اخبار ویژه
نگران معیشت مردم یا کارچاقکنی برای ترامپ؟!
رئیس دولت اصلاحات میگوید: مردم میگویند «بعد از آمدن اقای پزشکیان، بر تورم و ناترازیها افزوده شده»؛ اما مسئول این وضعیت دولت نیست، بلکه آنهائی هستند که میگفتند تحریم نعمت است
سید محمد خاتمی در در دیدار جمعی از اعضای حزب موسوم به «مجمع ایثارگران» گفت: «عزیزان وضعیت کشور خوب نیست. البته این وضع را آقای پزشکیان به وجود نیاوردند. این اوضاع میوه رویکرد و جهتگیری است که از سالیان پیش اتخاذ شده و اکنون بروز و ظهور کرده است. گرچه با کمال تأسف، کسانی که قدرت را باختند، سعی میکنند این وضع بد را به حساب دولت بگذارند. حتماً هم این را قبول دارم که دخالت دشمن، فزونطلبیها، انتقامگیریها از این نظام و مردم، بر بد شدن اوضاع اثر داشته است. اما بنده معتقدم باید به خودمان هم نگاه کنیم. اینکه ما چه کردیم؟ ما تا چه اندازه میتوانستیم این وضع را به وجود نیاوریم و آوردیم؟
میشود آرمانخواه بود اما واقعبین هم بود. واقعیت ممکن است قابلقبول نباشد، نظام حاکم در عرصه بینالملل نظام ظالمانه است یا حداقل از این نظام قدرتهای مدعی و سلطهطلب سوءاستفاده میکنند. واقعیتها همیشه قابلتوجیه نیست. اما باید با واقعیات مواجه شد و آنها را دید و بر اساس امکانات و مصالح حرکت کرد. مهمترین مصلحت کشور و ملت و حتی حاکمیت، تامین نیازهای مردم و جلب رضایت آنان است و در این زمینه باید با دنیا تعامل کرد. ولی اگر واقعیتها دیده نشود و متوهمانه به آنچه در دنیا میگذرد نگریسته شود، ممکن است سیاستهایی در پیش گرفته شود که زیان آن به کشور و مردم برمیگردد.
به هر حال وضع کشور خوب نیست و مردم هم نگاه میکنند و میگویند بعد از آمدن آقای پزشکیان بر تورم، قیمت دلار و ناترازیها افزوده شده است. ولی جوابگوی این وضع در درجه اول جریانی است که کشور را به این حال و روز مبتلا کردند و امروز در آغاز دولت آقای پزشکیان مشکلات بروز و ظهور بیشتری پیدا کرده است.
در این موقعیت حساس، نظر مثبت رهبر انقلاب به رئیسجمهور و اعتماد متقابل حاکمیت و دولت امر مغتنمی است. ولی برای رهائی از مشکلات باید دو شرط رعایت شود: 1- اصل حاکمیت این را بپذیرد که تغییر و اصلاح لازم است. و به لوازم آن تن داده شود. ما نمیگوییم کسانی که نظر ما یا نظر مخالف ما را دارند حرفی نزنند. اما اینکه صدای بلند در این کشور برای آنان باشد که میگفتند تحریم، نعمت است و امروز با صدای بلند میکوشند همهچیز را به گردن کسانی بیندازند که مردم برای آنکه اینها نیایند، آنها را انتخاب کردند، این قابل قبول نیست. ۲- دولت هم باید در همه زمینهها برنامهریزی کند و جامعه باید احساس کند رویکرد متفاوت اتخاذ شده است. مردم ما تحمل دارند و میدانند یکشبه نمیشود تورم پنجاه درصد به زیر ده درصد کاهش پیدا داد. روابط خارجی بسیار تاثیرگذار است. کشور در زمان برجام نفس کشید. قراردادهایی بسته شد و فضای نسبتاً بازی در جامعه ایجاد شد. اینها مؤثر است. رئیسجمهور باید بتواند قانع کند، برنامهریزی کند و از انسانهای توانمند در اجرای برنامهها از جمله رفع تحریم یا کماثرتر شدن آن استفاده کند.»
