روایت حضور دانشجویان در دفاع مقدس از زبان رهبر انقلاب
در جریان حماسه شهدای هویزه در سال۱۳۵۹ دو هفته قبل از عملیات رزمندگان علیه نیروهای عراقی در این منطقه، بنی صدر دستور تخلیه هویزه را صادر و دستور داد که در سوسنگرد مستقر شوند. این دستور بنی صدر، با مخالفت جدی شهید سید محمد حسین علم الهدی مواجه شد و بعد از آن که علم الهدی با حضرت آیتالله خامنهای تماس گرفت، دستور بنی صدر لغو شد و رزمندگان در هویزه باقی ماندند.
در آذر ۱۳۵۹، یک گروهان از سپاهیان اهواز جهت محافظت و پدافند شهر هویزه، از سوسنگرد به آن شهر اعزام شدند. دشمن در آغاز هجوم سراسری خود، ظرف ۴۸ ساعت از محور هویزه تا کرخه پیشروی کرد. در چنین شرایطی ۵۰ تا ۶۰ نفر از سپاهیان ایران برای جلوگیری از پیشروی دشمن مسئولیت مینگذاری جادهها را به عهده گرفتند. دو هفته قبل از آن بنیصدر دستور تخلیه هویزه را از نیروهای بسیج و پاسدار صادر و دستور داد که در سوسنگرد مستقر شوند. این دستور بنی صدر، با مخالفت جدی شهید سید محمد حسین علم الهدی و دیگر همرزمان او مواجه شد. بعد از آن که علم الهدی با آیتالله خامنهای تماس گرفت، دستور بنی صدر لغو شد و پاسداران در هویزه باقی ماندند.
به دنبال آن شانزدهم دی ۱۳۵۹، نیروهای سپاه در جلویتانکهای ارتش مستقر شده و منتظر دریافت رمز حمله بودند، که رفت و آمدتانکهای دشمن زیاد شد. با شناخت دقیقی که عراقیها از منطقه داشتند، این امر موجب شهادت عدهای از رزمندگان اسلام شد. در این ضد حمله سنگین دشمن که نیروهای ایرانی مجبور به عقبنشینی شدند، بیش از یکصد تن از نیروهای پاسدار، جهاد و دانشجویان پیرو خط امام از جمله حسین علم الهدی مفقود الاثر و شهید شدند.
شرح این ماجرا به قرار زیر است:
در آذر ۱۳۵۹، پس از شکست بیش از دو گردان از نیروهای عراقی در جنوب سوسنگرد به وسیله سربازان اسلام، یک گروهان از برادران سپاه اهواز جهت محافظت و پدافند شهر هویزه، از سوسنگرد به آن شهر اعزام شدند. افراد این گروهان، پس از رسیدن به منطقه و استقرار، عهدهدار حفاظت از جنوب تا جنوب غربی شهر هویزه شدند.
نیروهای عراقی در این منطقه متشکل از واحدهایتانک از نوع « تی – ۶۲»، « تی – ۵۵»، موشکهای زمین به زمین و امکانات نظامی پیشرفته و بیش از ۶ هزار نفر پیاده بودند. ولی همین نیروهایاندک مدافع شهر، از کمترین امکانات دفاعی هم بیبهره بودند.
دشمن در آغاز هجوم سراسری خود، ظرف ۴۸ ساعت از محور هویزه تا کرخه پیشروی کرده و در امتداد آن مستقر شده بود، به طوری که فاصله آنها تا هویزه حدود ۱۰ کیلومتر بود. تاکتیک دشمن این بود، که با تصرف سوسنگرد، هویزه خود به خود سقوط میکند.
در چنین شرایطی ۵۰ تا ۶۰ نفر از برادران سپاه برای جلوگیری از پیشروی دشمن مسئولیت مینگذاری جادهها را به عهده گرفتند. زیرا این جادهها و راههای عبور، برای دشمن به مانند رگهای حیاتی برای ادامه تجاوز محسوب میشد. دو هفته قبل از آن که عملیات مدافعان اسلام علیه نیروهای عراقی در این منطقه انجام گیرد، بنی صدر دستور تخلیه هویزه را از برادران بسیج و پاسدار صادر و دستور داد که در سوسنگرد مستقر شوند.
