kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۱۳۵۸
تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱۴۰۲ - ۲۰:۱۲

شاخص‌های خردورزی و خردمندان در اسـلام

 
علی‌اصغر مبارکی
عقل مهم‌ترین نعمتی است که در اختیار بشر است. انسانی به سعادت می‌رسد که از عقل خود بهره گیرد و تعقل ورزد. از این روست که از نظر آموزه‌های قرآنی، آنچه موجب ارزش انسان می‌شود به کارگیری عقل است نه صرفا داشتن آن؛ چرا که بسیاری از مردم از این دارایی بزرگ هیچ بهره‌ای نمی‌برند و شقاوت و بدبختی را برای خود می‌خرند.
ممکن است عده‌ای بگویند که هر انسانی به طور طبیعی از عقل خود بهره می‌برد و هرگز این سرمایه و دارایی را بیهوده رها نمی‌کند؛ اما با توجه به احوالات انسانی می‌توان دریافت که این تصور بسیار خام و ابتدائی است؛ زیرا گروهی از مردم این سرمایه را کنز کرده و هیچ بهره‌ای از آن در زندگی نمی‌برند. از این رو، دانستن نشانه‌های خرد و خردورزی به عنوان یک اصل مهم و اساسی مطرح می‌شود؛ زیرا برخی گمان می‌کنند که از عقل خویش بهره برده‌اند در حالی که گرفتار توهم خردمندی هستند و با خیالات و اوهام زندگی می‌کنند. 
نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه‌های اسلام به برخی شاخص‌های خردمندی و انسان خردمند اشاره کرده است.
***
مرزهای عقل و وهم
انسان موجودی دارای ظرفیت‌های بالقوه‌ای است که در یک فرآیندی در مدت کوتاه عمر خود در دنیا به فعلیت می‌رساند و این‌گونه متحول می‌شود. این بدان معنا خواهد بود که نمی‌توان در‌باره شخصیت نهائی کسی قضاوت کرد مگر آنکه فرصت عمرش تمام شده و اجل مسمی(حتمی) به سراغش آمده و جان به جان‌آفرین تسلیم کرده باشد.
انسان‌ها در طول مدت عمر خود از مرحله‌ای به مرحله دیگر می‌روند. البته این گذر همواره صعودی نیست بلکه گاه سقوطی و هبوطی خواهد بود؛ زیرا برخی از انسان‌ها به جای حرکت در مسیر کمال رشدی، از توش و توان خداداد خود استفاده نادرست و غلط کرده و از سرمایه وجودی هزینه می‌کنند و این‌گونه سقوط را برای خود رقم می‌زنند؛‌ اما کسانی هستند که از این ظرفیت و نیروهای خدادادی به خوبی بهره برده و آن را در مسیر کمالی هزینه می‌کنند.(سوره عصر)
اهمیت عقل
از روایات متواتر بر‌می‌آید که عقل انسانی به عنوان پیامبر درونی است که انسان را به سمت دین و اخلاق سوق می‌دهد(اصول کافی، ج 1، روایات کتاب عقل و جهل) و موجب می‌شود تا انسان کمالات و فضایلی را کسب کند و خدایی شود.(آل عمران، آیه 79) 
پيامبر (ص) درباره نسبت عقل و دین می‌فرماید: اِنَّما يُدْرَكُ الْخَيْرُ كُلُّهُ بِالْعَقْلِ، وَ لا دينَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ؛ همه خوبى‏ها با عقل شناخته مى‏شوند و كسى كه عقل ندارد، دين ندارد. (تحف‌العقول، ص 54)
البته عقل انسانی تا به بلوغ برسد و رشد غایی و نهائی خود را به تمامیت برساند از مسیر اوهام و خیالات می‌گذرد؛ چرا که خود اوهام و خیالات مرتبه‌ای از مراتب عقل ابتدائی است. بسیاری از مردم به سبب آنکه به درستی از قوای خود بهره نمی‌گیرند، در مرتبه وهم و خیال می‌مانند و از آن عبور نمی‌کنند.
بی‌گمان رشد‌یافتگی عقل نیازمند ریاضت‌هایی است که انسان باید به آن توجه کند؛ زیرا در شرایط مناسب است که عقل به رشد و بالندگی خود می‌رسد. آموزه‌های الهی در حقیقت بسترساز شرایط مناسب رشدیافتگی و بالندگی عقل است. 
از همین رو احکام شرعی را به عنوان الطاف الهی دانسته‌اند که به کمک عقل می‌آید تا انسان به کمال عقلانی برسد و درک و فهم درستی از حقایق هستی یافته و خدایی شود. 
به سخن دیگر، احکام شرعی و آموزه‌های وحیانی به انسان کمک می‌کند تا در دو حوزه حکمت نظری و حکمت عملی به کمال برسد.
