عدالتورزی معیاری برای شناخت تقوای انسانها
یکی از صفات برجسته انسانهای خردمند و سالم، تقوا و پرهیزگاری است. تقوا به معنای تسلط عقل بر نفس و مدیریت و مهار آن میباشد، زیرا کسی که عقلش بر نفسش تسلط دارد، از هرگونه پلشتی که نفس بدان گرایش داشته و فرمان میدهد، پرهیز میکند و اجازه نمیدهد تا احساسات و عواطف، مدیریت را بهعهده گیرد و او را به سوی زشتیها ببرد و با تجاوزگری بر دیگر ابعاد انسانی و تضییع حقوق دیگر اعضا و جوارح، به هواهای نفسانی پاسخ دهد.
داشتن تقوا به معنای دستیابی به کرامت انسانی است و هرچه انسانها پرهیزگارتر باشند گرامیتر در نزد خداوند هستند و رنگ و صبغه بیشتری از خدا میگیرند و خدایی میشوند.
در اینباره قرآن بهصراحت میفرماید: ان أكرمكم عندالله اتقاكم؛ گرامیترین شما در نزد خداوند، پرهیزگارترین شماست.(حجرات آیه ۱۳).
بنابراین از نظر خداوند کرامت و بزرگواری از آنِ کسی است که پرهیزگار باشد و هرکسی پرهیزگارتر باشد، بزرگوارتر و کریمتر خواهد بود زیرا کرامت و بزرگواری انسان، در تقواي الهي است.
اما از آنجا که تقوا حالت درونی است و تنها خداوند نسبت به دستیابی انسان به این عنصر باطنی، آگاهی تمام و کاملی دارد، تشخیص اهل کراست دشوار میشود. از اینرو خداوند بر واژه «عندالله» تاکید دارد تا نشان دهد که اولاً ملاک سنجش کرامت انسانی تقوای الهی است و دیگر اینکه این ملاک نسبت به مردمان، نهان است و تنها خداوند از آن آگاه است و دیگران از آن بهطور کامل اطلاعی ندارند، بر این اساس در اینجا باید دنبال نشانهها و معیارهای سنجش و داوری بود که ما به عنوان انسانهای ناآگاه از حقیقت تقوا در اشخاص انسانی، بر اساس آن معیار، اشخاص را در جامعه سبک و سنگین کرده و بر پایه وزن هر یک از آنان مدیریتهای اجتماعی و مسئولیتهای گوناگون را واگذار کنیم.
به سخن دیگر تقوای الهی در انسانها که ملاک داوری در کرامت انسانی است بر ما انسانها مخفی است و ما نیازمند معیاری برای داوری و سنجش هستیم که بر اساس آن میزان تقوای هرکسی را دریابیم و کرامت او را معین داریم و بر اساس آن مسئولیتهایی را بهعهده وی بگذاریم.
عدالت، معیار شناخت تقوای اشخاص
از نظر خداوند همه انسانها دارای کرامت ذاتی هستند ولی کرامت عرضی ایشان متکی و مستند به اموری است که تقوا اساس آن میباشد ولی به سبب ناتوانی از آگاهی نسبت به تقوا باید راههای شناخت دیگری را جستوجو کرد که یکی از بهترین راههای شناخت اهل تقوا و انسانهاي كريم بر طبق آیات قرآن، آن است که به رفتارهای اجتماعی آنان توجه کرد که آیا ایشان اهل عدالت هستند یا نه.
از نظر خداوند انسانهای پرهیزگار در حوزه عمل اجتماعی، انسانهای عادلی هستند؛ در آیه ۸ سوره مانده میفرماید: يا أيها الذين امنوا كونوا قوامين لله شهداء بالقسط ولا يجرمنّكم شنآن قوم على الا تعدلوا، اعدلوا هو أقرب للتقوى واتقوا الله إن الله خبير بما تعملون؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! برای خدا به داد برخیزید و به عدالت شهادت دهید و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید، عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است و از خدا پروا دارید که خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است.