سخنان آقای خاتمی از چند جهت قابلتأمل است. نخست اینکه اذعان میکند تورم بعد از تشکیل دولت مورد حمایت جبهه اصلاحات افزایش یافته است. این، تجربه مردم طی پنج شش ماه اخیر است و نمیتوان روند فعلی را صرفاً به تحریمهایی که طی دهه گذشته تداوم داشته، نسبت داد. هرچند که در این زمینه، برخی مدعیان حمایت از دولت بهخاطر بزرگنمایی تحریمها و اظهار عجز پیاپی در مقابل تهدیدهای غرب، حتماً مؤثر و مقصر بودهاند.
نکته دوم، نعل وارونه زدن خاتمی به عنوان یکی از سران فتنه درباره نقش تحریمهاست. او بهتر از هر کس میداند که نطفه تحریمهای موسوم به فلجکننده، پس از شکست فتنه سبز در سال 1388، با پیشنهاد برخی فتنهگران و در حمایت از آنها بسته شد. پس از آن هم بهرهبردار اول و آخر فشارهای تحریمی دشمن، همین جریان آلوده به فتنه است که در انتخابات مختلف، با ژست نجات کشور از تحریمها وارد میدان شده و حال آن که گرادهندگان تحریم به دشمن، در درون همین طیف قرار داشتهاند. حکایت اینان همان مثل معروف است که «خود میکُشند و هم تعزیه میدارند»!
سوم؛ اگر تحریمهای ظالمانه و خبیثانه آمریکا و غرب، سکوی انتخاباتی و سیاسی برخی مدعیان اعتدال و اصلاحات در طول این سالها بوده، اما آنها به اسم برداشتن تحریمها، شرایطی را پدید آوردند که هم برنامه هستهای تعطیل شود، هم غرب در موضوعات دیگر مانند توانمندیهای دفاعی و منطقهای طلبکار شود و اجرای تعهدات برجامی را در گرو دادن امتیازات فرابرجامی بداند، و هم تحریمها به جای لغو یا تعلیق، به شکل تصاعدی افزایش یابد! امثال خاتمی اگر انصاف و حرّیت و شجاعت داشتند، باید اذعان میکردند که با ترویج دروغ تقلب در انتخابات 1388، مشارکت اقتدارآفرین 40میلیونی مردم را تبدیل به ابزار تفرقه و دوقطبیسازی کردند؛ سپس در انتخابات چهار سال بعد، از تحریمهای خصمانه دشمن سکویی تبلیغاتی برای متهمکردن نظام و انقلاب و تبرئه رژیم خبیث آمریکا ساختند؛ آنگاه اعتماد به شیطان بزرگ و دادن امتیازات نقد در مقابل وعده نسیه را بزک کردند اما با این وجود، نتیجه این رویکرد منافقانه و غیرمسئولانه را به دیگران نسبت میدهند!!
رابعاً خاتمی درست در حالی از تعامل سخن میگوید که طرف آمریکایی دنبال باجخواهی و دیکته کردن (نه تعامل) است و این الگوی استکباری را حتی به متحدان خود توسعه داده است. در این وضعیت باید پرسید که خاتمی نگران مردم ایران است یا در نقش پایور و کارچاقکن تیم ترامپ نقشآفرینی میکند؟
از شرطیسازی اقتصاد تا دفاع علنی از گرانیسازی
روزنامه هممیهن با وجود تلاش برای تبرئه وزیر اقتصاد از مسئولیت عملکرد نامطلوب، اذعان کرد که وی در مسئولیت خود موفق نبوده است.
این روزنامه در تیتری با مضمون «همتی یا ترامپ؟»، به فرافکنی پرداخته و نوشت: «در شرایط فعلی، عمده مشکلات اقتصادی ناشی از عوامل سیاسی و تشدید تحریمهاست. انتظارات تورمی که ایجاد شده، بیشتر به دلیل شرایط سیاسی و تحریمهاست. در چنین شرایطی، استیضاح وزیر اقتصاد یا دیگر وزرا راهحل مناسبی نیست، زیرا این مشکلات ناشی از عوامل خارجی و خارج از کنترل وزراست. علی ربیعی، دستیار اجتماعی رئیسجمهور در این خصوص نوشته بود: «قیمت دلار از 90 هزارتومان هم عبور کرده است... بله، باید استیضاح کرد اما متاسفانه به روال گذشته که معمولاً علتها به فراموشی سپرده میشوند، بدهکاران به طلبکاران مبدل میشوند! آری، جریانی را باید استیضاح کرد که بر پایداری تحریم اصرار کردند. اگر همان جریان تحریمخواه حاکم بود، امروز وخامت اوضاع چندین برابر بیشتر بود»!
