نشریه انگلیسی پاسخ میدهد
چرا سیل در لیبی تلفات و خسارات سنگین برجای گذاشت؟
سرویس خارجی-
نشریه انگلیسی«دیکلسیفاید یو.کِی» در مطلبی به ناتوانیها و چندپارگی حاکمیت لیبی و نقش آن در بالا رفتن تلفات سیل اخیر لیبی پرداخته است و با انتقاد از انگلیس و دیگر اعضای ناتو که با کمک به سرنگونی «معمر قذافی»- دوست و متحد قدیمی خود- باعث ایجاد هرجومرج در لیبی شدند، به عدم انعکاس واقعیتهای این سیل در رسانهها پرداخته است.
بلایای طبیعی تقریباً گریزناپذیر هستند، اما میتوان جلوی برخی از آنها را گرفت یا حدأقل تلفات و خسارات ناشی از آن را کاهش داد. عدم آمادگی در برابر بلایای طبیعی، میتواند باعث مرگ و میر، معلولیت افراد، اثرات نامطلوب اجتماعی، اقتصادی و محیطی شود. بلایا در هر زمان و مکانی ممکن است رخ بدهد، نیاز است برنامههایی برای کاهش اثرات بلایا قبل از وقوع، با همکاری دولتها و مردم انجام شود. مدیریت مناسب بلایا با همکاری دولتها و مردم بهصورت مستقیم بر آینده و پایداری سیستم اقتصادی و اجتماعی جامعه اثرگذار خواهد بود. اما وقتی قدرت مرکزی در کشوری فرو بپاشد و کشور به دست گروههای مختلفی بیفتد که هرکدام سودای خود را دارند و ارتباط مردم با حکمرانان قطع شود یا به حدأقل برسد، و از آنسو، ثروت آن کشور نیز مورد تاراج قرار گیرد، روشن است که بلایای طبیعی چه نتایجی بر جا خواهند گذاشت. آمار تلفات جانی سیل اخیر در لیبی هر لحظه بالا میرود. تاکنون براساس برخی از آمارها ۱۳ هزار تَن کشته و ۱۰ هزار تَن ناپدید شدهاند. سیل لیبی یکی از بلایای طبیعی بود، اما فاجعه بیش از حد این فاجعه برای آن بود که ملت لیبی در مواجهه با این سانحه ابزاری مؤثر در اختیار نداشت، چرا که قبلاً توسط جنگافروزان آمریکایی و انگلیسی و بهطور کلی ناتو خلع سلاح شده بود و دولت واحدش از بین رفته بود و جایش را به گروههای تروریستی داده بود. «جاناتان کوک» در مقالهای با عنوان «چرا رسانهها تمام ماجرای سیل لیبی را تعریف نمیکنند؟» که در نشریه انگلیسی «دیکلسیفاید یو.کِی» منتشر شده است، به پس پرده این سیل میپردازد. کوک نوشته است که در این هفته هزاران نفر در بندر درنَه پس از شکستن دو سد محافظتکننده از شهر در اثر ضربه طوفان دانیل، کشته یا مفقود شدند. بخشهای وسیعی از منازل این منطقه، از جمله در بنغازی، در غرب درنَه، ویران شده است. این طوفان خود بهعنوان دلیل دیگری برای افزایش بحران آب و هوایی، تغییر سریع الگوهای آبوهوا در سراسر جهان و احتمال بیشتر فجایعی مانند سیل درنَه تلقی میشود.
نقش انگلیس خبیث
اما نمیتوان میزان این فاجعه را به سادگی به تغییرات آبوهوایی نسبت داد. اگرچه پوشش رسانهای این نکته را به دقت پنهان میکند، اما اقدامات بریتانیا در ۱۲ سال پیش- زمانی که نگرانیهای «بشردوستانه» خود را برای لیبی در بوق و کرنا کرد- بهشدت با رنج کنونی درنَه مرتبط است. ناظران بهدرستی خاطرنشان میکنند که شکست سدها و تزلزل تلاشهای امدادی، نتیجه خلأ قدرت در لیبی است. هیچ مقام مرکزی که بتواند کشور را اداره کند وجود ندارد. دلایلی وجود دارد که لیبی برای مقابله با چنین فجایعی چندان مجهز نیست. و غرب در این میان بهشدت درگیر است. پرهیز از ذکر آن دلایل، همانطور که پوشش رسانهای غربی انجام میدهد، تصور نادرست و خطرناکی را برای مخاطبان به جای میگذارد و آن اینکه، انگار لیبیاییها، یا شاید اعراب و آفریقاییها چیزی کم دارند که آنها را ذاتاً از اداره درست امور خود ناتوان میکند. لیبی درواقع در یک آشفتگی به سر میبرد که توسط شبهنظامیان متخاصم بر آن غلبه کرده است و دو دولت رقیب برای قدرت در میان فضای عمومی بیقانونی با هم رقابت میکنند. حتی قبل از این فاجعه اخیرنیز حاکمان رقیب کشور از عهده مدیریت روزمره زندگی شهروندان خود برنمیآمدند. کارشناسان پیش از این هشدار داده بودند که سدها در وضعیت نامناسبی قرار دارند. در میان هرجومرج لیبی، این هشدارها مورد توجه قرار نگرفت. بیش از یک دهه پیش، لیبی در زمان معمر قذافی، دارای یک دولت مرکزی قوی، شایسته و البته سرکوبگر بود. درآمدهای نفتی این کشور برای ارائه آموزش عمومی و مراقبتهای بهداشتی رایگان استفاده میشد. در نتیجه، لیبی یکی از بالاترین نرخ باسوادی و متوسط درآمد سرانه را در آفریقا داشت.
