kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۷۴۸۲
تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۳:۵۱

وعده براندازی دروغ بود؛ اعتراف BBC به تحمیق مخاطبان(خبر ویژه)

شبکه دولتی انگلیس که پاییز سال گذشته، نقش ویژه‌ای در تحمیق مخاطبان برای آشوب‌افکنی داشت، اعتراف کرد آنچه در اغتشاشات رخ داد، هیچ شباهت و نسبتی با سرنگونی نداشت و خیال براندازی بیشتر یک ذهنیت بود.

حسین باستانی بولتن‌نویس فراری در دولت خاتمی، در وبسایت ‌بی‌بی‌سی نوشت: اگر اپوزیسیون هر از گاه، به دنبال اعتراضات خیابانی شعار سرنگونی سریع بدهد و سپس برای تکرار همان شعار انتظار دور بعدی اعتراضات را بکشد، نهایتا در معرض حسابرسی سخت معترضانی قرار خواهد گرفت که از جان، امنیت و آینده خود مایه می‌گذارند.
طیف وسیعی از مخالفان، تغییر سیستم را قریب‌الوقوع دانستند و به «ساده گرفتن سرنگونی» پرداختند. در فضای حاصل، نه تنها وعده سقوط چند هفته‌ای حکومت بیشتر از وعده سقوط چند ماهه محبوبیت داشت، که هر شایعه‌ تقویت‌کننده این ذهنیت مورد استقبال قرار می‌گرفت. اگرچه در مقابل، تلاش برای درستی‌سنجی شایعات هیجان‌انگیز یا دغدغه برنامه‌ریزی درازمدت برای تغییر، کمابیش بلاموضوع تلقی می‌شد.
بی‌بی‌سی می‌افزاید: وقوع‌ این تحولات کوچک‌ترین شباهتی به تحقق وعده سرنگونی سریع نداشت. چون شعار محوری نیروهایی که آن وعده را می‌دادند، نه «تغییر وضع موجود»، که مشخصا «تغییر حکومت» در پی اعتراضات ۱۴۰۱ بود. همان وعده‌ای که پس از اعتراضات سراسری دی ۹۶ و آبان ۹۸ هم، با استدلال‌هایی کمابیش مشابه تکرار شده بود. ساده معرفی کردن سرنگونی، البته در کوتاه مدت باعث امیدواری معترضان و افزایش روحیه می‌شود. اما در درازمدت، عارضه «ناامیدی پس از امید» را در پی دارد که -اگر از حدی بیشتر تکرار شود- به یاس کلی می‌انجامد.
تجربه آشنای آن، دوره اصلاحات بود که جماعتی از سیاسیون، در انتخاباتی پی‌در‌پی رای‌دهندگان را به تغییر بنیادین معادلات قدرت امیدوار کردند و مکررا این امیدواری به یاس انجامید.
اگر اپوزیسیون هر از گاه، به دنبال اعتراضات خیابانی شعار سرنگونی سریع بدهد و سپس برای تکرار همان شعار انتظار دور بعدی اعتراضات را بکشد، سرانجام در معرض حسابرسی سخت قرار خواهد گرفت.
بعید است افرادی که به استقبال خطرات عظیم می‌روند برای همیشه رضایت بدهند که کارکرد اصلی نیروهای سیاسی، اقدامات نمادین در حمایت از اعتراضات داخلی باشد. اهمیت تبلیغاتی چنان اقداماتی البته انکارناپذیر است، ولی تکرار مکرر و بدون پشتوانه آنها باعث خواهد شد تا اپوزیسیون در داخل و خارج کشور جدی گرفته نشود. تا آن‌جا که هم لایه‌هایی محتاط –ولو ناراضی- از اجتماع و هم جامعه بین‌المللی، تا اطلاع ثانوی منفعت خود را در «معامله» با قدرت مستقر ببینند.
به ویژه اگر جریانات مدعی براندازی، حتی ادعای واضحی نداشته باشند که چطور پتانسیل عظیم اعتراضات مردمی را برای رسیدن به این هدف به کار خواهند گرفت؟ به عنوان نمونه اگر پی‌در‌پی فراخوان اعتراض و اعتصاب بدهند، بدون آنکه هیچ طرح قابل سنجشی برای تبدیل اعتراضات و اعتصابات به تغییر نظام –یا حداقل محافظت از معترضان در مقابل سرکوب- ارائه کنند.
اگر جریاناتی سیاسی مکررا هر تحول سیاسی‌، و از جمله ناکامی‌های خود را، یک گام نزدیک‌تر شدن به سرنگونی بدانند -آن هم با استدلال‌هایی در این حد که رژیم هر کار بکند به ضررش است- یعنی از اساس ضعیف بودن یا نبودن اپوزیسیون را مهم نمی‌دانند؛ چون لابد معتقدند در هر حال، به طور خودکار نتیجه یکی خواهد بود.
در چارچوب ذهنیت سرنگونی سریع، غیرمنتظره نبوده که بخش بزرگی از بحث‌های نظری در مورد تحولات ایران صرف توجیه بضاعت یا وضع موجود اپوزیسیون شود: مثلا با تجلیل بیش از حد از جنبش‌های «بی سر» یا محتوم فرض کردن سرنگونی. یا با امیدآفرینی اغراق‌آمیز به عواملی از قبیل فروپاشی از درون، نافرمانی نظامیان، تحولات غیرمنتظره یا فشار خارجی.
حتی با وجود اینکه تاثیر فشار خارجی در تضعیف حکومت‌ها قابل انکار نیست، نمونه‌های بی‌شماری از معاملات پشت‌پرده دولتمردان غربی با تهران وجود دارند؛ دولتمردانی که همواره محتمل است به امید توافق در یک پرونده راهبردی، یا برای آزادی ولو یکی از اتباع‌شان در ایران، امتیازات غیرمنتظره بدهند. همچنین در این روند، توسعه درگیری‌های اپوزیسیون، به‌راحتی ممکن است طیف‌های رقیب را به جایی برساند که این درگیری را مقدم بر دفاع از اعتراضات و معترضان میدانی بدانند. فارغ از آنکه چنین رویکردی، چگونه در میان آسیب‌دیدگان اعتراضات حس «رها شدگی» ایجاد می‌کنند یا چه پیام دلسرد‌کننده‌ای به نیروهای بالقوه اعتراضات بعدی می‌فرستند.