نامه تاریخی آیتالله ریشهری به وزیر حج عربستان
آنچه در پی میآید نامه علمی- تحقیقی آیتالله ریشهری به وزیر حج وقت عربستان پیرامون دلایل اعتبار حدیث ثقلین در منابع روایی معتبر اهلسنت است که به لحاظ اهمیت موضوع، از نظر خوانندگان عریز میگذرد.
***
همه ساله در ایام حج، دولت عربستان، در یازدهم ذیحجه، از رؤسای بِعثههای حج و شخصیتهای سیاسی و مذهبی کشورهای مختلفی که برای انجام مناسک حج به آن کشور آمدهاند، دعوت میکند تا در مراسم ضیافتی که با حضور پادشاه و مقامات عربستان برگزار میشود، شرکت کنند.
من تا سال 1379 در این مراسم شرکت نمیکردم؛ ولی از آن سال تا دو سه سال مانده به پایان مسئولیتم در حج، به دلیل مصالح سیاسی شرکت کردم.
در این مراسم، پس از قرائت قرآن، گزارش کوتاهی از حج ارائه میشد و بعد، یکی از حضار به نمایندگی از سایر بعثهها از دولت عربستان تشکر میکرد. پایانبخش مراسم طبق برنامه، سخنرانی پادشاه بود، امّا آقای فهد به دلیل شدت بیماری قادر به سخن گفتن نبود. پس از اینکه آقای عبدالله جانشین او شد، وی چند کلمهای از روی نوشته میخواند و پس از آن، حاضران با شام یا ناهار پذیرایی میشدند.
سومینباری که اینجانب در این مراسم شرکت کردم (یازدهم ذیحجه 1423 مصادف با 23/11/1381) وزیر حجّ عربستان آقای دکتر ایاد مدنی استثنائاً سخنرانی خوبی داشت. این سبک سخنرانی در آن مراسم تازگی داشت و در سالهای بعد هم تکرار نشد. احتمالاً به وی تذکر داده شد که در محضر پادشاه، جای اینگونه حرفها نیست. اینجا، تنها جای ارائه آمار خدمات انجام شده و تقدیر و تشکر است و بس!
باری، نکته اصلی در سخنرانی وزیر حجّ عربستان، راز عقبماندگی جهان اسلام بود که ضمن آن، به چند حدیث، از جمله حدیث ثقلین استناد کرد؛ اما در نقل این حدیث، جای «عترت» را به «سنّت» داد و متن حدیث یاد شده را چنین قرائت کرد: «إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و سنّتی.»
پس از این سخنرانی، تصمیم گرفتم که با بهرهگیری از این فرصت، نامهای به وزیر حجّ عربستان بنویسم و ضمن تشکر از وی به خاطر سخنرانی او در مراسم یاد شده، یادآور شوم که متن صحیح حدیث ثقلین، «کتاب الله و عترتی» است و عبارت «کتاب الله و سنّتی» که در برخی منابع آمده، سند معتبری ندارد. موضوع را با برخی از محققان مؤسسه دارالحدیث در میان گذاشتم و نامهای برای ایشان تنظیم شد که ترجمه آن در پی خواهد آمد. پس از ارسال این نامه بارها با واسطه از وی پاسخ خواستم. بالاخره پس از حدود یک سال پیگیری، در چند سطر کوتاه پاسخ داد که این حدیثِ مُرسَل، چون در کتاب مُوَطّأ مالک آمده، از نظر ما معتبر است. البته ما متن «کتاب الله و عترتی» را هم قبول داریم.