این دستور بنی صدر، با مخالفت جدی شهید سید محمد حسین علم الهدی و دیگر برادران مواجه شد. بعد از آن که علم الهدی با حضرت آیتالله خامنهای تماس گرفت، دستور بنی صدر لغو شد و برادران پاسدار در هویزه باقی ماندند. یک هفته بعد، تصمیم بر آن شد که از محور هویزه و سوسنگرد حمله انجام گیرد. این عملیات را میتوان نقطه عطف عملیات منظم برادران ارتش و سپاه دانست. بار دیگر بنی صدر، شعار جدایی ارتش از سپاه را سر داد و گفت: سپاه نباید در این عملیات شرکت کند. برادران بسیجی و سپاه که در منطقه بوده و اغلب آنها به منطقه آشنایی داشتند، این ترفند بنی صدر را ضربه شدیدی بر پیکر عملیات میدانستند.
بار دیگر، این مسئله با تلاش برادر علم الهدی و تماسهای مکرر ایشان با مسؤولان در تهران، حل شد و قرار شد که سپاه به عنوان پیاده ارتش در عملیات شرکت کند.
۱۵ دی ۱۳۵۹، روز آغاز عملیات بود. برای این عملیات دو تیپ از لشکر ۱۶ زرهی قزوین و یک تیپ از لشکر ۹۲ زرهی اهواز در نظر گرفته شده بود، که دو گردان از نیروهای سپاه و عدهای هم از نیروهای جنگهای نامنظم (شهید چمران) نیروهای ارتش را یاری میدادند.
از جمله هدفهای این عملیات، پاکسازی شمال و جنوب کرخه کور از وجود نیروهای متجاوز ارتش عراق و آزاد سازی پادگان حمید و منطقه جفیر بود. نتایج عملیات در این روز موفقیتآمیز بود. اما هنوز عقبههای اصلی دشمن در پادگان حمید و سه راهی جفیر آسیب ندیده بود. رزمندگان اسلام، پس از تصرف مرزهای کرخه و حاج بدر، قصد پیشروی به سوی پادگان حمید را داشتند. اما بنا به دلایلی، مانند نرسیدن مهمات، قرار بر این شد که ادامه عملیات در ۱۶ دی ماه انجام شود.
شانزدهم دی ۱۳۵۹، برادران سپاه در جلو تانکهای ارتش مستقر شده و منتظر دریافت رمز حمله بودند، که رفت و آمدتانکهای دشمن زیاد شد و پس از آن، هواپیماهای دشمن برای بمباران ظاهر شدند. از طرف دیگر نیروهای اسلام زیر آتش توپخانه، کاتیوشا و خمپاره قرار گرفتند. با شناخت دقیقی که عراقیها از منطقه داشتند، موجب شهادت عدهای از رزمندگان اسلام گردید. لشکر ۹ مکانیزه ارتش عراق دست به عملیات زده بود و چون نیروهای خودی انتظار این حمله را نداشتند، فرماندهی دستور عقبنشینی به طول ۵۰۰ متر را به صورت تاکتیکی صادر کرد.
این دستور باعث شد کهتانکها عقبنشینی کنند و عراقیها با این تصور که نیروهای اسلام شکست خورده و فرار کردهاند، وارد منطقه شدند. در این ضدحمله سنگین دشمن که نیروهای ایرانی مجبور به عقبنشینی شدند، بیش از یک صد تن از برادران پاسدار، جهاد و دانشجویان پیرو خط امام از جمله حسین علم الهدی مفقود الاثر و شهید شدند.
