جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- 46
خیرات پنهانیِ وزارت خارجه آلمان
فرانسیس استونر ساندرس ترجمه حسین باکند
در یکی از جلسات گروه در هنگام شام، سیلونه توضیح داد که چگونه در طول جنگ همه افرادی را که وابستگی آنها به سازمانهای اطلاعاتی آمریکا یا بریتانیا مشخص شده بود را از جنبش مقاومت خود اخراج کرده است. زیرا او میخواست برای «نبرد خود» با وجدانی پاک بجنگد. فقط تصور کنید جوسلسون، برنهام و لاسکی این سخنان را چگونه هضم کردهاند! آنها چیزی را میدانستند که ظاهرا سیلونه از آن بیخبر بود: او اکنون بخشی از جنگی بود که توسط دیگران مدیریت میشد. اینگونه رفتار با سیلونه به خوبی بیانگر طنزهای تلخ روزگاری بود که خلوص و پاکی آرمانهای مردم را به بازی گرفته بود.
او در دهه 1920 مدیریت یک شبکه زیرزمینی را برای شوروی به دست گرفت و سپس از کرده خود پشیمان شد. از سال 1928 تا 1930 با سرویس مخفی موسولینی، یعنی اورا همکاری کرد (شرایطی حاد پشت این
[ماجرا یعنی برقراری]رابطه [با سرویس مخفی موسولینی] وجود داشت: برادر او توسط فاشیستها دستگیر شده بود و در زندان ایتالیا به سر میبرد و قرار بود همان جا هم بمیرد). او در آوریل 1930 در نامهای [خطاب] به واسط اورا علت قطع همکاری خود با این دستگاه را اینگونه مینویسد: زین پس تصمیم گرفتهام «همه چیزهای غلط، دوپهلو، مبهم و مرموز را از زندگی خودم حذف کنم».
او در سال 1942 نوشت: «امروز مهمترین وظیفه اخلاقی ما این است که روحمان را از [وارد کردن هجمهها و] شلیکهای پیاپی، مسیر جنگ تبلیغاتی و به طور کلی حرفهای بیمورد ژورنالیستی آزاد کنیم». در مدت تبعید در سوئیس در طول جنگ، سیلونه با آلِن دالس، رئیس وقت سازمان جاسوسی آمریکا در اروپا، ارتباط برقرار کرد. در اکتبر 1944 سرافینو رومالدی مامور دفتر خدمات استراتژیک OSS به مرز بین فرانسه و سوئیس فرستاده شد.
او ظاهرا قرار بود اسلحه و مهمات بار شده در دو هواپیما را به مقاومت فرانسه تحویل دهد. اما ماموریت واقعی او که «خارج از چارچوب معمولی تعریف شد»، قاچاق سیلونه به ایتالیا بود. و اکنون، در سال 1950، سیلونه دوباره به دنیای [عملیات]مخفی کشیده شده بود. مدافعان او میگویند که او از حامیان پنهانی کنگره آزادی فرهنگی بیاطلاع بوده است.
اما همسر بیوهاش دارینا به خاطر میآورد که او در ابتدا تمایلی به شرکت در کنفرانس نداشت چرا که او گمان میبرد این کنفرانس «عملیات وزارت امور خارجه آمریکا» باشد. چند روز قبل از آغاز کنفرانس، کاستلر، شخصی که واقعا هرگز سیلونه را دوست نداشت، به یکی از دوستانش گفت: من همیشه برایم سؤال بوده که اساسا سیلونه آدم صادقی است یا نه. اکنون میدانم که نیست».
هیئت نمایندگان انگلیسی هیو ترِوِر- روپِر (مورخ انگلیسی)، جولی آن اِیمِری(هنرپیشه آمریکایی)، اِی جِی آیِر (فیلسوف تحلیلی بریتانیایی)، هِربِرت رید (شاعر و منتقد ادبی)، هارولد دِیویس (نویسنده آمریکایی برنده جایزه پولیتزر)، کریستوفر هالیس (نویسنده و اقتصاددان انگلیسی)، پیتر دو مندِلسون (نویسنده و روزنامهنگار)- نیز جزو دریافتکنندگان خیرات پنهانی بودند، افرادی که هزینه حضورشان در برلین توسط وزارت خارجه و از طریق بخش اطلاعات تحقیقات تامین میشد. رِیموند آرون، دیوید روسِت، رمی روره، آندره فیلیپ، کلود موریاک، آندره مالرو، ژول رومنز، جورج آلتمن افرادی بودند که از فرانسه آمده بودند و اینیاتسیو سیلونه، گیدو پیووِینه، آلتیرو اسپینلی، فرانکو لومباردی، موزیو مازوکی و بوناونتورا تِکّی هم از ایتالیا حضور پیدا کرده بودند.
تا عصر روز 25 ژوئن، آنها و اکثر 200 نماینده دیگر رسیده بودند. سربازخانهها و هتلهای موجود در منطقه آمریکایی را محل اقامت آنها قرار دادند. بیشتر آنها خسته از سفر بودند و سریع به خواب رفتند.
آنها صبح روز بعد با این خبر بیدار شدند که: سربازان کره شمالی تحت حمایت کمونیستها از عرض 38 درجه شمالی [یعنی مرز بین دو کره] عبور کرده و تهاجم وسیعی را علیه کره جنوبی آغاز کردهاند. هنگامی که آنها در بعد از ظهر آن روز یعنی 26 ژوئن در [سینمای] تیتانیا پلاست برای مراسم افتتاحیه کنگره آزادی فرهنگی جمع شدند، [ارکستر] فیلارمونیک برلین گوشههای [سبک] تاریک درآمد اگمونت را برای آنها نواخت، این قطعه چنان خوب (و دقیق انتخاب شده) بود که حضار احساس کردند در یک درام قهرمانی [به سبک] تاریک شرکت کردهاند.