و اینک ترجمه نامه اینجانب خطاب به وی:
جناب آقای دکتر ایاد بن امین مدنی
وزیر محترم حجّ کشور عربستانسعودی
السلامعلیکم و رحمهاللهوبرکاته
سخنان جنابعالی در گردهمایی مدیران بعثههای حج و جمعی از مسئولان عالیرتبه کشورهای اسلامی، از جنس گفتههایی که معمولاً در چنین نشستهایی گفته میشود، نبود؛ بلکه دارای محتوایی خوب و حاوی مباحثی ارزشمند بود که شایسته توجه است، بهویژه آنچه به این حدیث شریف نبوی مربوط است: پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: زود باشد که امتها بر شما یورش آورند، همانند یورش آوردن گرسنگان به ظرف غذا. یکی از آن میان گفت: آیا به خاطر اندکی جمعیت ماست؟ فرمود: نه! بلکه شما زیادید؛ اما چونان کف و خاشاک روی سیلاب هستید. خداوند، هیبت و شکوه شما را از دلهای دشمنانتان میبرد و در دل شما وهن ایجاد میکند.
یکی از آن میان گفت: ای رسول خدا! وهن چیست؟
فرمود: دنیادوستی و ناخشنودی از مرگ.
این رهنمود پیامبر(ص) در حقیقت، اشاره به راز عقبماندگی جوامع اسلامی و دلیل سلطه بیگانگان بر آنها در دوران ماست.
به هر حال، گفتار شما در آن شب، دلیل دیگری است بر شایستگیهایی که شما بِحَمدِالله به آنها آراستهاید؛ شخصیت اصیل فرهنگی با نگاهی نو و روشن! و همین، به من انگیزه داد که نکتههایی را درباره حدیث دیگری از پیامبر(ص) که در سخنان شما بود، ابراز نمایم و آن، حدیث ثقلین است: من در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم: کتاب خدا و سنّتم.
وجوب تمسک به سنت نبوی
پیش از هر چیز، بایسته یادآوری است که تمسّک به سنّت رسول خدا، از واجباتی است که قرآنکریم، بارها در آیاتی مورد تأکید قرار داده و فرموده است:
- هرکس از رسول، تبعیت کند، از خدا تبعیت کرده است. (نساء / 80)
- هرچه رسول خدا به شما داد، بگیرید و از هر چه نهیتان کرد، خودداری کنید.(حشر / 7)
- اگر در چیزی بگومگویتان شد، به خدا و رسول خدا ارجاعش دهید. (نساء / 59)
پس، وجوب تمسّک به سنّت نبوی، نیازی به حدیث یاد شده ندارد؛ اما نکتههایی که درباره حدیث ثقلین به آنها میپردازم، به این شرحند:
عبارت «کتاب خدا و عترت من» در احادیث اهل سنت
متن حدیث ثقلین در کتابهای «صحاح» و «سنن» و «مسانید» اهلسنّت، اینگونه آمده است:
مسلم در صحیح خود با سندش از زید بن ارقم- در یادکرد سخنرانی رسول خدا در غدیرخُم- این چنین آورده است:
اما بعد! ای مردمان! من هم بشری هستم، که نزدیک است فرشته پروردگارم [برای گرفتن جانم] بیاید و من پاسخش گویم. من در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم: یکی کتاب خدا که در آن، هدایت و نور است. پس کتاب خدا را برگیرید و به آن، چنگ بزنید.
آنگاه پیامبر، به کتاب خدا تشویق و ترغیب کرد و سپس فرمود: و دیگری اهلبیتم. در حقّ اهلبیتم خدا را به یادتان میآورم. در حقّ اهلبیتم، خدا را به یادتان میآورم. در حقّ اهلبیتم خدا را به یادتان میآورم.
تِرمِذی با سند صحیح، از جابر بن عبدالله انصاری، سخنرانی رسول خدا(ص) را در عرفه اینگونه نقل کرده است: هلا ای مردمان! من در میان شما چیزی را به جا میگذارم که اگر آن را بگیرید، هرگز گمراه نمیشوید: کتاب خدا و عترتم؛ اهلبیتم.
نیز ترمذی از زید بن ارقم و ابوسعید، حدیث ثقلین را به اینگونه آورده است: کتاب خدا، که ریسمان کشیده شده از آسمان به سوی زمین است و عترتم؛ اهلبیتم. این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض، بر من وارد شوند. پس بنگرید که چگونه در نبود من، حقّم را درباره این دو، ادا میکنید. در روایت زید بن ارقم از سخنرانی رسول خدا(ص) در کنار برکه خُم، عبارت: «کتاب خدا و عترت من» آمده و منابع حدیثی گوناگون، آن را نقل و به صحت آن، اذعان کردهاند.