در پی این حادثه نیروهای دشمن در تاریخ ۱۸ دی ۱۳۵۹، هویزه را اشغال کردند و پس از آن فرمانده نیروهای عراقی (خلیل الدوری) دستور داد تعدادی از مردم بیگناه، را دست بسته در یک گودال قرار داده و به شهادت برسانند و سپس عراقیها تمام شهر را با دینامیت و بلدوزر نابود کردند. بدین ترتیب ۱۸۰۰ واحد مسکونی و تجاری و سه مسجد و دو حسینیه و شهر به تپهای خاک مبدل شد.
متن زير آخرين نامه شهيد سيدحسين علم الهدي است. اين نامه خطاب به آيت الله خامنه اي (نماينده امام در شوراي عالي دفاع) در دي ماه ۱۳۵۹ پيش از تصرف هويزه توسط نيروهاي عراقي نگاشته شده است:
«به نظر من تنها دليلي كه دشمن تاكنون هويزه را تسخير نكرده، اين است كه اگر دشمن سوسنگرد را تسخير كند، هويزه طبعا در اختيارش خواهد بود. لذا دليلي نمي بيند كه نيرو صرف هويزه كند و هويزه را تابع سوسنگرد مي داند، كه هست، ولي اگر دشمن نتواند سوسنگرد را تسخير كند، يقينا به هويزه در طول زمستان قناعت خواهد كرد. اگر به هويزه نرسيم و رسيدگي نشود، درست همانند محاصره سوسنگرد، تعدادي از برادران مومن را از دست خواهيم داد.
شرايط فعلي هويزه دقيقا مشابه وضعيت سوسنگرد است، در فاصله زماني محاصره اول و دوم سوسنگرد. البته من به عنوان فرمانده سپاه هويزه، با ۶۲ نفر پاسداري كه ۲۲ نفرشان غيرمسلحند تا آخرين قطره خونمان با همان ژ-۳ و كلاش دفاع خواهيم كرد.»
در این میان، رهبر انقلاب درخصوص نقش دانشجویان در دفاع مقدس میفرمایند: سال ۵۹ با شروع دفاع مقدس، حضور دانشجوها در جبهه است كه نمونههاى مختلفى از آن وجود دارد كه يكى از آنها همين حاج احمد متوسليان و امثال اينها بودند كه بلند شدند رفتند منطقه غرب در كردستان، در عين غربت- بنده در همان ماههاى اول جنگ، پنج شش ماه بعد از اول جنگ، منطقه كردستان را از نزديك ديدم؛ گرد غربت آنجا بر سر همه كأنه پاشيده شده بود- و در تنهائى، بىسلاحى و با حضور فعال دشمن و بمباران دائمى دشمن، اين مخلصترين نيروها در آنجا كارهاى بزرگى را انجام دادند كه قبل از عمليات فتحالمبين- عملياتى كه اين سردار بزرگوار و دوستانش انجام دادند- عمليات محمد رسولالله (صلّىالله عليه و آله و سلّم) را انجام دادند كه آن، يك نمونه از حضور دانشجويان است.
يك نمونه ديگر دانشجوهایى هستند كه در ماجراى هويزه حضور پيدا كردند كه آن دانشجوها را هم بنده، تصادفاً در همان روزى كه اينها داشتند ميرفتند- روز ۱۴ دى- به طرف منطقه نبرد و درگيرى، ديدم؛ شهيد علمالهدى و شهيد قدوسى و ديگران. اين مربوط به سالهاى ۶۰ و ۶۱ است كه البته ادامه پيدا كرد تا آخر جنگ. يعنى واقعاً يكى از بخشهاى تأمين كننده نيروهاى فعال ما در طول دوران هشت سال دفاع مقدس، دانشگاهها بودند. بعد هم كه در همان اوائل دهه ۶۰، وقتى بازگشایى دانشگاهها انجام شد، جهاد دانشگاهى تشكيل شد كه يكى از نقاط حساس و يكى از مراكز مايه افتخار، جهاد دانشگاهى است. قبل از اينها هم در سال ۵۸، تسخير لانه جاسوسى به دست جنبش دانشجویى
است.