از نظر آموزه‌های اسلام، عقل مهم‌ترین نعمتی است که خداوند به بشر بخشیده است. امام صادق(ع) درباره اهمیت و ارزش عقل و استفاده از آن می‌فرماید: دِعامَةُ الاِنْسانِ الْعَقْلُ وَ الْعَقْلُ مِنْهُ الْفِطْنَةُ وَ الْفَهْمُ وَ الْحِفْظُ وَ الْعِلْمُ وَ بِالْعَقْلِ يَكْمُلُ وَ هُوَ دَليلُهُ وَ مُبْصِرُهُ وَ مِفْتاحُ اَمْرِهِ فَاِذا كانَ تَاْييدُ عَقْلِهِ مِنَ النّورِ كانَ عالِما حافِظا ذاكِرا فَطِنا فَهِما فَعَلِمَ بِذلِكَ كَيْفَ وَ لِمَ وَ حَيْثُ وَ عَرَفَ مَنْ نَصَحَهُ وَ مَنْ غَشَّهُ فَاِذا عَرَفَ ذلِكَ عَرَفَ مَجْراهُ وَ مَوصولَهُ وَ مَفْصولَهُ وَ اَخْلَصَّهُ مِنْ تَاْييدِ العَقْلِ؛  ستون انسانيت، عقل است و از عقل، زيركى، فهم، حفظ و دانش بر‌مى‏خيزد. با عقل، انسان به كمال مى‏رسد. عقل، راهنماى انسان، بينا‌كننده و كليد كارهاى اوست. هر گاه عقل با نور يارى شود، دانا، حافظ، تيزهوش و فهيم مى‏شود و بدين وسيله (پاسخ) چگونه، چرا و كجا را مى‏فهمد و خيرخواه و دغلكار را مى‏شناسد و هرگاه اين را دانست، مسير حركت خويش و بيگانه را مى‏شناسد و در توحيد و طاعت خداوند اخلاص مى‏ورزد و چون چنين كرد، آنچه از دست رفته جبران مى‏كند و بر آنچه در آينده مى‏آيد چنان وارد مى‏شود كه مى‏داند در كجاى آن است و براى چه منظورى در آنجاست. از كجا آمده و به كجا مى‏رود و اين همه از پرتو تأييد عقل است.(كافى، ج 1، ص 25)
نشانه‌های عاقل
از آنجا که بسیاری از مردم گرفتار وهم و خیال هستند و آن را رفتاری عقلانی می‌دانند، لازم است نشانه‌های راستین خردمندی را بیان کرد تا مردمان از این خطا و اشتباه در تطبیق بیرون آیند. تبیین شاخص‌ها و نشانه‌های خردمندی از آن رو ضروری است که دانستن آنها به انسان کمک می‌کند تا به آسانی به داوری درباره رفتارهای خود و دیگران بپردازد و آن را در چارچوب عقل و عقلانیت ارزیابی و ارزشگذاری کند. از همین رو بخشی از احادیث و روایات از پیشوایان معصوم(ع) به بیان شاخص‌ها خردمندی اختصاص یافته است. در این‌جا به برخی از نشانه‌های عقلانیت اشاره می‌شود.
1. عبرت‌گیری و پند‌پذیری: از مهم‌ترین نشانه‌های عاقل آن است که از همه چیز پند و عبرت می‌گیرد و این‌گونه نیست که بخواهد همه چیز را خود تجربه کند، بلکه از تجربیات دیگران نیز استفاده می‌کند. (طه، آیه 128) امام على‌(ع) نیز در این باره می‌فرماید: اَلْعَقْلُ حِفْظُ التَّجارِبِ وَ خَيْرُ ما جَرَّبْتَ ما وَعَظَكَ؛ عقل، اندوختن تجربه‏ها (و عمل به آن) است و بهترين تجربه، آن است كه پندت داده.(نهج‌البلاغه، ص402) آن حضرت‌(ع) در جایی دیگر می‌فرماید: لَقَدْ سَبَقَ اِلى جَنّاتِ عَدْنٍ اَقْوامٌ ما كانوا اَكْثَرَ النّاسِ لا صَوْما وَ لا صَلاةً وَ لا حَجّا وَ لاَ اعْتِمارا وَ لكِنَّهُمْ عَقَلوا عَنِ اللّه‏ِ مَواعِظَهُ؛ گروه‏هايى به سوى بهشت برين (از ديگران) پيشى گرفتند كه بيش از ديگران اهل روزه، نماز، حج و عمره نبودند، بلكه آنان در موعظه‏هاى الهى تعقل كردند.(مجموعه ورام، ج 2، ص 213) 
