چشـمزخم واقعیت یا توهم؟
شهید مرتضی مطهری
یکی از باورهای قدیمی که همواره در بین اکثر ملتها رواج داشته، مسئله
«چشم زخم» یا به اصطلاح «چشم زدن» است. این باور در کشور ما هم در بین مردم ریشه دیرینه دارد و میتوان گفت در بین عامه مردم نهادینه شده است و باورمندان به این موضوع برای دفع اثرات منفی چشم بد یا چشم زخم به آیه وان یکاد یا نمادهای دیگر متوسل میشوند.
در مطلب حاضر دیدگاه آیتالله شهید مطهری درباره چشم زخم بیان شده است.
***
چشم زخم اگر هم حقیقت باشد، به این معنای رایج امروز در میان ما- بالاخص در میان طبقه نسوان...- قطعاً نیست. همان كفار جاهلیت هم به چنین چیزی قائل نبودند، بلكه معتقد بودند كه یك نفر وجود دارد و احیاناً در یك شهر ممكن است یك نفر یا دو نفر وجود داشته باشند كه چنین خاصیتی در نگاه و نظر آنها باشد. پس قطعاً به این شكل كه همه مردم دارای چشم شور هستند و همه مردم به اصطلاح نظر میكنند، نیست.
از طرفی اگر بعضی مردم دارای چنین خصلت و خاصیتی باشند، آیا آیه:«وَ إِنْ یَكادُ اَلَّذِینَ كَفَرُوا لَیُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ»(قلم/51) خاصیت جلوگیری از چشم زخم دارد؟ ما تا حالا به مدركی (حدیثی، جملهای) برخورد نكردهایم كه دلالت كند و بگوید از این آیه برای چشم زخم استفاده كنید. اینكه چشم زخم حقیقت است یا نه، یك مسئله است (فرضاً حقیقت است ولو در بعضی از افراد) و اینكه این آیه برای دفع چشم زخم باشد مسئله دیگری است.
چیزی كه از طرف پیغمبر یا ائمه به ما نرسیده باشد، از پیش خود نباید بتراشیم. نظر به اینكه روح مردم برای چنین چیزی آمادگی دارد [آن را از پیش خود ساختهاند.]
از شعارهایی كه مردم انتخاب میكنند روحیه مردم را میشود شناخت. ما در قرآن آیه زیاد داریم؛ آیاتی كه برای شعار قراردادن فوقالعاده عالی است، جملههای زیادی داریم از پیغمبر و ائمه؛ ولی هیچ آیهای به اندازه آیه «وَ إِنْ یَكادُ اَلَّذِینَ كَفَرُوا» در میان مردم برای شعار رایج نشده است. در هر خانهای كه بروی میبینی یك «اِن یَكاد» آنجا زدهاند، یعنی چشم تو كور كه خانه و زندگی من را میبینی، این تابلو را اینجا نصب كردهام برای اینكه چشم تو كور باشد. این امر یك حالت خودخواهی در مردم از یك طرف و یك حالت بدبینی به دیگران از طرف دیگر را نشان میدهد. شما همه شهر تهران را بگردید، بندرت دیده میشود كه در خانهای مثلاً آیه «هَلْ یَسْتَوِی اَلَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ اَلَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ»؛ آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسانند؟! (زمر/9) تابلو شده باشد. برای شعار، چه از این بهتر:«هَلْ یَسْتَوِی اَلَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ اَلَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ»؟ برای شعار چه از این بهتر: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ الله أَتْقاكُمْ»؛ گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. (حجرات /13) اینقدر هست الی ماشاءالله، آیاتی كه انسان هر وقت یكی از آنها را نگاه كند برای او یك درس و آموزش است. اینها را انسان نمیبیند ولی در هر خانهای كه بروید آیه «وَ إِنْ یَكادُ اَلَّذِینَ كَفَرُوا» را میبینید، یعنی منم كه خداوند چنین نعمتهایی به من داده و تویی كه چشم شور داری و میخواهی چشم زخم به ما بزنی؛ برای اینكه جلوی چشم شور تو را گرفته باشم این تابلو را در اینجا نصب كردهام؛ و شاید كمتر خانهای است كه چنین چیزی در آن نباشد.
حقیقت چشم زخم
حال منطقاً چگونه است؟ آیا چشم زخم میتواند حقیقت باشد یا نه؟ و اگر حقیقت است آیا امر جسمانی است یا امر روحی و نفسانی؟
در اینكه اجمالاً چنین حقیقتی هست نمیشود تردید كرد، بعضی از علمای جدید معتقدند كه در برخی از چشمها چنین خاصیتی هست، یعنی بعضی از چشمها نوعی اشعه از خود بیرون میدهند كه این اشعه یك اثر سوئی در اشیاء وارد میكند، مخصوصاً اگر با یك نگاه و نظر مخصوص باشد. قبول كردن این حرفها در قدیم خیلی مشكل بود كه انسان بگوید یك نفر وقتی كه نگاه میكند، از چشمِ او شعاعی بیرون میآید كه مثلاً میتواند یك سنگ را بتركاند؛ اصلاً قابل باوركردن نبود. ولی امروز كه میدان عمل این شعاعها و امثال اینها پیدا شده كه چقدر در طبیعت امواج وجود دارد و این امواج چه كارهای خارقالعادهای را انجام میدهند، دیگر این امر تعجبی ندارد كه شعاعی از چشم یك انسان بیرون بیاید و واقعاً یك شتر را به زمین بزند.