عبارت «کتاب خدا و عترت من» در روایت زید بن ثابت نیز آمده، که احمد بن حنبل، آن را در مسند خود، ابن ابی عاصم در کتابش السنة، هیثمی در مجمع الزوائد و سیوطی در الجامع الصغیر، آوردهاند. باید توجه داشت که اینها از کتابهای معتبر به شمار میآیند.
از امام علی(ع) روایت شده که پیامبر(ص) فرمود: من در میان شما چیزی را بر جای میگذارم که اگر آن را بگیرید، هرگز گمراه نمیشوید: کتاب خدا- که یک سر آن در دست خدا و سر دیگرش در دست شماست- و اهلبیتم.
عبارت «کتاب خدا و عترتم» در کتابهای دیگر مثل: سنن الدرامی، السنن الکبری (بیهقی)، فضائل الصحابة (ابن حنبل)، السنن الکبری (نَسایی) و نیز دیگر منابع حدیثی آمده است.
دلایل خدشه بر حدیث «کتاب خدا و سنّتم»
براساس آنچه گفته شد، میبینیم که حدیث «کتاب الله و عترتی» از جمعی از صحابه، از طرق گوناگون و با اسناد صحیح روایت شده است. پس میتوان گفت که:
الف) رسول خدا(ص) در این حدیث، بنا داشته که اهلبیتش را به اعتبار اینکه حافظ سنّت و مُجری آن هستند، معرفی کند؛ چراکه حتی قانون خوب نیز اگر مجری صالح قابل اعتماد و مطمئن نداشته باشد، امکان اجرای دقیق ندارد.
ب) عبارت «کتاب خدا و سنّتم» به دلایلی که در پی میآیند، قابل اعتماد نیست. پس نمیتواند بر روایت «کتاب خدا و عترتم» ترجیح داشته باشد و یا جایگزین آن شود. شواهد ضعف آن عبارت، به این شرح است:
1. مالک بن انس در کتاب الموطّأ، آن را به صورت مُرسَل، اینگونه آورده است: رسول خدا(ص) فرمود: در میان شما دو چیز را باقی گذاردم که اگر آن دو را نگه دارید، هرگز گمراه نشوید: کتاب خدا و سنت پیامبر خدا. در المستدرک علی الصحیحین و السنن الکبری به نقل از ابن عباس و ابوهریره آمده است: کتاب خدا و سنّت نبی خدا. کتاب خدا و سنّت من.
2. عبارت کتاب الموطأ، مرسل است و از اینرو، امکان احتجاج با آن وجود ندارد و بحث از وثاقت و عدم وثاقت آن، راه به جایی نمیبرد.
3. هیچیک از مؤلفان صحاح ششگانه، این متن را روایت نکردهاند، در حالی که عبارت «کتاب خدا و عترتم»، در کتابهایی مانند: صحیح مسلم و سنن ترمذی و نسایی و دارمی و مسند احمد بن حنبل آمده است.
4. مؤلف کتاب المستدرک علی الصحیحین، این عبارت را به دو شکل آورده است: روایت اوّلی را از ابن عباس و دومی را از ابوهریره و دومی را گواه اوّلی آورده است؛ چراکه سند حدیث دومی براساس دیدگاههای بخاری درست و صحیح نیست، به همینرو آن را شاهد روایت اوّل آورده است.
در این سند، از صالح بن موسی طلحی یاد شده، که از رجال بخاری و مسلم نیست و رجالشناسان اهلسنّت، او را تضعیف کردهاند و دربارهاش- همانطور که در تهذیب التهذیب آمده- گفتهاند: او شخص قابل اعتماد و ثقهای نیست. بهرغم خوب بودن خودش، احادیثش ضعیفند. اخبار مُنکَر از افراد ثقه زیاد نقل کرده است.