2. تقواپیشگی: انسان خردمند، انسانی اخلاقی است و از هر گونه پلیدی و زشتی پرهیز می‌کند. از همین رو در روایات از لوازم خردمندی، حیا و اخلاق دانسته شده است. خداوند نیز در آیات قرآن یکی از مهم‌ترین نشانه‌های خردمندی را تقواپیشگی می‌داند و حتی از آیه 10 سوره طلاق به دست می‌آید که مغز عقلانیت تقواپیشگی است. پس خردمند از هر گونه  پلیدی و پستی که عقل و شرع و عرف می‌گوید پرهیز می‌کند و اگر بی‌تقوایی پیشه کند معلوم می‌شود که از خرد بی‌بهره است. امیرمؤمنان علی(ع) درباره نشانه خردمندی، به دوری از پستی‌ها اشاره می‌کند و می‌فرماید: أَعقَلُ النّاسِ أَبعَدُهُم عَن كُلِّ دَنيَّةٍ؛ عاقل‌ترين مردم كسى است كه از همه پَستى‌ها دورتر باشد.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص197)
3. تصدیق کتاب‌الله: خردمند کسی است که کتاب الهی از جمله قرآن را تصدیق می‌کند؛ زیرا او از حکمت در آفرینش آگاه است و می‌داند خداوندی که به هدفی انسان را آفریده برای او برنامه‌ای دارد. این برنامه در قالب عقل و نقل ارائه شده است.(انبیاء، آیه 10)
4. آخرت‌گرایی: انسان خردمند خود را به دنیا چنان سرگرم نمی‌کند که او را از آخرت غافل سازد،‌ بلکه دنیا را ابزاری برای آخرت می‌داند و آن را در خدمت آخرت خود می‌گیرد. از این رو دنیاگرایی و سرگرم به آن شدن را بی‌خردی دانسته و آن را چون بازیچه کودکانه و عملی بیهوده و لهو می‌شمارد.(انعام، آیه 32)
پیامبر(ص) به امیرمؤمنان علی(ع) درباره نشانه خردمندی می‌فرماید: يا عَلىُّ! اَلعَقلَ مَا اكتُسِبَت بِهِ الجَنَّةُ وَطُلِبَ بِهِ رِضَى الرَّحمنِ؛ يا على! عقل چيزى است كه با آن بهشت و خشنودى خداوند رحمان به دست مى‌آيد.(من لایحضره الفقیه، ج4، ص369) حضرت علی‌(ع) نیز می‌فرماید: أَفضَلُ النّاسِ عَقلاً أَحسَنُهُم تَقديرا لِمَعاشِهِ وَأَشَدُّهُمُ اهتِماما بِإِصلاحِ مَعادِهِ؛ عاقل‌ترين مردم كسى است كه در امور زندگي‌اش بهتر برنامه‌ريزى كند و در اصلاح آخرتش بيشتر همّت نمايد. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص52)
 پس اصلاح امر معاد و آخرت مهم‌ترین وظیفه‌ای است که خردمند بدان توجه و اهتمام دارد و همه همت خود را مبذول آخرت می‌کند و بدان اهمیت می‌دهد. پيامبر‌(ص) می‌فرماید: اَلا وَ اِنَّ اَعْقَلَ النّاسِ عَبْدٌ عَرَفَ رَبَّهُ فَاَطاعَهُ وَ عَرَفَ عَدُوَّهُ فَعَصاهُ وَ عَرَفَ دارَ اِقامَتِهِ فَاَصْلَحَها وَ عَرَفَ سُرْعَةَ رَحيلِهِ فَتَزَوَّدَ لَها؛ بدانيد كه عاقل‌ترين مردم كسى است كه پروردگارش را بشناسد و از او پيروى كند، دشمنان خدا را بشناسد و از آنان نافرمانى كند، جايگاه ابدى خود را بشناسد و آن را آباد كند و بداند بزودى به آنجا سفر خواهد كرد و براى آن، توشه بردارد. (اعلام‌الدين، ص 337)
5. تهذیب نفس: از دیگر نشانه‌های خردمند آن است که قوای نفسانی خود را مهار کرده و به تهذیب و تزکیه نفس از هر گونه پلیدی و زشتی می‌پردازد و به نفس اجازه نمی‌دهد تا مدیریت کلی را به عهده گیرد و به جای عقل فرمان دهد. امیرمؤمنان علی(ع) در این باره می‌فرماید: مَن لَم يُهَذِّب نَفسَهُ لَم يَنتَفِع بِالعَقلِ؛ هر كس خود را تزكيه نكند، از عقل بهره نمى‌برد.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص240)
6. پیروی از حق: عاقل پیرو حق است و از باطل ‌گریزان. بنابراین اگر دیده شود که شخصی حق‌گریز و باطل‌گراست باید او را در جرگه جهال  و بی‌خردان قرار داد. 
