندهای مافیایی شیوخ دبی و امارات بلکه در داخل کشور بایستی جستوجو کرد! او علنا اظهار کرد که بازی هادی حجازی فر یا فیلمبرداریهادی بهروز در فیلم «لاتاری» قابلیتهای نامزدی را داشته اما چون تم فیلم را دوست نداشتند، از خیر آنها نیز گذشتند!!
عضو دیگر هیئت داوری یعنی جمال ساداتیان اظهار داشت که با مسئله انتقام و تم خشونت (یعنی همان تمی که تایید یا ردّش در حیطه وظائف هیئت انتخاب و مدیریت جشنواره قرار میگیرد) در فیلم «لاتاری» مخالف بوده! وی ادامه داد که به نظر او نبایستی شخصیت اصلی فیلم دست به انتقام یعنی دفاع از ناموس و حیثیت وطنش در مقابل تجاوز بیگانه میزد بلکه بایستی با مذاکره و تعامل و... آن را حل میکرد! وقتی از نظر ایشان دفاع در مقابل تجارت و قاچاق دختران ایرانی، خشونت و آزاردهنده محسوب شده، شاید دفاع از مرزهای ایران در برابر تجاوز صدام و همین امروز دفاع در مقابل داعش نیز خشونت به حساب آمد و بهتر بود که با جانورانی مانند صدام و داعش نیز وارد تعامل و مذاکره شده و میشدیم!
با چنین استدلال کودکانه ای، در واقع دیگر عوامل فنی و هنری فیلم «لاتاری» نیز از ارزیابی داوران به دور ماندند! به گونهای که شبهه تحریم فیلم از سوی جشنواره (مانند آنچه سال گذشته برای «ماجرای نیمروز» اتفاق افتاد و در لحظات آخر توسط رئیس سازمان سینمایی رفع و رجوع شد) نیز قوت گرفت.
جایزههای عجیب به برگزیدگان غریب!
اما در زمره همین آراء، بازیگری مانند جمشیدهاشم پور در فیلم «دارکوب» (بهروز شعیبی) نامزد دریافت جایزه شد و سیمرغ بلورین را نیز از آن خود کرد که کمتر از یک دقیقه در واقع تنها یک بازی معمولی انجام داده بود و آنچه هیئت داوری به عنوان دلیل گزینش وی ذکر کرد، بیشتر بهگریم و چهره پردازی، همچنین دکوپاژ کارگردان و زاویه و اندازه نمای دوربین ربط داشت. یا بازیگری همچون پژمان جمشیدی به دلیل تلاش و سختیهایی که در طول فعالیت چند سالهاش کشیده بود، از نظر هیئت داوران نامزد سیمرغ شد و نه قوت بازیاش در فیلم «سوء تفاهم» (احمد رضا معتمدی)!
در همین داوری، دلیل دریافت جایزه بهترین فیلمنامه توسط اثری بسیار ضعیف و شعاری به نام «کامیون» که نامزد دریافت 6-7 جایزه شد، از سوی یکی از داوران اینگونه ذکر شد که کامبوزیا پرتوی هرچه بنویسد و هرچه بسازد، از نظر وی عالی است! یعنی جایزه وی هیچ ربطی به قوت فیلمنامه فیلم «کامیون» نداشته است!
این درحالی بود که فیلمنامه «به وقت شام» به عنوان یکی از معدود فیلمنامههای قصه گو و قوی این دوره از جشنواره اساسا حتی نامزد دریافت جایزه هم نشد! چراکه داور محترم در یکی از گفتوگوهایش اظهار کرد، نفهمیده سرنوشت افرادی که در انتهای فیلم یاد شده با چتر نجات از هواپیما به پایین آمدند، چه شد! حتما از نظر این داور، فیلم «مهاجر» ساخته دیگر حاتمی کیا نیز لایق دریافت جایزه نبود، چون سرنوشت مهاجر و آن پلاکها که به گردنش آویخته بودند، روشن نشد! این داور حتی متوجه نشده بود که چرا کاپیتان علی در آخر فیلم «به وقت شام» با عملیات استشهادی هواپیما را منفجر کرد و این شهادت طلبی را خودکشی خواند! آیا به همین دلیل فیلمبرداری درخشان فیلم «به وقت شام» از نظر هیئت داوران دور ماند؟!
از طرف دیگر جایزه سیمرغ مردمی نیز در یک فضای شبهه ناک اعطاء شد و در حالی که جو سالن به دلیل سخنان ابراهیم حاتمی کیا به نفع وی جهت گرفته بود، نماینده خانه سینما برروی صحنه با لحنی پدرانه که گویی میخواست از کودک رنجیده خاطرش دلجویی کند، پس از تکهپرانی به حاتمی کیا، بدون هیچ توضیحی (به سبک و سیاق جوایز دیگر) کارگردان و تهیهکننده فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» را با اسم کوچک فراخواند (فریاد زد: هومن، بیا بالا!) و سیمرغ بلورین مردمی را به آنها داد!!
این در حالی است که سالهای گذشته معمولا به طور دقیق درصد آراء مردمی برای هر یک از 5 فیلم حائز اکثریت شده، قرائت میشد و بعد سیمرغ به فیلمی تعلق میگرفت که درصد بیشتری از آراء را کسب کرده و حتی در یکی دو دوره وقتی میزان درصد آراء دو فیلم به هم نزدیک بود، هر دو فیلم برنده سیمرغ بلورین جایزه مردمی معرفی شدند، مثل اتفاقی که در جشنواره بیست و پنجم فیلم فجر برای دو فیلم «اخراجیها» (مسعود ده نمکی) و «سنتوری» (داریوش مهرجویی) افتاد.
اما در جشنواره سی و ششم هیچ آمار درصدی ارائه نشد! این درحالی است که گویا آنچنان برای فیلم سخیف و ضعیف «مغزهای کوچک زنگ زده» ساخته هومن سیّدی توّهم جوایز متعددی بهوجود آورده بودند که وقتی سیّدی ناگهان برای جایزه من درآوردی سیمرغ «هنر و تجربه»، به روی سن رفت (که خودش نیز از عنوان آن تعجب کرده بود)، به طعنه گفت: فکر کردم سالن را اشتباهی آمدم و مراسم در سالن بغلی اجرا میشود!!