حدیث وی غیر قابل نوشتن است، ضعیف است، مورد اعتنا نیست، به احادیث وی عمل نمیشود و روایات مُنکَر را نقل میکند...
در سند این روایت، همچنین اسماعیل بن ابی اویس است که در ضعف، مثل صالح بن موسی است؛ چون اکثر رجالشناسان، او را تضعیف کردهاند. ابن معین گفته است: او و پدرش ضعیف و دزد حدیثند.
و نیز گفته: او آدم پریشانعقل و دروغگویی است و قابل اعتنا نیست. نَسایی گفته: او ضعیف است و ثقه نیست.
نصر بن سلمه مروزی، او را دروغزن شمرده است. سیف بن محمد گفته: ابن ابی اویس، حدیث میساخت. سلمة بن شبیب گفته: از اسماعیل بن ابی اویس شنیدم که میگفت: وقتی اهل مدینه درباره موضوعی اختلافشان میشد، من برای ایشان حدیث میساختم.
منابع دیگر، مانند سنن بیهقی و دارقطنی، که این روایت را آوردهاند، همین مشکل سند روایت المستدرک علی الصحیحین را دارند. در سلسله سند این حدیث، در دو کتاب یاد شده نیز، صالح بن موسی و اسماعیل بن ابی اویس آمدهاند. با این حساب، این نقل، ظاهراً هیچ سند معتبری ندارد.
از همینجا روشن میشود که نباید از حدیث صحیح مشهور قابل قبول «کتاب خدا و عترتم» چشمپوشی کرد و به روایت غیرقابل اعتماد «کتاب خدا و سنّتم» چنگ زد.
ج) انگیزههای پنهان احتمالی پشت پرده روایت یاد شده:
سلطه طولانی دو دولت اموی و عباسی و مواضع خصمانه آنها نسبت به اهلبیت(ع)، یاد کردن از اهلبیت(ع) را با ترس و وحشت همراه کرده بود و در چنین فضای رعبآوری، طبیعی بود که برخی از راویان، بر حسب تصوراتشان، در نقل حدیث، به نقل به معنای حدیث روی آورند و برای حفظ جانشان، کلمه «عترتی» را به «سنّتی» بدل سازند.
اما خلاف این عمل، یعنی بدل کردن «سنّتی» به «عترتی» یا «اهلبیتی» محتمل نیست؛ چراکه در بسیاری از مصادر، مانند صحیح مسلم- که در آن با تأکید، سه بار آمده: «أذکّرکم الله فی أهل بیتی»- تغییر عبارت به این شکل امکان
ندارد.
در چنین فضائی که فشار سیاسی زیاد است، عاقلانه نیست که کسی زندگیاش را به خاطر تبدیل «سنّتی» به «عترتی» به مخاطره بیندازد.
برخی راویان در اسناد روایت «کتاب الله و سنّتی» به دشمنی با اهلبیت مشهورند؛ بلکه متمایل به خوارجند و این نکته، احتمال تحریف و دستکاری شدن روایت صحیح «کتابالله و عترتی» را توسط آنها، تقویت میکند.
بنا به آنچه گذشت، عبارت «کتاب الله و سنّتی» نمیتواند با عبارت «کتاب الله و عترتی» معارضه کند، چون از جهت سند و اشتهار و صحّت، این دو، همسان نیستند.
***
در پایان، بار دیگر، ناگزیرم تأکید کنم که تمسّک به سنت رسول خدا(ص) بیتردید، بر ادله قرآنی استوار است و برای اثبات آن، نیازی به پناه بردن به متون روایی ضعیف و مخدوش نیست و نپذیرفتن روایت «کتاب الله و سنّتی» نیز هرگز به معنای نپذیرفتن حُجّیت سنّت یا بسندهکردن به قرآنکریم نیست.
با تقدیم احترامات فائقه
محمد محمدی ریشهری
1۴/10/1382 هجری شمسی
از: کتاب خاطرههای آموزنده، نوشته آیتالله محمدی ریشهری، انتشارات دارالحديث قم