از نظر آموزه‌های اسلامی اگر شخص بخواهد به عقل رشدی و کمالی دست یابد باید در همه عرصه‌ها و احوالات پیرو حق باشد و تمایل به باطل نداشته باشد. امام حسین(ع) می‌فرماید: لا يَكمُلُ العَقلُ إلاّ بِاتِّباعِ الحَقِّ؛ عقل جز با پيروى از حق كامل نمى‌شود.(بحارالانوار، بیروت، ج75، ص127) از نظر خردمند حق چنان باید ارزشمند باشد که هیچ چیزی را با آن عوض نکند. پس در خشم و شادی باید حق‌مدار و حق‌خواه و حق‌گو و حق‌عمل باشد. نه اینکه اگر حق علیه او باشد آن را ترک کند و یا اگر در هنگام خشم بود از حق بگذرد و به باطل گرایش یابد. امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرماید: لا يُعَدُّ الْعاقِلُ عاقِلاً حَتّى يَسْتَـكْمِلَ ثَلاثا: اِعْطاءَ الْحَقِّ مِنْ نَفْسِهِ عَلى حالِ الرِّضا وَ الْغَضَبِ وَ اَنْ يَرْضى لِلنّاسِ ما يَرْضى لِنَفْسِهِ وَ اسْتِعْمالَ الْحِلْمِ عِنْدَ الْعَثْرَةِ؛ عاقل، عاقل نيست مگر آنكه سه صفت را در خود به كمال رساند: حق را در هنگام خشنودى و خشم ادا كند، آنچه را براى خود مى‏پسندد، براى ديگران هم بپسندد و هنگام خطاى ديگران، بردبار باشد.(تحف‌العقول، ص 318)
7. برنامه‌ریزی در زندگی: خردمند اهل محاسبه است و برای هر کاری و هرچیزی قدر و اندازه‌ای مشخص می‌کند و به همان اندازه بدان بها می‌دهد. در امور زندگی‌اش بهترین برنامه‌ریزی را انجام می‌دهد و به خود اجازه نمی‌دهد تا در کاری بی‌برنامه وارد شود. امیرمؤمنان علی‌(ع) ‌در این باره می‌فرماید: أَفضَلُ النّاسِ عَقلاً أَحسَنُهُم تَقديرا لِمَعاشِهِ؛ عاقل‌ترين مردم كسى است كه در امور زندگي‌اش بهتر برنامه‌ريزى كند.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص52) 
8. تحمل جاهلان: خردمند نسبت به جاهلان شکیبایی و تحمل می‌ورزد. آستانه تحمل خردمند بسیار بالاست و نسبت به رفتارهای جاهلان واکنش‌های تند و عصبی نشان نمی‌دهد، بلکه با وقار و‌ تأنی و تأمل رفتار کرده و اگر جهال سخن و یا رفتاری برخاسته از بی‌خردی داشته باشند، با سلام و صلوات از کنار آن می‌گذرد. (فرقان، آیه 63) امام على‌(ع) می‌فرماید که شخص جاهل بیماری است که باید عاقل همانند پزشک با او برخورد و تعامل داشته باشد: يَنْبَغى لِلْعاقِلِ اَنْ يُخاطِبَ الْجاهِلَ مُخاطَبَةَ الطَّبيبِ الْمَريضَ؛ شايسته است كه برخورد عاقل با نادان، مانند برخورد طبيب با بيمار باشد.(غررالحكم، ص 797)
آن حضرت همچنین در‌باره این نشانه خردمندی می‌فرماید: زكوهًْ العَقلِ احتِمالُ الجُهّالِ؛ زكات عقل تحمّل نادانان است.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص56) تعبیر آن حضرت(ع) از این رویه به زکات عقل به این معناست که خردمند با این کار هم زکات عقلانیت خود را پرداخته و هم موجب رشد و نمو عقل خود می‌شود؛ زیرا زکات به معنای رشد و بالندگی و نمو آمده است. 
9. پرهیز از تجملات دنیوی: از نشانه‌های خردمندی آن است که خود را سرگرم دنیا و زخارف آن نسازد و به تجملات نپردازد. امیرمؤمنان علی(ع) درباره این نشانه خردمندی می‌فرماید: رَدعُ النَّفسِ عَن زَخارِفِ الدُّنيا ثَمَرَةُ العَقلِ؛ پرهیز و دورى از تجمّلات دنيا ميوه عقل است. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص241)
