خاطرات رفاقت چهلساله حجتالاسلام والمسلمین علی شیرازی با حاج قاسم سلیمانی- ۴۹
سعید علامیان
تردید نکردم که برنامه، در دست کس دیگری است؛ برنامهریز، سپاه و نیروی قدس نیست؛ برنامهریز، جمهوری اسلامی ایران و عراق هم نیست؛ برنامهریز، خداست!
خود انتخاب خوزستان، یک نشانه بود. سردار سلیمانی، هشت سال در خوزستان جنگیده بود؛ در سیل اخیر خوزستان، برای خدمت به مردم، از هیچ تلاشی کوتاهی نکرده بود. این سرزمین برای سلیمانی مقدس است. پس دست خدا، پیکر او را به خوزستان میآورد تا سیل جمعیت قدرشناس آنجا هم در این تشییع تاریخی نقش داشته باشند. روز پانزدهم دی، جمعیت فشرده در اهواز باعث شد تشییع در مسیری چندکیلومتری، تا بعدازظهر طول بکشد. شهدا از اهواز به مشهد منتقل شدند تا طبق برنامهای که حالا در زمانبندی آن تأخیر ایجاد شده بود، از فرودگاه تا حرم امام رضا(ع) تشییع و توی حرم طواف داده شوند. شهدا از فرودگاه مشهد به طرف حرم حرکت داده میشوند؛ اما سیل جمعیت به حدی است که پیکرهای شهدا پس از چند ساعت، به نزدیک حرم میرسند و نمیتوانند آنها را به حرم ببرند. چارهای جز این نمیبینند که شهدا را به فرودگاه برگردانند تا به برنامهای که در تهران تدارک شده بود، برسند. برنامه این بود که پیکرهای شهدا، عصر روز پانزدهم، از فرودگاه مشهد به فرودگاه امام خمینی، و از آنجا به حرم حضرت امام منتقل شود. پس از آن، پیکر شهید سلیمانی، چند دقیقهای به خانهاش برده شود. آخرین برنامه، شب در مصلای تهران بود که مردم در آنجا با حاج قاسم و یارانش وداع کنند.
در مشهد اتفاقی میافتد که این پرواز هم نتواند سر وقت پرواز کند. در حالی که شهدا نزدیک فرودگاهاند، آقای رزمحسینی، استاندار وقت خراسان، زنگ میزند و میگوید بدون ورود
حاج قاسم به حرم امام رضا(ع)، هواپیما حق ندارد از باند پرواز کند! هرچه میگویند تهران برنامه است و تصمیم فرماندهی است، رزمحسینی میگوید تا به حرم نروند، امکان ندارد از مشهد جایی بروند! شهدا را با تمهیدی به حرم بردند. طوری وانمود کرده بودند که مردم تصور کنند پیکرهای شهدا به تهران رفته است. با این حال، باز عدهای متوجه شده بودند. لطف خدا بود که شهدا بدون طواف ضریح نورانی حضرت امام رضا(ع)، از مشهد نروند.
هواپیمای حامل پیکرهای شهدا، ساعت یک و نیم نصفهشب، به جای فرودگاه امام خمینی، در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست؛ چون برنامه حرم حضرت امام و مصلی به هم خورده بود. قرار بود کسی را توی فرودگاه راه ندهند؛ اما در آن وقت شب، محوطه فرودگاه، پر از جمعیت بود. وقتی تابوتها را آوردند، جمعیت چنان هجوم آورد که داشتیم زیر دست و پا له میشدیم. تابوت
حاج قاسم را گذاشتیم توی آمبولانس تا به طرف خانه حاج قاسم حرکت کند. من هم سریع خودم را به شهرک شهید دقایقی رساندم. شهرک، جای سوزن انداختن نبود. هر طور بود، توانستم توی خانه بروم. اهل خانه، چشم به راه حاج قاسم بودند. تا آمبولانس از توی شهرک به خانه برسد، ساعت سه سحر شده بود. بچهها با رفتن روی نردههای خانه و با سختی توانستند تابوت را وارد خانه کنند. بعضی فرماندهان میخواستند بیایند؛ نتوانستند. بعد از وداع خانواده، تابوت را با همان آمبولانس به طرف مصلی حرکت دادند. نزدیک اذان صبح بود. آن شب، کسی نخوابید.
ساعت شش صبح آماده شدم با خانواده شهید به دانشگاه تهران بروم. با خانواده شهدای دیگر هماهنگ شده بود که همه ساعت شش و نیم در دانشگاه تهران باشند. با اینکه با پلیس هماهنگ شده بود مسیر خلوتتری بدهند که خانواده شهدا را برای نماز داخل دانشگاه ببریم، نزدیک درِ ورودی دانشگاه، دیگر امکان هیچ حرکتی نبود. در نماز جمعهها، کنار درِ ورودی، همیشه راهرویی را برای مسئولین در نظر میگیرند؛ اینجا از این خبرها نبود. توی جمعیت له شدیم. دستم زخمی شد. هر کسی آسیبی دید. سرانجام از زیر دست و پا، با کمک بچههای سپاه، بهسختی و از روی نردهها وارد دانشگاه شدیم. چندین مهمان خارجی داشتیم که نیروی قدس میبایست اینها را تر و خشک میکرد؛ اما مگر میشد؟ سفیران کشورها، لای جمعیت گیر کرده بودند. قیامتی بود! کسی به کسی نبود! بعد از نماز، ساعت نه و نیم صبح، تشییع شروع شد. کارهای اجرایی برنامه، با سردار اصلانی بود. لحظه به لحظه با آقای اصلانی تماس میگرفتم. ساعت دو بعدازظهر زنگ زدم؛ گفت هنوز به میدان آزادی نرسیدهایم. ساعت سه تماس گرفتم؛ گفت نزدیک میدان آزادی هستیم. جمعیتی که ساعت نه و نیم صبح از دانشگاه تهران حرکت کرده بود، ساعت چهار بعدازظهر به میدان آزادی رسید. دقیقه به دقیقه از قم تماس میگرفتند که پس کی قم میآیند. میگفتم هیچچیز مشخص نیست. ساعت چهار، دیگر همه میگفتند برنامه قم لغو شده است. من هم به مسئولان و صداوسیمای قم گفتم دیگر به تاریکی میخورد؛ امکان تشییع وجود ندارد! ولی به حرف ماها نبود؛ مقدر بود شهدا در حرم حضرت معصومه(س) هم طواف داده شوند. هلیکوپتر آماده شد. شهدا، قبل از غروب، در قم بودند. در قم هم برنامه تشییع، از حرم تا جمکران بود. همینطور در تماس بودم. آنجا هم جمعیت بهکندی حرکت میکرد...