آغاز ماجرا
همهچیز در سال ۲۰۱۱ تغییر کرد، زمانی که ناتو تحت لوای «مسئولیت حفاظت» عملیات تغییر غیرقانونی رژیم این کشور را در پشت شورش توجیه کرد. مداخله به اصطلاح «بشردوستانه» در لیبی نسخه پیچیدهتر از حمله غیرقانونی غرب به عراق با نام «شوک و هیبت» بود که هشت سال قبل از آن صورت گرفته بود. این یکی دیگر از عملیات غیرقانونی سرنگونی رژیم توسط غرب بود که با فیلمبرداری از سلاخی قذافی در خیابان به پایان رسید.
اما آیا این مداخله کارساز بود؟ حتی «شورای آتلانتیک» که اندیشکده اصلی واشنگتن است، اعتراف کرد: «لیبی از نظر سیاسی دچار انشقاق است و در وضعیتی از جنگ داخلی تشدیدشده به سر میبرد. تولید نفت بهطور مکرر متوقف میشود، در حالی که فقدان تعمیر و نگهداری میادین نفتی میلیاردها دلار زیان مالی را برای کشور به همراه داشته است.» لیبی بهزودی تحت سلطه جنگسالاران قرار گرفت و به کشوری تبدیل شد که همانطور که گروههای حقوق بشر هشدار دادند، بازارهای برده بار دیگر در آن رونق گرفت. همانطور که سامرویل از بیبیسی بهطور گذرا خاطرنشان کرد، خلأ بهجای مانده در مکانهایی مانند درنا بهزودی گروههای خشنتر و افراطیتری مانند سرکوبگران دولت اسلامی را جذب کرد. هیچکس نمیخواهد توضیح دهد که چرا لیبی اینقدر برای مقابله با فاجعه آماده نیست، چرا کشور اینقدر از هم پاشیده و آشفته است. همانطور که هیچکس نمیخواهد توضیح دهد که چرا حمله غرب به عراق به دلایل «بشردوستانه»، و انحلال ارتش و نیروهای پلیس آن، منجر به کشته شدن بیش از یک میلیون عراقی و میلیونها بیخانمان و آواره شد. یا اینکه چرا غرب با مخالفان قبلی خود- جهادیون دولت اسلامی [تروریستهای داعشی] و القاعده- علیه دولت سوریه متحد شد و دوباره باعث آواره شدن میلیونها نفر و تجزیه کشور شد. سوریه برای مقابله با زلزله بزرگی که در فوریه گذشته، مناطق شمالی آن و جنوب ترکیه را لرزاند، همانقدر ناآماده بود که لیبی اکنون نشان میدهد. این الگو تکرار میشود، زیرا هدفی مفید را برای غرب به رهبری واشنگتن، که بهدنبال هژمونی جهانی، کنترل منابع و سلطه کامل جهانی خود است، ارائه میکند.
سرپوشی به نام «بشردوستی»
اقدامات «بشردوستانه» یک داستان سرپوشیده است برای مطیع نگه داشتن افکار عمومی غرب. با این داستان، آمریکا و متحدان آن در ناتو رهبران کشورهای نفتخیز در خاورمیانه و شمال آفریقا را که مانند قذافی لیبی و صدام حسین عراق غیرقابل اعتماد یا غیرقابل پیشبینی تلقی میشوند، هدف قرار میدهند. اما اسناد دیگر نگرانیهای عمیقتری را در مورد قذافی نشان میدهد، از جمله جاهطلبیهای او برای ایجاد آمریکا آفریقا برای کنترل منابع این قاره و توسعه یک سیاست خارجی مستقل. لیبی دارای بزرگترین ذخایر نفت در آفریقا است. و اینکه چه کسی بر آنها کنترل دارد و از آنها سود میبرد، برای کشورهای غربی اهمیت مرکزی دارد. اسناد ویکیلیکس حاکی از آن بود که شرکتهای نفتی آمریکا، فرانسه، اسپانیا و کانادا مجبور به مذاکره مجدد با لیبی در مورد قراردادهایی شده بودند که شرایط مساعد بسیار کمتری داشت و میلیاردها دلار هزینه به آنها تحمیل میکرد. و این در حالی بود که روسیه و چین گزینههای جدید اکتشاف نفت را دریافت میکردند. نگرانکنندهتر برای مقامات آمریکایی، سابقهای بود که قذافی ایجاد کرده بود، و آن «پارادایمی جدید برای لیبی ایجاد کرد که در سرتاسر جهان در تعداد فزایندهای از کشورهای تولیدکننده نفت اجرا میشود.» این سابقه از زمان سقوط قذافی بهطور قطع لغو شده است. همانطور که در اسناد از طبقهبندی خارجشده گزارش شده است، غولهای نفتی بریتانیا، بریتیش پترولیوم و شل سال گذشته به میادین نفتی لیبی بازگشتند. در سال ۲۰۱۸، «فرانک بیکر»، سفیر وقت بریتانیا در لیبی، با اشتیاق در مورد چگونگی کمک بریتانیا به ایجاد فضای مجازتر برای تجارت و سرمایهگذاری، و کشف فرصتهایی برای تخصص بریتانیا در کمک به بازسازی لیبی نوشت.