10. قدرت تشخیص بین بد و بدتر: انسان‌ها به طور طبیعی توانایی تشخیص خوب و بد را دارند، ولی بسیاری از مردم توانایی تشخیص بد و بدتر را ندارند مگر آنکه عقل ایشان به کمال نزدیک شده باشد و با خردورزی و ریاضت‌ها عقل را توانمند ساخته باشند. از همین رو نشانه خردورزی آن است که بتواند میان بد و بدتر را تشخیص دهد و موضع مناسب بگیرد. امیرمؤمنان‌(ع) دراین باره نیز می‌فرماید: لَيسَ العاقِلُ مَن يَعرِفُ الخَيرَ مِنَ الشَّرِّ وَلكِنَّ العاقِلُ مَن يَعرِفُ خَيرَ الشَّرَّينِ؛ عاقل آن نيست كه خير را از شر تشخيص دهد، بلكه عاقل كسى است كه ميان دو شر، آن را كه ضررش كمتر است بشناسد. (بحار‌الانوار، ج 75، ص6)
11. دوراندیشی و احتیاط و عاقبت‌اندیشی: انسان خردمند کوتاه‌نظر نیست بلکه دوراندیش است و در هر کاری با احتیاط وارد می‌شود. البته احتیاط او به گونه‌ای نیست که او را از اصل کار بازدارد، ولی او را به راهی سوق می‌دهد که مشکلات خود را چاره‌جویی کرده و به بهترین شکل برطرف و حل می‌کند. امام حسین‌(ع) درباره این نشانه خردمندی می‌فرماید: إذا وَرَدَت عَلَى العاقِلِ لُمَّة  قَمَعَ  الحُزنَ  بِالحَزمِ  وَ قَرَعَ  العَقلَ  لِلاِحتيالِ؛ چون براى عاقل مشكلى پيش آيد، غم خود را با هوشيارى و دورانديشى از ميان مى‌برد و عقل را به چاره‌جويى وامى‌دارد. (نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص84) امیرمؤمنان‌(ع) نیز درباره عاقبت‌اندیشی و دور‌اندیشی عاقل می‌فرماید: اَلا وَ اِنَّ اللَّبيبَ مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجوهَ الاْراءِ بِفِكْرٍ صائِبٍ وَ نَظَرٍ فِى الْعَواقِبِ؛ بدانيد عاقل، كسى است كه با فكر درست، به استقبال نظرات گوناگون برود و در عواقب امور بنگرد.(غررالحكم، ص178)
12. پرهیز از عوامل مستی: انسان خردمند همان گونه که از عوامل زائل‌کننده و نهان‌کننده عقل چون شراب و مواد مخدر دیگر پرهیز می‌کند، از هر گونه عوامل مادی و معنوی دیگر که مستی‌آور است و او را از حالت طبیعی و تعادل خارج می‌کند، اجتناب می‌ورزد. امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرماید: يَنبَغى لِلعاقِلِ اَن يَحتَرِسَ مِن سُكرِ المالِ وَ سُكرِ القُدرَةِ‌، وَ سُكرِ العِلمِ‌، وَ سُكرِ المَدحِ وَ سُكرِ الشَّبابِ‌، فَاِنَّ لِكُلِّ ذالِكَ رياحا خَبيثَةً تَسلُبُ العَقلَ وَ تَستَخِفُّ الوَقارَ؛ سزاوار است كه عاقل‌، از مستى ثروت، قدرت‌، دانش‌، ستايش و مستى جوانى بپرهيزد، چرا كه هر يك را بادهاى پليدى است كه عقل را نابود مى‌كند و وقار و هيبت را كم مى‌نمايد.(تصنیف غرر‌الحكم و دررالکلم، ص66)
13. مخالفت با هواهای نفسانی: انسان خردمند انسانی است که به قوای نفسانی‌اش اجازه نمی‌دهد تا او را به کاری وادار سازد و شهوت و خشم و مانند آن بر او سلطه یابد، بلکه با عقل خویش به جنگ هواهای نفسانی و طغیانگری آن می‌رود. امیرمؤمنان علی(ع) در این باره می‌فرماید: اَلحِلمُ غِطاءٌ ساتِرٌ وَالعَقلُ حُسامٌ قاطِعٌ، فَاستُر خَلَلَ خَلقِكَ بِحِلمِكَ وَقاتِل هَواكَ بِعَقلِكَ؛ بردبارى پرده‌اى پوشاننده و عقل شمشيرى برنده است، پس عيب‌هاى اخلاقى خود را با بردبارى بپوشان و با عقلت به جنگ هوا و هوست برخيز.(الذریه الی الحافظ الشریعه، ج1، ص213) البته یادآوری این نکته شاید خوب باشد که حلم بر اساس آموزه‌های قرآنی خود میوه عقل و عقلانیت است و انسان حلیم همان انسان عاقلی است که عقل خویش را در زندگی به کار گرفته و بردباری عملی را به نمایش می‌گذارد. امیرمؤمنان علی(ع) همچنین حلم در هنگام خطای دیگران را از نشانه‌های خردورزی و کمال آن دانسته و می‌فرماید: لا يُعَدُّ الْعاقِلُ عاقِلاً حَتّى يَسْتَـكْمِلَ ثَلاثا: اِعْطاءَ الْحَقِّ مِنْ نَفْسِهِ عَلى حالِ الرِّضا وَ الْغَضَبِ وَ اَنْ يَرْضى لِلنّاسِ ما يَرْضى لِنَفْسِهِ وَ اسْتِعْمالَ الْحِلْمِ عِنْدَ الْعَثْرَةِ؛ عاقل، عاقل نيست مگر آنكه سه صفت را در خود به كمال رساند: حق را در هنگام خشنودى و خشم ادا كند، آنچه را براى خود مى‏پسندد، براى ديگران هم بپسندد و هنگام خطاى ديگران، بردبار باشد.(تحف‌العقول، ص 318)
