kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۶۱۱۷
تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۱:۰۰

عقل و عمل دو بال پرواز 

 

سید حمزه قربانی
تلازم عقل عشقی و عمل صالح
آنچه از نظر قرآن می‌تواند انسان را رهایی بخشد و خلافت وی را تضمین کند، فعلیت بخشی اسمای الهی در یک فرآیندی به نام عبودیت است. انسان می‌بایست عبدالله شود تا بتواند خود و دیگران را رهایی بخشد و از خسران ابدی در مهبط زمین و وابستگی به آن رهایی یابد.(اعراف، آیه 176) 
عبدالله شدن بشر به این است که عبودیت را خوب درک کرده و به لوازم آن ملتزم و متعهد باشد.(ذاریات، آیه 56) کسی که عبدالله شد، از گوهر آن بهره مند خواهد شد، چرا که عبودیت‌، کنه و گوهری به نام ربوبیت دارد. 
انسانی که عبدالله شد، خلافت می‌یابد و مظهر ربوبیت و پروردگاری خداوند می‌شود و می‌تواند نه تنها راهنما بلکه دستگیر دیگران شود. 
از این رو پیامبر(ص) در مقامی فراتر از عبدالله یعنی در مقام عبده، حبل الله و عروه الوثقی و وسیله الهی است که انسان و بلکه همه هستی از جن و انس و غیر آن به واسطه ایشان به کمال شایسته و بایسته خود می‌رسند.
اما آنچه موجب می‌شود تا انسان بتواند در مسیر درست عبودیت قرار گیرد، چیزی به نام عقل است. عقل عطیه الهی است که هر که بیشتر از آن بهره مند شود، از مقام برتری نیز بهره مند خواهد شد. 
امام رضا(ع) درباره آن می‌فرماید: العقل حباء مـن الله،والادب كلفه فمن تكلف الادب قدر عليه، و مـن تكلف العقل لـم يزدد بذلك الا جهلا؛ عقل‌، عطيه و بخششى است از جانب خدا، و ادب داشتن، تحمل يك مشقت است، و هر كـس با زحمت ادب را نگهدارد، قادر بر آن مى شود، اما هر كه به زحمت بخواهد عقل را به دست آورد جز بـر جهل او افزوده نمـىشود. (بحـارالانـوار،ج 78،ص 342)
بنابراین، عقل چیزی نیست که انسان یا هر موجودی بخواهد آن را کسب کند و با تلاش آن را به دست آورد و یا کم و زیادش کند؛ بلکه بخشش و عطیه الهی است که با کار کردن و بهره‌گیری از آن تنها می‌توان از فواید آن بهره‌مند شد. 
کسی که عقل دارد همه چیز را دارد و کسی که عقل ندارد هیچ ندارد؛ چرا که داشتن عقل به معنای داشتن دین و حیاست و هر کجا عقل باشد، حقیقت دین و انسانیت را می‌توان در آنجا یافت و هر کسی عقل ندارد، از هیچ چیزی بهره‌مند نیست. امام علی‌(ع) در این باره فرمودند: روزی جبرائیل‌(ع) نزد حضرت آدم‌(ع) آمد و گفت: خداوند بلند مرتبه فرموده است:از این سه چیز: عقل، حیاء، دین، یکی را انتخاب و بقیه را رها کن. آدم‌(ع) گفت:عقل را انتخاب می‌کنم. 
جبرائیل(ع) رو به حیاء و دین کرد وگفت: از آدم جدا شوید. آنها در پاسخ گفتند: خداوند متعال به ما فرمان داده که از عقل جدا نشویم و هر کجا عقل باشد ما نیز آنجا هستیم.(تفسیر نورالثقلین جلد پنجم و نیز اصول کافی، ج 1، کتاب عقل و جهل)
بنابراین، عقل نه تنها ابزار شناختی بلکه مهم‌ترین عامل دینداری و حیای آدمی است و انسان هر چیزی که دارد از عقل و دین و حیا دارد و انسانیت او در این امور است و همین امور هستند که آدمی را به سوی عبودیت و الوهیت و ربوبیت می‌برند و انسان‌، عبدالله‌، متاله و مظهر رب العالمین می‌شود.