این روزنامه در ادامه به قلم «عباس- ع» محکوم پرونده فروش اطلاعات به بیگانگان نوشت: «از نرخ ارز گرفته تا نرخ تورم و افزایش حقوق و دستمزد و ناترازیهای گوناگون؛ همه نشان میدهند که این حوزه وضعیت مطلوبی ندارد. ولی چه کسی مسئول است؟ سادهترین راه توجه دادن مسئولیت مشکلات اقتصادی به وزیر اقتصاد است. این کار خوبی است؛ بهویژه اگر از سوی جایی باشد که خودشان مسئولیت بالایی در وضع موجود داشته باشند. چنین رفتاری مصداق همان ضربالمثل است که گُنه کرد در بلخ آهنگری؛ به شوشتر زدند گردن مسگری. در واقع، اگر مجلس فقط دولت را مسئول وضع کنونی اقتصاد میداند و خود یا نهادهای دارای قدرت دیگر را مبرا از مسئولیت میداند، در این صورت هم باید رئیسجمهور یا وزیرخارجه را به چالش میکشید و نه وزیر اقتصاد را. چون مسئله افزایش اخیر ارز کاملاً سیاسی است. قیمت دلار در اواسط مهرماه و پیش از آمدن ترامپ اندکی بیش از ۶۰ هزار تومان بود. سیاستهای اقتصادی در این پنج ماه گذشته که فرق چندانی نکرده. فقط یک تغییر در آمریکا رخ داده و به تبع آن، ظرفیت سفتهبازی ارز را بالا برده است.
پس اگر تقصیری هست؛ متوجه مقامات سیاسی دولت است که نتوانستند مانع رئیسجمهور شدن ترامپ شوند! البته، نکته مهم این است کسانی باید متعرض و منتقد این وضع شوند که خوشحال از انتخاب ترامپ بودند و شبانهروز دعا میکردند که او بیاید، بلکه کمربند تحریم را سفتتر کند و نان آنها را چربتر نماید. حالا که ترامپ آمده و آنان به هدف خود رسیدهاند، چرا مخالف نتایج این آرزوی دیرینه خود شدهاند و آن را به عهده دیگری میاندازند؟
عقل اقتضا میکند که بفهمد چنین تغییراتی که طی پنجماه ارز ۵۰ درصد گران میشود، فقط میتواند ناشی از عوامل سیاسی باشد و نه تصمیمهای اقتصادی. اگر کسانی متوجه این نکته بدیهی نباشند و یا نخواهند متوجه شوند، باید نتیجه گرفت که روند امور همچنان در مسیر موجود ادامه خواهد یافت. حتی سریعتر از گذشته؛ خواهیم دید».
روزنامه هم میهن در مطلب دیگری خاطر نشان کرد: «برخی معتقدند که استیضاح همتی بیشتر به دلایل سیاسی و کینههای انتخاباتی است تا مسائل اقتصادی. در مقابل، برخی دیگر به دلایل تخصصی استیضاح او توجه دارند و معتقدند که همتی در حل مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم ناتوان بوده است. درحالیکه همتی در دوران وزارت خود تلاشهایی برای کاهش نوسانات ارزی داشته، اما نوسانات وحشتناک نرخ دلار و به تبع آن تورم شدید، به وضوح وضعیت اقتصادی را دچار چالش کرده است.
واقعیت این است که بیش از تحریمها، سیاستهای داخلی و تصمیمات لحظهای به فعالان اقتصادی آسیب زده است. همانطور که در دوران ریاست همتی بر بانک مرکزی شاهد بودیم، سیاستهای ارزی و نحوه مدیریت بازارهای مالی نتوانست وضعیت اقتصادی را به سمت ثبات هدایت کند. همتی که پیش از این، خود را متخصص میدانست، در مقام وزیر اقتصاد، نتوانست بسیاری از مشکلات موجود را رفع کند.