14. مدارا کردن: از دیگر نشانه‌های خردمندی آن است که با مردم مدارا دارد و نسبت به اشتباهات و خطاهای ایشان سخت‌گیری نمی‌کند و با آسانی با مردم برخورد می‌کند. پیامبر گرامی(ص) درباره این نشانه خردمندی می‌فرماید: أَعقَلُ النّاسِ أَشَدُّهُم مُداراةً لِلنّاسِ؛ عاقل‌ترين مردم كسى است كه بيشتر با مردم مدارا كند.(من لايحضره الفقيه، ج4، ص39)
15. طمع‌گریزی: انسان خردمند طمع ندارد و از آن‌گریزان است؛ زیرا می‌داند که طمع‌ورزی قربانگاه بزرگ خرد و خردورزی است. امام علی(ع) می‌فرماید: اَکثَرُ مَصَارعِ‌ العُقُولِ تَحتَ بُرُوقِ المَطَامِعِ؛ قربانگاه عقل‌ها غالبا در پرتو طمع‌ها است. (نهج‌البلاغه، ص507)
16. عیب‌نگری و عیب‌پوشی: از نشانه‌های برجسته خردمندی آن است که نسبت به عیوب خویش بینا و نسبت به عیوب دیگران نابینا باشد و آنها را بپوشاند. امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرماید: اَعْقَلُ النّاسِ مَنْ كانَ بِعَيْبِهِ بَصيرا وَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ ضَريرا؛ عاقل‌ترين مردم كسى است كه به عيب‏هاى خويش بينا و از عيوب ديگران، نابينا باشد. (غررالحكم، ص207)
17. پرهیز از شوخی زیاد: انسان خردمند اهل سخن جدی است و از شوخی بسیار، پرهیز می‌کند. امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرماید: اَعْقَلُ النّاسِ مَنْ غَلَبَ جِدُّهُ هَزْلَهُ وَ اسْتَظْهَرَ عَلى هَواهُ بِعَقْلِهِ؛ عاقل كسى است كه جدّى‏اش از شوخى‏اش بيشتر باشد و با كمك عقلش بر هوا و هوسش پيروز شود.(تصنیف غررالحكم، ص52)
18. استقبال از نظرات دیگران و مشورت‌پذیری: خردمند از نظرات دیگران استفاده می‌کند و اهل مشورت و مشاوره است. امیرمؤمنان‌(ع) درباره این شاخص عاقل می‌فرماید: اَلا وَ اِنَّ اللَّبيبَ مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجوهَ الاْآراءِ بِفِكْرٍ صائِبٍ وَ نَظَرٍ فِى الْعَواقِبِ؛ بدانيد عاقل، كسى است كه با فكر درست، به استقبال نظرات گوناگون برود و در عواقب امور بنگرد.(غررالحكم، ص178) بنابراین خردمند اهل گوش سپردن به دیگران است تا بهترین سخنان را برگزیند و از آن پیروی کند. امام على‌(ع) در این باره نیز می‌فرماید: مَن تَرَکَ الإستِماعَ مِن ذَوی العُقولِ ماتَ عَقلُهُ؛ هر که به خردمندان گوش نسپارد عقلش بمیرد.(تحف‌العقول، ص85)
19. حلم و بردباری: پیش از این درباره آستانه تحمل بالای خردمند و نیز بردباری و مدارا در برابر جاهلان به عنوان شاخص‌های خردمندی سخن گفته شد. اما باید دانست که اصولا خردمند کسی است که در همه حال اهل حلم و بردباری است و از همین رو عقل و حلم در قرآن و روایات گاه به شکلی به کار رفته که گویی مترادف هم هستند. به هر حال، حلم از مهم‌ترین شاخص‌های خردمندی است. امیرمؤمنان علی(ع) در این باره می‌فرماید: اِحْتَمِلْ ما يَمُرُّ عَلَيْكَ فَاِنَّ الاْحْتِمالَ سِتْرُ الْعُيوبِ وَ اِنَّ الْعاقِلَ نِصْفُهُ اِحْتِمالٌ وَ نِصْفُهُ تَغافُلٌ؛ در برابر آنچه بر تو مى‏گذرد، بردبار باش، زيرا بردبارى، عيب‏ها را مى‏پوشاند. براستى كه نيمى از عقل، بردبارى و نيمه ديگرش خود را به غفلت زدن است.(غررالحكم، ص139)