از این رو در تعریف عقل فرمودند: العقل ما یعبد به الرحمن و یکتسب به الجنان؛عقل آن چیزی است که خداوند رحمان با آن عبادت می‌شود و بهشت با آن به دست می‌آید.(اصول کافی، جلد1‌، ص 11‌، حدیث 3)
چنین عقلی نمی‌تواند عقل بدون احساس و عاطفه باشد. لذا گاه در آیات و روایات به جای عقل از ایمان سخن به میان می‌آید، چرا که ایمان همان شناخت عقلانی است که با عواطف و احساسات پیوند خورده و به عنوان باور، عقد القلب شده است.
امام رضا(ع) در تفسیر عقل به این نکته توجه می‌دهد که عقل واقعی نمی‌تواند جدا از عشق و محبت باشد. 
ایشان در تفسیر عقل‌، آن را با عشق و مودت پیوند می‌زند و می‌فرماید: التودد الى الناس نصف العقل؛ مودت و دوستى با مردم، نيمى از عقل است. (تحف العقول، ص 443)
به سخن دیگر، نمی‌توان از وجود حقیقت عقل در شخصی سخن گفت، درحالی که این شخص از عشق و محبت و مودت بی‌بهره است. هر کسی عقل دارد، به دیگران عشق می‌ورزد.
در این روایت بر مودت به مردم تاکید شده است. تفاوت مودت با محبت در این است که محبت‌، امری باطنی است که در دل انسان جای دارد‌، ولی مودت ابراز و اظهار همان محبت باطنی است.
 از این رو بر نمایش محبت به شکل مودت تاکید شده است. در روایات است که زن و شوهر، محبت و عشق خویش را به شکل مودت ابراز کنند تا هر یک از محبت باطنی طرف مقابل آگاه شود. 
به هر حال، در این سخن امام رضا(ع) بر این نکته تاکید شده که عقل دو چهره دارد که نیمی از آن ابراز عشق و محبت است که از آن به مودت تعبیر شده است.
بنابراین، آنچه مراد از عقل در آیات و روایات است، همان عقل عشقی است که در کربلا و عاشورا و نیز شب نوزدهم ماه رمضان و در بسیاری از غزوه‌ها به نمایش گذاشته شده است؛ اینان محبت باطنی خویش را به خداوند‌، این‌گونه به نمایش گذاشتند و عقل خونین و سرخ خود را نشان دادند.
اما این عقل عشقی یک جلوه دیگری هم دارد که از آن به عمل صالح یاد می‌شود. عمل صالح به این است که کردارهای خودمان را بر اساس حکم عقل و عقلا و شریعت تنظیم کنیم.
 دامنه عمل صالح بسیار گسترده است. از این رو، از عبادت محض در برابر خداوند چون نماز و روزه تا آبادسازی زمین و آبیاری و درختکاری و خانه‌سازی و هر گونه خیر به مخلوقات و آفریده‌های خداوندی را شامل می‌شود. 
هر عمل نیک که به قصد تقرب و وجه الله انجام شود، همان ایمان و عقل عشقی را به نمایش می‌گذارد.
عقل عشقی در عمل صالح تجلی می‌یابد. 
این‌گونه است که حسن فاعلی با حسن فعلی جمع می‌شود و کار خوب با نیت خوب بال پرواز را برای انسان فراهم می‌کند. بر این اساس، نمی‌توان از جدایی عقل و عشق یا عمل صالح سخن گفت و هرگونه جداسازی این دو به معنای نصف و نیمه کردن عقل است. در روایات از هر گونه جداسازی عقل و عشق و عمل و به تفسیری دیگر از هر گونه جداسازی حسن فعلی از حسن فاعلی یا حسن فاعلی از حسن فعلی نهی شده است؛ زیرا هرگز با یک بال نمی‌توان پرواز کرد و خدایی شد. 