از نگاه قرآن عدالتورزی، کوتاهترین چیز به تقواست و در حقیقت اگر بخواهیم نشانههای تقوای الهی را در کسی جستوجو کنیم باید در رفتار وی نگاه کنیم که تا چه اندازه بر پایه عدالت رفتار میکند. عدالت همچنین باید به صورت مشهود و ملموس باشد و آدمی آن را به چشم ظاهر نیز ببیند. اگر کسی در همه امور زندگی خویش از امور اقتصادی تا معنوی، عدالت داشته باشد، این عدالت به چشم میآید.
در حوزه عمل اجتماعی، نخستين ظهور و بروز عدالت و بیعدالتی، در روابط اقتصادی صورت میگیرد. از این رو قرآن به کیل و میزان و رعایت عدالت در آن دو، در آیه ١٥٢ سوره انعام توجه میدهد و آن را نشانهای از عدالت واقعی بر میشمارد. این عدالتورزی نسبت به کسانی که روابط نزدیکتری با ما دارند سختتر است؛ زیرا هم بیعدالتی نسبت به ایشان میتواند بیشتر تحقق یابد و حقوق آنان تضییع و تباه شود و همچنین میتواند همین روابط نزدیک بهویژه خویشاوندی، عاملی برای بیعدالتی نسبت به سایرین شود و به سبب آنان، حقوق دیگران تباه گردد.
خداوند در آیه ۲۵ سوره حدید ماموریت و وظیفه پیامبران را آموزش کتاب قانون و تبیین و روشنگری نسبت به اهداف آفرینش و بهرهگیری از قدرت مدیریت سخت برای دستیابی به مدیریت نرم میداند تا در کنار مدیریت سخت و نرم، تودههای مردم برای عدالت بپاخیزند و حقوق خویش را بر اساس کتاب قانون و قدرت سخت و نرم بخواهند.در این راه بهترین شیوه آن است که مردم با نمونهها و الگوهای جامعه عدالتخواه و قسطپرور آشنا شوند و این با ایجاد مدينه فاضلهای امکانپذیر است که از آن به امت ایمانی یاد میشود.
اینجاست که خداوند از مؤمنان میخواهد تا خود به عنوان الگوهای تقوای عملی، به عدالت قیام کنند و گواهانی از برای تودههای مردم باشند تا آنان با نمونه عینی و ملموس انسانها و جامعه عدالتپرور، به اجرای عدالت اقدام کنند.
از آنجا که دوستی و دشمنی با مردم بهطور طبیعی موجب خروج انسان از مسیر عدالت میشود، خداوند از مؤمنان میخواهد تا در اجرای عدالت، دوستی با مؤمنان موجب نشود تا عدالت را نسبت به دشمنان جامعه ایمانی مراعات نکنند، بلکه باید این عدالت به عنوان یک راهبرد عمومی و همگانی مورد توجه قرار گیرد و به هیچ وجه در امر اجرای عدالت در سطح همگانی کوتاهی نشود.
بر این اساس نباید قومیت، مذهب، آیین و دین و مانند آنها مانعی در برابر اجرای عدالت باشد بلکه عدالت از سوی مؤمنان نسبت به همگان اجرا شود تا تودههای مردم از هر دین و مذهب و آیین و قوم و نژادی دریابند که عدالت امري مقدس است و باید بدان اهتمام کرده و برای اجرای آن اقدام کنند.
به سخن دیگر مؤمنان با رفتار خود که در عدالت ملموس تجلي مي کند، کرامت و تقوای خویش را به نمایش میگذارند و اینگونه، برای همه انسانها کرامت قائل میشوند و دیگران از هر قوم و ملت و دینی را به عدالت ترغیب میکنند تا به عدالت به عنوان ارزش انسانی که کرامت و تقوای حقیقی است گرایش یافته و قیام بدان کنند. از نظر قرآن کرامت انسانی که در تقواست، جز از مسیر اجرای عدالت تحقق نمیباید و کسی نمیتواند مدعی تکریم انسانها باشد در حالی که در حق آنها بي عدالتي روا میدارد. بنابراین رابطه تنگاتنگی میان کرامت انسانی، تقوا و عدالت وجود دارد که در این آیات بدان توجه داده شده است.
زهرا صلواتی