20. غیبت‌گریزی: انسان عاقل از هر چه نماد زشتی و بدی است پرهیز می‌کند و اهل پلیدی و پستی نیست. از همین رو از امور باطل و پلیدی چون غیبت نیز می‌گریزد. پس اگر اهل غیبت باشیم باید خودمان را به بی‌خردی بشناسیم و متهم سازیم. امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرماید: اَلْعاقِلُ مَنْ صانَ لِسانَهُ عَنِ الْغيبَةِ؛ عاقل كسى است كه زبانش را از بدگويى پشت سر ديگران، نگه دارد.(غررالحكم، ص108)
21.  مشورت‌گرایی: انسان عاقل هرگز به عقل و داوری آن بسنده نمی‌کند و سعی می‌کند از خرد دیگران نیز بهره ببرد. امیرمؤمنان‌(ع) می‌فرماید: اتَّهِمُوا عُقولَكُمْ فَاِنِّهُ مِنَ الثِّقَةِ بِها يَكونُ الْخَطاءُ؛ عقل خويش را زير سؤال ببريد؛ زيرا از اعتماد به آن، خطاها سرچشمه مى‏گيرد.‌(شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحكم، ج2، ص267) از این رو انسان خردمند اهل مشورت است؛ زیرا عقل خویش را متهم می‌کند و بدان اعتماد تمام و کمال ندارد؛‌ زیرا احتمال می‌دهد که اشتباهی بکند. امام على‌(ع) می‌فرماید: مَنْ شاوَرَ ذَوِى الْعُقولِ اسْتَضاءَ بِاَنْوارِ الْعُقولِ؛ هر كس با عقلا مشورت كند، از نور عقل‏ها بهره مى‏برد. (غررالحكم، ص627)
22. خوش‌گمانی: از دیگر نشانه‌های خردمندی خوش‌گمانی است. امیرمومنان علی(ع) می‌فرماید:  اَلظَّنُّ الصَّوابُ مِنْ شيَمِ اُولِى الاَلْبابِ؛ خوش‌گمانى، از اخلاق عاقلان است. (غررالحكم، ص253)
23. کار خوب و بجا: عاقل کارش را خوب و به جا انجام می‌دهد. امام على‌(ع) می‌فرماید: اَلْعاقِلُ مَنْ اَحْسَنَ صَنائِعَهُ وَ وَضَعَ سَعْيَهُ فى مَواضِعِهِ؛ عاقل كسى است كه كارهايش را خوب انجام دهد و تلاشى كه مى‏كند، به جا باشد. (غررالحكم، ص96)
24.  خوف خدا و عمل به واجبات و ترک محرمات: عاقل به اهم و مهم می‌پردازد و هرگز رضایت خلق را بر رضایت خالق مقدم نمی‌کند. به واجبات می‌پردازد و محرمات را ترک می‌کند. در روایت آمده: سُئِلَ النَّبىُّ (صلى‌‏الله ‏عليه‏ و‏آله) عَنْ قَوْلِهِ: «اَ يُّـكُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً» فَقالَ: اَ يُّـكُمْ اَحْسَنُ عَقْلاً، ثُمَّ قالَ(ص): اَتَمُّكُمْ عَقْلاً وَ اَشَدُّكُمْ لِلّهِ خَوْفا وَ اَحْسَنُكُمْ فيما اَمَرَ اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ وَ نَهى عَنْهُ نَظَرا وَ اِنْ كانَ اَقَلَّكُمْ تَطَوُّعا؛ از پيامبر(ص) از معنى آيه «[تا بيازمايد] كدام‌يك عملتان بهتر است» پرسيدند. فرمودند: يعنى كدام‌يك عاقل‌تريد. سپس فرمودند: مقصود، كسى است كه عقلش كامل‌تر، از خدا بيمناك‌تر و در امر و نهى خداوند دقيق‌تر است؛ هر چند مستحبّاتش كمتر باشد. (بحارالأنوار، ج 67، ص 233)
25. ادب‌ورزی: از دیگر شاخص‌های خردمندی، ادب است که امیرمؤمنان علی(ع) بدان اشاره می‌کند و می‌فرماید:  اِنَّ بِذَوِى الْعُقولِ مِنَ الْحاجَةِ اِلَى الاَدَبِ كَما يَظْمَأُ الزَّرْعُ اِلَى الْمَطَرِ؛ نياز عاقلان به ادب، همانند نياز كشتزار به باران است.(غررالحكم، ص225) نیز در جایی دیگر می‌فرماید:: كُلُّ شَىْ‏ءٍ يَحتاجُ اِلَى الْعَقْلِ وَالْعَقْلُ يَحْتاجُ اِلَى الاَدَبِ؛ هر چيزى به عقل نياز دارد و عقل به ادب نيازمند است.(غررالحکم و درر الکلم، ص510)
26.  خاموشی: از دیگر نشانه‌های خردورزی است. امام صادق‌(ع) می‌فرماید: اَلنَّومُ راحَةٌ لِلْجَسَدِ وَ النُّطْقُ راحَةٌ لِلرُّوحِ وَ السُّكوتُ راحَةٌ لِلْعَقْلِ؛ خواب مايه آسايش جسم، سخن مايه آسايش جان و سكوت مايه آسايش عقل است.(من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 402)
27.  خوش‌خلقی: از مهم‌ترین شاخص‌های عقلانیت فرد همان خوشخویی است؛ چرا که اصولا از جمله لوازم عقل و تعقل، دین و اخلاق است که بارها به آن اشاره شده است. امام صادق‌(ع) می‌فرماید: أکمَلُ الناسِ عَقلاً أحسَنُهُم خُلقاً؛ عاقل‌ترین مردم خوش‌خلق‌ترین آنهاست. (اصول کافی، ج 1، ص 23)