اینکه امام رضا(ع) می‌فرماید که محبت اهل بیت(ع) هرگز جدا از عمل صالح نیست بر همین پایه استوار است. آن حضرت می‌فرماید:  لاتدعوا العمـل الصالـح و الاجتهاد فى العباده اتكالا على حب آل محمد(ص) و لا تدعوا حب آل محمـد(ص) لامرهـم اتكـالا علـى العبـاده فـانـه لايقـبل احـدهـمـا دون الاخر؛ مبادا اعمال نيك را به اتكاى دوستى آل محمد(ص) رها كنيد‌، مبادا دوستى آل محمد(ص) را به اتكاى اعمال صالح از دست بدهيد، زيرا هيچ كدام از ايـن دو‌، به تنهايى پذيرفته نمى شود.
(بحار الانوار، ج 78، ص 348)
همین مطلب را آن حضرت(ع) به شکلی دیگر تبیین می‌کند. 
ایشان عقل را درحوزه عمل و رفتارهای نیک معنا می‌کند و کمال عقل را در اموری می‌داند که ارتباط تنگاتنگی با همان عشق و مودت دارد که تجلی عمل صالح در رفتار است. 
ایشان می‌فرماید: لا يتـم عقل امـرء مسلـم حتـى تكون فيه عشر خصـال: الخيـر منـه مـامـول. و الشر منه مامـون. يستكثر قليل الخير من غيره، و يستقل كثير الخير مـن نفسه. لا يسام من طلب الحـوائج اليه، و لا يمل مـن طلب العلـم طول دهره. الفقرفى الله احب اليه من الغنى و الذل فى الله احب اليه مـن العز فى عدوه. و الخمـول اشهى اليه من الشهره. ثـم قال‌(ع) العاشره و ما العاشره؟ قيل له: ما هى؟ قال(ع): لايرى احدا الا قال: هو خير منى و اتقى؛ عقل شخص مسلمـان تمـام نيست، مگر ايـنكه ده خصلت را دارا بـاشـد: 
1ـ از او اميد خير باشد. 
2ـ مردم از بدى او در امان باشند. 
3ـ خير اندك ديگرى را بسيار شمارد. 
4ـ خير بسيار خود را اندك شمارد. 
5ـ هـر چه حـاجت از او خـواهنـد دلتنگ نشـود. 
6ـ در عمر خود از دانش‌طلبى خسته نشود. 
7ـ فقـر در راه خـدايـش از تـوانگـرى محبـوب‌تـر بـاشـد.
8ـ خـوارى در راه خـدايـش از عزت بـا دشمنـش محبـوب‌تـر بـاشـد. 
9ـ گمنـامـى را از پـر نـامـى و شهرت خـواهـان‌تـر بـاشـد. 
10ـ سپس فـرمـود: دهمى و چيست دهمى؟ به او گفته شـد: چيست؟ فـرمـود: احـدى را ننگـرد جز ايـنكه بگـويـد او از مـن بهتـر و پـرهيزكـارتــر است.(تحف العقول، ص443) بر این اساس عقل را باید در عمل صالحی جست که بنیاد آن بر دوستی و مودت آفریده‌های الهی است. کسی که بتواند با این عقل عشقی به پرواز در آید، به همه چیز رسیده و متاله شده است و هر کسی که بخواهد تنها به اظهار ظاهری عشق بسنده کند و آن را در اطاعت و عمل صالح به نمایش نگذارد، ناقص خواهد بود و هرگز از زمین برنخواهد خاست.  آنچه انسان را از زمین بر می‌کند و از وابستگی به زمین و دنیا رهایی می‌بخشد، دو بال عقل عشقی و عمل صالح است.