kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۲۵۱۹
تاریخ انتشار : ۰۵ دی ۱۴۰۳ - ۲۲:۲۴

عمدی در کار است یا از روی غفلت است؟! (مقاله وارده)

 
 
تصویر این روزها از وضعیت پریشان مدیریت اجرائی کشور و همزمانی آن با رویدادهای تلخ، پیچیده و بسیار حساس منطقه‌ بسیار درس‌آموز است. نقطه اوج این پریشانی، روایت‌های منفی، سیاه و ناامید‌کننده از شرایط کشور از سوی مدیران اجرائی در سطوح مختلف و القاء ضعف و شکست در شیوه حکمرانی است. 
اما این تصویرسازی منفی به گونه‌ای است که با واقعیات میدانی فاصله دارد و هر صاحب نظر منصفی را متعجب می‌کند که چگونه فقط در عرض چند ماه از ایران عزیز به عنوان کشوری پیشرو، مقتدر، فعال، الهام‌بخش، باتحرک و تعیین‌کننده در مسائل جهانی، یک جامعه تعطیل، فرسوده، عقب مانده، معترض، کلنگی و واداده تصویرسازی می‌شود؟!
آیا عمدی در کار است؟ یا این روند سهوی و از روی غفلت است؟ مشابهت‌های تاریخی این رویکرد قابل بازخوانی است؟
حجم بالای تولید اخبار با سویه‌های منفی در رسانه‌های رسمی و به‌ویژه در فضای مجازی که دل هر مخاطبی را خالی و روان اجتماعی را به هم می‌ریزد در این چند ماه بسیار فزاینده است. منشاء عمده اخبار منفی تولید شده نیز به گزارش‌ها و سخنان مسئولان رسمی کشور و سپس پژواک ممتد و ضریب یافتن آن در رسانه‌های معاند و جریان‌سازی علیه کارآمدی جمهوری اسلامی است!
تأکید و تکرار فراگیر و پرقدرت از معضل ناترازیها بدون ارائه راه‌حل، ورشکسته نشان دادن کشور در ابعاد مختلف به‌ویژه اقتصادی و اجتماعی، دوقطبی‌سازی در موضوعات اجتماعی با بار منفی، خارج نشدن کشور از فضای رقابت‌های انتخاباتی حتی در میان هواداران دو نامزد شکست خورده انتخابات، تعطیلی بسیاری از پروژه‌های امیدآفرین و پیش‌برنده، وابسته نشان دادن حیات و اداره کشور و پالس ضرورت تسلیم در برابر فشارها عملاً نشان می‌دهد با یک پروژه پیچیده و چند لایه با سویه القاء حس سرخوردگی ملی مواجهیم که در این میان پروژه‌های عمرانی و امیدآفرین و توسعه‌ای کشور رو به تعطیلی و پروژه‌های سیاسی و نمایشی جایگزین آن می‌شود و رویکرد کلیِ «نتوانستن و نشدن» با سرعت به لایه‌های زیرین پمپاژ می‌شود. در این چهارچوب غالباً جمع‌بندی واحدی در موضوعات راهبردی و کلان با نگاه حل مسائل اصلی زندگی و معیشت مردم در سطح عالی وجود ندارد، حکمرانی اجرائی کشور دچار عقبگرد نظری و عملیاتی شده و در نتیجه نظام محاسباتی کارگزاران تصمیم‌ساز در لایه‌های مختلف دچار اختلال خواهد شد (از اعتماد مجدد به وعده‌های دشمن تا تعلل در تصمیم‌گیری‌های ضروری در بزنگاه‌ها) و طبیعی است که در این شرایط حرف و دغدغه مردم به‌ویژه در زمینه‌های اقتصادی یا شنیده نمی‌شود و یا مردم در تصمیم‌گیریهای مهم، دارای اولویت نخواهند بود. این اتفاق همان موضوعی است که بودریار صاحبنظر پست‌مدرن از آن تحت عنوان «حادِ واقعیت» یاد می‌کند. یعنی افکار عمومی با تصویری از شرایط مواجه می‌شود که واقعی نیستند اما شهروندان این تصاویر غیرواقعی را به عنوان واقعیت می‌پذیرند. به عنوان نمونه در موضوع سوریه آنچه اتفاق افتاده تسلط گروهی تروریست بر مال و جان و ناموس مردم است اما آنچه از سوی افکار عمومی ادارک می‌شود تسلط گروهی آزادی‌بخش و امید به بهبود شرایط است این در حالی‌است که سوریه به طرز بی‌سابقه‌ای در معرض تجزیه، جنگ داخلی، تهاجم خارجی و در مسیر لیبی‌سازی قرار گرفته است. موارد مشابهی از این اتفاق در عراق و افغانستان و لیبی و... قابل مصداق‌یابی است. در مصداق‌یابی داخلی از پدیده حاد واقعیت نیز شرایط به طرز بی‌سابقه‌ای به اوضاع دهه تلخ و از دست رفته 90 مشابهت دارد اما به مراتب پرقدرت‌تر و با ابعاد تخریبی بالاتر. ایجاد اولویت‌های کاذب برای افکار عمومی و سرگرم‌سازی مردم به موضوعات غیرواقعی و غیر اولویت‌دار، از دست رفتن فرصت‌های کشور برای رشد و بالندگی و جهنم‌سازی از فرصت زندگی در ایران.
واقعیت این است که هر کدام از این اتفاقات مانند پیکسل‌هایی که در کنار هم یک تصویر واحد را به نمایش می‌گذارند، در مجموع تصویری غم‌انگیز و ناامیدکننده از شرایط اداره کشور و آینده نه‌چندان دور به افکار عمومی و خواص کشور القاء می‌شود!
ادامه این وضعیت علاوه‌بر فعال کردن لایه‌های تهدیدات امنیت ملی می‌تواند خدای نخواسته «سرخوردگی اجتماعی» را به همراه داشته باشد که به نظر می‌رسد در این شرایط هیچ تهدیدی از این مهم‌تر نیست. متأسفانه رسانه‌های مرجع، سایر مراجع اثرگذار و کمک‌کننده به تبیین و ایجاد امید و یاری دهنده افکار عمومی برای بازیابی داشته‌ها هم یا دچار انفعال شده‌ و یا ناتوان‌تر از هر زمان دیگر در توجیه، هدایت و تبیین هنرمندانه هستند. از قرارگاه‌های مختلف و متکثر با مدیران و فرماندهان متعدد و بودجه‌های کلان هم اثر میدانی دیده نمی‌شود تا جایی که مجددا و برای بار چندم «ضرورت تبیین» تذکر داده می‌شود. 
به نظر می‌رسد حرکتی نیاز است تا این فضا شکسته شود و شوکی نیاز است تا دست همتی از آستین جریان دلسوز به حال نظام و انقلاب بیرون آید.
سپهر خلجی