28.  مودت و دوستی با مردم: امام موسی کاظم‌(ع) می‌فرماید: التَوَدُّدُ اِلَی الناسِ نِصفُ العَقل؛ مهرورزی و دوستی با مردم، نصف عقل است. (تحف‌العقول، ص 403و443) پيامبر خدا(ص) نیز می‌فرماید: رَأسُ العَقلِ بَعدَ الإِيمانِ بِاللّه عز و جل التَّحَبُّبُ إلَى النّاسِ؛ اساس عقل‌، پس از ايمان به خداوند عز و جل‌، اظهار دوستى با مردم است.(الخصال‌، ج1، ص15)
29. سایر نشانه‌ها و شاخص‌ها: البته اگر بخواهیم همه شاخص‌ها و نشانه‌های خردمندی را بگوییم مجالی بسیار می‌خواهد پس نمی‌توانیم به همه شاخص‌ها بپردازیم و در این‌جا تنها به کلیات و اهم آنها اشاره شده است. البته در روایات شاخص‌های دیگری بیان شده است که به عنوان نمونه به این سخن امیرمؤمنان‌(ع) اشاره می‌شود که ایشان در یک بیان خود چندین نشانه خردمندی را این‌گونه بیان کرده است: ما عُبِدَ اللّه‏ُ بِشَىْ‏ءٍ اَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ وَ ما تَمَّ عَقْلُ امْرِى‏ءٍ حَتّى يَكونَ فيهِ خِصالٌ شَتّى: اَلْكُفْرُ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأمونانِ وَ الرُّشْدُ وَ الْخَيْرُ مِنْهُ مَأمولانِ وَ فَضْلُ مالِهِ مَبْذولٌ وَ فَضْلُ قَوْلِهِ مَكفوفٌ وَ نَصيبُهُ مِنَ الدُّنْيَا القوتُ لا يَشْبَعُ مِنَ الْعِلْمِ دَهْرَهُ اَلذُّلُّ اَحَبُّ اِلَيْهِ مَعَ اللّه‏ِ مِنَ العِزِّ تَمامُ الاَمْرِ؛  خداوند با چيزى بهتر از عقل عبادت نشده است و عقل كسى كامل نشود، مگر در او چند خصلت باشد: كفر و بدى از او انتظار نمى‏رود، رشد و خوبى در او اميد مى‏رود، زيادى ثروتش بخشوده و زيادى سخنش نگه داشته شده است، بهره او از دنيا تنها غذاى روزانه است، در طول زندگى از دانش سير نمى‏شود، خوارى را با خداوند بیشتر از عزّت با ديگران دوست دارد، تواضع نزد او دوست داشتنى‏تر از شرف و بزرگى است، خوبىِ كم ديگران را بسيار و خوبى بسيار خود را كم مى‏شمرد، همه مردم را از خودش بهتر و خود را نزد خويش از همه بدتر مى‏داند و اين مهم‌ترين خصلت است. (كافى، ج 1، ص 18) 
پيامبر‌(ص) هم در سخنی شاخص‌های دیگر خردمندی را این‌گونه بیان می‌کند: اَرْبَعَةٌ تَلْزَمُ كُلَّ ذى حِجىً وَ عَقْلٍ مِنْ اُمَّتى، قيلَ: يا رَسولَ اللّه‏ِ، ما هُنَّ؟ قالَ: اِسْتِماعُ الْعِلْمِ، وَ حِفْظُهُ، وَ نَشْرُهُ وَ الْعَمَلُ بِهِ؛  چهار چيز بر هر خردمندى از امّت من واجب است. گفته شد: «اى پيامبر خدا! آن چهار چيز كدامند؟». فرمودند: «گوش فرادادن به دانش، نگهدارى، نشر و عمل به آن». (تحف‌العقول، ص 57) پيامبر‌(ص) در جایی دیگر می‌فرماید:  اِنَّ خيارَكُمْ اُولُوا النُّهى، قيلَ: يا رَسولَ اللّه‏ِ، وَ مَنْ اُولُوا النُّهى؟ قالَ: هُم اُولُوا الاَخْلاقِ الحَسَنَةِ وَ الاَحلامِ الرَّزينَةِ وَ صِلَةِ الاَرْحامِ وَ البَرَرَةُ بِالاُمَّهاتِ وَ الاْآباءِ وَ الْمُتَعاهِدينَ لِلْفُقَراءِ وَ الْجيرانِ وَ الْيَتامى وَ يُطْعِمونَ الطَّعامَ وَ يُفْشونَ السَّلامَ فِى الْعالَمِ وَ يُصَلّونَ وَ النّاسُ نيامٌ غافِلونَ؛ «بهترين شما صاحبان عقل هستند». گفته شد: «اى رسول خدا! صاحبان عقل، چه كسانى‏اند؟». فرمود: آنان كه داراى اخلاق خوبند، بردبار و باوقارند، صله رحم مى‏ کنند، به پدران و مادران نيكى مى‏كنند، به فقرا، همسايگان و يتيمان رسيدگى مى‏نمايند، اطعام مى‏كنند، آشكارا به همه سلام مى‏كنند و هنگامى كه مردم در خواب و غافلند، نماز (نماز شب) مى‏گذارند. (كافى، ج 2، ص 240، ح 32)