در این مدت کوتاه که همتی مسئولیت وزارت اقتصاد را برعهده گرفته، فرصتهایی برای تغییرات در سیاستهای اقتصادی وجود داشت. او میتوانست تمرکز بیشتری بر اصلاحات ارزی و تثبیت نرخ ارز داشته باشد. همچنین، تصویب سیاستهای پولی برای مقابله با تورم و هدایت منابع مالی به سمت تولید، میتوانست از شدت بحران بکاهد. اما به نظر میرسد که برنامههای اجرائی دولت در این حوزهها ناکافی و متزلزل بوده و همتی نتوانسته بهطور مؤثر این مسائل را مدیریت کند. با تمام این تفاسیر، باید بپذیریم که وزیر اقتصاد در مسئولیت خود کوتاهیهایی داشته، اما آیا او واقعاً مقصر اصلی بحران اقتصادی است یا اینکه تنها قربانی تحولات منطقهای، تحریمها، و ناهماهنگیهای داخلی است؟ به نظر میرسد که استیضاح او باید فراتر از مسائل سیاسی و انتخاباتی باشد و دقیقتر به ارزیابی تصمیمات اقتصادی دوران وزارت همتی پرداخته شود».
درباره تحلیلهای روزنامه هم میهن برای فرافکنی مسئولیت باید یادآور شد که اولاً اکثریت نمایندگان مجلس، با گشادهدستی و همدلی با رئیسجمهور به آقای همتی رأی دادند و این در حالی است که کارنامه ناموفق وی در ریاست بانک مرکزی در دولت روحانی، غیر قابل کتمان بود. در اینجا باید در کنار مسئولیت نمایندگان رأیدهنده، باید فضاسازی مسموم و نادرست رسانههای زنجیرهای و حامیان دولت را یادآوری کرد که با برافراشتن چماق «وفاق» از نمایندگان خواستند ضعفهای مدیریتی را در برخی نامزدهای وزارت نبینند و به شکل دربست به همه وزرا رأی بدهند. امثال روزنامه هم میهن و کرباسچی و ربیعی و... که نمیتوانند نقش خود در این فضاسازی غلط و پوپولیستی را انکار کنند.
ثانیاً همان طیفی که ظرف شش ماه گذشته مشغول غولسازی از ترامپ (طرف شکست خورده فشار حداکثری در پنج سال قبل) بودند، حالا با وقاحت میگویند که منتقدان دولت به ترامپ اهمیت و ضریب داده و مسئول گرانی ارز و نابسامانی بازار هستند!! اصلاً هم یادشان نمیآید که «رئیس شورای راهبری کابینه» و «معاون راهبردی رئیسجمهور»، شش ماه قبل در تبلیغات انتخاباتی، در تلویزیون گفت: «مردم! ببینید فروش نفتتان را کجا بردند؟ گفتند ما یاد دادیم که چگونه فروش نفت زیاد بشود. نه خیر وقتی آقای بایدن آمد سیاستش این شد که پیچ تحریمها را شُل بکند. اجازه بدهید آقای ترامپ دوباره برگردد، آن وقت ببینیم که دوستان چه میکنند»! از عوامل اقتصادی و مدیریتی و فنی التهابات بازار که بگذریم، قطعاً نقش برخی مدعیان حمایت از دولت فعلی، در فضاسازی سیاسی به نفع آمریکا و غرب و ترامپ و ضعیفنمایی کشور در مقابل تهدیدات، نقش خسارتبار و منحصر به فردی بوده و بعضاً حتی بوی خیانت میدهد. آنها دانسته یا ندانسته در نقشه دشمن برای شرطیسازی اقتصاد ایران به فشارهای سیاسی خارجی نقشآفرینی کردهاند و ننگ این بازی خلاف منافع ملی، با فرار به جلو پاک نمیشود.
ثالثاً حتما وزیر اقتصاد و دیگر مدیران اقتصادی دولت در تحولات اقتصادی نقش اصلی و درجه اول را دارند. آنها میتوانند در همین نقشه شرطیسازی و ضعیفنمایی اقتصادی نقشآفرین باشند یا خلاف این نقشه عمل کنند. اینکه برخی مدیران اقتصادی از همان ابتدای تشکیل دولت، آدرس مذاکره را میدادند و حال آن که جنازه برجام جلو چشمان و مایه عبرتشان بود، رفتاری به غایت غلط(متأثر از برخی مشاوران نا اهل و سیاستزده) بود. اینکه وزیری علناً از گرانی خودرو یا حذف ارز نیمایی و گرانی ارز دفاع کند و در شرایط افزایش تورم و فشار تورمی، به جای واکنش به آن، علیه «سرکوب قیمتی» سخن بگوید و تلویحاً به گرانسازیها چراغ سبز بدهد، حتماً در ایجاد و تشدید تورم تاثیرگذار است. جهش قیمت ارز پس از حذف ارز نیمایی یک نمونه روشن است.