تأثیر اعمال روحی
از این بالاتر مسئله نفوس است و این قضیه بیشتر به نفوس برمیگردد تا به شعاع چشم. آن وقت این مسئله داخل مسئله دیگری میشود و آن مسئله تأثیر اعمال روحی است كه یك بحث بسیار وسیعی است و از قدیم فلاسفهای از قبیل بوعلی سینا، ملاصدرا و دیگران این مسئله را طرح كردهاند و در عصر جدید هم این مسئله با شدت بیشتری مطرح است. مرحوم حسین كاظمزاده ایرانشهر- كه شاید اسمش را شنیده باشید- پیرمردی بود كه در زمان ما فوت كرد. یك مرد ایرانی بود و تحصیلات
قدیمه هم داشت. در حدود پنجاه سال پیش به اروپا رفت و ظاهراً در سوئیس مانند یك درویش و یك قطب سكنا كرد و به ایران نیامد ولی در عین حال فكرش فكر شرقی و اسلامی بود. همه كتابهایی كه نوشته در این زمینه است. كتاب كوچكی نوشته است به نام تداوی روحی. او در آنجا یك بحث خیلی عالی كرده است و نظریات علمای جدید را راجع به تأثیرات روحی و روانی بیان كرده است. البته دایره تأثیرات روحی و روانی، یك وقت در منطقه وجود خود انسان است. هیچ جای شك و شبهه در این نیست كه افكار و نیّات و اندیشههای انسان میتواند در بدن انسان مؤثر واقع شود و به هر اندازه كه روح قویتر باشد بدن را بیشتر تحت تأثیر قرار میدهد. حتی در معالجه شدن بیماریهای بدنی [این مطلب هست.] او در تداوی روحی بیماریهای خیلی شدیدی را نشان میدهد كه از راه تداوی روحی خوب شده است. از نظر طب امروز یك امر مسلّمی است كه برای شخص بیمار از نظر روحی باید وضع مساعدی به وجود آورد؛ یعنی اگر یك نفر بیمار خودش معتقد باشد كه من خوب میشوم و دائماً به خودش تلقین كند كه من خوب میشوم، این امر به خوب شدنش كمك میكند؛ برعكس، اگر بیمار روح خودش را ببازد و فكر كند كه من خوب نمیشوم، اگر خوب شدنی هم باشد خوب نمیشود.
هیپنوتیزم
از این بالاتر این است كه روان انسان نه تنها در بدن او مؤثر باشد، فكر و روح انسان نه تنها در خود او مؤثر باشد، بلكه در یك انسان دیگر هم مؤثر باشد؛ آنچه این انسان فكر میكند، در بدن آن انسان (انسانی كه وجود او غیر از وجود خودش است) مؤثر باشد. این هم وجود دارد. تنویمهای (خواب کردن) مغناطیسی و هیپنوتیزم كه امروز خیلی مطرح است چنین چیزی است. یك انسان، انسان دیگری را میتواند تحت تأثیر قرار بدهد و آن انسان دیگر هر مقدار كه فكرش سادهتر باشد یعنی قدرت مقاومتش كمتر باشد و این طرف هر مقدار قویتر باشد بیشتر میتواند او را تحت تأثیر قرار بدهد. در تنویمهای مغناطیسی، شخص به طرف فرمان میدهد بخواب، او میخوابد، با اینكه میدانیم خواب یك مكانیزم دیگری دارد و به حالت طبیعی یك احتیاجی است كه بعد از یك خستگی برای بدن پیدا میشود و تا این خستگی نباشد انسان خوابش نمیبرد. ولی این به او فرمان میدهد كه بخواب، میخوابد و در حالی كه خوابیده است به او فرمانها میدهد و او فرمان او را در حال خواب اطاعت میكند. به هر حال دنیای روح و روان انسان دنیای خیلی وسیعی است و به این سادگیها كه ابتدا افراد خیال میكنند نیست. حال یكی از خصوصیات آن این است (البته چیز خوبی نیست؛ روحهای پاك هرگز اینچنین نخواهند بود). ممكن است در بعضی از روحها و روانها چنین حالت و خاصیتی باشد كه اگر درباره دیگری به گونهای فكر كند فوراً روی او اثر بگذارد. در بعضی از احادیث هم از پیغمبر اكرم(صلیالله علیه وآله) وارد شده كه فرموده است (در سند آن احادیث دقت نكردهام): «العین حق» چشم حق است، یعنی دروغ مطلق نیست، بعضی از چشمها اثر دارد. و یا حدیثی از پیغمبر نقل كردهاند كه:«العین یجعل الرجل فی القبر و الجمل فی القدر»[طبرسی، حسن، مکارمالاخلاق، ص ۳۸۶] یعنی چشم چنین قدرتی را دارد كه انسانی را به گور بفرستد و شتری را در دیگ. تجربهها و آزمایشها هم نشان داده كه درباره بعضی از افراد مطلب چنین است.
مجموعه آثار شهید مطهری. ج26، صص632– 635