آرمان: درباره عدم مذاکره با آمریکا اجماع ملی شکل گرفته است
«تصمیم اصولی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر عدم مذاکره با آمریکا که توسط حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی هوائی اعلام شد، میتواند زمینهساز ایجاد اجماع داخلی برای غلبه بر مشکلات اقتصادی باشد».
این تحلیل را روزنامه اصلاحطلب آرمان به قلم محسن پاکآیین دیپلمات سابق منتشر کرد و ذیل عنوان «اجماع ملی در عدم مذاکره با آمریکا» نوشت: «اصحاب گرایشهای مختلف در یک فضای آزاد میتوانند دیدگاههای کارشناسانه خود را داشته و برای افکار عمومی مطرح کنند. اما وقتی با در نظر گرفتن دیدگاههای مختلف از سوی بالاترین مقام کشور، یک تصمیم اتخاذ شد، همه باید متحدانه حامی و مجری آن تصمیم باشند. واقعیت این است که امروز نمیتوان به مذاکره با آمریکا اعتماد کرد. یکی از دلایل اصلی هم این است که ایران برای لغو تحریمها وارد مذاکره با کشورهای 5+1 از جمله آمریکا شد و به همین دلیل محدودیتهای پیشنهادی در برنامههای هستهای خود را پذیرفت. اما دولت اول ترامپ در اقدامی غیرقانونی و عهدشکنانه از برجام خارج شد و مانع اجرای مفاد این توافق گردید.
نقطه اشتراکی میان جناحهای سیاسی این است که آمریکا که بهطور غیرقانونی از برجام خارج شد، با قلدری و بدون توجه به مواضع اصولی ایران، این کشور را متهم به تلاش برای دستیابی به بمب اتمی کرده و انتظار دارد تهران محدودیتهای فراپادمانی هستهای را ادامه دهد و حتی این را وظیفه ایران تلقی میکند.
اشتراکنظر دوم این است که تمام شواهد و مدارک موجود، دال بر همکاری مستمر ایران با آژانس در همه دورهها برای نمایش شفافیت برنامههای هستهای خود بوده است. فتوای مقام معظم رهبری مبنی بر ممنوعیت استفاده از سلاح هستهای توسط ایران نیز مؤید سیاستهای نظام برای بهرهبرداری صلحآمیز از انرژی هستهای است.
اشتراکنظر سوم اینکه ایران نهتنها به دنبال بیتوجهی به همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی نبوده بلکه بارها اعلام کرده که تعامل با این نهاد بینالمللی را با عنایت به تعهدات پادمانی ادامه میدهد. پس از خروج آمریکا از برجام، ایران برای نشان دادن حسننیت خود، حدود یکسال تعهدات فراپادمانی خود را داوطلبانه انجام داد و آنگاه نسبت به کاهش محدودیتهای هستهای خود اقدام کرد. با توجه به این اشتراکنظرها باید صاحبان گرایشهای مختلف سیاسی، متحدانه و برای تامین منافع ملی و با اعمال فشار حداکثری بر آمریکا، مبنای خود را بر عدم اعتماد نسبت به این کشور قرار داده و از دولت بخواهند مجدانه و بدون وابسته کردن کشور به مذاکره با آمریکا، جهت بهبود مشکلات اقتصادی با اتکا به درون و تعامل سازنده با جهان، حرکتهای امیدوارکننده خود را ادامه دهد.
در این مقطع، منافع ملی و مصالح کشور ایجاب میکند که گرایشهای سیاسی مختلف، فارغ از دعواهای حزبی و جناحی و بدون ملقب کردن یکدیگر به القاب ناپسند، به اجماع ملی بیندیشند و از سیاست اصولی نظام در قبال عدم مذاکره با آمریکا دفاع کرده و تهدیدات کاخسفید را با اجماع داخلی به یک فرصت ملی مبدل کنند. طبعاً نقش خواصِ جامعه برای دستیابی به این هدف، مهم ارزیابی میشود».